نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

باطل شدن روزه در صورت آب خوردن برای کسانی که تشنگی شدید دارند

اب خوردن روزه دار

چند روزی است که در فضای مجازی فتوایی  مبنی بر عدم باطل شدن روزه در صورت آب خوردن برای کسانی که تشنگی شدید دارند جنجال به پا کرده است، همه می دانیم که که بحث های عمیق فقهی کار اشخاص معمولی نیست و باید آن را به اهل فن آن یعنی مراجع بسپارند. در این مطلب قصد داریم تا نظر مراجع  بزرگوار تقلید را ذکر کنیم تا هر کسی تمسک به نظر مرجع خویش کند.


حضرات آیات امام خمینی، گلپایگانی، صافی، تبریزی، بهجت، فاضل: اگر روزه دار به قدرى تشنه شود که بترسد از تشنگى بمیرد«تبریزی: یا به مرض مبتلا شود»، مى‏ تواند«گلپایگانی، صافی: واجب است» به‏ اندازه‏ اى که از مردن نجات پیدا کند«تبریزی: به اندازه ای که از خوف نجات پیدا کند» آب بیاشامد، ولى روزه او باطل مى ‏شود«بهجت: اما در ماه رمضان تا مغرب از سایر مفطرات اجتناب کند». و اگر ماه رمضان باشد، باید در بقیه روز از بجا آوردن کارى که روزه را باطل مى‏ کند،خوددارى نماید«فاضل: قضای آن را هم بگیرد».[1]


آیت الله سیستانی: اگر روزه‏دار بقدرى تشنه شود که بترسد از تشنگى بمیرد، یا به او ضررى برسد، یا آنکه به سختى بیفتد که نمى‏ تواند آن را تحمل کند، مى‏ تواند به اندازه‏اى که ترس از این امور بر طرف شود آب بیاشامد، بلکه در فرض ترس از مرگ و مانند آن واجب است ولى روزه او باطل مى‏ شود. و اگر ماه رمضان باشد، باید  بنابر احتیاط لازم ـ بیشتر از آن نیاشامد ، و در بقیه روز از انجام کارى که روزه را باطل مى‏ کند خوددارى نماید.[2]


آیت الله مکارم شیرازی: اگر روزه دار به اندازه اى تشنه شود که طاقت تحمّل آن را ندارد و یا ترس بیمارى و تلف داشته باشد، مى تواند به اندازه ضرورت آب بنوشد، ولى روزه او باطل مى شود و اگر ماه رمضان باشد باید بقیّه روز را امساک کند.[3]


پی نوشت:

1: برگرفته از رساله سیزده مرجع مسئله 1581

2: برگرفته از رساله معظم له مسئله 1561

3: برگرفته از رساله معظم له مسئله




بر خلاف ادعای جریانهای افراطی و تندروی سنی نما که توسل و یبرک جستن را شرک میدانند، روایات بسیارى را علماى اهل تسنن نقل کرده اند که دلالت بر تبرک جستن صحابه و تابعین در زمان حیات و بعد از وفات به آن حضرت دارد که به نمونه هایى از آن اشاره میکنیم:

روایتى را که بخارى نقل کرده است مى گوید:
«هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در هواى گرم تابستان با ما (از مدینه) خارج گردید، آبى رابراى وضوى حضرت آوردند و آن حضرت وضو ساخت سپس مسلمانان از باقیمانده آب وضو بر مى داشتند و به خود مى مالیدند»(1)
در بعضى روایات دیگر تعبیر چنین است:
«اِذَا تَوضّاَ النبِىُّ(صلى الله علیه وآله) کادُوا یَقْتَتِلوُنَ عَلَى وَضُوئهِ»;(2)
موقعى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) وضو مى گرفت مسلمین (براى به دست آوردن آب وضوى پیامبر) گویى با هم قتال مى کردند.
روایتى را انس بن مالک نقل مى کند:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را در حالى دیدم که سلمانى مشغول تراشیدن موهاى سر ایشان بود و اصحاب آن حضرت را احاطه کرده بودند و هر کدام سعى مى کرد تار مویى از آن حضرت به دست آورد و مویى بر زمین نیفتد.»(3)
«مقدارى از موى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نزد امّ سلمه همسر آن حضرت موجود بود و هنگامى که شخصى به چشم زخم دیگران به مرضى دچار مى شد کاسه آب نزد امّ سلمه مى بردند تا  موى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در آن قرار دهد و مریض را به این وسیله مداوا مى کردند.»(4)
در مورد «خالد بن ولید» نیز مسئله تبرک جستن به موى پیامبر چنین نقل شده است: «خالد بن ولید که در جنگ با ایران و روم تلاش زیاد مى نمود و دمشق را نیز فتح کرده بود، در کلاهى که هنگام جنگ بر سر مى گذاشت مقدارى از موى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قرار داده بود و براى پیروزى از این موها و برکت آنها مدد مى جست و همیشه پیروز مى گشت.»(5)
از این گونه ماجراها بسیار نقل شده که نشان مى دهد تبرک جستن به پیامبر(صلى الله علیه وآله) امرى متداول ممدوح و معروف بوده است نه منکر، بدعت و شرک!
ابو برده مى گوید: عبداللّه بن سلام روزى به من گفت: آیا مى خواهى در کاسه اى که رسو خدا(صلى الله علیه وآله) با آن آب خورده است به تو آب بدهم؟»(6)
از این روایت نیز معلوم مى شود که عبداللّه کاسه اى را که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آن آب خورده است و لب هاى مبارکش با آن تماس گرفته به عنوان یک چیز با ارزش و متبرک نگهدارى مى کرده است.
روایتى که در صحیح بخارى در مورد بوسیدن دست پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است که بدین مضمون مى باشد; رسول خدا در هواى گرم تابستان به سوى شهر بطحا خارج شد و وضو گرفت نماز ظهر و عصر را به صورت شکسته به جاى آورد... سپس مردم برخاستند و براى تبرک خود را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزدیک کردند آنها دست هاى پیامبر را میگرفتند و بر صورتشان مى مالیدند. راوى میگوید: من هم دست حضرت را گرفتم و به صورتم گذاشتم. دستانى که از برف سردتر و از مشک خوشبوتر بود.»(7)
روایتى که در مسند احمد در شرح حال «حنظله» بیان شده است.
«حنظله مى گوید: پدرم مرانزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) برد و فرمود: من پسرانى دارم که بزرگ شده اند واین پسر کوچک ترین آنهاست براى او در درگاه خدا دعا کن. حضرت دست بر سر من کشید و فرمود: خداوند به این فرزند برکت عنایت فرماید».
راوى مى گوید: «من بعدها حنظله را دیدم افرادى که صورتشان ورم داشت یا حیواناتى که پستانشان ورم کرده بود نزداو مى آوردند و او مى گفت: به نام خدا ودستش را بر سرش درجاى مسح رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى گذاشت و آن را مسح مى کرد و سپس برجاى ورم کرده مى کشید و ورم از بین مى رفت»(8)
به نظر ما دست مالیدن به ضریح یا غبار قبر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) وائمه معصومین(علیهم السلام) کمتر از تبرک به کاسه آب یا جاى دست آن حضرت(صلى الله علیه وآله) نیست ونه تنها موجب شرک و بدعت نیست بلکه چه بسا شفاى کسى در همین وسایل باشد. اگر اینکار شرک باشد تمام آن چه مورخان و کتب حدیث و روایت در این زمینه نقل کرده اند دلالت بر شرک صاحبان آنها میکند! در حالى که هیچ کس چنین نظر و اعتقادى ندارد.(9)
  --------------------------
پی نوشت ها:
1.صحیح بخارى، ج 1، ص 59

2.همان
3.مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 137
4.صحیح بخارى ج 4، ص 27
5.اسد الغابه، ج 2، ص 95
6.صحیح بخارى، ج7،ص 147
7.همان،ج4، ص 229
8.مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 68
9.طاهرى خرم آبادى، توحید و زیارت، ص 275،280


خبرگزاری فارس: علامه طباطبایی: یاد ندارم شب‌های رمضان را خوابیده باشم

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بودند؛ مقید بودند دعای سحر را با افراد خانواده بخوانند و پیش از ماه رمضان از همسایه‌ها اجازه می‌گرفتند که اگر برای سحر خواب ماندند آنها را بیدار کنند.


مرحوم علامه طباطبایی(ره) در درس تفسیرشان فرموده بودند که من در طول عمرم تا به حال به یاد ندارم که شب‌های ماه رمضان را خوابیده باشم. نقل است علامه هنگام افطار پیاده به حرم حضرت معصومه(س) مشرف می‏شد سپس به خانه می‏رفت و افطار می‌کرد.

علامه حسن زاده آملی می‌نویسد: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی (ره) تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، ایشان فرمود: «آقا دعای سحر حضرت امام باقر(ع) را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین‌تر است».

یکی از فضلا می‏گفت، به مرحوم آیت‌الله شهید مطهری عرض کردم که شما فوق‏العاده از علامه طباطبایی تجلیل می‏کنید. تعبیر «روحی فداه» را درباره ایشان به کار می‏برید، این همه تجلیل به خاطر چیست؟

ایشان فرمود: من فیلسوف و عارف، بسیار دیده‏ام و احترام مخصوص من به ایشان، نه به خاطر این است که او یک فیلسوف است، بلکه به این جهت است که او عاشق و دل‏باخته اهل بیت (ع) است.

علامه روزه‌اش را با بوسه بر ضریح حضرت معصومه افطار می‌کرد

علامه طباطبایی قدس‏سره در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه (س) افطار می‏کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرّف می‏شد و ضریح مقدس را می‏بوسید. سپس به خانه می‏رفت و غذا می‏خورد. ایشان شب‌های ماه مبارک در جاهایی که مجالس روضه بود شرکت می‌کرد و گاهی با تمام وجود گریه می‌کرد به طوری که بدنش می‌لرزید.

علامه طباطبایی شب‌های رمضان مطالعه و دعا می‌کرد

علامه طباطبایی در مراتب عرفان و سیر و سلوک معنوی مراحلی را پیموده بود. اهل ذکر و مناجات بود. در بین راه که او را می‌دیدند غالبا ذکر خدا را بر لب داشت. شاگردانشان نقل می‌کنند که در جلساتی که در محضر ایشان بودند، وقتی جلسه به سکوت می‌کشید، دیده می‌شد که لب‌های استاد به ذکر خدا حرکت می‌کرد. به نوافل مقیّد بود و حتی گاهی دیده می‌شد که در بین راه مشغول خواندن نمازهای نافله است.

شب‌های ماه رمضان تا صبح بیدار بود، مقداری مطالعه می‌کرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و اذکار مشغول بود. در قم هفته‌ای حداقل یک بار به حرم حضرت معصومه (س)  مشرف می‌شد و یا در ایام تابستان غالباً به زیارت حضرت رضا (ع) می‌شتافت. شب‌ها به حرم مطهر مشرف می‌شد و در بالای سر می‌نشست و با حال خضوع به زیارت و دعا می‌پرداخت.

فائده روزه تقواست

علامه در تفسیر سه آیه 183 تا 185 سوره بقره «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»، «أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ ...»و «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ...»

در «المیزان» مطرح کرده که این سه آیه با یکدیگر نازل شده و منظور همان شهر رمضان است. ایشان در بیان فایده روزه و اینکه نفع آن عاید خود انسان می‌شود می‌گوید: روزه اطاعتی است که فایده‌اش به خود انسان باز می‌گردد،  فائده روزه تقوا است و آن خود سودی است که عایده خود انسان می‌شود و فائده داشتن تقوا مطلبى است که احدى در آن شک ندارد، چون هر انسانى به فطرت خود این معنا را درک مى‌کند که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزى که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگى خود جلوگیرى کند، و بدون هیچ قید و شرطى سرگرم لذت‌هاى جسمى و شهوات بدنى نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگى مادى را هدف بپندارد و سخن کوتاه آنکه از هر چیزى که او را از پروردگار تبارک و تعالى مشغول سازد بپرهیزد.

به تعبیر ایشان، تقوا تنها از راه روزه و خوددارى از شهوات بدست مى‌آید، و نزدیک‌ترین راه و مؤثرترین رژیم معنوى و عمومى‌ترین آن بطوریکه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره‌مند شوند و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، عبارت است از خوددارى از شهوتى که همه مردم در همه اعصار مبتلاى بدانند و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروى خویشتن‌دارى از گناهان در آنان قوت مى‌گیرد و به تدریج بر اراده خود مسلط مى‌شوند، آن وقت در برابر هر گناهى عنان اختیار از کف نمى‌دهند، و نیز در تقرب به خداى سبحان دچار سستى نمى‌گردند، چون پر واضح است کسى که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن که امرى مباح است اجابت مى‌کند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانى‌ها شنواتر و مطیع‌تر خواهد بود.

بنابراین به نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، روزه در اسلام معامله و مبادله نیست، براى اینکه خداى عزوجل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تأثر و اذیت تصور شود و خداى سبحان برى از هر نقص است ، پس هر اثر خوبى که عبادت‌ها داشته باشد، حال هر عبادتى که باشد تنها عاید خود عبد مى‌شود، نه خداى تعالى و تقدس، همچنانکه اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمى‌گردد.

پرسشمنظور از بار امانت که در آیه 72 سوره مبارکه احزاب آمده چیست؟ و خداوند متعال چه چیزی را بر آسمان ها و زمین عرضه کرد که نپذیرفتند؟

پاسخ

خداوند در آیه 72 سوره احزاب می فرماید:«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبال فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسان إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا: ما به تمام آسمان ها و کوه ها و زمین عرض امانت کرده ایم و آن ها از قبول و حمل آن سرباز زدند و از تحمل آن شانه خالی کردند. ولی انسان چون ناتوان و نادان بود؛ آن را پذیرفت»

حمل امانت الهی بزرگترین افتخار بشر است. این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره احزاب است؛ مسائل مهمی را که در این سوره در زمینه ایمان، عمل صالح، جهاد، ایثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است؛ تکمیل می‏کند. و نشان می دهد که انسان چگونه دارای موقعیت بسیار ممتازی است که می تواند حامل رسالت عظیم الهی باشد.

نخست بزرگترین و مهمترین امتیاز انسان را بر تمام جهان خلقت، بیان فرموده؛ می گوید: «ما امانت(تعهد، تکلیف، و ولایت الاهیه) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم؛ اما آن ها (موجودات عظیم و بزرگ عالم خلقت) از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند.

بدیهی است؛ ابا و امتناع کردن آنان از سر استکبار نبود؛ بلکه ابا کردن آن ها توأم با اشفاق یعنی ترس و هراس آمیخته با توجه و خضوع بود.

اما انسان (این اعجوبه عالم آفرینش) جلو آمد و آن را بر دوش کشید«وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ». ولی افسوس که «او بسیار ظالم و جاهل بود» چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد! «إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا».

امانت الهی همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الاهیه است.

اما منظور از «عرضه داشتن» این امانت به آسمان ها و زمین و کوه ها همان مقایسه نمودن است. یعنی هنگامی که این امانت، با استعداد آن ها مقایسه شد؛ آن ها به زبان حال و استعداد، عدم شایستگی خویش را برای پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند.

به این ترتیب آسمان ها و زمین و کوه ها، همه با زبان حال، فریاد کشیدند: حمل این امانت از عهده ما خارج است.

ولی انسان آن چنان آفریده شده بود که می توانست؛ تعهد و مسؤلیت را بر دوش کشد و ولایت الاهیه را پذیرا گردد و در جاده عبودیت و کمال به سوی معبود لایزال سیر کند و این راه را با پای خود و با استمداد از پروردگارش سیر نماید.

البته این پذیرش یک پذیرش قراردادی و تشریفاتی نبوده؛ بلکه پذیرشی است تکوینی بر حسب عالم استعداد.

اما توصیف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش کاری غالب انسان ها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهی از قدر و منزلت آدمی است. همان کاری که از آغاز در نسل آدم به وسیله قابیل و خط قابلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد.( تفسیر نمونه، ج ‏17، ص452)

برای مطالعه بیشتر می توانید به تفسیر آیه 72 سوره احزاب به تفاسیر مختلف مراجعه فرمایید.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه


تعریف اصطلاحات:

وقت فضیلت: قسمتی از وقت نماز است که نماز در آن وقت دارای فضلیت است و خارج از آن وقت، فضیلت وارد شده را ندارد؛ مثل اول وقت.

وقت اختصاصی: قسمتی از وقت نماز است که مختص به همان نماز است که اگر در آن وقت مخصوص، عمدا نماز واجب ترتیبی دیگری خوانده شود؛ نماز باطل است. مثلا در نماز ترتیبی ظهر و عصر و مغرب و عشا، که اگر هر کدام در وقت اختصاصی دیگری خوانده شود؛ نماز باطل است. پس اگر فردی در آخر وقتِ نماز ظهر و عصر(نزدیک مغرب)، فقط به اندازه یک نماز چهار رکعتی وقت دارد؛ باید نماز عصر بخواند، هر چند که نماز ظهر را نخوانده باشد.[1]

اول وقت: لحظات آغازین انجام تکالیف با وقت معین، است. ادای نماز در اول وقت، مستحب مؤکد و تأخیر آن از اول وقت جز در مواردی مثل نماز جماعت و غیره، که تأخیر افضل است، مکروه می باشد.

آخر وقت: لحظات پایانی زمان انجام تکالیف دارای وقت معین، است. با درک آخر وقت نمازهای یومیه، حتی به اندازۀ یک رکعت، نماز به نیت اداء، گزارده می شود.

نماز صبح

وقت فضیلت نماز صبح: وقت فضیلت نماز صبح از اذان صبح تا بیست و یک دقیقه بعد از اذان صبح ادامه دارد.

نماز ظهر

وقت اختصاصی نماز ظهر: از اول اذان ظهر به مقدار یک نماز چهار رکعتی برای غیر مسافر و یک نماز دو رکعتی برای مسافر، وقت اختصاصی نماز ظهر می باشد. در این زمان خواندن نماز عصر جایز نیست.

وقت فضیلت نماز ظهر: وقت فضیلت نماز ظهر از اذان ظهر تا یک ساعت و چهل دقیقه بعد از اذان ظهر ادامه دارد.

نماز عصر

وقت اختصاصی نماز عصر: در آخر وقت نماز عصر، نزدیک به مغرب، به مقدار خواندن یک نماز چهار رکعتی برای غیر مسافر و یک نماز دو رکعتی برای مسافر، وقت اخصاصی نماز عصر می باشد. در این زمان خواندن نماز ظهر جایز نیست.

وقت فضیلت نماز عصر: وقت فضیلت نماز عصر دو ساعت و پنجاه دقیقه بعد از اذان ظهر شروع می شود و تا چهل و دو دقیقه ادامه دارد.

نماز مغرب

وقت اختصاصی نماز مغرب: از اول وقت مغرب به مقدار خواندن یک نماز سه رکعتی، وقت اختصاصی نماز مغرب است. خواندن نماز عشاء در این زمان مخصوص جایز نیست.

وقت فضیلت نماز مغرب: وقت فضیلت نماز مغرب از اذان مغرب تا پنجاه و یک دقیقه ادامه دارد.

نماز عشا

وقت اختصاصی نماز عشا: به اندازه خواندن یک نماز چهار رکعتی برای غیر مسافر و یک نماز دو رکعتی برای مسافر در آخر وقت نماز عشا(نصف شب)، وقت اختصاصی نماز عشا است.[2]

وقت فضیلت نماز عشا: وقت فضیلت نماز عشا، پنجاه و یک دقیقه بعد از اذان مغرب شروع می شود و تا سه ساعت و ده دقیقه ادامه دارد.

 


منابع:

1. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام.

2. تحریر الوسیله، حضرت امام خمینی(ره).

3. توضیح المسائل، آیت الله مکارم شیرازی.

4. نرم افزار نجوم اسلامی، مرکز مطالعات و پژوهش های فلکی – نجومی، وابسته به دفتر حضرت آیت الله سیستانی.

 

پی نوشت:


 

[1] البته «اگر کسی اشتباهاً نماز ظهر یا عصر را در وقت مخصوص دیگری بخواند، نمازش صحیح است».

[2] یاد آوری دو نکته در این باره لازم است:

اول: هر گاه انسان عمداً نماز عشا را تا نصف شب نخواند، وقت آن گذشته و باید قضا کند، امّا اگر به واسطه عذری نخوانده باشد، باید تا قبل از نماز صبح به جا آورد و نماز او ادا است.(توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسأله 680)

دوم: برای محاسبه نصف شب بنابر احتیاط از اول غروب آفتاب تا اذان صبح محاسبه می شوند. وسط این زمان، نیمه شب می باشد. (توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسأله 679)


نوشتاری از آیت الله صافی در باب حکمت های اجتماعی روزه 

پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت

مقدمه:

چنان چه می دانیم روزه دارای فواید، حکمت ها، مصالح روانی و اخلاقی، جسمی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی، درمانی و حتی سیاسی است و باید در هر یک از این فواید جداگانه و مستقل به بحث پرداخت و تذکر و توجه به این فواید یقین مسلمان را به دین اسلام، زیاد و اطمینانشان را به حکمت خدا در تشریع این فریضه بزرگ قوی تر می سازد.

در این مجال، می خواهیم برخی از حکمت های اجتماعی روزه را یادآور شویم تا در روشنایی آن به اوضاع اجتماعی کنونی نیز توجه کنیم و از ماه رمضان و آیین روزه داری برای اصلاح وضع اجتماعی خود کمک بگیریم.

قوی کردن اراده اجتماعی

1. یکی از فواید اجتماعی روزه این است که روزه، اراده اجتماع را قوی و همت جامعه را بلند و بر هواها و امیال و شهوات، حاکم و مسلط می سازد.

کسی که توانست مدت 14 ساعت کمتر یا بیشتر در شدت گرما، طعام و غذا را ترک و زحمت و رنج تشنگی را تحمل کرده و از لذایذ جنسی خودداری کند، می تواند برای خاطر مصالح بزرگ اجتماعی و برای حفظ شرف و آبروی خود و جامعه نیز شکیبایی ورزد و زحمات و دشواری ها و ناراحتی ها را برای نیل به مقاصد عالی اجتماعی متحمل شود.

بدیهی است هر اجتماعی که بخواهد در راه ترقی قدم به جلو بردارد و با حرکات و نهضت های مترقیانه به پیش رود، به قوت اراده، عزم آهنین و همت بلند نیاز دارد؛ قوت و همتی که او را به اقدامات بزرگ و نهضت های خطیر برانگیزد و از تصور شکست و ضعف و عقب نشینی در برابر عوامل مأیوس کننده و مخرب مصون بدارد.

یگانه چیزی که سبب امتیاز افراد و اجتماعات از یکدیگر و باعث پیروزی و غلبه آن ها بر مشکلات است، قوت اراده و عزم سخت است که هر ملتی از آن بیشتر برخوردار باشد، بیشتر می تواند با مشکلات و مصایب دست و پنجه نرم کند و مصالح عالی عمومی را با بذل مصالح و منافع شخصی و ترک هواهای نفسانی بازخرید کند.

نقش روزه و تأثیر آن در تکمیل و تقویت اراده، بسیار مهم است؛ زیرا روزه تمرین صبر و خویشتن داری و قوت اراده و ایجادکننده عزم محکم به واسطه ترک لذایذ حلال، و سبب صبر و شکیبایی در ترک لذایذ حرام است.

تذکر و یاد کردن حال فقرا

2. یکی دیگر از فواید اجتماعی روزه، تذکر و یاد کردن حال فقرا و طبقه محروم و توجه به شرافت نفس و علو طبع بینوایان صابر و شکیبا است.

اگر روزه دار متمکن و توانگر فقط در ماه رمضان به صبر و شکیبایی می پردازد و از خوردن غذاهای لذیذ و اعمال غریزه جنسی خودداری می کند، فقیر و محروم صابر و با ایمان، علاوه بر اجرای برنامه ماه رمضان در دوره سال بر محرومیت هایی که دارد صبر می کند و از حدود شرع تجاوز نکرده و زبان به شکایت از خدا نمی گشاید و به مال کسی چشم طمع ندوخته و به اغنیا و ثروتمندان حسد نمی ورزد.

پس روزه دار توانگر و فهیم در می یابد که چه بسا این دسته از فقرا و محرومین مؤمن به واسطه صبر بر محرومیت ها در قوت اراده و شرافت طبع و بلندی همت بر او فضیلت داشته باشند؛ زیرا هر چه کام گیری های نفسانی بیشتر باشد و طبع معتاد به هواپرستی و مشغول به التذاذات جسمانی شد، مقاومت در برابر آن دشوارتر و اراده ضعیف تر و توانایی انسان به تحمل مشکلات و سختی ها و اقدام به اعمال نیک و بزرگ کمتر می شود.

چنانچه در تاریخ بزرگان دیده شده و به تجربه نیز ثابت گردیده، در خاندان هایی که با ناز و نعمت فراوان خو گرفته باشند افراد برجسته، با همت، شجاع و با اراده کمتر پیدا شده و در خانواده هایی که با اختیار یا بدون اختیار به ترک لذایذ و بی اعتنایی به امور مادی و تن پروری مبادرت شده، نوابغ و مردان باشخصیت و با اراده بیشتر ظهور کرده اند.

پس روزه دار هم به عزت نفس و شرافت فقرای فاضل آگاه گشته و هم از سختی و رنج آن طبقه محروم اجتماع، خبردار می شود و به فکر کمک به آنها می افتد.

در حدیث است که «حمزة بن محمد» به حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نوشت: چرا خدا روزه را واجب فرموده؟

پاسخ رسید: «لِیَجِدَ الغَنِی مضَضَ الجُوعِ فَیَحنُو عَلَی الفَقِیر» برای اینکه توانگر درد گرسنگی را بیابد و به فقیر عطوفت کند.

از حضرت صادق (ع) روایت است که فرمود: «اِنما فَرَضَ اللهُ الصیامَ لِیَستَوِی بِه الغُنِی وَالفَقِیر الحدیث»

خداوند روزه را واجب گردانید تا به وسیله آن غنی و فقیر مساوی شوند.

درک حقیقت آزادی و حریت

3. از دیگر فواید روزه آن است که روزه دار، حقیقت آزادی و حریت را درک می کند و روزه او را از عبادت، شهوات، عادات و پرستش هوای نفس آزاد می سازد و روح او را ارتقا داده و فکرش را روشن می کند و در پیکر اجتماع روح آزادی می دمد و همه را به خضوع در پیشگاه آفریدگار ـ که جز او کسی سزاوار پرستش نبوده و هر مخلوقی از قید رقیت و عبودیت او بیرون نیست ـ رهبری کرده و از بشرپرستی و کرنش و تعظیم در برابر صاحبان قدرت های مادی و ستمگران باز می دارد.

روزه دار مؤمن و خداشناس آزاد واقعی است؛ آزادی که کامل ترین معانی و مفاهیم آزادی را درک کرده است. کسانی که آزادی را به ترک وظایف و التزامات شرعی و عقلی و هوس رانی و شهوت پرستی می دانند، بنده شهوات و عادات و اسیر هوای نفس هستند. چنین کسانی مؤمنان را مسخره می کنند در حالی که خودشان در پرستش هوا و شهوات و لذات خسیسه طوق عبودیت به گردن انداخته و مصداق این کلام معجزه نظام الهی هستند:

«اَفَرَأَیتَ مَنِ اتَخَذَ اِلهَهُ هَواهُ»، آیا آن کس که هوای {نفس} خود را معبود خویش گرفته است دیدی؟

آن هنگام که هوای نفس مطاع و معبود شد، استبدادش از استبداد هر سلطان مستبد خطرناک تر است و اگر از استبداد هوای نفس پیروی شد، خطرش زوال شخصیت، شرف و حیثیت است و آن کسانی که پیروی از پلیدی های نفس و شهوت پرستی و سرپیچی از اوامر شرع را آزادی می دانند، علاوه بر آن که معنای آزادی را نفهمیده اند، در پلیدترین قید و بندها مقید و بسته هستند و تا این قیود، صفات ذمیمه از قبیل حرص و آز، حب دنیا، تجملات و جاه و ریاست و... را پاره نکرده و به جهان آزادِ خداپرستی و صف آزادمردان موحد منتقل نشده و اعلان آزادی بشر را در تعالیم اسلام نخوانند، از نعمت آزادی بهره ای نمیبرند.

ابن خضرویه می گوید: «فِی الُحریَةِ تَمامُ العُبُودِیة، وَفِی تَحقِیقِ العُبُودِیةِ تَمامُ الحُریَة» در آزادی حقیقی تمام عبودیت و پرستش خدا، و در پرستش خدا تمام آزادی درج است.

آزادی، رهایی از بندهای پرستش غیر خدا، قیود و اخلاق زشت و عادات ناپسند است و اعتماد و اتکای به خدا و بندگی خالص و حقیقت عبودیت خدا، آزادی از قید بندگی و اسارت دیگران است.

تمرین اخلاص و پاکی نیت

4. روزه، تمرین اخلاص و پاکی نیت و تنزه از ریا و اجتناب از شهرت طلبی و مدح و ثنای خلق است. این عیوب و آفات در امور نیک دیگر بیشتر وارد می شود؛ ولی روزه دار برای ریاکاری ناچار به حفظ رژیم روزه و امساک از مفطرات نیست؛ زیرا ممکن است در خلوت از مفطرات امساک نکند و خود را روزه دار معرفی کند.

پس اگر شخصی در تمام مدت روز و در خلوت و جلوت، پنهان و آشکار روزه دار بود، علامت پاکی نیت و صدق باطل و اخلاص او است و فایده آن، تمرین و تربیت نفس بر خلوص نیت و طهارت مقصد و پرهیز از حب شهرت و عوام فریبی و حب جاه و کسب اعتبار در بین مردم است.

هر مقدار اجتماع از آفات عوام فریبی و حب شهرت و جاه و مقام پاک شود، واقعیات و حقایق، میزان سنجش کارها معلوم می شود و اشتباه کاری ها از بین می رود و بزرگ ترین خطری که حیات زعما و رهبران ملل و حتی حکما و دانشمندان را تهدید می کند، همین عوام فریبی و حب جاه و شهرت است که به واسطه آن اعمال از مسیر حقیقت پرستی و واقع بینی منحرف شده و اجتماع در اشتباه می افتد و علت عمده شکست بسیاری از نهضت ها و قیام ها و حرکات اصلاحی، عدم خلوص نیت از ابتدا و یا آلوده شدن نیات در میانه راه و وسط کار به این آفات است و هر چه اجتماع انسانی از این آفات تطهیر شده و سران و رهبران از حب مدح و سپاس پاک باشند و مدح و سپاس، وسیله تقرب به آنها نباشد و مبالغه و گزافه گویی و نیایش و تواضع نسبت به آن ها از بین برود چنین جامعه ای به سوی ترقی واقعی خود بهتر قدم بر می دارد. از این جهت در اسلام به اخلاص در نیت، و توحید در عبادت، اهمیت بسیار داده شده است.

قرآن مجید می فرماید: «وَمَآ اُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدین»

و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالی که به توحید گراییده اند.

معنای خالص قرار دادن دین برای خدا این است که انسان ها اعمال و رفتارهایی که جنبه معنوی و وجهه ربوبی داشته و نمایش پرستش و حاکی از حسن ضمیر و صفای باطن است، فقط برای خدا به جای آورند و در برنامه های بازرگانی و روابط اجتماعی، سیاسی و نظامی فقط به احکام خدا ملتزم باشند و از غرور و حب جاه و جنبه های شخصی، خود را پاک کرده و از التزام به آن چه بیرون از احکام خدا و حدود شرع است پرهیز کنند و در هر کار و عمل و هر حرکت، رضای خدا را شرط بدانند.

در روزه و برنامه های ماه رمضان، درس این معانی و آموزش این حقایق عالی و این حکمت های بزرگ نهفته است و به قدری این عبادت از ریا دور است که خدا آن را برای خود و مخصوص خود معرفی فرموده است با اینکه تمام عبادات باید برای خدا انجام شود.

از حضرت امام صادق (ع) روایت شده است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «اَلصومُ لِی وَاَنا اجزِی عَلَیه»

حصول ملکه حسن خلق و عفو و گذشت

5. یکی دیگر از فواید اجتماعی روزه حصول ملکه حسن خلق و عفو و گذشت و دوری از کینه توزی، تندخویی، بدزبانی، ستیزه جویی، غیبت و دشنام است؛ زیرا از جمله تعالیمی که به طور مؤکد به روزه دار داده شده این است که مواظب چشم و زبان و گوش خویش باشد و اگر از کسی نادانی و بی ادبی دید یا دشنام و سخن زشتی شنید به او پاسخ ندهد.

در حدیث است که حضرت ابی عبدالله (ع) فرمود: «اِذا صُمتَ فَلیَصُم سَمعُکَ وَبَصَرُکَ وَشَعرُکَ وَعَددَ اَشیاءَ غَیرَ هذا" وَقَال: "لا یَکُونَن یَومُ صَومِکَ کَیَوْمِ فطرِکَ»

وقتی روزه می گیری باید گوش تو و چشم تو و موی تو روزه بگیرد و چیزهای دیگر را شمرد و فرمود: البته روز تو مثل روزی که روزه نیستی، نباشد.

و از رسول خدا (ص) روایت است که فرمود: «ما مِن عَبد صائِم یَشتِمُ فَیَقُولُ: اِنی صائِمٌ سَلامٌ علَیکَ لااَشتِمُکَ کَما تَشتِمُنِی الا قالَ الرب تَعالی: اِستجارَ عَبدِی بِالصومِ مِن شَر عَبدِی قَد اَجرتُهُ النارَ»

بنده روزه داری نیست که به او دشنام داده شود و او به دشنام دهنده بگوید: من روزه هستم. سلام بر تو! من دشنام نمی دهم؛ چنان چه تو دشنام می دهی؛ مگر این که پروردگار تعالی می فرماید: بنده من به وسیله روزه از شر بنده] به من [پناه جست. من به تحقیق او را از {شر} آتش پناه دادم.

ذکر فواید و حکمت های اجتماعی روزه نشان می دهد که روزه یک کلاس تربیتی، اجتماعی و عملی و تعلیم سلوک و معاشرت هر چه بهتر و منزه تر و انسانی تر است. از این رو در صدر اسلام اجتماع اسلامی از حیث سلوک اجتماعی و معاشرت افراد با یکدیگر و روابط آن ها با هم راقی ترینِ اجتماعات بود و مدرسه عبادات اسلام، از جمله کلاس «روزه» مسلمانان را شایسته آن کرد که رسالت اسلام را به دنیا ابلاغ کنند و از ثمرات اخلاقی و برکات درس های آن جهانیان را به حقیقت اسلام متوجه سازند.

این معانی بلند را در ضمن ادای مسلمانان صدر اسلام، عبادات و برنامه های نماز، روزه، حج و... فرا گرفته و در پیاده کردن آن می کوشیدند.

اکنون نیز ماه رمضان این آثار را داراست و طبق آمارهایی که داده می شود از میزان و تعداد جرایم و جنایات در این ماه کم می شود.

مسلمان در وضع اجتماعی کنونی به تلمذ در مدرسه عالی روزه ماه مبارک بیش از گذشته احتیاج دارند و هتک حرمت این ماه با افطار روزه، مبارزه با این مدرسه تربیتی اسلامی و مخالفت با تهذیب نفوس و تزکیه اخلاق و تکامل و ترقی جامعه بوده و معاندت با خدا و اهانت و استخفاف فرمان خالق جهان و جهانیان است.

آیا می دانید که : روزه باعث سلامتی می شود ( صوموا تصحـــوا ) ؟

آیا می دانید که : اگر روزه برای سلامتی کسی ضرر داشته باشد ، روزه گرفتنش گناه و روزه اش باطل است ؟

آیا می دانید که : نفس روزه دار تسبح خدا و خوابش عبادت است ؟

آیا می دانید که : غیبت کردن ، روزه را باطل نمی کند اما آنرا فاسد و بی ارزش می کند ؟

آیا می دانید که : روزه دار باید قبل از شروع اذان صبح امساک کند ( دست بکشد ) و به محض شروع اذان مغرب می تواند افطار نماید ؟

آیا می دانید که : هدف اصلی از تشریع روزه ، کسب تقوی است نه رژیم غذایی ؟

آیا می دانید که : روزه دارای سه مرحله است ( روزۀ شکم روزۀ اعضا و جوارح روزۀ قلب ) ؟

آیا می دانید که : بالاترین و ارزشمندترین مرتبه روزه ، روزۀ قلب انسان است ؟

آیا می دانید که : روزه غیر از اسلام ، در ادیان قبلی هم واجب بوده است ؟

آیا می دانید که : با یک ماه روزه داری ، معدۀ انسان بکلی لایروبی و پاکسازی می شود ؟

آیا می دانید که : بهتر است در طول سال ، علاوه بر ماه رمضان ، در هفته دو روز ( دوشنبه و پنجشنبه ) و یا حداقل در ماه سه روز روزه بگیریم ؟

آیا می دانید که : هم دعای روزه دار مستجاب است و هم ملائکه خدا برایش دعا می کنند ؟

آیا می دانید که : ماه رمضان تنها ماهی است که در قرآن از آن به عظمت یاد شده است ( سوره  بقره – 185 ) ؟

آیا می دانید که : نزول دفعی قرآن در ماه مبارک رمضان بوده است ( سوره بقره – 185 ) ؟

آیا می دانید که :  تلاوت یک آیه قرآن در ماه رمضان ثواب ختم تمام قرآن را دارد ( خطبه شعبانیه ) ؟

آیا می دانید که :  نفس کشیدن در ماه رمضان تسبح خداست . یعنی به ازای هر نفس کشیدن ، یک " سبحان الله " در نامه عمل ما نوشته میشود ( خطبه شعبانیه ) ؟

آیا می دانید که :  خواب روزه دار عبادت است ( خطبه شعبانیه ) ؟

آیا می دانید که :  غیبت کردن ، روزۀ انسان را بی ارزش می کند ؟

آیا می دانید که :  شب قدر که بیشتر از هزار ماه ( تقریبا عمر یک انسان ) فضیلت دارد ، در ماه رمضان واقع شده است ( سورۀ بقره – 185 )

آیا می دانید که :  ماه رمضان ، ماه مهمـــانی خداست ( خطبۀ شعبانیه ) ؟

آیا می دانید که :  مناجات ابو حمزۀ ثمالی که یکی از گنجینه های عرفانی شیعه است ، در ماه رمضان خوانده می شود ؟

آیا می دانید که : هر روز ماه مبارک رمضان ، یک دعای کوتاه مخصوص به خود دارد ؟

آیا می دانید که :  اگر انسان عمدا و بدون دلیل موجه شرعی روزه نگیرد ، به ازای هر روز باید شصت روز روزه کفاره یا معادل آن را بگیرد ؟

آیا می دانید که :  اگر روزه دار چیزی را به دروغ ( حتی شوخی ) به خدا ، پیامبر و معصومین ( ع) نسبت بدهد ، روزه اش باطل می شود و علاوه بر آن کفاره ی جمع دارد ؟

تذکر : بنابر این جا دارد مواظب پیامک های خود باشیم تا طنزهایی که خدا و معصومین را به طنز می گیرد ، حداقل در زمان روزه داری نخوانیم و به دیگران ارسال نکنیم .


                                               

در دنیای امروز عده‌ی زیادی دچار ضعف ایمان شده‌اند و خدا را در زندگی خود کمرنگ کرده‌اند، اما اسلام توصیه به توکل و قوت می‌کند، چرا که خداوند قادر و قهار است. حضرت علی می‌فرمایند: «اصل قوت و نیروی دل توکل بر خداست.


شاید بارها در محاوره‌ها شنیده باشید «توکل بر خدا!» توکل بر خدا؛ یعنی،کار خود را به خدا سپردن و البته برای رسیدن به هدف نیز تلاش کردن. اسلام انسان‌ها را به توکل و واگذار کردن امور به او سفارش کرده است.

 

 

در قرآن آمده است: «هر کس بر خدا توکل کند، خدا او را کفایت می‌کند.»(طلاق 65)

حضرت علی در تعریف توکل می‌فرمایند: «توکل عبارت است از این که: «آدمی به نیرو و توان خود تکیه نکند و از چنین حالتی بیزار باشد.» (میزان الحکمه ری‌شهری ج4ص3657)

یکی از صفات انسان‌های با ایمان توکل و سپردن امور بر خداوند است، اما باید توجه داشت که انسان باید اعتماد به نفس نیز داشته باشد و برای اهداف خود برنامه‌ریزی و سپس امور خود را به خدا واگذار کند؛ می‌فرماید: «اگر اهل ایمانید، فقط بر خدا توکل کنید.» (مائده 23) و یا در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «هر که بر خدا توکل کند، به راستی خدا عزیز و حکیم است.»

انسان مضطرب باید در تمامی موارد: ازدواج، یافتن شغل مناسب و یا همسر دلخواه و شایسته بر خدا توکل کند و اعتماد کردن به غیر از خدا را جز پشیمانی سودی ندارد. انسان‌هایی که توکل می‌کنند، بی‌نیاز می‌شوند، چرا که خداوند نیاز آن‌ها را رفع می‌کند.

« أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ »: آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟! (زمر 36)

 

ایمان و توکل

ایمان و توکل با یکدیگر رابطه‌ی مستقیم دارد؛ هر کس ایمان دارد، توکل هم دارد و انسان مؤمن معتقد است که خداوند خالق تمام پدیده‌هاست و او بهترین وکیل است. امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «ایمان بر 4 رکن استوار است: توکل بر خدا، رضا بر قضای الهی، تسلیم امر خدا بودن و واگذاری امور به خود.» و یا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «هر کس 3 چیز به او داده شود سه چیز از وی دریغ نشود: هر که به او دعا عطا شود، اجابت هم داده می‌شود و هر کس به او شکر داده شود، کفایت هم داده می‌شود.» (میزان الحکمه ج4ح3656)

انسانی که بر خداوند توکل دارد، در برابر دشواری‌ها مقاوم‌تر است و بهتر دوام می‌آورد انسان امروز غرق در دنیای مشکلات است و اگر احساس وابستگی به نیروی قدرتمند را نداشته باشد، بدون تردید دچار مشکلات و بیماری‌های فراوانی می‌شود. حضرت علی در حدیثی می‌فرمایند: «کسی که بر خدا توکل کند، امور دشوار بر او آسان می‌شود و استقامت در امور برایش راحت می‌شوند

ستون‌های اصلی توکل

توکل دو رکن دارد: اول: نیرومندی یقین، دوم: قوت قلب.

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «توکل از نیرومندی قوت است.» (شرح فارسی غررالحکم و در الکلم ج1ص184)

متأسفانه، در دنیای امروز عده‌ی زیادی دچار ضعف ایمان شده‌اند و خدا را در زندگی خود کمرنگ کرده‌اند، اما اسلام توصیه به توکل و قوت می‌کند، چرا که خداوند قادر و قهار است. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «اصل قوت و نیروی دل توکل بر خداست.» (محمد خوانساری، شرح غررالحکم ج2ص488)

انسان برای رسیدن به سعادت و خوشبختی باید تمام امور خود را به خدا واگذار کند و البته از اسباب طبیعت و تلاش خود نیز یاری بگیرد.

 

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نوشته‌اند: «حقیقت امر این است که نفوذ اراده‌ی آدمی و دستیابی او به مقصود در عالم ماده در گرو دو دسته از اسباب است: 1-اسباب طبیعی 2-اسباب روحی و انسان آنگاه که بخواهد در کار مهمی وارد شود و اسباب طبیعی مورد نیاز را فراهم سازد، چیزی میان او مقصودش جز اختلال اسباب روحی مانند ضعف و سستی اراده و ترس و اندوه سبکسری تمایلات سرکش و سفاهت و سوء ظن و غیر آن مایل و مانع نمی‌شود. این‌ها امور مهم عمومی است و هنگامی که بر خدا توکل کند، اراده‌ی او چنان نیرومند می‌گردد که هیچ سببی از اسباب روحی و ناسازگار نمی‌تواند بر آن غلبه نماید و این خود دستیابی به هدف و سعادت و خوشبختی است.» (محمد حسین طباطبایی المیزان ج4ص67)

 

نتایج توکل در زندگی بشر

توکل اثرات زیادی در زندگی بشر دارد که از جمله‌ی آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

کفایت الهی

هر کس به خداوند توکل کند، خداوند برایش کفایت‌کننده است و روزی و تأمین زندگی و آینده‌اش با خداست. پیامبر می‌فرمایند: «کسی که بر خدا توکل کند، خدا هزینه‌ی زندگی‌اش را کفایت می‌کند و او را از آنجا که گمان ندارد روزی می‌دهد.» (میزان الحکمه، ری شهری: ج4ح3661)

 

البته همان‌گونه که گفته شد توکل کردن همراه با تقواست و انسانی که حدود الهی را رعایت نمی‌کند و به مسائل شرعی و اخلاقی پایبند نیست، نمی‌تواند به یاری خداوند نیز امید داشته باشد.

در قرآن آمده است: «هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان نمی‌کند روزی می‌دهد و هر کس بر خدا توکل کند، امورش را کفایت می‌کند.» (طلاق 3و2)

پس باید انسان مؤمن نگران چیزی نباشد و ترس از آینده و حسرت گذشته را نداشته باشد، چرا که خداوند ضمانت امور او را بر عهده گرفته است.

امام رضا می‌فرمایند: «ایمان بر 4 رکن استوار است: توکل بر خدا، رضا بر قضای الهی، تسلیم امر خدا بودن و واگذاری امور به خود

 

عزّت و محبوبیت نزد خدا

انسانی که خداوند را وکیل خود می‌داند نزد خداوند بسیار عزیز و محترم است و خداوند او را دوست دارد در قرآن آمده است: «... هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش) بر خداوند توکل کن، خداوند متوکلان را دوست دارد.» (آل عمران 159)

 

افزایش استقامت در برابر سختی‌ها

انسانی که بر خداوند توکل دارد، در برابر دشواری‌ها مقاوم‌تر است و بهتر دوام می‌آورد انسان امروز غرق در دنیای مشکلات است و اگر احساس وابستگی به نیروی قدرتمند را نداشته باشد، بدون تردید دچار مشکلات و بیماری‌های فراوانی می‌شود. حضرت علی علیه السلام در حدیثی می‌فرمایند: «کسی که بر خدا توکل کند، امور دشوار بر او آسان می‌شود و استقامت در امور برایش راحت می‌شوند.» (میزان الحکمه ری شهری ج4ص3659)

 

پیروزی بر دشمنان

بشر همواره دشمنان زیادی داشته است که در طول اعصار مختلف متفاوت بوده است: بیماری، فقر، گرسنگی و .... اما مهم‌ترین دشمن بشر هوای نفس اوست

انسان‌هایی که بر خدا توکل دارند، همیشه با تکیه بر این قدرت پیروزند. در سوره‌ی آل عمران آیه 160 آمده: «اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد و اگر دست از یاری شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یاری کند و مؤمنان تنها باید بر خدا توکل کنند

 

غلبه بر شیطان

انسان متوکل بر شیطان و هواهای نفسانی غلبه دارد و می‌تواند نفس خود را آرام کند و برشیطان پیروز شود. شیطان دشمن قسم خورده‌ی انسان است و همیشه و در همه حال قصد فریب انسان را دارد. .... بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند، تسلطی ندارد. (عباس محدث قمی، سفینه البحار: ج2ص638)

 

برخورداری از بهترین وکیل

هر گاه در زندگی به مشکلی برمی‌خوریم و هیچ راهی برای گشایش آن پیدا نمی‌کنیم، به ‌خصوص در امور حقوقی احتیاج به وکیل و مشاوره داریم، خداوند بهترین وکیل و دلسوز ترین و حکیم‌ترین وکیل است که انسان را در مشکلات یاری می‌کند و بهترین راه را به او نشان می‌دهد و «هر کس بر خدا توکل کند، بداند که به‌راستی خداوند شکست ناپذیر حکیم است.» (انفال 49)


انسان متوکل بر شیطان و هواهای نفسانی غلبه دارد و می‌تواند نفس خود را آرام کند و برشیطان پیروز شود. شیطان دشمن قسم خورده‌ی انسان است و همیشه و در همه حال قصد فریب انسان را دارد. .... بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند، تسلطی ندارد

 

اما همانطور که در ابتدا گفته شد، توکل با تنبلی و سستی مغایرت دارد و انسان باید از نعمت عقل و درایت نیز بهره بجوید.


برای مثال عده‌ای به سراغ کار نمی‌روند و انتظار دارند کار به سراغ آن‌ها بیاید. چنین افرادی متوکل نیستند، بلکه ملعون اند.


در حدیثی آمده است: «کسی که بار زندگی خود را بر دوش مردم بگذارد، ملعون است.» (بحارالانوار ج74ص140)


اهل توکل خصوصیات و ویژگی خاصی دارند و آن ویژگی مجاهدت و تلاش است. انسان‌هایی که همه چیز را راحت می‌خواهند، نمی‌توانند انسان‌های توکل کننده‌ای باشند.


سوره‌ی مائده آیات 20 تا 24 می‌فرماید: «و یاد کن زمانی را که موسی به قوم خود گفت: قوم من، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را پادشاهی ساخت و آنچه را که به هیچ کس نداده بود به شما داد.»

 


 

«ای قوم من، به سرزمینی مقدس که خداوند برای شما مقدر داشته است درآیید و به عقب بازنگردید که زیانکار خواهید شد.»

 


 

گفتند: «ای موسی، در آنجا مردمی زورمندند و تا آنان از آنجا بیرون نروند، ما هرگز وارد آن نمی‌شویم، پس اگر از آنجا بیرون بروند، ما وارد خواهیم شد.»


دو مرد (زمره‌ی کسانی که از خدا) می‌ترسیدند و خدا به آن‌ها نعمت داده بود گفتند: از آن درد از برایشان بتازید و وارد شوید که اگر از آن در درآمدید پیروز می‌شوید و اگر مؤمنید بر خدا توکل کنید، پس از آن که موسی از مصر بیرون آمد از قوم خود خواست وارد سرزمین مقدس شوند، به آنان گفت: نعمت‌های بی‌مانند را که خدای متعال ارزانی داشت به یاد آورند و آنان را به 3 دسته تقسیم کرد:


1- از میان آنان پیامبران الهی چون ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف، موسی و هارون را برانگیخت.


2- آنان که از نعمت استقلال برخوردار کرد و از یوغ فراعنه و استبداد سیاسی و دینی آنان بیرون آورد و در فضای دل‌انگیز توحید که در زمان حضرت موسی از آن بهره‌امند بودند، قرار داد.


3- عنایات خود را شامل حال آنان کرد.

اما نصیحت اثری نکرد و آن‌ها سستی کردند. دو تن از میان پیروان آن حضرت که خدا ترس و اهل توکل بودند به ترغیب جهادگریزان پرداختند و از پیروزی سخن به میان آوردند و آنان را به توکل بر خدا فراخواندند، اما سخنان آنان هم در آن مردمان سست‌عنصر و فاقد ایمان راستین و توکل اثر نبخشید و با بی‌شرمی برای چندمین بار اعلام داشتند که تا آن قوم جبار در سرزمین مقدس حضور دارد، هرگز پا به آن سرزمین نخواهند گذاشت. «تو و خدایت بروید و با آنان بجنگید، ما همین جا می‌مانیم.» (محمد حسین طباطبایی، المیزان: ج5.صص300-292)

چیستی توکل(ادامه از ارکان توکل)

توکل چیست ؟

 

توکل به معنای اعتماد وقتی گفته می شود: توکلت علی الله به معنای این است که به خداوند در هر امری اطمینان و اعتماد می کنم. (المصباح ج ۱ و ۲ ص ۶۷۰ ذیل واژه وکل)


در آیات قرآن برای تأکید بر مسئله توکل به خدا در امور و اعتماد و تکیه زدن به او، از واژگان دیگری چون «تفویض» و «حسبی» نیز استفاده شده است، معنای آن این است که من کارهای خویش را به خدا واگذار می کنم و یا او در کارها مرا کفایت می کند و نیازی نیست که جز به قدرت و قوت او به کسی و چیز دیگری تکیه و اعتماد کنم و با این توکل و تفویض، خودم با اراده و پشتکار و همت خود کارهای خویش را پیش می برم. به این معنا که فاعل کار خود خواهم بود و از نیرو و قوتی که خداوند به من داده است بهره مند می شوم.

 

آثار اعتماد به نفس و توکل قرآنی و ویژگی متوکلان

اعتماد به نفس و توکل به معنا و مفهوم قرآنی برخلاف مفهوم غربی و اومانیستی آن آثار و برکات فراوانی دارد که می توان به آرامش روحی و روانی شخص اشاره کرد (آل عمران آیه ۱۷۲ و ۱۷۳).


از دیگر آثار آن می توان به افزایش انگیزه و حرکت و تحرک اشاره کرد؛ زیرا شخصی که خداوند خالق و پروردگار هستی را به عنوان تکیه گاه و پشتوانه خویش می بیند، بی هیچ ترسی از آینده و نرسیدن به مقصد و مقصود و اندوهی از گذشته گام برمی دارد و می داند که به هدف خواهد رسید و اگر به ظاهر به امری نرسید در حقیقت به چیز دیگری دست یافته که از مقصد و مقصود مهم تر است و آن ارتباط تنگاتنگ با خدا و تقرب و نزدیکی به اوست.


از این رو اشخاص متوکل، دارای اعتماد به نفس بیشتر برای اقدام و کار هستند و هرگز خسته نمی شوند و از راهی که می روند باز نمی گردند و کوتاه نمی آیند. (اعراف آیه ۸۸ و ۸۹ و یونس آیه ۸۴ و ۸۶)


بنابراین استقامت و پایداری در برابر مخالفت ها و سختی ها امری طبیعی در این دسته از انسان هاست. از صفات ایشان می توان به پایداری اشاره کرد به گونه ای که در برابر شکست ها کوتاه نمی آیند و هرگاه دچار شکستی شدند با گام های استوارتر حرکت خویش را از سر می گیرند. (آل عمران آیه ۱۲۱ و ۱۲۲ و ۱۷۲ و ۱۷۳)


آنان در کارهای خویش از امدادهای غیبی خداوند بهره مند می شوند و خداوند از جایی که امید و روزنه ای به آن نبود به ایشان یاری می رساند.(آل عمران آیه ۱۶۰ و مائده آیه ۱۱ و انفال آیه ۶۲ و ۶۴)انسان متوکل از فضل خدا و محبت او بهره مند می شود (آل عمران آیه ۱۵۹) و چون کارهایش مبتنی بر خلوص و اخلاص و وجه الهی است، رضایت و خشنودی خدا را نیز به دست می آورد (آل عمران آیه ۱۷۳ و ۱۷۴) و در هر حال، پیروزی از آن او خواهد بود، چه به ظاهر شکست بخورد و چه پیروز شود چون به رضای او عمل کرده است و لذا موفق و پیروز خواهد بود. (آل عمران آیه ۱۲۲ و ۱۲۳ و انفال آیه ۴۸ و ۴۹)


از دیگر آثار توکل و اعتماد به نفس اسلامی و قرآنی می توان به شجاعت و شهامت در برابر مخالفان و دشمنان (یونس آیه ۷۱ و ۸۳)، صبر در برابر شکست ها و اذیت و آزارها و مقاومت ها (ابراهیم آیه ۱۲ و نحل آیه ۴۱ و ۴۲)، سلامت روحی و روانی و جانی در دنیا و آخرت (آل عمران آیه ۱۷۳ و ۱۷۴) و برخورداری از روحیه بالا (آل عمران آیه ۱۲۲) اشاره کرد زیرا خداوند را کفیل خود می داند و همه امور خویش از ریز و درشت را به او تفویض و واگذار کرده است. (آل عمران آیه ۱۷۳) این گونه است که در پناه خداوند از مصونیت خاصی برخوردار می شود و هرگز آسیبی از سوی دشمان انسی و جنی به وی نمی رسد و از ضرر و زیان و آسیب های شیطان در امان و محفوظ می ماند. (حجر آیه ۶۵ و نحل آیه ۹۸ و ۹۹)


به هر حال اعتماد به نفس قرآنی هماهنگی و ارتباط تنگاتنگی با مسئله توکل و مقوله اعتماد به خدا و تکیه بر او دارد و نمی توان مسئله اعتماد به نفس را در اسلام و قرآن از توکل و اعتماد به خدا جدا دانست؛ زیرا باور به جداسازی چیزی جز کفر و شرک نیست.