نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۰۵ مطلب با موضوع «گفتار دینی» ثبت شده است


ده فایده مهم روزه داری

بسیاری از مردم روزه را به عنوان یک وظیفه دینی و شرعی خود می‌دانند، اما فقط تعداد کمی درباره فواید روزه بر سلامت آگاه هستند.
روزه‌داری اگر به درستی اجرا شود یک تمرین خوب است. روزه باعث حذف سموم بدن و کاهش قند و ذخایر چربی خون می شود.
روزه عادات غذا خوردن سالم را ترویج کرده و ایمنی بدن را نیز تقویت می‌کند. یک متخصص آفریقایی در این مقاله به 10 فایده بهداشتی روزه گرفتن اشاره می کند.

1. روزه سم زدایی می‌کند
غذاهای فرآوری شده حاوی مقدار زیادی از مواد افزودنی هستند. این مواد افزودنی ممکن است در بدن به مواد سمی تبدیل شوند. برخی از آنها تولید محصولات نهایی گلیکاسیون پیشرفته را ترویج می‌کند.
بسیاری از این سموم به شکل چربی ذخیره می‌شوند. در زمان روزه گرفتن به ویژه زمانی که مدت آن طولانی تر شود، این چربی‌‌ها می‌سوزند و سموم آزاد می‌شوند؛ کبد، کلیه و سایر ارگان‌ها در بدن در سم زدایی نقش دارند.

2. روزه به دستگاه گوارش استراحت‌ می‌دهد
در طول روزه‌داری، دستگاه گوارش استراحت می‌کند؛ عملکرد فیزیولوژیک طبیعی به ویژه در تولید ترشحات گوارشی ادامه می‌یابد اما میزان آن را کاهش می‌دهد.
روزه گرفتن به حفظ تعادل مایعات در بدن کمک‌ می‌کند؛ تفکیک مواد غذایی در نرخ‌های ثابت روی می‌دهد.
در پی این الگوی تدریجی آزادسازی انرژی دنبال می‌شود. با این حال روزه داری تولید اسید معده را متوقف نمی‌کند؛ به همین دلیل به بیماران مبتلا به زخم معده توصیه می‌شود با احتیاط روزه بگیرند، برخی از کارشناسان معتقدند که این افراد نباید روزه بگیرند.

3. روزه پاسخ التهابی را برطرف می‌کند
برخی از مطالعات نشان می‌دهد که روزه داری بیماری های التهابی و آلرژی را بر طرف می‌کند.
از نمونه‌های بیماری‌های التهابی می توان به ورم مفاصل، ورم مفاصل و آرتریت روماتوئید و بیماری‌های پوستی مانند پسوریازیس اشاره کرد.
برخی از کارشناسان بر این باورند که روزه گرفتن ممکن است بیماریهای التهابی روده مانند «کولیت اولسراتیو» را نیز بهبود بخشد.
(کولیت اولسراتیو نوعی بیماری التهابی مزمن است که در آن مخاط معقد و روده بزرگ دچار التهاب و زخم یا اولسرهای کوچک می‌شود.)

4. روزه قند خون را کاهش می‌دهد
روزه گلوکز را تجزیه می‌کند به طوری که بدن می‌تواند انرژی کسب کند؛ روزه تولید انسولین که از پانکراس ترشح می‌شود را همچنین کاهش می‌دهد.
«گلوکاگون» به منظور تسهیل در تجزیه گلوکز تولید می‌شود؛ در نتیجه روزه منجر به کاهش قند خون می‌شود.
(گلوکاگون هورمونی است که هنگام افت غلظت گلوگز در خون از سلول‌های آلفای جزایر لانگرهانس لوزالمعده ترشح می‌شود؛ عملکرد گلوکاگون برعکس انسولین موجب افزایش قند خون می‌شود.)

5. روزه تجزیه چربی‌‌ها را افزایش می‌دهد
اولین پاسخ بدن به روزه گرفتن، شکستن گلوکز است. وقتی ذخایر گلوکزها تمام شد، کتوزها آغاز می‌شوند. این شکستن چربی‌ها به آزاد شدن انرژی منتهی می‌شود. چربی‌های ذخیره شده در کلیه و ماهیچه‌ها برای آزاد شدن انرژی شکسته می‌شوند.

6. روزه فشارخون بالا را تصحیح می‌کند
روزه گرفتن یکی از روش‌های غیر دارویی برای کاهش فشار خون است؛ روزه کمک می کند تا خطر ابتلا به «آترواسکلروز» کاهش یابد.
آترواسکلروز گرفتگی عروق توسط ذرات چربی است؛ در زمان روزه گلوکز و بعد از آن، ذخایر چربی برای تولید انرژی استفاده می شود.
میزان سوخت و ساز در طول روزه داری کاهش می یابد؛ هورمون ترس مانند «آدرنالین» و «نورآدرنالین» را همچنین کاهش می دهد.
روزه متابولیک ثابت را در حد کم حفظ می کند که آن از مزایای کاهش فشار خون است.

7. روزه کاهش وزن را ترویج می‌کند
روزه داری باعث کاهش وزن سریع است؛ ذخایر چربی در بدن را کاهش می دهد. با این حال روزه یک استراتژی خوب برای از دست دادن وزن نیست.
کاهش مصرف چربی و قند، و افزایش میوه و بقیه اقدامات برای رسیدن به کاهش وزن بهتر است.

8. روزه رژیم غذایی سالم را ترویج می‌کند
مشاهده شده است که روزه میل به مصرف غذاهای فرآوری شده را کاهش می دهد.
روزه همچنین میل به غذاهای طبیعی، به ویژه آب و میوه را ترویج می‌کند در واقع در این روش روزه شیوه زندگی سالم را رواج می‌دهد.

9. روزه ایمنی بدن را افزایش می دهد
زمانی که افراد روزه می گیرند ایمنی بدن با این عمل افزایش می یابد به این گونه که روزه سموم بدن را از بین می برد و در کاهش ذخیره چربی به بدن کمک می کند.
هنگامی که افراد در زمان شکستن روزه میوه می خورند، آنها ذخایر ضروری بدن از ویتامین ها و مواد معدنی را افزایش می دهند.
ویتامین A و E آنتی اکسیدان های خوبی هستند که به آسانی در میوه ها یافت می شوند، آنها به تقویت ایمنی بدن کمک می کنند.

10. روزه گرفتن به ترک اعتیاد کمک می کند
برخی از محققان معتقدند که روزه داری می تواند به معتادان در کاهش اشتیاق خود به نیکوتین، کافئین و سایر سوء مصرف مواد کمک کند.
اگر چه رژیم های مورد نیاز دیگر برای حل و فصل اعتیاد وجود دارد اما روزه می تواند در این امر نقش مهمی را ایفا کند.




به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، پیامبر خدا(ص) در خصوص جایگاه استغفار فرمودند: "بهترین دعا، آمرزش خواهی است1".
امام صادق(ع) نیز در پاسخ به این سوال که چه استغفاری مانع نوشتن گناه می‌شود؟ فرمودند: " هرگاه بنده گناهی مرتکب شود، از بامداد تا شب به او مهلت داده می‏‌شود. اگر آمرزش خواست، آن گناه برایش نوشته نمی‏‌شود2".
امام علی(ع) نیز درباره این که هرکس نعمت استغفار بیابد از چه نعمتی محروم نمی‌شود؟ می‌فرمایند: "به هر کس (نعمت) آمرزش خواهی داده شود، از آمرزیده شدن محروم نشود3".
رسول مکرم اسلام همچنین ارزش پیامد استغفار زیاد را چنین توصیف می‌فرمایند: "هر کس زیاد آمرزش بخواهد، خداوند از هر غمی برای او گشایشی قرار دهد و از هر تنگنایی برون شوی4".
امام علی(ع) نیز درباره این که خود را با استغفار، معطر کردن چه ثمره‌ای دارد؟ فرمودند: "با آمرزش خواهی، خود را معطّر کنید تا بوی گناهان شما را رسوا نکند5".
=-=-=-=-=-=-=-=-=

منابع احادیث:
1- الکافی: 2 / 504 / 1 منتخب میزان الحکمة: 426
2- الکافی: 2 / 437 / 1 منتخب میزان الحکمة:428
3- نهج البلاغة: الحکمة 135 منتخب میزان الحکمة: 428
4- نور الثقلین: 5 / 357 / 45 منتخب میزان الحکمة: 428
5- بحار الأنوار: 93 / 278 / 7 منتخب میزان الحکمة: 428

عارف واصل مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی می فرماید: مرا شیخی بود بزرگوار عامل عارف کامل که مانند او را در مراتبی که گفته شد ندیده ام، از او پرسیدیم که در اصلاح و جلب معارف چه عملی را به تجربه رسانده است؟
او گفت: من عملی را در این که گفتی مؤثر ندیدم مگر اینکه در هر شبانه روز یک بار بر سجده طولانی مداومت شود و در آن سجده بگوید«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» و به هنگام گفتن ذکر خود را در زندان طبیعت، زندانی و به زنجیرهای اخلاق رذیله بسته ببیند، آنگاه اقرار کند که پروردگار اینکار را تو بر من نکردی و تو بر من ستم روا نداشتی، بلکه این من بودم که بر خود ستم کردم و خود را به اینجا انداختم.
از آداب سجده این است که وقتی که بخواهیم به سجده برویم اول با زانوها به طرف زمین خم شویم و بعد دستها را پیش از زانوها بر زمین بگذاریم این عملی است که مرحوم علامه طباطبائی (ره)از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند.
-------

منبع: نکته های نابی از نماز،ص۲۵۵

آخرالزمان یعنی کی؟

چه زمانی را آخر الزمان میگویند ؟

در ادیان آسمانی و برخی مکاتب، فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها کم و بیش هشدارهایی درباره آخرالزمان به چشم می خورد و توجه به آن با برخی هشدارها نسبت به اتفاقات آخرالزمانی همراه است. ادیان و مکاتب الهی از زمانی سخن به میان می آورند که انسان در معرض رویدادها و سختیهایی قرار گرفته و با بحرانهای فراروی خویش دست و پنجه نرم می کند. این حوادث و رویدادها با ادبیات مفهومی مشابهی، درباره آنچه اتفاق در مقطعی از تاریخ انسان خواهد افتاد، در مکاتب و ادیان الهی توصیف گردیده و هشدارهایی رمزگونه را نسبت به آن به همراه دارد. در این مجموعه بر آنیم تا با عیار نقد، آخرالزمان و اتفاقاتی که از وقوع آن حکایت می کند را از دیدگاه مکاتب و ادیان توحیدی مورد بررسی قرار داده و با نگاهی تطبیقی، بن مایه های مشترک این موضوع را مورد کنکاش قرار دهیم.
1- تعریف و ماهیت آخرالزمان:
آخرالزمان به بخش پایانی دوران که در نهایت به قیامت می پیوندد، گفته می شود. رخداد آخرالزمان و به پایان رسیدن حیات بشر در این جهان، بدون ‌شک مهم‌ترین رویدادی است که می‌تواند در زندگی بشر تجربه شود و تصویر آن بی‌مسامحه عظیم‌ترین و آخرین پرده نمایش زندگی انسان به شمار می‌رود. اعتقاد به این دوره از زمان که با ظهور منجی از آن به عنوان عصرگذار از تاریکیها و سختیها به «فوتوریسم‏» یاد می شود. از جمله مسایلى است که در بحثهاى تئولوژیک تمام مذاهب و ادیان درباره آن بحث و گفتگو شده است. همه ادیان در بیان آخرالزمان و ارائه تاویل و تفسیر های خویش مشترکند .
همچنین اعتقاد به ظهور منجی در آخرالزمان در کیش های آسمانی از جمله زور استریانیسیم (مذهب زرتشت)، جودائیسم (مذهب یهود) و سه مذهب عمده مسیحیت: کاتولیک، پروتستان، ارتودِ کس، به مثابه یک اصل مسلم پذیرفته شده است. در این راستا، دو مذهب عمده اسلام، تشیع و تسنّن هم در ظهور " مهدی" در دوران واپسین زمان، اتفاق نظر دارند .

آخرالزمان به بخش پایانی دوران که در نهایت به قیامت می پیوندد ،گفته می شود . رخداد آخرالزمان و به پایان رسیدن حیات بشر در این جهان، بدون‌شک مهم‌ترین رویدادی است که می‌تواند در زندگی بشر تجربه شود و تصویر آن بی‌مسامحه عظیم‌ترین و آخرین پرده نمایش زندگی انسان به شمار می‌رود

آنچه که در نگاه آخرالزمانی ادیان و اندیشه ها به عنوان موضوع مشترکی مورد پرسش قرار می گیرد اینست که آینده بشر آبستن چه اتفاقاتیست و حد نهایی تاریخ بشر به کجا ختم می شود؟ بر این اساس پاسخهای گوناگون و تامل برانگیزی که به این پرسش داده می شود، انگیزه کنکاش در آینده و توجه به سرنوشت را برای بشر ایجاد می کند. لذا مشاهده می کنیم که سیاستهای متفاوتی بر اساس پژوهشها و تاویلاتی که کرسی های آینده پژوهی در جهان ارائه می دهند شکل می گیرد و دغدغه سرنوشت نهایی تمدن انسانی به صورتهای گوناگونی نظیر یک روش یا جریان سیاسی، یک گروه و بافت اعتقادی خاص، مجموعه ای از فیلمها و یا رمانهای جهت دار، مقالات و نظریه های علمی و تحلیلی، در فضای عمومی جوامع بشری رخ می نمایاند.

2-آخرالزمان و پویش آینده

شوق آگاهی از سرنوشت، در سرشت آدمی نهاده شده است. با نگرشی کوتاه به تاریخ زندگی بشر درمی‌یابیم یکی از دغدغه‏های همیشگی انسان، چگونگی فرارسیدن پایان این جهان و حیات پس از مرگ بوده است. برای مباحثی پیرامون آمدن موعود، جاودانگی روح، پایان این جهان و فرارسیدن جهان دیگر، واژه «اسکاتولوژی» به کار می‌رود. این واژه به معنای شناخت آخرالزمان‏ و آخرت، از کلمه «اسکاتوس» یونانی به معنای «آخر» یا «بعد» گرفته شده است.
در آثار برخی از اندشمندان آینده پژوه آخرالزمان را معادل فوتورسیم یعنی تفکری که مبتنی بر کنکاش و استخراج اتفاقات آینده است ،می دانند. سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام، از نزدیک بودن آخرالزمان و آخرت سخن گفته‏اند. جمعی از یهودیان و همه مسیحیان، این دو دوره را به گونه‏ای بر هم منطبق می‌دانند؛ اما جمعی دیگر از یهودیان و همه مسلمانان، آخرالزمان و آخرت و یا به عبارتی، عصر ظهور و روز قیامت را دو دوره جدا از هم می‌دانند.

مهم‌ترین بعد آینده‌شناسی درادیان و جلوه‌گری غایت‌مندی تاریخ و نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، «آموزه منجی گرایی» است. این آموزه‌، آینه تمام‌نمای پیش‌گویی است. ترسیم آموزه های منجی گرایی، پاسخ‌گویی به بسیاری از دغدغه‌ها و سؤال‌های انسان در طول تاریخ و چشم‌اندازی الهی و ایمانی به جامعه‌ای برتر و کارآتر است
باورهای مربوط به آخرالزمان، بخشی از مجموعه عقیده هایی است که به مباحثی پیرامون فرجام تاریخ، پایان دوران و نهایت سرنوشت بشر دیگر معطوف شده و ادیان بزرگ درباره آن پیشگویی هایی کرده اند، تصویری که این پیشگوئیها از آینده انسان نشان می دهد می توان آن را نوعی آینده انگاری و آینده پژوهی دانست.
در ورای همه آینده‌نگری‌ها و آینده‌نگاری‌ها در طول تاریخ، همواره بشر شاهد آینده‌شناسی دینی بوده است. این آینده‌شناسی، نگاهی روشن و جامع به کلّ تاریخ و پیش‌گویی حتمی و فراگیر آینده است. «قرآن» و «روایات معصومین علیهم السلام» در شریعت اسلام، نمونه کامل این آینده‌شناسی وحیانی و غیبی هستند و موارد فراوانی از این پیش‌گویی‌ها، در طول تاریخ محقّق شده است. البته علم به آینده فقط در دست خداوند است و او است که پیامبران و حجّت‌های خود را از آن آگاه می‌سازد تا دلیلی بر حقانیت آنها و معجزه‌ای بر راستی آنها باشد.
مهم‌ترین بعد آینده‌شناسی درادیان و جلوه‌گری غایت‌مندی تاریخ و نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، «آموزه منجی گرایی» است. این آموزه‌، آینه تمام‌نمای پیش‌گویی است. ترسیم آموزه های منجی گرایی، پاسخ‌گویی به بسیاری از دغدغه‌ها و سؤال‌های انسان در طول تاریخ و چشم‌اندازی الهی و ایمانی به جامعه‌ای برتر و کارآتر است.
بطوری که همه ابعاد و مؤلّفه‌های مساله «آینده‌پژوهی» در این آموزه وجود دارد: هم تفسیر کلان از حیات معقول بشری و فرجام شناسی تاریخ (فلسفه نظری تاریخ) است؛ هم تصویر و ترسیم روشنی از وضعیت‌های مختلف (و در نهایت وضعیت حتمی) و هم راه‌ و نظام رسیدن به آن. بر این اساس پیوند محکمی میان آینده‌پژوهی و منجی گرایی وجود دارد. چرا که این مساله، کاوش نظام‌مند تاریخی، اجتماعی، سیاسی، کلامی و تفسیری این مساله و شناخت و فهم آینده بر اساس آن است.

-----------

منابع:
1- دائرة المعارف جامع اسلامی ج1 ص37
2- تاریخ ابن‌خلدون، ج‌1، ص‌303.
3- نجات بخشى در ادیان، ص‌13 و 14؛ على و پایان تاریخ، ص15 25.
4- هزاره گرایى، ص‌25.
5- نجات‌بخشى در ادیان، ص‌13 و 14.
6- (قیام و انقلاب مهدى، ص‌5‌.
7- اوستا، گاهان، یسنه 46، ب‌3 و یَشتها، ؛ نجات‌بخشى در ادیان، ص‌3 ـ 71.
8- بحران دنیاى متجدّد، ص‌1 و اوپانیشاد، ص‌772 ـ 774 و 737.
9- بودا، ص‌518 و 519‌؛ على و پایان تاریخ، ص‌23.
10- کتاب مقدّس، اشعیاء 11 و 12، یوئیل 3 و 4، زکریا 9، دانیال 2: 44، و‌7: 13 و 27.
11- (کتاب مقدّس، متى 24: 15 ـ 44، و‌رسل 2: 17 ـ 21.
12- کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنا 4 ـ 22؛ نجات بخشى در ادیان، ص‌113 133.
13- مارکس و مارکسیسم، ص‌91 ـ 94.
14- بحران دنیاى متجدّد، ص‌2، 20، 55‌، 105، 154 و 186؛ علائم آخرالزمان، ص‌188 ـ 199، 200 و 318.
15- «پایان تاریخ و آخرین انسانها» مجله اطلاعات سیاسى و اقتصادى، ص‌22.
16- برخورد تمدّن‌ها و بازسازى نظم جهانى، ص‌485 و 516‌

8b50c9c80c4d752c18cbe07641741a4d-425

ای فرزند آدم!

درشگفتم چگونه تو با دیگران انس می گیری

و به دیگران دل می بندی

در حالیکه می دانی تنها خواهی مُرد

و می دانی تنها در قبر خواهی خفت

و تنها در پیشگاه من خواهی ایستاد

و تنها حساب پس خواهی داد...

آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود؟

ساعتی؟ روزی؟ ماهی ؟ سالی؟ چند هزار سال؟ چند میلیون سال؟

با خودت فکر کن و بیاندیش...

هر قدر که قرار است پس از مرگ با من باشی

در دنیا با من انس بگیر...

اگر لحظه ای لحظه ای... و اگر همیشه همیشه

« حدیث قدسی»

بی رحم ترین دشمنم آمد به جِدالم 
ایکاش که میسوخت دلِ نفس به حالم
من را به زمین می زند این نفس ستمگر
با تیر جَفایی که رها کرد به بالم
می ترسـم اَز این کـبـر و غُـرورِ دلِ غافل
مانع بِشَـود از سَـفرِِ رو به کمالم
اِی کـاش کـه درنـیـمه ی ایـن مـاهِ مُـبارک 
تقدیر شَــوَد لَحـظـه ی مـطـلوبِ وصالم
ای یارِ سـفر کرده کجایی که قـریب است
غِـفلت بِشَـوَد در همه ی عـمر وَبالم

بهلول

گویند بهلول در اطراف قصر مدائن بود و با بچه ها مشغول بازی بود.

هارون الرشید که عازم حج بود از آنجا گذر کرد .

وقتی بهلول را دید گفت ای بهلول مرا موعظه کن.

بهلول گفت : از سرنوشت حاکمان گذشته عبرت بگیر .

هارون پرسید چطور ؟

بهلول اشاره ای به قصر کسری ( ایوان مدائن )  کرد و گفت : هذه قصــــورهم

یعنی این قصرهایشان

و سپس اشاره ای به قبرستان قدیمی کرد و گفت : و هذه قبورهم !

یعنی : و  این هم قبرهایشان !

هارون بسیار منقلب شد و گفت : چکار کنم که نجات یابم ؟

بهلول گفت : خودت را به قرآن عرضه کن و ببین چه وضعی داری !

پرسید به کجای قرآن ؟

گفت : به این آیه " ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی جحیم "   

سوره إنفطار – 14

هارون آشفته حال جدا شد و بهلول به بازیش ادامه داد .


 چرا شیعیان با دست باز نماز می خوانند؟ پرسشی است که حضرت آیت الله العظمی سبحانی به ان در پایگاه خود پاسخ داده اند. متن پاسخ ایشان به این شرح است:

قرار دادن دست راست بر روی دست چپ در نماز (دست بسته نماز خواندن) از اموری است که استحباب آن بین فقهای سه مذهب از مذاهب چهارگانة اهل سنّت مشهور است:

حنفی‌ها می‌گویند:روی هم گذاشتن دست‌ها در نماز، سنّت است وواجب نیست، و برای مرد بهتر است که کف دست راستش را بر پشت دست چپ، زیر ناف قرار دهد، و زن دست‌ها را بر سینه‌اش بگذارد.

شافعی‌ها می‌گویند: گذاشتن دست روی یکدیگر، در نماز، برای مرد و زن سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ زیر سینه و بالای ناف به سمت چپ قرار دهد.

حنبلی‌ها می‌گویند: گذاشتن دست‌ها روی هم، سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زیر ناف قرار دهند.

فرقه مالکیّه بر خلاف سه مذهب فوق می‌گویند: آویختنِ دست‌ها در نمازهای واجب، مستحب است، قبل از مالکی‌ها نیز جماعتی همین قول را گفته‌اند که از آن جمله‌اند: عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیّب، سعید بن جبیر، عطاء، ابن جریح، نخعی، حسن بصری، ابن سیرین و جماعتی از فقها.

از امام اوزاعی منقول است که نمازگزار، بین آویختن دست‌ها یا روی هم قرار دادن آنها مخیر است.[1]

امّا مشهور بین شیعه امامیّه آن است که قرار دادن دست‌ها روی یکدیگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهای شیعه کسی قائل به کراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبی در کافی.[2]

کیفیت نماز پیامبر(ص)


با این که به جز مالکی‌ها، مذاهب دیگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جایز شمرده‌اند و دربارة این مسأله سخن بسیار گفته‌اند، با این حال دلیل قانع کننده‌ای حتّی بر جواز آن ندارند،چه رسد بر استحباب. بلکه می‌توان ادّعا کرد که دلایلی بر خلاف ادعای آنان وجود دارد و روایاتی که از فریقین (شیعه و سنّی) بیانگر طریقه نماز گزاردن رسول اکرم(ص) است، از گذاشتن دست‌ها بر یکدیگر سخنی به میان نیاورده است و امکان ندارد که پیامبر (ص) امر مستحبّی را در طول حیات خود(یا بخشی از آن) ترک نماید. اکنون سه نمونه از این روایات، دو مورد از طریق اهل سنّت و دیگری از طریق شیعه امامیّه را ذکر می‌کنیم که هر دو روایت، چگونگی نماز پیامبر(ص) را بیان می‌کند و در هیچ‌یک کو‌چکترین اشاره‌ای به روی هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگی آن:

الف: حدیث ابی حُمید ساعدی

حدیث ابی حُمید ساعدی را برخی از محدّثان (سنّی) روایت کرده‌اند و ما از کتاب سنن بیهقی نقل می‌کنیم که گفت: او رو به اصحاب پیامبر کرد و گفت: من داناترین شما به نماز رسول خدا (ص) هستم. گفتند: به چه سبب؟ زیرا تو نه بیش از ما پیرو آن حضرت بوده‌ای و نه افزونتر از ما مصاحبتش کرده‌ای. گفت: چرا، گفتند: پس (کیفیّت نماز آن حضرت را) بر ما عرضه کن. ابوحُمید گفت:

رسول خدا(ص) هرگاه می‌خواست به نماز بایستد، دست‌ها را تا برابر شانه‌هایش بالا می‌بُرد، سپس تکبیر می‌گفت و هنگامی که همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار می‌گرفت به قرائت می‌پرداخت، آنگاه تکبیر می‌گفت و دست‌ها را تا برابر شانه بالا می‌بُرد، پس از آن به رکوع می‌رفت و دو کف دست را بر زانوها می‌گذاشت و در حال اعتدال که نه سرش را بالا می‌گرفت و نه پایین می‌انداخت، رکوع را انجام می‌داد. سپس از رکوع سر بلند می‌کرد(می‌ایستاد) و می‌گفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دست‌ها را تا برابر شانه‌ها بالا می‌بُرد و تکبیر می‌گفت، سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دست‌هایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا می‌گرفت، آنگاه سر از سجده برمی‌داشت و پای چپش را خم می‌کرد و بر آن می‌نشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز می‌نمود و سجده دوم را نیز همین‌گونه انجام می‌داد و پس از سجده، تکبیر می‌گفت، سپس پایش را خم کرده بر آن می‌نشست در حالی که هر عضوی به حال اعتدال قرار می‌گرفت. رکعت بعدی را هم به همین کیفیّت انجام می‌داد و پس از دو رکعت در حال قیام تکبیر می‌گفت و دست‌هایش را تا برابر شانه‌ها بالا می‌برد همانگونه که تکبیر افتتاحیّه را انجام می‌داد و در بقیّه نمازش نیز همین‌طور عمل می‌کرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام می‌گفت، پای چپ را عقب قرار می‌داد و بر سمت چپ بر وَرِک[3] می‌نشست.

همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(ص) بدین گونه نماز می‌گزارد.[4]

این بود حدیثی در مقام بیان کیفیّت نماز رسول خدا(ص) که از طریق اهل سنّت روایت شده که وجه دلالت آن را دانستیم. اکنون به حدیثی که شیعه امامیه روایت کرده توجه کنید:

ب: حدیث حمّاد بن عیسی

حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است برای مردی که 60یا 70 سال از عمرش بگذرد و یک نماز با شرایط کامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام (ع)) در دلم احساس حقارت کردم و عرض کردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط کامل) به من تعلیم فرما.

پس ابوعبداللّه (ع) (جعفر بن محمّد‘) راست قامت رو به قبله ایستاد و دست‌هایش را با انگشتان بسته بر روی رانهایش انداخت و پاهایش را نزدیک به هم به فاصلة سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمی‌کرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تکبیر گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتیل قرائت کرد، سپس به اندازه نفس کشیدنی در حال قیام صبر کرد و پس از آن تکبیر گفت در حالی که هنوز ایستاده بود، آنگاه به رکوع رفت و دو کف دستش را با انگشتان باز روی کاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری که اگر قطره‌ای آب یا روغن بر پشتش ریخته می‌شد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمی‌گشت، امام گردنش را (در رکوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح (سبحان رَبّی العظیم وبحمده) گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون کاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تکبیر گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّی الأعلى وبحمده، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده کرد: پیشانی، دو کف دست، دو کاسه زانو، دو انگشت ابهام پا، و بینی، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب و گذاشتن بینی بر خاک سنّت است که اِرغام نامیده می‌شود). سپس سر از سجده برداشت و هنگامی که راست نشست، تکبیر گفت و ساق پای چپ را خم کرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر کف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تکبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذکر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در رکوع و سجود کمک نگرفت و در حال سجده دست‌هایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو رکعت نماز بجا آورد .

سپس فرمود: ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مکن و با دست‌ها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز.[5]

چنان که ملاحظه می‌شود هر دو روایت در صدد بیان کیفیّت نماز واجب است و در هیچکدام کوچکترین اشاره‌ای به روی هم گذاشتن دست‌ها نشده است، زیرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق (ع) در بیان خود آن را ترک نمی‌کرد و حال این که آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا (ص) را برای ما مجسّم می‌کرد، چون او از پدرش امام باقر(ع) و امام باقر(ع) از پدرانش و آنها از امیرمؤمنان(ع) و او از رسول اعظم صلوات اللّه علیهم اجمعین گرفته‌اند. بنابراین، دست روی دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زیرا گرفتن دست در واقع داخل کردن چیزی است در شریعت که از شریعت نیست.

ج. آموزش نماز به کسی که نماز صحیح نمی‌خواند

در میان محدثان اهل سنت حدیثی است به نام «حدیث المسیء صلاتُه» یعنی حدیث کسی که نماز خود را صحیح نمی‌خواند، در این حدیث چنین آمده است:

ابوهریره می‌گوید: پیامبر وارد مسجد شد، مردی نیز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پیامبر آمد و سلام کرد. پیامبر سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوی پیامبر بازگشت، پیامبر نیز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، این کار سه بار تکرار شد، سرانجام آن مرد عرض کرد: سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده است، من جز آنچه انجام می‌دهم، چیزی نمی‌دانم، چه بهتر که نماز را به من بیاموزی.

در این هنگام پیامبر فرمود: هرگاه به نماز ایستادی تکبیر بگو، سپس آنچه از آیات قرآن می‌دانی، بخوان، سپس رکوع کن به گونه‌ای که بدنت آرام گردد، آنگاه پیامبر دیگر اجزا و شروط نماز را به او می‌آموخت[6] و هیچ اشاره‌ای به گذاردن دست راست بر دست چپ نمی‌کند، در حالی که اگر این کار واجب و یا مستحب مؤکد بود، از گفتن آن خودداری نمی‌کرد.

نظر ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)

با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، روشن گردید که سنت بودن دست روی دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدین جهت می‌بینیم که ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) از این عمل (گرفتن دست در نماز)، احتراز می‌کردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه می‌دانستند.

محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق یا امام محمّد باقر ‘روایت کرده، می‌گوید: به آن حضرت عرض کردم: حکم کسی که دستش را در نماز بر دست دیگر می‌گذارد، چیست؟ فرمود: این عمل، تکفیر است و نباید انجام شود.(تکفیر به معنی تعظیم در مقابل پادشاهان است).

زراره از حضرت امام محمّد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تکفیر مکن(دستهایت را بر هم مگذار)، زیرا مجوس این عمل را انجام می‌دهند.

صدوق به سندی از امیر مؤمنان علی (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: مسلمان دستهایش را در نماز جمع نمی‌کند و در حالی که در مقابل خدای عزّ وجلّ ایستاده است، تشبّه به اهل کفر (یعنی مجوس) نمی‌ورزد.[7]

در خاتمه یادآوری می‌کنیم که آقای دکتر علی سالوس بعد از نقل نظریات و فتاوای فقهای شیعه و سنّی، (در مورد نهادن دست‌ها بر یکدیگر در حال نماز) به کسانی که دست روی دست گذاشتن را حرام می‌دانند حمله کرده و می‌گوید: «کسانی که قائل به حرمت و مبطل بودن این عمل هستند یا تنها آن را حرام می‌دانند، به واسطه تعصب مذهبی، بین مسلمین اختلاف و تفرقه ایجاد می‌کنند».[8]

جا دارد از ایشان پرسیده شود: اگر تلاش و بررسی وتحقیق در کتاب و سنّت، شیعه را به این نتیجه رسانده که گرفتن دست در نماز، امری است که بعد از نبی اکرم(ص) پیدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر می‌شدند، گناه شیعه چیست؟ و در این صورت هر کس گمان کند که آن عمل جزئی از نماز است چه واجب باشد یا مستحب، تحقیقاً در دین امری را بدعت نهاده که از دین نیست. آیا جزای کسی که در کتاب و سنّت اجتهاد و تحقیق نماید این است که با تیر اتّهام به تعصّب مذهبی و ایجاد اختلاف، مورد هدف قرار گیرد؟

اگر این اتّهام بجا باشد، آیا امام مالک را نیز می‌توان این گونه متّهم کرد؟ زیرا او گرفتن دست را مطلقاً، یا در نمازِ واجب، مکروه می‌داند. آیا می‌توان امام دارالهجره را  به تعصّب مذهبی و ایجاد خلاف متّهم کرد؟

به چه دلیل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبی و میل به اختلاف بین مسلمین نمی‌دانید؟ قضاوت با شماست.


--------------------------------------------------------------------------------

[1] .  محمّد جواد مغنیه: الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 110، وملاحظه شود «رسالة مختصرة السدل» ا از دکتر عبدالحمید، ص 5.

[2] .  محمد حسن نجفی، جواهر الکلام:11/15ـ16.

[3] .  تورک عبارت است از این که انسان در حال نشستن بر روی پای چپ بنشیند، وروی پای راست را بر کف پای چپ قرار دهد.

[4] .  سنن بیهقی:2/72، 73، 101، 102; سنن أبی داود:1/194، باب افتتاح الصّلاة، حدیث 730ـ736; سنن ترمذی:2/98، باب صفة الصّلاة.

[5] .  شیخ حرّ عاملی: وسائل الشیعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حدیث 1، و باب 17،

حدیث 1و2.

[6] .  صحیح بخاری، ج1، ص 189، شماره 793; صحیح مسلم:2/11.

[7] .  شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه:4، باب 15 از ابواب قواطع الصّلاة، حدیث 1، 2و 7.

[8] .  فقه الشیعة الإمامیه ومواضع الخلاف بینه و بین المذاهب الأربعه:183.

ابلیس بر حضرت عیسی (علیه السلام} آشکار شد و گفت:

تو نبودی که می گفتی جز آنچه خدا مقرّرت کرده است بر تو نرسد ؟

فرمود : بلی .

گفت : پس خویشتن را از قله این کوه فرو انداز اگر مقرّرت باشد که به سلامت مانی !

فرمود : خداوند را رسد که بندگان را آزماید نه بندگان را که خداوند را آزمایند !



خدیجه سلام‌الله‌علیها؛ همسنگری باوفا

حضرت خدیجه

چهار «زن» در میان تمام بانوان برجسته جهان، از آغاز تا انجام و در بین قهرمانان راستین تاریخ، به خاطر ویژگی های خاص خود در صدرند.(1) یکی از آن چهار زن، «خدیجه کبری» است. خدیجه ای که از آغاز بعثت و هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه واله مسئله وحی را برای او بازگو کرد، به وی صادقانه گروید و در راه این ایمان، تمامی دارایی و راحتی و رفاهش را بذل کرد و پیوسته تا واپسین دم زندگی و آخرین نفس نیز آن چه در امکان داشت، نثار پیامبر صلی الله علیه واله و گسترش اسلام کرد.

 

پشتیبان بزرگ اسلام

این بانوی با اخلاص، در تکوین بنای اسلام و پیشبرد آن با بهره گیری از ثروت سرشار و موقعیت و جایگاه عظیمش در دنیای آن روز، سهم به سزایی دارد، تا آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله درباره اش فرموده است:

«ما قام الاسلام الاّ بسیف علیّ و مال خدیجة؛ اسلام پا نگرفت مگر به شمشیر علی و ثروت خدیجه».(2)

وی در لحظات آغازین «بعثت» و سنگینی نزول وحی - که برای پیامبر صلی الله علیه واله دورانی بسیار سخت و بحرانی بود - در تأمین آرامش و امنیت خاطر او سخت می کوشید. با ایثار خالصانه ترین دوستی ها و جانفشانی های یک همسر، طعم شیرین محبت های یک مادر را - مادری که از فرزند در قبال حمله هر نوع دشمنی و تهدید هر خطری دفاع و حمایت می کند- بدو می چشانید.

« بنت الشاطی»- بانوی دانشمند و نویسنده توانای مصری - می گوید:

«آیا هیچ همسری را تاب آن هست که چون «خدیجه» دعوت تاریخی پیامبر صلی الله علیه واله را از صمیم دل و سویدای جان و با ایمانی نیرومند بدون یک ذرّه تردید و شک در صدق پیامش، بپذیرد و به استقبالش رود، با این یقین محکم که خداوند او را هیچ گاه خوار نخواهد ساخت؟ آیا در توان هیچ بانویی جز «خدیجه» با آن همه ثروت بی حساب و بخشش های فراوان هست که در اوج رفاه و آسایش، به نعمت و عزّت و شوکت شاهانه پشت کند تا در تیره ترین ایام سختی در کنار همسرش بایستد و با او در سخت ترین نوع شکنجه و آزار به پاس وفادار ماندن به ایمانش، شرکت کند؟!

بعید است که چنین باشد! بلکه او یگانه بانویی است که تمام امکاناتش را برای یاری پیامبر صلی الله علیه واله و تأمین اعتماد و آرامش و سلامت او به کار گرفت.»(3)

به خدا سوگند که هرگز بهتر از او نصیبم نشده! وی هنگامی به من گروید که دیگران تکفیرم کردند و هنگامی مرا تصدیق کرد که دیگران به تکذبیم پرداختند و هنگامی با دارایی اش به یاری من شتافت که دیگران محرومم ساختند. و خداوند از او، نه از زنی دیگر، به من فرزند عنایت کرد

و باز «بنت الشاطی» می نویسد:

«خدیجه سلام الله علیها در سنینی نبود که تحمل رنج و سختی بر او آسان باشد و از کسانی نبود که در جریان زندگی با ننگی معیشت، محرومیت ها و تلخ کامی ها بار آمده و خو گرفته باشد. اما او، با وجود کهولت، راضی شد سختی هایی را که در اثر محاصره شدن «بنی هاشم» در «شعب ابی طالب» از طرف قریش تحمیل شد، تا سر حدّ مرگ تحمّل کند.»(4)

آری، در آن ایام این بانوی بزرگ پا به مرز 65 سالگی می گذاشت ولی علی رغم این فرسودگی و ضعف، بدون ذرّه‌ای تردید همچنان در کنار محمد صلی الله علیه واله و یاران اندکش صبر پیشه می ساخت و با آنان همگام شد و در این همگامی از خانه، مال و همه چیز خود با طیب خاطر و روحی آرام و مطمئن دست برداشت.(5)

 ادامه مطلب را ببینید