نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

علت ترس ما از مرگ چیست ؟

===================

این یک چیز عمومی است که همه ی افراد یک ترس و وحشتی از مرگ دارند . حتی برخی از افراد از نام مرگ هم فراری هستند . در روایت داریم که امام هادی (ع) به بالین یکی از دوستان خود که در حال احتضار بود رفتند . او خیلی گریه می کرد و می ترسید . یک کسی از حضرت سوال کرد که چرا ما اینقدر از مرگ می ترسیم ؟ امام فرمودند : از مرگ می ترسیم به این خاطر که نمی دانیم چیست و آن را نمی شناسیم . یک راننده ای که در یک جاده ی تاریک و ناشناخته حرکت می کند، نگران است . از این وحشت دارد که هر لحظه چه اتفاقی می خواهد پیش بیاید . امام هادی (ع) فرمودند : اگر به فرض چرک و کثافت بدن تو را گرفته باشد . در عین حال مریضی های پوستی و زخم هایی نیز به بدن تو وارد شده باشد. اگر همه ی اینها را با یک حمام رفت شستشو دهید پاک می شود و از رنج رهایی پیدا می کنید . آیا در این صورت باز هم می ترسید حمام بروید و از آن بدتان می آید ؟ گفتند : نه . مرگ نیز یک چنین چیزی است برای کسی که یک کثافات و آلودگی هایی بر جان او مانده و در دنیا پاک نشده ، بوسیله ی آن شستشو پیدا کرده و از رنج ها خلاصی پیدا می کند . آن شخص با آرامش به استقبال مرگ رفت و چند لحظه ی بعد از دنیا رفت . بسیاری از دلایل ترس از مرگ جهالت است .  گاهی اوقات سبب آن جهل است و گاهی نیز تعلقات شدید به دنیا است . نقل می کنند که کنار روستای ملانصرالدین قبرستانی بود زمانی که در حال سرزدن به آنجا بود دید یک قبری شکافته است . وارد آن قبر شد و دراز کشید . نزدیک غروب بود که جمعی از دوستان با اسب و الاغ وارد قبرستان شدند . بخاطر سرو صدایی که ایجاد شده بود ملانصرالدین فکر کرد که .... و منکر هستند که آمده اند . ترسید و یکباره از جای خود بلند شد . وقتی آن افراد در تاریکی این صحنه را دیدند، اسب و قاطرهای آنها رم کرد و به هم ریختند . وقتی فهمیدند که ملانصرالدین یک چنین کاری کرده است حسابی او را کتک زدند . او نیز با لباس پاره و خونی از دست آنها فرارکرد و به منزل آمد . همسر او گفت چه شده است ؟ گفت که من یک چنین کاری کردم . زمانی که یک مقدار آرام گرفت همسر از او پرسید از عالم قبر چه خبر؟ ملانصرالدین گفت اگر قاطر کسی را رم ندهید با شما کاری ندارند . درواقع اگر قاطر کسی را رم ندهیم و در دنیا ظلمی نکنیم با ما کاری ندارند.بنابراین برخی از ضعف ها بخاطر نقطه ضعف ها ، جهل ، کم معرفتی و کم ایمانی ما است. بنابراین این ترس ها مقدس نیست ، چون منشأ آنها مقدس نیست . یک ضرب المثل معروفی است که می گوید اگر کسی خیانتی کرده می ترسد . اگر کسی دزدی کرده و یا در اداره ای یک رشوه ای گرفته است می ترسد. تا حسابرس ، بازپرس و پلیس او را ببیند می ترسد . اگر این فرد نزد شما بیاید و بگوید چکار کنم که نترسم ؟ می گویید خوب دزدی نکنید تا نترسید اینجا هم به همین صورت است ما باید وابستگی های خود را کم کنیم .  من توصیه می کنم مناجات حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه را دوستان زیاد بخوانند . در این مناجات امیرالمومنین تعبیرات قرآنی را جمع آوری کرده است . اگر این تعبیرها را ما بخوانیم و دقت کنیم واقعاً موثر است . باید به مرور منشأ این ترس را از بین برد تا خود آن از بین برود . اما یک ترسی هم است که برخی از اولیاء خدا داشته اند . این ترس ، ترس مقدسی است . شما شنیده اید که مومن باید خوف و رجا داشته باشد . ترسی که مومن از مرگ دارد جنس آن متفاوت است . اتفاقاً ترسی است که ناشی از معرفت و ایمان بالا است . گاهی اوقات می ترسیدند به این خاطر که می دانستند بعد از مرگ بر چه عظیمی وارد می شوند . وقتی که شما بر شخصی وارد می شوید که به معرفت او واقف هستید ، با اینکه می دانید شما را اذیت نمی کند و آدم خوبی هم است اما خود بخود یک ابهتی در دل شما ایجاد می کند . حضرت خدیجه (س) در آخر عمر خود که در بستر بودند گریه می کردند . حضرت رسول پرسیدند که چرا شما گریه می کنید؟ ایشان گفتند من می ترسم که آیا خدای من از من راضی است یا خیر. این بانو فداکاری های بزرگی داشتند و اولین بانویی بودند که به پیامبر اکرم ایمان آوردند. همانجا جبرائیل نازل شد و سلام خداوند را رساند و به حضرت رسول گفت به حضرت خدیجه بفرمایید که خداوند فرمود من کمال رضایت را از شما دارم . این ترس از این مسئله است که مبادا این اعمال لایق اعمال نباشد . حضرت آیت اله بروجردی هنگام مرگ خود گریه می کردند . وقتی اطرافیان خواستند به ایشان تسلی دهند گفتند شما این همه خدمات انجام داده اید . این تعداد شاگرد تربیت کرده اید ، مسجد ساخته اید و کارهای بزرگی انجام داده اید . آیت اله بروجردی با همان گریه گفتند : عمل خالص را آنجا می خرند و آن کسی که اعمال را حسابرسی می کند خیلی آگاه است . این ترس از روی معرفت و ایمان است . این ترس ترس مقدسی است و از فرد جدا نمی شود . سازنده است و اثر مثبت هم دارد . اثر مثبت آن این است که فرد مدام عمل خود را بیشتر و خالص تر خواهد کرد . از این دو نوع ترسی که گفتیم ، قسمت اول آن باید از بین برود، اما قسمت دوم آن مقدس است .



عارفی را گفتند : دنیا را چگونه می بینی؟


گفت : آنچنان که بدون رضایت من، برگی از درخت نمی افتد !


گفتند : مگر تو خدایی ؟


گفت : نه، راضی ام به رضای خدا ...

یک کوزه‌ی سفالی، گلدان خانه‌ام شد


قولی به دانه داد و، با خاک هم ‌قسم شد


بگذشت روزگاری، بشکفت غنچه‌ی گل


با لحن تلخ او ‌گفت : «گلدان ِ زشت ِ اُمُّل!!»


کوزه دلش ترک خورد،‌ آرام گریه سرداد


دستش پر از تمنا، خاکش پر از غم و داد


آرام گفت ای گل: روزی که دانه بودی


قنداقه‌ات دلم بود! مهمان خانه بودی


کم‌کم شدی تو غنچه، اندام تو وَرَم کرد


بلبل نظاره گر بود،‌ چشم تو باورم کرد


در فصل سخت گرما، قلبم خنک برایت


هم‌بازی تو بودم، چون قاصدک برایت


اکنون که ناز داری، با من ببین چه کردی؟


حرف از وفا نداری، تلخی و تند و سردی


روزی رسد دوباره، فصل خزان گلی جان!


داغ تو را نبینم! خواهی تو شد هراسان


آن روز من دوباره، چشم انتظار هستم


خواهی تو دید چون خار، همواره یار هستم


گل خنده کرد و با مشت! یک ضربه زد به گلدان


گلدان شکست و گُل شد، پژمرده کنج ایوان


چون کوزه داغ گل دید، آهی کشید و جان داد


با اینکه نوجوان بود، مردانگی نشان داد. . .


گل با همه جمالش، محتاج کوزه‌ی زشت!


گل در بهار پژمرد، می‌بُرد آنچه را کِشت


بزرگترین درس اخلاق در جهان


http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/styles/node_thumb/public/content/images/story/12-11/29/15726-60500.jpg


آیه 7 سوره اسراء
 
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا

اگر نیکى کنید به خود نیکى کرده ‏اید و اگر بدى کنید به خود [بد نموده ‏اید]
 

*از شراب‌های روحانی قرآن یکی شراب خطاب و گفتگو است که موسی را در کوه طور مست کرد و ما را در طور قرآن. این اوست که از شجره پاک وحی با ما سخن می‌گوید و برترین کلمه حکمت را در جهان در گوش ما فرو می‌خواند که ای آدمیان بدانید که هر خوبی و احسان کنید احسانی است که به خود کرده‌اید و هر بدی از شما آید آن نیز بر شما آید.

مقرعه کم زن که فرس پای توست         تیر میفکن که هدف رای توست

                                                        نظامی (مخزن‌الاسرار)
 
*لطیفه ای در کلام الهی آمده است که وقتی از خوبی سخن می‌گوید دامنه آن وسیع و گسترده است اما بدی را در حداقل کلام بیان می‌کند گویی نمی‌خواهد از بدی جز به اشاره سخن گوید. به دو جمله زیر نگاه کنید:

إن أحسَنتُم أحسَنتُم لأنفُسکُم و إن أسأتُم فلها
 

*مشاهده می‌شود که جمله مربوط به خوبی، هم در تلفظ و هم در تعداد کلمات، بر بدی برتری دارد به خصوص که کلمه أحسَنتُم دو بار با مدّ و کشش خاص تکرار شده و این نشان عشق به خوبی است چنانکه گویی کسی می‌گوید: احسنت، احسنت، اما از شفقت، دلش نمی‌آید که اسم بدی را جز به کلمه ای کوتاه بر زبان آورد.
 
*درک این رابط? میان خوبی و بدی شاید بزرگ‌ترین درس اخلاق در جهان است و اگر کسی این را نمی‌فهمد دیگر دانسته های او به کار نمی‌آید و هوشمندترین مردم کسانی باشند که در می‌یابند که اولاً خوبی بهتر از بدی است و ثانیاً هر که خوبی را انجام دهد با نفس خود خوبی کرده است.

سخن هر چه گویی همان بشنوی      دگر هر چه کاری همان بدروی

                                                                  فردوسی
 
این جهان کوه است و فعل ما       ندا سوی ما آید نداها را صدا

   گرچه دیوار افکند سایه دراز       باز گردد سوی او آن سایه باز

                                                                                مثنوی

عَلِیُّ بنُ إِبرَاهِیمَ عَن أَبِیهِ عَنِ ابنِ أَبِی عُمَیرٍ عَن أَبِی أَیُّوبَ عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ عَن أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ مَا فِی المِیزَانِ شَیءٌ أَثقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ...

    در ترازوى خدا چیزى سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست ...
الکافی ج2 ص494

    هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است :

   عَلِیُّ بنُ إِبرَاهِیم عَن أَبِیه عَنِ ابنِ أَبِی عُمَیرٍ عَن هِشَامِ بنِ سَالِمٍ عَن أَبِی عَبدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحجُوباً حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
    تا زمانى که صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده نشود ، دعا پشت حجاب خواهد ماند .
الکافی ج2 ص491

    و در روایت دیگرى از امام صادق علیه السّلام است که فرمودند :

   وَعَن عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابنِ جُمهُورٍ عَن أَبِیهِ عَن رِجَالِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبدِ اللَّهِ علیه السلام مَن کَانَت لَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَاجَةٌ فَلیَبدَأ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ثُمَّ یَسأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ یَختِمُ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَکرَمُ مِن أَن یَقبَلَ الطَّرَفَینِ وَیَدَعَ الوَسَطَ إِذَا کَانَتِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ لَا تُحجَبُ عَنه
    کسى که به درگاه خدا حاجتى دارد ، باید ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده ، سپس حاجت خود را بخواهد و دعاى خود را با صلوات بر محمّد و آل محمد به پایان برساند ، چون خداى متعال کریم تر از این است که ابتدا و انتهاى دعا را پذیرفته و وسط آن را رها کند ، زیرا چیزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل محمد نمى شود .
                                        وسائل الشیعة ج7 ص95







برگرفته از : بهار 88

کــ ــجـ ـا گـ ـل‌هـ ـای پـَ ـرپـَ ـر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنــ ــد؟

 

شـ ـهـ ـادت را مـ ـکـ ـرّر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنـ ـد؟

 

دلـ ـم در حـ ـسـ ـرت پـ ـرواز پـ ـوسـ ـیـ ـد

 

کــ ــجـ ـا بـ ـال کـ ـبـ ـوتـ ـر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنــ ــد؟

..

. 

شما هم دلتان پــــرواز میخواهد؟ کـبـوتـرهـا منتظرند..

..

شهدا و حجاب

..

رنگــ ـــــــ   کــــ ـــه  گــ ـــرفتی


پُررنگ که شدی یادت می‌رود.. که خاک رنگی ندارد 

که آب بی‌رنگ است و همه‌ی تو از آب و خاک

یادت می‌رود که همین رنگ‌ها

فرصت انعکاس آسمان را 

از روحت می‌گیرند که خودت را 

لابه‌لای هزاران حرف و اسم و حدیث گم می‌کنی

که هر جا می‌رسی

رنگ‌ها را پس می‌زنی و دنبال دلت می‌گردی

که دلت را بر‌می‌داری و می‌زنی به آب به خاک 

به آتش… تا رنگ‌ها بروند و 

تو بمانی و دلت… دلت که تشنه است 

تشنــ ـــه‌ی یکــ ـــ قطــ ـــره بــ ـــاران

..




محمّد وارث پیغمـــــــــــــبران است

 

هم او سلطانِ شهرِ دلبران است

 

به حق فرمـــــــــــــود حق لایزالی

 

محــــــــمّد علت خلقِ جهان است



 

به نام خدا


من می‌خواهم در آینده شهـــــید بشوم.


 برای این که معلم  جلوی خنده‌اش را بگیـــــره...


پرید وسط حرف مهدی و گفت: ببین مهدی جان!


موضوع انشاء این بود که در آینده می‌خواهید چه کاره بشین.


باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی.


مثلاً، پدر خودت چه کارست؟


آقا اجازه! شهید شده...

..


بابای این بچه واسه ارامش امروز من و شما شهید شد!!!!!


ایا حق این بچه رو ادا کردیم؟؟؟؟؟


"خواهرم حجابت ...برادرم نگاهت"

..

تقدیم به شما که خودتون گل هستید


 

بمناسبت آغاز امامت حضرت مهدی (عج)

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

من گلی دارم که دنیا را گلستان میکند ...

 

و روزی خواهد آمد

 عکس متحرک از گل  و دسته گلهای زیبا-www.jazzaab.ir

نمیخوای برا سلامتی آقا

 یه صلوات هدیه کنی ؟

 

یه سوال : شما نماز میخونید ؟


اینجور جاها چطور ؟!!!



سنگر خوب و قشنگی داشتیم ....

ا
چه شکوهمند است این نماز !
بیاد نماز ظهر عاشورا در کربلا ...


بر خدا سجده کن تا بندۀ غیر خدا نشوی ...!!!

چه آرامشی در نماز دارد این نوجوان بسیجی ... !!!

این یعنی الهی هب لی کمال الإنقطاع الیک ...



نماز نشانه حکومت صالحان است ...   امام خامنه ای

الذین ان مکنِّاهم فی الأرض أقاموا الصلوة     قرآن کریم

ربنا أفرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا 
وانصرنا علی القوم الکافرین ...



چه دلنشین است نجوا با کسی که حتی در دشوارترین شرائط هم با ماست ... !!!
ایاک نعبد و ایاک نستعین . این است رمز پیروزی ما ...
و اینانند فرزندان روح الله
 
عشق آموختگان مکتب حسین

ای فرشتگان ! این است راز خلقت انسان 

انّی اعلم ما لا تعلمون ...

و این قصه ادامه دارد ... قصه عشق به خدا