نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۸۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مواعظ» ثبت شده است

 

حجاب تا چه حد در رسیدن به معنویت می تواند موثر باشد؟

معنویت حقیقی، جز در قرب به خداوند تعالی نیست. و برای قرب به خداوند باید دو محور کلی را مد نظر قرار داد:
1.قرب و دوستی خدای تعالی با اطاعت از فرامین او حاصل می شود:
در قرآن، نشانه حقیقی دوست داران خدا، اطاعت از دستورات پیامبر (ص) شمرده شده است:
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‌ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛(آل عمران/31) بگو: اگر خدا را دوست مى‌‌دارید از من پیروى کنید تا او نیز شما را دوست بدارد و گناهان تان را بیامرزد، که آمرزنده و مهربان است.
خدای تعالی ملاک قرب به خدا را ایمان و عمل صالح معرفی می کند:
وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتی‌ تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفى‌ إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً؛(سباء/37) اموال و اولاد تان چیزى نیست که شما را به ما نزدیک سازد. مگر آنان که ایمان آورده‌ اند و کارهاى شایسته کرده‌‌اند.
2. رابطه دنیا و نزدیک شدن به خدای تعالی، رابطه شرق و غرب است. که نزدیک شدن به یکی، به معنای دور شدن از دیگری است.
حضرت علی (ع) می فرمایند: إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ؛ دنیاى (حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از یکدیگرند، پس کسى که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هر گاه به یکى نزدیک شود از دیگرى دور مى‌گردد، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند.( نهج البلاغه، حکمت 103)

خلاصه این دو در یک کلام " تقوا " است. و بسیار روشن است که رابطه تقوا و حجاب چگو نه است. حجاب یکی از دستورات خدای متعال است که بدون رعایت آن، نمی توان ادعای قرب به او یا معنویت را نمود.
و طبیعتا کسی که محافظتی از حجاب خود ندارد، غالبا به فکر جلب توجه نامحرمان و خودآرائی است. چگونه کسی می تواند همه توجه خویش را منعطف به خدا بکند و در صدد کسب معنو یات باشد، اما همه را ببیند؛ به جز خدای تعالی؟ در صدد کسب رضایت غیر مشروع نامحرمان بر بیاید و رضایت خدا را از بین ببرد؟ یا نفس اماره خو یش را پروار کند، اما نتیجه جهاد اکبر و مبارزه با نفس، که همان معنویت است را طالب باشد؟


منبع:سایت انوار طاها

ادعونی.jpg


آیت الله مجتهـدی تهرانے:

اولیـن عملے ڪہ باعث خـوب شـدن
ڪار و بـار انسـان مے شـود راضـے
نگہ داشتـن پـدر و مـادر اســتـــ ....

دومیـن عمـل نمـاز اول وقـت اسـتـــ ....

نمـاز اول وقـتـــ در ایـن ڪہ ڪارتـان خـوب شـود مـؤثـّر است.

ڪسـانے ڪہ بہ هر دری مے_زننـد ،
ڪارشـان درسـتـــ نمے شـود برای ایـن اسـتـــ
ڪہ نمـاز اول وقـتـــ نمے خـواننـد.
جـوانهـا بہ شمـا توصیـہ مے_ڪنـم
اگر مے خـواهیـد هم دنیـا داشتـہ باشیـد و هـم آخـرت
نمـاز اول وقـتـــ بخـوانیـد


آل یاسین

مراقبت: این است که انسان کاملا رقیب و‌مواظب باشد،رقیب یعنی کسی که گردن می کشد تا اوضاع را زیر نظر داشته باشد(مثل مراقب امتحان،مراقب بچه).
انسان باید مراقب خود باشد و بر اعمال خود اشرف داشته که چه می کند،به این معنا،اگر تصمیم گرفت کار بدی انجام دهد فورا از آن برگردد و البته هر تصمیمی را هم گرفت و هر کاری را انجام داد ثبت کند تا در محاسبه سودمند باشد.

محاسبه : کنار مراقبه محاسبه مطرح است،انسان سالک اهل حساب است.اعمال ثبت شده خود را حسابرسی می کند.

حضرت علی(ع) می فرمایند:«بندگان خدا خودتان را به حسابرسی دعوت کنید قبل از اینکه روز حساب به حساب فراخوانده شوید.»(۱)

اگر انسان حسنات و سیئات را به خوبی شناسایی و ثبت کند در محاسبه معلوم خواهد شد که طاعات او بیشتر است یا خطاها و‌بدیهایش.
اگر بدیها بیشتر بود باید جدا متاثر باشد و‌توبه و ترمیم کند و اگر سیئات با حسنات مساوی بود،باید بکوشد که بر انجام طاعات و‌خوبیها بیفزاید.

(۱)نهج البلاغه،خطبه۹،بند۸


علت ضعف ایمان چیست؟


ایمان از دو مولفه اصلی علم و عمل شکل می گیرد. و ضعف ایمان می تواند ناشی از


ضعف علمی یا ضعف عملی باشد.


«ایمان عبارت شد از علم به چیزى و التزام به مقتضاى آن، به طورى که آثار آن علم در


عمل هویدا شود،


و نیز از آنجایى که علم و التزام هر دو از امورى است که شدت و ضعف و زیادت و نقصان مى‏پذیرد،


ایمان هم که از آن دو تالیف شده قابل زیادت و نقصان و شدت و ضعف است‏.»[۱]


البته باید توجه کرد که علم و عمل دو وادی بی ارتباط با یکدیگر نیستند و هر کدام در دیگری اثر


می گذارد. مثل اینکه عدم توجه به علم، سبب غفلت از آن و فراموشی اش می شود. همانگونه


که عمل، می تواند علم را ایجاد کند:


«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً [انفال/۲۹]


اگر از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید، براى شما وسیله ‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل


قرار مى‏ دهد.»


پیامبر(ص) می فرمایند: «مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ یَعْلَم‏[۲]


هر کس بدانچه می داند عمل کند، خدا به او آنچه نمی داند، می آموزد.»


بنابراین باید ضعف ایمان را در یکی از منشاهای اصلی عمل و علم جست.


در ذیل به نمونه هایی از تاثیر علم و عمل بر شدت یا ضعف ایمان اشاره می کنیم:


۱- حضرت علی (ع) می فرمایند: «شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ[۳]


آن کس که بهشت و دوزخ را پیش روى خود دارد، در تلاش است.»


کسی که علم به معاد و قیامت دارد، نمی تواند نسبت به دستورات دینی بی تفاوت بماند


و در انجام آنها اهمال و سستی به خود راه دهد. و هر چقدر معاد جدی تر گرفته شود،


تلاش و جدیت در عمل بیشتر می شود. انسانی که می داند داروی تلخ، بیماری او را مداوا


خواهد کرد، به راحتی مرارت و سختی آن را می پذیرد، حتی برای سلامتی، حاضر است،


درد تیغ جراح را تحمل کند.


حال چگونه ممکن است کسی زندگی اصلی خود را در معاد ببیند، اما از شهوات زودگذر


دست نشوید و خود را مشغول عبادت نسازد ؟ علیرغم اینکه عبادت نیز لذتهای بی نظیر خود را دارد.



۲- تاثیر سوء دوست ناباب بر کسی پوشیده نیست و به خوبی می دانیم که محیط فاسد،


اثرات نامطلوبی برای ما می گذارد. اما علیرغم این علم و آگاهی، بسیاری از ما، از دوستان ناباب


پرهیز نمی کنیم و از محیط گناه کناره گیری نمی کنیم. و در نتیجه روز به روز به فساد بیشتر


مبتلا می شویم. بنابراین با ذکر این دو نمونه روشن شد که ضعف ایمان چه منشائی دارد.


و برای تقویت ایمان می توان راه هایی را پیمود:


۱-تفکر و تدبر در هستی خود، و عالم و توجه به هدف عالم که می تواند سعادت ما را رقم بزند.


خصوصا یاد مرگ که مسیر انسان را نشان می دهد.


۲- مطالعه کتب اخلاقی ، معاشرت و دوستی با مومنان و انسان های صالح


و شرکت در نماز جماعات و مراسمات مذهبی


۳- کم کردن اطاعت از دستورات نفس اماره و سعی برای ایجاد تعادل، در خواب و خوراک


۴- سعی در پرهیز از بطالت و لغویات، و بهره مندی از لذتهای حلال به اندازه ای که نشاط


و نیروی کافی ایجاد کند.


۵- اختصاص زمان خاصی برای مناجات با خدای متعال و نماز و دعا و تلاوت قرآن


۶- توبه فوری و جدی از هر گناه


-----------------------------------
پی نوشتها:


[۱]. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۱۸، ص: ۳۸۹.

[۲]. بحار الأنوار، ج‏۷۵،ص ۱۸۹.

[۳]. نهج البلاغه، خطبه ۱۶.

 

 

مراقبه چیست؟


تعریف مراقبه :

و آن عبارت است از آنکه سالک در جمیع احوال مراقب و مواظب باشد تا از آنچه وظیفه اوست تخطّى ننماید و از آنچه بر آن عازم شده تخلّف نکند.

مراقبه معناى عامّى است و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت مى‏کند. در ابتداى امر سلوک مراقبه‏

عبارتست از آنکه از آنچه به درد دین و دنیاى او نمی‏خورد اجتناب کند و از ما لا یعنى دورى گزیند و سعى کند تا خلاف رضاى خدا در قول و فعل از او صادر نگردد، ولى کم‏کم این مراقبه شدّت یافته و درجه به درجه بالا می‏رود. گاهى مراقبه عبارتست از توجّه به سکوت خود و گاهى به نفس خود و گاهى به بالاتر از آن از مراتب حقیقت از اسماء و صفات کلّیه الهیه. و مراتب و درجات آن إن شاء اللّه تعالى بیان خواهد شد.

باید دانست که مراقبه از اهمّ شرائط سلوک است، و مشایخ عظام را در آن تأکیداتى است، و بسیارى آن را از لوازم حتمیه سیر و سلوک شمرده ‏اند، چه آن به منزله حجر اساسى است، و ذکر و فکر و سایر شرائط بر آن حجر بنا نهاده می‏شود، لذا تا مراقبه صورت نگیرد ذکر و فکر بدون اثر خواهد بود.

مراقبه حکم پرهیز از غذاى نامناسب براى مریض را دارد، و ذکر و فکر حکم دارو، و تا وقتى که مریض مزاج خود را پاک ننماید و از آنچه مناسب او نیست پرهیز نکند دارو بى‏اثر خواهد بود، و چه بسا گاهى اثر معکوس میدهد، لذا بزرگان و اساتید عظام این راه، سالک بدون مراقبه را از ذکر و فکر منع مى‏کنند و ذکر و فکر را بر حسب درجات سالک انتخاب می‏نمایند.


منبع: رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولى الألباب‏، ص 113

جلوه اى از اخلاق امام محمد باقر علیه السلام

کار و کوشش

محمّد بن منکدر مى گوید: من گمان نمى کردم على بن الحسین علیه السلام جانشینى برتر از خود بنهد، تا آنکه پسرش محمّد بن على را دیدم و خواستم او را پند دهم ولى او مرا پند داد، دوستانش گفتند: امام علیه السلام به چه چیزى تو را پند داد؟
گفت: در ساعتى بسیار گرم به بخشى از نواحى مدینه رفته بودم، حضرت امام باقر علیه السلام را دیدم که مشغول کار بود، پیش خود گفتم: مردى از مردان بزرگ قریش در این ساعت با این حال در طلب دنیاست! سوگند مى خورم که او را قاطعانه موعظه کنم.
نزدیک او شدم و سلام کردم، نفس زنان جواب سلامم را داد. از شدّت گرما عرق از سر و رویش مى ریخت. به او گفتم: خدا کارت را به صلاح آورد، بزرگى از بزرگان قریش آن هم در این ساعت در طلب دنیاست، اگر مرگت از راه رسد و تو در این حال باشى چه مى کنى؟
امام فرمود: به خدا سوگند اگر مرگم برسد و در این حال باشم بى تردید به من رسیده در حالى که در طاعتى از طاعات خدا هستم که به وسیله آن ارزش وجودم را از تو و از مردم حفظ مى کنم. من از مرگ زمانى مى ترسم که مرا در رسد و من بر گناهى از گناهان باشم! گفتم: خدا رحمتت کند! خواستم تو را موعظه کنم تو مرا موعظه کردى.1

انفاق جوانمردانه

حسن بن کثیر مى گوید: از تهیدستى و جفاکارى برادران ایمانى نزد حضرت امام باقر علیه السلام شکایت کردم، حضرت فرمود: برادر بدى است برادرى که هنگام بى نیازیت به تو توجه داشته باشد و زمان تنگدستى ات با تو قطع رابطه کند! سپس به غلامش فرمان داد تا کیسه اى که هفتصد درهم در آن بود به من داد و فرمود: این را هزینه کن و هنگامى که به پایان رسید مرا خبر ده.2

خسته نشدن از نیکوکارى

یاران حضرت امام باقر علیه السلام مى گویند: آن حضرت میان پانصد تا ششصد هزار درهم به ما اجازه مى دادند که کمک کنیم و هرگز از صله به برادران و کسانی که برای حاجت نزد او می آمدند و آرزومندان و امیدوارانش، ملول و خسته نمى شدند.3

بردبارى شگفت در برابر نصرانى

مردى نصرانى مسلک به حضرت امام باقر علیه السلام از روى توهین گفت: تو بقرى! حضرت فرمود: نه من باقرم. گفت: تو پسر آن زن آشپزى، فرمود: آشپزى هنر و حرفه اوست، گفت: تو فرزند زنى سیاه چهره و بد زبانى! فرمود: اگر راست مى گویى خدا او را بیامرزد و اگر دروغ مى گویى خدا تو را بیامرزد. نصرانى به سبب این برخورد بردبارانه مسلمان شد.4

مهمان دوستى عاشقانه

سلمى کنیز حضرت امام باقر علیه السلام مى گوید: همواره برادران دینى اش بر او وارد مى شدند و از نزد او نمى رفتند مگر آنکه آنان را به پاکیزه ترین غذا پذیرایى مى کرد و لباسى نیکو بر آنان مى پوشانید و درهم هایى به آنان مى بخشید! من به حضرت مى گفتم: به سبب این دست و دل بازى تهیدست مى شوى، حضرت پاسخ مى گفت: اى سلمى! نیکى و حسنه دنیا جز صله به برادران دینى و کارهاى پسندیده نیست.
او هرگز از هم نشینى با برادران خسته نمى شد و مى فرمود: میزان دوستى برادر دینى نسبت به خودت را، به آنچه در قلب تو نسبت به اوست بشناس. هرگز از او شنیده نشد که به سائل بگوید: اى سائل! در وجودت برکت باد، و نه اى سائل! این را برگیر! بلکه او مى فرمود: آنان را با بهترین نام هاشان بخوانید.5

حقوق همسر

حسن بن زیّات بصرى مى گوید: من با دوستم بر حضرت امام باقر علیه السلام وارد شدیم در حالى که آن حضرت در اطاقى مفروش نشسته بودند و بالاپوشى قرمز بر تن داشتند و محاسن خود را اصلاح کرده، سرمه به چشم کشیده بودند.
پرسش هایى از او پرسیدیم، هنگامى که برخاستیم به من فرمود: اى حسن! فردا تو و دوستت نزد من بیایید گفتم: آرى، فدایت شوم!
چون فردا رسید با دوستم خدمت حضرت رسیدم، در اتاقى بود که جز حصیر فرشى نداشت و پیراهن خشن بر تن او بود، رو به دوستم کرده، فرمود: برادر بصرى! دیروز بر من وارد شدى و من در اتاق همسرم بودم، دیروز نوبت او بود، اتاق، اتاق او بود و کالاى اتاق هم کالاى او، خود را برایم آراسته بود و بر عهده من بود که من هم خود را براى او بیارایم به آن گونه که او براى من خود را آراسته بود. به دلت چیزى نسبت به من نگذرد.
دوستم گفت: فدایت گردم، به خدا سوگند بر دلم چیزى گذشت اما اکنون خدا آن را از میان برد و دانستم حق در همان است که گفتى.6

دعاى دسته جمعى

حضرت امام صادق علیه السلام مى فرماید: هرگاه پدرم را حادثه اى محزون مى کرد، زنان و کودکان را جمع مى کرد، سپس دست به دعا برمى داشت و آنان آمین مى گفتند.7

تسلیم در برابر خدا

گروهى به محضر امام باقر علیه السلام مشرّف گشته، مواجه با بیمارى طفلى از آن حضرت شدند و از حضرت اندوه و بى قرارى دیدند، گفتند: به خدا سوگند اگر حادثه اى به او برسد مى ترسیم چیزى را که از او نمى پسندیم ببینیم.
زیاد درنگ نکرده بودند که صداى ناله بر او شنیدند، حضرت گشاده رو غیر از آن حالى که داشت، بر دوستان وارد شد؛ به حضرت گفتند: خدا ما را فداى تو کند، از آنچه از تو دیدیم مى ترسیدیم که اگر حادثه اى پیش آید تو را به حالى شدیدتر ببینیم که ما را اندوهگین کند! حضرت فرمود: ما دوست داریم نسبت به کسى که دوستش داریم سلامت و عافیت یابیم، هنگامى که فرمان خدا برسد نسبت به آنچه او دوست دارد تسلیم هستیم.8

آزادى در برابر یک ضربت تازیانه

حضرت امام صادق علیه السلام مى فرماید: پدرم هنگام مرگش غلامان بدش را آزاد کرد و غلامان خوبش را نگاه داشت، به او گفتم: اى پدر! آنان را آزاد و اینان را نگاه داشتى؟ فرمود: آنان را که آزاد کردم در مدتى که نزد من بودند از جانب من ضربتى به آنان رسید بنابراین آزادى آنان در برابر آن ضربت.9

مناجات شبانه

اسحاق بن عمار مى گوید: حضرت امام صادق علیه السلام به من فرمود:
رختخواب پدرم را پهن مى کردم و به انتظارش مى ماندم تا بیاید، وقتى به رختخواب مى رفت و خوابش مى برد، من به سوى رختخوابم مى رفتم. شبى دیر به نزد من آمد. در جستجویش به مسجد آمدم و آن هنگامى بود که مردم به خواب رفته بودند. ناگهان او را در مسجد تنها به حال سجده دیدم، ناله اش را شنیدم که مى گفت:

سُبحَانَکَ اللَّهُمَّ رَبِّى حَقّاً حَقّاً، سَجَدتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، اللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِى ضَعیِفٌ فَضَاعِفُه لِى،

اللَّهُمَّ قِنِى عَذَابَکَ یَومَ تَبعَثُ عِبَادَکَ، وَتُب عَلَیَّ إنَّکَ أنتَ التَّوَابُ الرَّحِیمُ.


خدایا! از هر عیب و نقصى منزهى، به حقیقت که پروردگار منى.

پروردگارا! برایت از روى بندگى سجده کردم،

خدایا! عملم ضعیف است، آن را برایم دو چندان کن،

خدایا! مرا از عذابت، روزى که بندگانت را برمى انگیزى حفظ کن

و توبه مرا بپذیر، زیرا تو بسیار توبه پذیر و مهربانى.10
__________________________
پی نوشت:

(1) - الکافى: 5/ 73، حدیث 1؛ الارشاد، مفید: 2/ 161؛ وسائل الشیعة: 17/ 19، باب 4، حدیث 21872؛ بحار الأنوار: 46/ 350.
(2) - الارشاد، مفید: 2/ 166؛ روضة الواعظین: 1/ 204؛ بحار الأنوار: 46/ 287، باب 6، حدیث 6.
(3) - الارشاد، مفید: 2/ 167؛ کشف الغمة: 2/ 127؛ بحار الأنوار: 46/ 288، باب 6، حدیث 9.
(4) - المناقب: 4/ 207؛ بحار الأنوار: 46/ 289، باب 6، حدیث 12.
(5) - کشف الغمة: 2/ 118؛ بحار الأنوار: 46/ 290، باب 6، حدیث 15.
(6) - الکافى: 6/ 448، باب لبس المعصفر، حدیث 13؛ مکارم الأخلاق: 80؛ وسائل الشیعة: 5/ 32، باب 17، حدیث 5817؛ بحار الأنوار: 46/ 293.
(7) - الکافى: 2/ 487، باب الإجتماع فى الدعاء، حدیث 3؛ عدة الداعى: 158، الإجتماع فى الدعاء.
(8) - الکافى: 3/ 226، باب الصبر والجزع والإسترجاع، حدیث 14؛ وسائل الشیعة: 3/ 276، باب 85، حدیث 3641؛ بحار الأنوار: 46/ 301.
(9) - من لا یحضره الفقیه: 4/ 231، باب النوادر الوصایا، حدیث 5548؛ وسائل الشیعة: 19/ 419، باب 84، حدیث 24874؛ بحار الأنوار: 46/ 300.
(10) - الکافى: 3/ 323، باب السجود والتسبیح والدعاء فیه، حدیث 9؛ حلیة الأولیاء: 3/ 187؛ بحار الأنوار: 46/ 301، باب 6، حدیث 45.


منبع: اهل بیت علیهم‏ السلام عرشیان فرش نشین، شیخ حسین انصاریان

رهنمودهای امام خامنه ای در اهمیت و فضیلت ماه رجب

اولین چیزی که باید در ماه رجب مورد توجه قرار گیرد
ایام ماه مبارک رجب است. اولین چیزى که در این ایام و بعد در ایام ماه مبارک شعبان، بالاخره در پله‌ى سوم و بالاتر در ماه مبارک رمضان باید مورد توجه یکایک ما قرار بگیرد – هر جا هستیم – اصلاح خود و زدودن غفلتها و ظلمتها از دل خود باید باشد؛ اصل این است. همه‌ى این ماجراها و کشمکشهائى که در زندگى بشر، در بعثت انبیاء، در مبارزات اجتماعى و سیاسى و نظامى‌اى که پیغمبران الهى با دشمنان خدا داشتند – رنجها، محنتها، شادى‌ها، پیروزى‌ها، شکستها، همه و همه – مقدمه‌ى این است که انسان بتواند در هنگام عبور از این مرزى که ناگزیر باید از آن عبور کرد – یعنى مرز زندگى مادى و حیات اخروى و دائمى – شادمان باشد، خرسند باشد، حسرت‌زده نباشد؛ همه‌ى حرفها براى این است. اگر گفته‌اند اخلاق خوب داشته باشید، اگر گفته‌اند عمل به این مقررات داشته باشید، اگر گفته‌اند مبارزه کنید، اگر گفته‌اند عبادت کنید، همه براى این است که این ماده‌ى خامى را که به ما سپرده شده است، به کیفیت مطلوب و محصول بهینه برسانیم و از این دروازه خارج کنیم؛ براى این است که این صفحه‌ى سفیدى که به ما سپردند تا آن را با اعمال خود منقش کنیم، با نقش زیبائى، با نقش مطلوبى از آب در بیاوریم و روى دست بگیریم و برویم. همه چیز آنجاست، سرنوشت آنجاست؛ اینها مقدمه است. در این اردوگاهى که ما امروز در آن مشغول تمرین هستیم، براى اینکه تا یک جائى این تمرین به کار ما بیاید، باید سعیمان بر این باشد که در این اردوگاه از حداکثر فرصتها استفاده کنیم؛ نگذاریم غنیمتى از دست برود، سرمایه‌اى سوخت و سوز بشود و چیزى در مقابل آن عائد نشود.
اینى که فرمودند: «انّ الانسان لفى خسر»، خسر یعنى همین؛ یعنى سرمایه‌سوز شدن، از دست رفتن سرمایه. همه‌ى ما هر لحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم. سرمایه چیست؟ عمر ماست. لحظه به لحظه من و شما داریم این سرمایه را از دست میدهیم. امروز ما نسبت به دیروز بخش دیگرى از سرمایه را باز از دست داده‌ایم. در این عمر چند ده ساله مثلاً، لحظه به لحظه در حال سوختنِ این شمع است؛ در حال نابود شدنِ این سرمایه است. خوب، در مقابل او چه به دست مى‌آوریم؟ این مهم است. «الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». اگر ایمان بود، عمل صالح بود – که بخشى از عمل صالح هم که مهمتر است، این است که تواصى به حق بود، تواصى به صبر بود – آن وقت این سرمایه رفته است، اما چیز بهترى جاى آن را خواهد گرفت. مثل اینکه شما پولتان را برمیدارید، میروید بازار؛ از بازار که مى‌آئید بیرون، این پول از دست رفته است و دیگر توى جیب شما نیست؛ مهم این است که در مقابلش چه با خودتان آوردید؛ از این بازار دست خالى برنگشته باشید.


مقــــدمه

رجب، هفتمین ماه سال قمری است که در اسلام به آن اهمیت ویژه ای داده شده و در شمار ماه های پرفضیلتْ و یکی از چهارماه برخوردار از حرمت و قداست ویژه است. رجب، ماهی است که در آنْ بندگان و مؤمنان و ره پویان، خود را برای شرکت در مهمانی بزرگ خداوند آماده می کنند. ماهِ زدودن غبار تیرگی از روح و جان، ماهِ تمرین حضور و توجه به بیشتر به معنویات، و ماه بندگی و فرمان بری و در نهایتْ سرآغاز اُنس و الفتی جانانه به پروردگار هستی بخش است.

سلام بر ماه رجب

سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهی، ماه رسیدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زنده دارانِ همیشه بیدار با محبوب و معبود بی همتا.

سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پایان اندوه است و بدر آنْ یادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حیدر کرّار و پایانشْ نوید رهایی بشر از جهل و نادانی، شکوفایی اخلاق انسانی، بعثت آن بزرگْ مردِ تاریخ برای همیشه زمان.

سلام بر بهار مناجات و بندگی. سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب. سلام بر شب های رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.


                                    


برای هیچ کدام از یاران رسول خدا (ص) باورکردنی نبود
که ظرف چند دقیقه یک تل بزرگ از خار و هیزم و خاشاک فراهم شود؛
آن هم در این بیابان کویری و لم یزرع.

آن روز رسول خدا (ص) با عده‌ای از یاران در بیابانی کویری فرود آمدند.
هنگام صرف غذا فرارسیده بود. پیامبر (ص) به اصحاب فرمودند
که هرکدام به سمتی روانه شوند و قدری هیزم
برای تهیه‌ی آتش و پختن غذا تهیه کنند.

پیامبر اکرم (صلی ا لله علیه واله):

و من مشی الی مسجد یطلب فیه الجماعه کان له بکل خطوه سبعون الف حسنه، و یرفع له من الدرجات مثل ذلک، فان مات و هو علی ذلک و کل الله به سبعین الف ملک یعودونه فی قبره و یبشرونه و یونسونه فی وحدته و یستغفرون له حتی یبعث؛ (وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۷۲) (امالی طوسی، ج ۲، ص ۳۰۷)

کسی که به قصد شرکت در نماز جماعت به سوی مسجد گام برمی دارد، خداوند متعال در مقابل هرگامی که برمی دارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش می دهد و به همین میزان نیز درجات وی بالا خواهد رفت و اگر در چنین حالی بمیرد، خداوند متعال هفتاد هزار فرشته را مأمور می نماید تا در قبر به دیدار او رفته، وی را بشارت دهند و در تنهایی قبر، انیس او باشند و تا روز قیامت برایش طلب آمرزش کنند.