حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانههای اشکش از الماس بود
باید از فقدان گل، خونجوش بود
در فراق یاس، مشکی پوش بود
یاس ما را رو به پاکی می برد
رو به عشقی اشتراکی می برد
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح، پرپر می شود
راهی شبهای دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیّـت است
یاس استنشاق معصومیّـت است
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می چکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا: گل یاس کبود
گریه کن زیرا که دُخت آفتاب
بی خبر باید بخوابد در تراب
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمه شب دزدانه باید در مغاک
ریخت بر روی گل خورشید، خاک
احمد عزیزی شاعر آیینی