نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۴۳ مطلب با موضوع «ایام الله» ثبت شده است

جلوه اى از اخلاق امام محمد باقر علیه السلام

کار و کوشش

محمّد بن منکدر مى گوید: من گمان نمى کردم على بن الحسین علیه السلام جانشینى برتر از خود بنهد، تا آنکه پسرش محمّد بن على را دیدم و خواستم او را پند دهم ولى او مرا پند داد، دوستانش گفتند: امام علیه السلام به چه چیزى تو را پند داد؟
گفت: در ساعتى بسیار گرم به بخشى از نواحى مدینه رفته بودم، حضرت امام باقر علیه السلام را دیدم که مشغول کار بود، پیش خود گفتم: مردى از مردان بزرگ قریش در این ساعت با این حال در طلب دنیاست! سوگند مى خورم که او را قاطعانه موعظه کنم.
نزدیک او شدم و سلام کردم، نفس زنان جواب سلامم را داد. از شدّت گرما عرق از سر و رویش مى ریخت. به او گفتم: خدا کارت را به صلاح آورد، بزرگى از بزرگان قریش آن هم در این ساعت در طلب دنیاست، اگر مرگت از راه رسد و تو در این حال باشى چه مى کنى؟
امام فرمود: به خدا سوگند اگر مرگم برسد و در این حال باشم بى تردید به من رسیده در حالى که در طاعتى از طاعات خدا هستم که به وسیله آن ارزش وجودم را از تو و از مردم حفظ مى کنم. من از مرگ زمانى مى ترسم که مرا در رسد و من بر گناهى از گناهان باشم! گفتم: خدا رحمتت کند! خواستم تو را موعظه کنم تو مرا موعظه کردى.1

انفاق جوانمردانه

حسن بن کثیر مى گوید: از تهیدستى و جفاکارى برادران ایمانى نزد حضرت امام باقر علیه السلام شکایت کردم، حضرت فرمود: برادر بدى است برادرى که هنگام بى نیازیت به تو توجه داشته باشد و زمان تنگدستى ات با تو قطع رابطه کند! سپس به غلامش فرمان داد تا کیسه اى که هفتصد درهم در آن بود به من داد و فرمود: این را هزینه کن و هنگامى که به پایان رسید مرا خبر ده.2

خسته نشدن از نیکوکارى

یاران حضرت امام باقر علیه السلام مى گویند: آن حضرت میان پانصد تا ششصد هزار درهم به ما اجازه مى دادند که کمک کنیم و هرگز از صله به برادران و کسانی که برای حاجت نزد او می آمدند و آرزومندان و امیدوارانش، ملول و خسته نمى شدند.3

بردبارى شگفت در برابر نصرانى

مردى نصرانى مسلک به حضرت امام باقر علیه السلام از روى توهین گفت: تو بقرى! حضرت فرمود: نه من باقرم. گفت: تو پسر آن زن آشپزى، فرمود: آشپزى هنر و حرفه اوست، گفت: تو فرزند زنى سیاه چهره و بد زبانى! فرمود: اگر راست مى گویى خدا او را بیامرزد و اگر دروغ مى گویى خدا تو را بیامرزد. نصرانى به سبب این برخورد بردبارانه مسلمان شد.4

مهمان دوستى عاشقانه

سلمى کنیز حضرت امام باقر علیه السلام مى گوید: همواره برادران دینى اش بر او وارد مى شدند و از نزد او نمى رفتند مگر آنکه آنان را به پاکیزه ترین غذا پذیرایى مى کرد و لباسى نیکو بر آنان مى پوشانید و درهم هایى به آنان مى بخشید! من به حضرت مى گفتم: به سبب این دست و دل بازى تهیدست مى شوى، حضرت پاسخ مى گفت: اى سلمى! نیکى و حسنه دنیا جز صله به برادران دینى و کارهاى پسندیده نیست.
او هرگز از هم نشینى با برادران خسته نمى شد و مى فرمود: میزان دوستى برادر دینى نسبت به خودت را، به آنچه در قلب تو نسبت به اوست بشناس. هرگز از او شنیده نشد که به سائل بگوید: اى سائل! در وجودت برکت باد، و نه اى سائل! این را برگیر! بلکه او مى فرمود: آنان را با بهترین نام هاشان بخوانید.5

حقوق همسر

حسن بن زیّات بصرى مى گوید: من با دوستم بر حضرت امام باقر علیه السلام وارد شدیم در حالى که آن حضرت در اطاقى مفروش نشسته بودند و بالاپوشى قرمز بر تن داشتند و محاسن خود را اصلاح کرده، سرمه به چشم کشیده بودند.
پرسش هایى از او پرسیدیم، هنگامى که برخاستیم به من فرمود: اى حسن! فردا تو و دوستت نزد من بیایید گفتم: آرى، فدایت شوم!
چون فردا رسید با دوستم خدمت حضرت رسیدم، در اتاقى بود که جز حصیر فرشى نداشت و پیراهن خشن بر تن او بود، رو به دوستم کرده، فرمود: برادر بصرى! دیروز بر من وارد شدى و من در اتاق همسرم بودم، دیروز نوبت او بود، اتاق، اتاق او بود و کالاى اتاق هم کالاى او، خود را برایم آراسته بود و بر عهده من بود که من هم خود را براى او بیارایم به آن گونه که او براى من خود را آراسته بود. به دلت چیزى نسبت به من نگذرد.
دوستم گفت: فدایت گردم، به خدا سوگند بر دلم چیزى گذشت اما اکنون خدا آن را از میان برد و دانستم حق در همان است که گفتى.6

دعاى دسته جمعى

حضرت امام صادق علیه السلام مى فرماید: هرگاه پدرم را حادثه اى محزون مى کرد، زنان و کودکان را جمع مى کرد، سپس دست به دعا برمى داشت و آنان آمین مى گفتند.7

تسلیم در برابر خدا

گروهى به محضر امام باقر علیه السلام مشرّف گشته، مواجه با بیمارى طفلى از آن حضرت شدند و از حضرت اندوه و بى قرارى دیدند، گفتند: به خدا سوگند اگر حادثه اى به او برسد مى ترسیم چیزى را که از او نمى پسندیم ببینیم.
زیاد درنگ نکرده بودند که صداى ناله بر او شنیدند، حضرت گشاده رو غیر از آن حالى که داشت، بر دوستان وارد شد؛ به حضرت گفتند: خدا ما را فداى تو کند، از آنچه از تو دیدیم مى ترسیدیم که اگر حادثه اى پیش آید تو را به حالى شدیدتر ببینیم که ما را اندوهگین کند! حضرت فرمود: ما دوست داریم نسبت به کسى که دوستش داریم سلامت و عافیت یابیم، هنگامى که فرمان خدا برسد نسبت به آنچه او دوست دارد تسلیم هستیم.8

آزادى در برابر یک ضربت تازیانه

حضرت امام صادق علیه السلام مى فرماید: پدرم هنگام مرگش غلامان بدش را آزاد کرد و غلامان خوبش را نگاه داشت، به او گفتم: اى پدر! آنان را آزاد و اینان را نگاه داشتى؟ فرمود: آنان را که آزاد کردم در مدتى که نزد من بودند از جانب من ضربتى به آنان رسید بنابراین آزادى آنان در برابر آن ضربت.9

مناجات شبانه

اسحاق بن عمار مى گوید: حضرت امام صادق علیه السلام به من فرمود:
رختخواب پدرم را پهن مى کردم و به انتظارش مى ماندم تا بیاید، وقتى به رختخواب مى رفت و خوابش مى برد، من به سوى رختخوابم مى رفتم. شبى دیر به نزد من آمد. در جستجویش به مسجد آمدم و آن هنگامى بود که مردم به خواب رفته بودند. ناگهان او را در مسجد تنها به حال سجده دیدم، ناله اش را شنیدم که مى گفت:

سُبحَانَکَ اللَّهُمَّ رَبِّى حَقّاً حَقّاً، سَجَدتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، اللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِى ضَعیِفٌ فَضَاعِفُه لِى،

اللَّهُمَّ قِنِى عَذَابَکَ یَومَ تَبعَثُ عِبَادَکَ، وَتُب عَلَیَّ إنَّکَ أنتَ التَّوَابُ الرَّحِیمُ.


خدایا! از هر عیب و نقصى منزهى، به حقیقت که پروردگار منى.

پروردگارا! برایت از روى بندگى سجده کردم،

خدایا! عملم ضعیف است، آن را برایم دو چندان کن،

خدایا! مرا از عذابت، روزى که بندگانت را برمى انگیزى حفظ کن

و توبه مرا بپذیر، زیرا تو بسیار توبه پذیر و مهربانى.10
__________________________
پی نوشت:

(1) - الکافى: 5/ 73، حدیث 1؛ الارشاد، مفید: 2/ 161؛ وسائل الشیعة: 17/ 19، باب 4، حدیث 21872؛ بحار الأنوار: 46/ 350.
(2) - الارشاد، مفید: 2/ 166؛ روضة الواعظین: 1/ 204؛ بحار الأنوار: 46/ 287، باب 6، حدیث 6.
(3) - الارشاد، مفید: 2/ 167؛ کشف الغمة: 2/ 127؛ بحار الأنوار: 46/ 288، باب 6، حدیث 9.
(4) - المناقب: 4/ 207؛ بحار الأنوار: 46/ 289، باب 6، حدیث 12.
(5) - کشف الغمة: 2/ 118؛ بحار الأنوار: 46/ 290، باب 6، حدیث 15.
(6) - الکافى: 6/ 448، باب لبس المعصفر، حدیث 13؛ مکارم الأخلاق: 80؛ وسائل الشیعة: 5/ 32، باب 17، حدیث 5817؛ بحار الأنوار: 46/ 293.
(7) - الکافى: 2/ 487، باب الإجتماع فى الدعاء، حدیث 3؛ عدة الداعى: 158، الإجتماع فى الدعاء.
(8) - الکافى: 3/ 226، باب الصبر والجزع والإسترجاع، حدیث 14؛ وسائل الشیعة: 3/ 276، باب 85، حدیث 3641؛ بحار الأنوار: 46/ 301.
(9) - من لا یحضره الفقیه: 4/ 231، باب النوادر الوصایا، حدیث 5548؛ وسائل الشیعة: 19/ 419، باب 84، حدیث 24874؛ بحار الأنوار: 46/ 300.
(10) - الکافى: 3/ 323، باب السجود والتسبیح والدعاء فیه، حدیث 9؛ حلیة الأولیاء: 3/ 187؛ بحار الأنوار: 46/ 301، باب 6، حدیث 45.


منبع: اهل بیت علیهم‏ السلام عرشیان فرش نشین، شیخ حسین انصاریان

رهنمودهای امام خامنه ای در اهمیت و فضیلت ماه رجب

اولین چیزی که باید در ماه رجب مورد توجه قرار گیرد
ایام ماه مبارک رجب است. اولین چیزى که در این ایام و بعد در ایام ماه مبارک شعبان، بالاخره در پله‌ى سوم و بالاتر در ماه مبارک رمضان باید مورد توجه یکایک ما قرار بگیرد – هر جا هستیم – اصلاح خود و زدودن غفلتها و ظلمتها از دل خود باید باشد؛ اصل این است. همه‌ى این ماجراها و کشمکشهائى که در زندگى بشر، در بعثت انبیاء، در مبارزات اجتماعى و سیاسى و نظامى‌اى که پیغمبران الهى با دشمنان خدا داشتند – رنجها، محنتها، شادى‌ها، پیروزى‌ها، شکستها، همه و همه – مقدمه‌ى این است که انسان بتواند در هنگام عبور از این مرزى که ناگزیر باید از آن عبور کرد – یعنى مرز زندگى مادى و حیات اخروى و دائمى – شادمان باشد، خرسند باشد، حسرت‌زده نباشد؛ همه‌ى حرفها براى این است. اگر گفته‌اند اخلاق خوب داشته باشید، اگر گفته‌اند عمل به این مقررات داشته باشید، اگر گفته‌اند مبارزه کنید، اگر گفته‌اند عبادت کنید، همه براى این است که این ماده‌ى خامى را که به ما سپرده شده است، به کیفیت مطلوب و محصول بهینه برسانیم و از این دروازه خارج کنیم؛ براى این است که این صفحه‌ى سفیدى که به ما سپردند تا آن را با اعمال خود منقش کنیم، با نقش زیبائى، با نقش مطلوبى از آب در بیاوریم و روى دست بگیریم و برویم. همه چیز آنجاست، سرنوشت آنجاست؛ اینها مقدمه است. در این اردوگاهى که ما امروز در آن مشغول تمرین هستیم، براى اینکه تا یک جائى این تمرین به کار ما بیاید، باید سعیمان بر این باشد که در این اردوگاه از حداکثر فرصتها استفاده کنیم؛ نگذاریم غنیمتى از دست برود، سرمایه‌اى سوخت و سوز بشود و چیزى در مقابل آن عائد نشود.
اینى که فرمودند: «انّ الانسان لفى خسر»، خسر یعنى همین؛ یعنى سرمایه‌سوز شدن، از دست رفتن سرمایه. همه‌ى ما هر لحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم. سرمایه چیست؟ عمر ماست. لحظه به لحظه من و شما داریم این سرمایه را از دست میدهیم. امروز ما نسبت به دیروز بخش دیگرى از سرمایه را باز از دست داده‌ایم. در این عمر چند ده ساله مثلاً، لحظه به لحظه در حال سوختنِ این شمع است؛ در حال نابود شدنِ این سرمایه است. خوب، در مقابل او چه به دست مى‌آوریم؟ این مهم است. «الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». اگر ایمان بود، عمل صالح بود – که بخشى از عمل صالح هم که مهمتر است، این است که تواصى به حق بود، تواصى به صبر بود – آن وقت این سرمایه رفته است، اما چیز بهترى جاى آن را خواهد گرفت. مثل اینکه شما پولتان را برمیدارید، میروید بازار؛ از بازار که مى‌آئید بیرون، این پول از دست رفته است و دیگر توى جیب شما نیست؛ مهم این است که در مقابلش چه با خودتان آوردید؛ از این بازار دست خالى برنگشته باشید.


مقــــدمه

رجب، هفتمین ماه سال قمری است که در اسلام به آن اهمیت ویژه ای داده شده و در شمار ماه های پرفضیلتْ و یکی از چهارماه برخوردار از حرمت و قداست ویژه است. رجب، ماهی است که در آنْ بندگان و مؤمنان و ره پویان، خود را برای شرکت در مهمانی بزرگ خداوند آماده می کنند. ماهِ زدودن غبار تیرگی از روح و جان، ماهِ تمرین حضور و توجه به بیشتر به معنویات، و ماه بندگی و فرمان بری و در نهایتْ سرآغاز اُنس و الفتی جانانه به پروردگار هستی بخش است.

سلام بر ماه رجب

سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهی، ماه رسیدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زنده دارانِ همیشه بیدار با محبوب و معبود بی همتا.

سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پایان اندوه است و بدر آنْ یادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حیدر کرّار و پایانشْ نوید رهایی بشر از جهل و نادانی، شکوفایی اخلاق انسانی، بعثت آن بزرگْ مردِ تاریخ برای همیشه زمان.

سلام بر بهار مناجات و بندگی. سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب. سلام بر شب های رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.

فضائل ماه رجب

رجب ماه خودسازی و توشه گرفتن است. هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده ‏گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست ‏برخوردار می ‏باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم‏» یعنی برخوردار از حرمت ‏یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می ‏باشد.

رسول اکرم (ص) فرموده ‏اند: «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت‏ به پایه آن نمی ‏رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور می‏گردد.»

امام هفتم (ع) فرموده ‏اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرین‏تر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.

  

ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نام‏های دیگری نیز دارد؛ نام‏هایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماه‏های حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلت‏های بسیار.

با مرگ تو رشته ‏اى پاره شد که در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى بود . مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلى دهنده ست ‏یعنى پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتى ندارد . و از طرفى این یک مصیبت همگانى است که عموم مردم به خاطر تو عزادارند .
جامعه پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) در بیان حضرت فاطمه زهرا ( س )

رحلت پیامبر اکرم (ص) براى حکومت اسلامى و امت اسلام حادثه‏ اى سخت و جانسوز بود . چنانکه امیرالمؤمنین(ع) مى ‏فرماید:
« بابی انت و امی یا رسول الله (ص) لقد انقطع بموتک ما لم ‏ینقطع بموت غیرک من النبوة والانباء و اخبارالسماء . خصصت ‏حتى صرت مسلیا عمن سواک و عممت ‏حتى صار الناس فیک سواء و لولا انک امرت بالصبر و نهیت عن الجزع، لانفدنا علیک ماءالشؤون . و لکان الداء مماطلا و الکمد محالفا و قلالک . . . (1) ؛

پدر و مادرم فدایت اى پیامبر خدا، با مرگ تو رشته ‏اى پاره شد که در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى بود . مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلى دهنده ست ‏یعنى پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتى ندارد . و از طرفى این یک مصیبت همگانى است که عموم مردم به خاطر تو عزادارند . اگر نبود که امر به صبر و شکیبایى فرموده ‏اى و از بی‏تابى نهى نموده ‏اى آنقدر گریه مى ‏کردم که اشک هایم تمام شود . و این درد جانکاه همیشه در من مى ‏ماند و حزن و اندوهم دائمى مى‏ شد. که همه اینها در مصیبت تو کم و ناچیز است.»

سختى مصیبت رحلت پیامبر به قدرى بود که امام على مى ‏فرماید: « فضجت الدار الافنیة(2)؛ گویا در و دیوار خانه فریاد مى ‏زد.»

پیامبر اکرم (ص) رحلت فرمودند یا شهادت؟ 



درباره این موضوع در میان نویسندگان و مورخان اختلاف می باشد و بعضی از نویسندگان فقط به بیان این جمله که مریض شد و از دنیا رفت اکتفاء کرده اند. و بعضی قائلند که حضرت مسموم شده و به شهادت رسیدند. که اکثرا هم همین قول دوم را قبول دارند. آسمونی در این مقاله مطالب مفیدی در همین مورد برای شما عزیزان آماده کرده است که در ادامه می خوانید:





السلام‌ علیک‌ یا صریع‌ الدمعة‌ العبری‌.

السلام‌ علیک‌ یا مذیب‌ الکبد الحری‌.

السلام‌ علیک‌ یا صریع‌ العبره‌ السابکة‌ وقرین‌ المصیبة‌ الراتبه‌.



دیدگانت‌ پر اشک‌، لبانت‌ خشکیده‌،

سینه‌ ات‌ گداخته‌، قلبت‌ شعله‌ور،

روحت‌ پرتلاطم‌، لیکن‌ مهار نفست‌ برمشت‌.

سرود ایمان‌ بر لب‌، نوای‌ توحید در کام‌،

یاد خدا در دل‌، دستار پیامبر بر سر،

کهنه‌پیرهن‌ امانت‌ مادر بر تن‌، بزم‌ اشکواره‌ در پیش‌.


ای‌ حسین‌، ای‌ رازدار منزل‌ وحی‌؛

غم‌ سرای‌ خیمه‌ هایت‌، سوزش‌ قلب‌ زنانت‌،

گریه‌نوباوگانت‌، آه‌ و سوز خواهرانت‌،

العطش‌ از دخترانت‌، عالمی‌ را اشک‌ ریزان‌ می‌کند!

ای‌ حسین‌ ای‌ رهنمای‌ راه‌ ایمان‌،

ای‌ حسین‌ ای‌ جرعه‌ نوش‌ جام‌ یزدان‌،

کوفیان‌بد صفت‌، نامردمان‌ بی‌ مروت‌،

گران‌ بی‌ فتوت‌، حیا از مادرت‌ زهرا س نکردند!


ای‌ حسین‌ جان‌ ای‌ خون‌ یزدان‌!

واژگان‌ در چکامة‌ شور تو ناتوان‌،

شعر گویان‌ در ستایش‌ صبر تو حیران‌،

و ادیبان‌ دربیان‌ ایثار تو سرگردان‌.


یا حسین‌! نیایت به‌ شهادت‌ پذیری‌ ات‌ جان‌ یافت‌،

زکریا(ع) به‌ غم‌ آمیخته‌ بانامت‌ ره‌ جست‌،

فطرس‌ به‌ برکت‌ گاهواره‌ تو بال‌ یافت‌.

گویی‌ که‌ در قربانگاه‌ زمین‌ِ

آرزوحاجیان‌ قربانی‌ به‌ یاد تو کنند؛

و گویی‌ احرام‌ به‌ تن‌ داران‌

در سرزمین‌ عرفات‌ دنبال‌ راه‌ توروند

که‌ تو فرزند مکه‌ و بط‌حایی‌،

فرزند زمزم‌ و صفایی‌، پور حل‌ و منایی‌.

گرگان‌ بیشة‌ شهوت‌،

پارگان‌ تنت‌ را تن‌ پاره‌ کردند،

روبهان‌ مرغزار حیله‌ دعوت‌نامه‌ها را به‌ شمشیر باز کردند

و حرامیان‌ بستر کفر دست‌ پلید خویش‌ را

برای‌ بیعت‌ به‌سوی‌ تو گشودند

که‌ چه‌ نیک‌ فرمودی‌:

«ان‌ الدعی‌ بن‌ الدعی‌ قد رکز بین‌ اثنتین‌ بین‌ السله‌ والذله‌
و هیهات‌ منا الذلة‌ یابی‌اللّه‌ ورسوله‌ والمؤمنون‌ وحجور طابت‌
وطهرت‌ وانوف‌ حمیة‌ ونفوس‌ ابیه‌ من‌ ان‌ توثر طاعة‌اللئام‌ علی‌ مصارع‌ الکرام‌


آگاه باشید که زنازاده ی پسر زنازاده، مرا بین دو چیز قرار داده است؛
کشته شدن یا تسلیم شدن با ذلت و خواری، لیکن ذلت از ما دور است،
خدا راضی نیست که ما ذلیلانه تسلیم شویم و پیغمبر خدا،مؤمنان
و دامن های پاک و پاکیزه ای که در آن پرورش یافته ایم
و آن مردانی که از تن دادن به زیربار ستم منزه اند، راضی نیستند
که ما اطاعت افراد پست را بر قتلگاه کریمان و بزرگواران برگزینیم

محمدبن طاوس، لهوف،ص 86



مقــــــدمه

امام باقر (ع) دارای ملکات فاضله اخلاقی، دینی و علمی و همانند خورشیدی پر فروغ، بر سپهر دانش پرتو افکن بود به گونه-ای که بیشترین حدیث از آن حضرت و فرزندشان است و این بزرگ ترین گواه در شخصیت علمی ایشان به شمار می رود. آن حضرت سر انجام توسط مامور هشام، در شهر مدینه به شهادت رسیدند و در بقیع دفن گردیدند.

زندگینامه امام جعفر صادق علیه السلام




امام جعفر بن محمد علیه السلام، ششمین پیشواى شیعیان است که «صادق» لقب دارد. میلاد فرخنده اش در روز 17 ربیع الاوّل سال 83 هجرى در مدینه منوره بود. پدر ارجمندش امام باقر علیه السلام و مادر پاکش «امّ فروِه» بود.
خانه اى که حضرت در آن به دنیا آمد و بزرگ شد، خانه علم و تقوا و پارسایى بود و این مولود عزیز در دامان پر مهر و پاک پدرى که حجت خدا و امام مسلمانان بود، رشد کرد و کمالات اخلاقى در روح و رفتار او بروز یافت و از او انسانى والا و پیشوایى بى نظیر و تحوّل آفرین و پر برکت پدید آورد.

آبروی دعا، امام حسن...
همه ی هست ما، امام حسن...

سر یک سفره بوده ای عمری؛
با فقیر و گدا، امام حسن...

ای کرم خانه های فاطمی ات،
تا قیامت به پا، امام حسن...

جلوه ی اقتدار تو این بود:
صلح صبر و رضا، امام حسن...


صلح تو یک قیام مردانه ست...

بانی کربلا امام حسن...



پاره هاى جگر از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت و کربلا، 
همان لحظه در خویش آغاز شد؛ همان جایى که مهربانى بى همتاى 
حسن بن على علیه السلام روبه روى یک جفت چشم خیانت کار، پرپر مى زد 
و سینه اش در اقیانوس زهر، غوطه ور بود؛ 

همان جایى که ذره ذره هاى روح امامت، چون تل خاکستر 
در تشت فرو مى ریخت و زنى دست در دست ابلیس، 
پشیمانى گاه و بى گاهش را دست به سر مى کرد.


دریغا که سفره اطعام شبانه روزى مدینه، اینک برچیده مى شود 
و کریم اهل بیت علیهم السلام چون خورشیدى خسته 
از خاک، به معراج ابدى مى رود.

آه از بیعت هاى سست!
کفر زمانه، دست از شرارت برنمى داشت 
و با نقابى از ریا، دست به کار فتنه هاى تازه بود.

تفرقه، چنگ به گریبان امت افکند و آن گاه که بیعت هاى سست، 
به فریب ستمگر زمانه، شکسته شدند، او چاره اى جز این نداشت
که لواى صلح را پیش روى جفاى زمانه برافرازد؛ 

صلحى که زخم هاى بى شمارش، 
همه بر دل مجتبى علیه السلام فرود آمد.


سودابه مهیجى