سلام
امروز را هم به تو فرصت دادم تا خورشید را ببینی
شاید تاریکی را نپرستی
دوستت خدا
میدانی که از خودت بیشتر دوستت دارم؟
کی تو را تا اینجا آورد و حفظ کرد و به رویت هم نیاورد؟
دوستت خدا
گاهی داری منو صدا میزنی ولی در واقع داری خودتو
و نیازهاتو صدا میزنی...
منو گول میزنی؟
ای بنده من
تو مرا برای امکانات و نیازهایت می خواهی
من تورا برای خودت
دوستت خدا
بنده من
کجا دنبال من میگردی ، من کنارتم
پا روی خودت بگذار به من میرسی
دوست نزدیکت خدا
بنده خوب من
مرا در قلبهای پاک بجوی...
آنهایی که حق کسی را ضایع نمی کنند ، من آنجا هستم
بنده من
دعاهات قبل از اینکه به ذهنت برسه مستجاب شده
تو نمی دونی
عینک عجله رو بردار... می بینی
دوستت خدا
مرا بیاد آور
که یاد من فقط به تو آرامش خواهد داد وبس
دوستت خدا
راجع به من میپرسی که کجا هستم
به صدای قلبت گوش کن
چقدر نزدیکه... از اون بیشتر
حالا می بینی چقدر با هم دوستیم...
با من باش...دوستت خدا
جراحی بدون بی هوشی !
آورده اند:
مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری بیماری زخم معده داشتند که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی ایشان سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بودند و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود.
پیش از آن که عمل جراحی آغاز شود، ایشان اجازه بی هوش کردن را به پزشک ندادند [چون به نظر ایشان در وضعیت بی هوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال می شد] از این رو به پزشکان معالج فرمودند:
هر گاه من مشغول قرائت سوره مبارکه انعام شدم، شما مشغول عمل شوید من توجه ام به قرآن است و در این صورت هیچ مشکلی پیش نمی آید. [ایشان آن چنان به قرآن توجه پیدا میکردند که احساس درد نمی کردند.] همان طور هم شد و با تمام شدن عمل جراحی، قرائت سوره مبارکه انعام نیز به پایان رسید!