نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۰۵ مطلب با موضوع «گفتار دینی» ثبت شده است

شب اول قبر چیست  ؟

درشب اول قبر چه اتفاقی می افتد که همه ازآن وحشت دارند ؟

آیا اصولاً در آن زمان شب و روز مفهومی دارد یا خیر ؟


هر مسلمان معتقدی می داند که در آینده ی دور یا نزدیک با چنین شبی روبرو خواهد بود . ما در روایات داریم که کلمه ی قبر همان عالم برزخ است . این قبری که حفره ای است در قبرستان و بدن مادی را در داخل آن قرار می دهند . دیگر با این بدن دنیایی کاری ندارند و نظام دنیا برچیده می شود . یک نظام کامل تری بعنوان عالم برزخ افتتاح می شود . و با این بدن تا قیامت کاری نیست . بنابراین اگر گفته می شود فشار قبر ، سوال اول قبر، وحشت قبر و تعبیراتی از این قبیل ، مراد برزخ است . از همان زمان مرگ که فرد از عالم دنیا مفارقت می کند و روح از بدن جدا می شود شخص وارد برزخ می شود . از امام صادق (ع) سوال کردند که برزخ چیست فرمود: برزخ همان قبر است ، از هنگام مرگ تا قیامت . این فاصله ی زمانی از زمان مرگ تا قیامت ، زندگی برزخی است . آن ساعات اولیه ای که روح از بدن جدا می شود ، ساعات عجیبی است . و حتی روزهای اولیه که روح انسان از بدن جدا شده و فرد می میرد روزهای عجیبی است . از این جهت که در عین حالی که شخص از دنیا رفته هنوز به این خاطر که انس با آن عالم و موجودات برزخی نگرفته و سالها با این بدن و نظام دنیوی انس گرفته ، آنچنان تحیر و سردرگمی و ابهامی دارد که درست نمی تواند دریابد که کیست . یعنی هنوز فکر می کند همان بدن خاکی است که در داخل حفره می گذارند . با اینکه از آن بدن جدا شده اما به این خاطر که درست خود را نیافته گمان می کند که همان بدن است . باید زمان بگذرد تا کم کم با عالم برزخ انس پیدا کرده و از این عالم دنیا دور شده و بداند که دیگر جدا شده است . در دین و توصیه های دینی ما اکیداً گفته شده که مراعات حالات اولیه ی میت را بکنید . که او خود را بیابد و در درک آن حالات و رفع سردرگمی و گیجی او را کمک بدهید . در قدم اول گفته شده که هنگام غسل آب داغ بر روی فرد نریخته و ادب بدن را حفظ کنید. در روایت داریم که با او مدارا کرده و مهربان باشید. چون شخص میت در آن جا حضور داشته و گمان می کند که همان بدن است . چه بسا زمانی که می خواهند او را چپ و راست کنند اذیت می شود . او مانند تنه ی درخت نیست که هرکاری خواستند بکنند و آب داغ بر روی او بریزند .این میت الان مومن ضعیف است و دست او از همه جا کوتاه بوده و کاری از او بر نمی آید بنابراین باید مراعات او را کرد . درقدم بعدی گفته شده وقتی او را تشییع می کنید و به سمت قبر می برید، آهسته آهسته ببرید . با شتاب نبرده و ناگهان او را وارد قبر نکنید . چون او هنوز خود را نیافته و خیلی سخت است که بدن او وارد حفره شود . امام صادق(ع) در روایتی فرمود که میت را در چند قدمی قبر بر روی زمین بگذارید ، چند لحظه صبر کنید . بعد بلند کنید و یک مقدار جلوتر ببرید ، برای بار دوم بر روی زمین بگذارید . باز یک مقدار جلوتر ببرید و برای بار سوم همین کاررا تکرار کنید . در آخر در کنار قبر بر روی زمین بگذارید ، چون قبر وحشت های زیادی دارد . بگذارید آمادگی پیدا کند . برای بار چهارم او را بلند کنید و بدن را وارد قبر کنید . چقدر خوب است افرادی که این آداب را می دانند و می خواهند این کارها را بکنند در موقع دفن زیارت عاشورا بخوانند . یا صدای قرآن و ذکر و صلوات بلند شود . ما نمی دانیم ارتباط آن چیست ولی فقط می دانیم که ذکر به میت کمک می کند که زودتر خود را بیابد. در قدم سوم گفته شده که وقتی او را داخل قبر می گذارید تلقین همراه با تکان دادن بکنید . یعنی شخصی که وارد قبر می شود میت را تکان داده و به او تفهیم کند که کجا است . به او بگوید توجه داشته باش ، حواس خود را جمع کن و نترس . وقتی که دو ملک می آیند و از تو سوال می کنند به آنها این جواب ها را بده . چون میت گیج است فوق العاده این مسائل به درد او می خورد . در قدم چهارم گفته شده که وقتی روی قبر را پوشاندند ، نزدیکان میت که او در زمان حیات با آنها انس داشته و صدای آنها برای او آشنا است در کنار او بمانند . یک بار دیگر از روی قبر و در قسمت بالای سر او را تلقین کنند . حضرت زهرا(س) در وصیت خود به امیرالمومنین (ع) فرمودند که بعد از مرگ من بالای سر من بنشین . بدرستی که این ساعتی است که میت نیاز دارد که افراد زنده یک انسی با او داشته باشند . یک دفعه نرفته و او را تنها نگذارند . متأسفانه گاهی اوقات در این زمان برخی از افراد به زور بستگان میت را از سر قبر دور می کنند . درست است که امکان دارد برخی از بستگان خیلی بی تابی کنند ولی این بی تابی کردن ها در آن زمان باید به گونه ای باشد که بیشتر به درد فرد متوفی بخورد . یعنی انسان فقط نخواهد که غم خود را تخلیه کند . چند نفر از آشنایان او بمانند و این تلقینات را انجام دهند . این کارها قدم به قدم باعث می شود که فرد متوفی انس بگیرد . او فریادهایی دارد که ما نمی شنویم . مرحوم آیت الله انصاری همدانی رضوان اله که استاد شهید دستغیب بودند می گفتند یک بار در همدان در حال تشییع شخصی بودند که من او را با بدن برزخی بالای جنازه دیدم . البته کسی او را نمی دید . می دیدم که او را به سمت تاریکی عمیق و مبهمی می برند . می خواست فریاد بزند که خدایا من را نجات بده اما زبان او به سمت کلمه ی خدا نمی چرخید . من او را می شناختم که فرد بسیار ستمگر و از حکام آن زمان بود . زبان او به خدا و کمک از خدا خواستن نمی چرخید . او به مردم التماس می کرد که من را نبرید . واقعاً یک حالاتی است که ما نمی شنویم . بنابراین حالات اولیه ، حالات تحیر و ترس است . شب اول قبر همان شبی است که فرد را دفن کرده اند . عالم برزخ بر خلاف قیامت شب و روز دارد . در قیامت خورشید و ماه و شب و روز برچیده می شود . اما در برزخ هنوز شب و روز وجود دارد . در قرآن در رابطه با فرعونیان داریم که آنها صبح و شام بر آتش عرضه می شوند . امام صادق (ع) فرمود: این آیه مربوط به برزخ است که صبح و شام گفته است ، چون قیامت روز و شب ندارد . در برزخ چون اولین شبی است که فرد با یک عالم ناشناخته و موجودات ناشناخته برخورد می کند و شب بودن نیز مزید بر علت است . پیامبراکرم(ص) فرمود: شدیدترین ساعات بر میت شب اول قبر است . این همان شب اولی است که او را دفن می کنند. اما چون تحیری دارد که هنوز خود را نیافته و نمی خواهد در آن قبر زندگی کند ترس دارد . البته تعلق روح به بدن تعلق تدبیری نیست به آن معنا که بدن را مدیریت کرده و بتواند حرکت کند . اما انسی که از قبل بوده برقرار است . لذا کسانی که به زیارت قبر متوفی می آیند، میت متوجه می شود و با آنها انس دارد.


علت ترس ما از مرگ چیست ؟

===================

این یک چیز عمومی است که همه ی افراد یک ترس و وحشتی از مرگ دارند . حتی برخی از افراد از نام مرگ هم فراری هستند . در روایت داریم که امام هادی (ع) به بالین یکی از دوستان خود که در حال احتضار بود رفتند . او خیلی گریه می کرد و می ترسید . یک کسی از حضرت سوال کرد که چرا ما اینقدر از مرگ می ترسیم ؟ امام فرمودند : از مرگ می ترسیم به این خاطر که نمی دانیم چیست و آن را نمی شناسیم . یک راننده ای که در یک جاده ی تاریک و ناشناخته حرکت می کند، نگران است . از این وحشت دارد که هر لحظه چه اتفاقی می خواهد پیش بیاید . امام هادی (ع) فرمودند : اگر به فرض چرک و کثافت بدن تو را گرفته باشد . در عین حال مریضی های پوستی و زخم هایی نیز به بدن تو وارد شده باشد. اگر همه ی اینها را با یک حمام رفت شستشو دهید پاک می شود و از رنج رهایی پیدا می کنید . آیا در این صورت باز هم می ترسید حمام بروید و از آن بدتان می آید ؟ گفتند : نه . مرگ نیز یک چنین چیزی است برای کسی که یک کثافات و آلودگی هایی بر جان او مانده و در دنیا پاک نشده ، بوسیله ی آن شستشو پیدا کرده و از رنج ها خلاصی پیدا می کند . آن شخص با آرامش به استقبال مرگ رفت و چند لحظه ی بعد از دنیا رفت . بسیاری از دلایل ترس از مرگ جهالت است .  گاهی اوقات سبب آن جهل است و گاهی نیز تعلقات شدید به دنیا است . نقل می کنند که کنار روستای ملانصرالدین قبرستانی بود زمانی که در حال سرزدن به آنجا بود دید یک قبری شکافته است . وارد آن قبر شد و دراز کشید . نزدیک غروب بود که جمعی از دوستان با اسب و الاغ وارد قبرستان شدند . بخاطر سرو صدایی که ایجاد شده بود ملانصرالدین فکر کرد که .... و منکر هستند که آمده اند . ترسید و یکباره از جای خود بلند شد . وقتی آن افراد در تاریکی این صحنه را دیدند، اسب و قاطرهای آنها رم کرد و به هم ریختند . وقتی فهمیدند که ملانصرالدین یک چنین کاری کرده است حسابی او را کتک زدند . او نیز با لباس پاره و خونی از دست آنها فرارکرد و به منزل آمد . همسر او گفت چه شده است ؟ گفت که من یک چنین کاری کردم . زمانی که یک مقدار آرام گرفت همسر از او پرسید از عالم قبر چه خبر؟ ملانصرالدین گفت اگر قاطر کسی را رم ندهید با شما کاری ندارند . درواقع اگر قاطر کسی را رم ندهیم و در دنیا ظلمی نکنیم با ما کاری ندارند.بنابراین برخی از ضعف ها بخاطر نقطه ضعف ها ، جهل ، کم معرفتی و کم ایمانی ما است. بنابراین این ترس ها مقدس نیست ، چون منشأ آنها مقدس نیست . یک ضرب المثل معروفی است که می گوید اگر کسی خیانتی کرده می ترسد . اگر کسی دزدی کرده و یا در اداره ای یک رشوه ای گرفته است می ترسد. تا حسابرس ، بازپرس و پلیس او را ببیند می ترسد . اگر این فرد نزد شما بیاید و بگوید چکار کنم که نترسم ؟ می گویید خوب دزدی نکنید تا نترسید اینجا هم به همین صورت است ما باید وابستگی های خود را کم کنیم .  من توصیه می کنم مناجات حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه را دوستان زیاد بخوانند . در این مناجات امیرالمومنین تعبیرات قرآنی را جمع آوری کرده است . اگر این تعبیرها را ما بخوانیم و دقت کنیم واقعاً موثر است . باید به مرور منشأ این ترس را از بین برد تا خود آن از بین برود . اما یک ترسی هم است که برخی از اولیاء خدا داشته اند . این ترس ، ترس مقدسی است . شما شنیده اید که مومن باید خوف و رجا داشته باشد . ترسی که مومن از مرگ دارد جنس آن متفاوت است . اتفاقاً ترسی است که ناشی از معرفت و ایمان بالا است . گاهی اوقات می ترسیدند به این خاطر که می دانستند بعد از مرگ بر چه عظیمی وارد می شوند . وقتی که شما بر شخصی وارد می شوید که به معرفت او واقف هستید ، با اینکه می دانید شما را اذیت نمی کند و آدم خوبی هم است اما خود بخود یک ابهتی در دل شما ایجاد می کند . حضرت خدیجه (س) در آخر عمر خود که در بستر بودند گریه می کردند . حضرت رسول پرسیدند که چرا شما گریه می کنید؟ ایشان گفتند من می ترسم که آیا خدای من از من راضی است یا خیر. این بانو فداکاری های بزرگی داشتند و اولین بانویی بودند که به پیامبر اکرم ایمان آوردند. همانجا جبرائیل نازل شد و سلام خداوند را رساند و به حضرت رسول گفت به حضرت خدیجه بفرمایید که خداوند فرمود من کمال رضایت را از شما دارم . این ترس از این مسئله است که مبادا این اعمال لایق اعمال نباشد . حضرت آیت اله بروجردی هنگام مرگ خود گریه می کردند . وقتی اطرافیان خواستند به ایشان تسلی دهند گفتند شما این همه خدمات انجام داده اید . این تعداد شاگرد تربیت کرده اید ، مسجد ساخته اید و کارهای بزرگی انجام داده اید . آیت اله بروجردی با همان گریه گفتند : عمل خالص را آنجا می خرند و آن کسی که اعمال را حسابرسی می کند خیلی آگاه است . این ترس از روی معرفت و ایمان است . این ترس ترس مقدسی است و از فرد جدا نمی شود . سازنده است و اثر مثبت هم دارد . اثر مثبت آن این است که فرد مدام عمل خود را بیشتر و خالص تر خواهد کرد . از این دو نوع ترسی که گفتیم ، قسمت اول آن باید از بین برود، اما قسمت دوم آن مقدس است .



عارفی را گفتند : دنیا را چگونه می بینی؟


گفت : آنچنان که بدون رضایت من، برگی از درخت نمی افتد !


گفتند : مگر تو خدایی ؟


گفت : نه، راضی ام به رضای خدا ...

یک کوزه‌ی سفالی، گلدان خانه‌ام شد


قولی به دانه داد و، با خاک هم ‌قسم شد


بگذشت روزگاری، بشکفت غنچه‌ی گل


با لحن تلخ او ‌گفت : «گلدان ِ زشت ِ اُمُّل!!»


کوزه دلش ترک خورد،‌ آرام گریه سرداد


دستش پر از تمنا، خاکش پر از غم و داد


آرام گفت ای گل: روزی که دانه بودی


قنداقه‌ات دلم بود! مهمان خانه بودی


کم‌کم شدی تو غنچه، اندام تو وَرَم کرد


بلبل نظاره گر بود،‌ چشم تو باورم کرد


در فصل سخت گرما، قلبم خنک برایت


هم‌بازی تو بودم، چون قاصدک برایت


اکنون که ناز داری، با من ببین چه کردی؟


حرف از وفا نداری، تلخی و تند و سردی


روزی رسد دوباره، فصل خزان گلی جان!


داغ تو را نبینم! خواهی تو شد هراسان


آن روز من دوباره، چشم انتظار هستم


خواهی تو دید چون خار، همواره یار هستم


گل خنده کرد و با مشت! یک ضربه زد به گلدان


گلدان شکست و گُل شد، پژمرده کنج ایوان


چون کوزه داغ گل دید، آهی کشید و جان داد


با اینکه نوجوان بود، مردانگی نشان داد. . .


گل با همه جمالش، محتاج کوزه‌ی زشت!


گل در بهار پژمرد، می‌بُرد آنچه را کِشت


بزرگترین درس اخلاق در جهان


http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/styles/node_thumb/public/content/images/story/12-11/29/15726-60500.jpg


آیه 7 سوره اسراء
 
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا

اگر نیکى کنید به خود نیکى کرده ‏اید و اگر بدى کنید به خود [بد نموده ‏اید]
 

*از شراب‌های روحانی قرآن یکی شراب خطاب و گفتگو است که موسی را در کوه طور مست کرد و ما را در طور قرآن. این اوست که از شجره پاک وحی با ما سخن می‌گوید و برترین کلمه حکمت را در جهان در گوش ما فرو می‌خواند که ای آدمیان بدانید که هر خوبی و احسان کنید احسانی است که به خود کرده‌اید و هر بدی از شما آید آن نیز بر شما آید.

مقرعه کم زن که فرس پای توست         تیر میفکن که هدف رای توست

                                                        نظامی (مخزن‌الاسرار)
 
*لطیفه ای در کلام الهی آمده است که وقتی از خوبی سخن می‌گوید دامنه آن وسیع و گسترده است اما بدی را در حداقل کلام بیان می‌کند گویی نمی‌خواهد از بدی جز به اشاره سخن گوید. به دو جمله زیر نگاه کنید:

إن أحسَنتُم أحسَنتُم لأنفُسکُم و إن أسأتُم فلها
 

*مشاهده می‌شود که جمله مربوط به خوبی، هم در تلفظ و هم در تعداد کلمات، بر بدی برتری دارد به خصوص که کلمه أحسَنتُم دو بار با مدّ و کشش خاص تکرار شده و این نشان عشق به خوبی است چنانکه گویی کسی می‌گوید: احسنت، احسنت، اما از شفقت، دلش نمی‌آید که اسم بدی را جز به کلمه ای کوتاه بر زبان آورد.
 
*درک این رابط? میان خوبی و بدی شاید بزرگ‌ترین درس اخلاق در جهان است و اگر کسی این را نمی‌فهمد دیگر دانسته های او به کار نمی‌آید و هوشمندترین مردم کسانی باشند که در می‌یابند که اولاً خوبی بهتر از بدی است و ثانیاً هر که خوبی را انجام دهد با نفس خود خوبی کرده است.

سخن هر چه گویی همان بشنوی      دگر هر چه کاری همان بدروی

                                                                  فردوسی
 
این جهان کوه است و فعل ما       ندا سوی ما آید نداها را صدا

   گرچه دیوار افکند سایه دراز       باز گردد سوی او آن سایه باز

                                                                                مثنوی

عَلِیُّ بنُ إِبرَاهِیمَ عَن أَبِیهِ عَنِ ابنِ أَبِی عُمَیرٍ عَن أَبِی أَیُّوبَ عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ عَن أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ مَا فِی المِیزَانِ شَیءٌ أَثقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ...

    در ترازوى خدا چیزى سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست ...
الکافی ج2 ص494

    هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است :

   عَلِیُّ بنُ إِبرَاهِیم عَن أَبِیه عَنِ ابنِ أَبِی عُمَیرٍ عَن هِشَامِ بنِ سَالِمٍ عَن أَبِی عَبدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحجُوباً حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
    تا زمانى که صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده نشود ، دعا پشت حجاب خواهد ماند .
الکافی ج2 ص491

    و در روایت دیگرى از امام صادق علیه السّلام است که فرمودند :

   وَعَن عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابنِ جُمهُورٍ عَن أَبِیهِ عَن رِجَالِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبدِ اللَّهِ علیه السلام مَن کَانَت لَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَاجَةٌ فَلیَبدَأ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ثُمَّ یَسأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ یَختِمُ بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَکرَمُ مِن أَن یَقبَلَ الطَّرَفَینِ وَیَدَعَ الوَسَطَ إِذَا کَانَتِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ لَا تُحجَبُ عَنه
    کسى که به درگاه خدا حاجتى دارد ، باید ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده ، سپس حاجت خود را بخواهد و دعاى خود را با صلوات بر محمّد و آل محمد به پایان برساند ، چون خداى متعال کریم تر از این است که ابتدا و انتهاى دعا را پذیرفته و وسط آن را رها کند ، زیرا چیزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل محمد نمى شود .
                                        وسائل الشیعة ج7 ص95







رؤیای صادق شیخ مفید:

شبی شیخ مفید در خواب دید که در مسجد کرخ از مساجد بغداد نشسته است و فاطمه زهرا(س)  دست امام حسین(ع)  و امام حسین(ع)  را گرفته بود و به نزد شیخ مفید آمد و فرمود: یا شیخ! علّمهما الفقه !

 ای شیخ به این دو، فقه تعلیم بده !

 شیخ از خواب بیدار شده و در حیرت افتاد که این چه خوابی بود و من کی هستم که به دو امام فقه تعلیم دهم!؟ 

از سوی دیگر خواب دیدن امامان معصوم(ع) خواب شیطانی نیست. وقتی صبح شد، شیخ به مسجدی که در خواب دیده بود رفت و در آن جا نشست؛ ناگهان دید که زنی جلیل و محترم ، دست دو پسر را در دست دارد وارد مسجد شد.

 وی به نزد شیخ آمد و گفت: یا شیخ علمهما الفقه. 

شیخ تعبیر خواب را فهمید و به تعلیم و تربیت آنان همت گماشت و بسیار به آن دو بزرگوار احترام می‏نمود.

آن دو پسر کسی نبودند جز سید رضی معروف به شریف و سید مرتضی معروف به علم الهدی، که از فقهای سرامد روزگار شدند.

و ما اموالکم و لا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی

الا من ءامن و عمل صالحا

فاولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا

و هم فی الغرفات ءامنون      سبأ - 37


ترجمه :

=====

اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرب نمی کند

مگر کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام بدهند

که برای آنان به پاس اعمالشان پاداش مضاعف داده میشود

و آنان در غرفه های بهشتی در امنیت کامل خواهند بود


پنج درس :

======

1 - مال و فرزند ملاک نزدیکی به خدا نیست

2 - ایمان و عمل صالح سبب نزدیکی و تقرب بخداست

3 - هم ایمان ( باور قلبی ) لازم است هم عمل و هیچکدام به تنهایی فایده ای ندارد

4 - در قبال ایمان و عمل صالح پاداش داده میشود ( نه به اندازۀ عمل )

5 - مؤمنین نیک کردار علاوه بر پاداش دنیوی ، در بهشت با آرامش کامل مقیم میشوند.

بسم الله الرحمن الرحیم

در کتاب «اشک روان بر امیر کاروان‌» ترجمه کتاب «الخصائص الحسینیة‌» تألیف آیت‌الله حاج شیخ جعفر شوشتری (رحمت الله علیه) (که به خاطر امانت داری عین عبارات نقل می‌شود) چنین آمده است‌:

در بیان ثبوت خصایص سوره حمد و بسم‌الله از برای جناب حسین (علیه السلام)پس می‌گوییم :

سوره حمد ام‌ّالکتاب است و حسین‌(علیه السلام)ابوالائمة الاطیاب است‌. [1]

سوره حمد کنز اطاعت است و حسین (علیه السلام)اسباب شفاعت است‌. [2]

سوره حمد وانیه است و حسین (علیه السلام)وافی به اسباب مغفرت است‌.

سوره حمد شافی است و حسین (علیه السلام)تربتش شفا است‌. [3] و خونش شفا بوده چنان که در قضیة دختر یهودی معروف است‌ [4]، و اشکی که بر او ریخته می‌شود شفا است که خاموش می‌کند آتش‌های باطنی و ظاهری را، که اگر قطره‌ای از آن در جهنّم بیفتد حرارت او را خاموش می‌کند، چنانکه در حدیث است‌. [5]

سوره حمد کافیه است و حسین (علیه السلام) محبتش کافی است‌، سوره حمد معادل قرآن است و حسین (علیه السلام)شریک قرآن و معادل قرآن است‌، در ودیعه گذاشتن پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم).

سوره حمد سبع المثانی است چون هفت آیه است و دو دفعه نازل شده و حسین (علیه السلام)از برای او خصوصیتی است که آن جناب دو مرتبه نازل شده است از آسمان‌، و دو مرتبه صعود نموده‌؛ پس روحش نزول نموده وقت ولادتش و(صعود نموده‌) وقت وفاتش‌، مانند باقی ائمه و انبیأ و جسد آن حضرت را بالا بردند باز فرود آوردند، و این از خصایص آن جناب بود؛ چنانکه در روایات است که چون آن حضرت را شهید نمودند و سر مبارکش را به نیزه کردند و به کوفه بردند، ملائکه نازل شدند و آن جسد شریف را با همان حالت به آسمان پنجم بردند و با صورت علی (علیه السلام)در آن جا، نگاه داشتند و اهل آسمان‌ها به او نظر نمودند که به خون آلوده است‌؛ پس بر قاتلش لعنت کردند، آنگاه برگردانیدند او را به محلّش در کربلا. [6] و در این امور حکمتهای خفیّه است که فهم ما به کنه آن نمی‌رسد و خدا عالم است به آن‌.

سوره حمد، کسی آن را بخواند و مؤمن باشد به ظاهر و باطن آن‌، خداوند او را عطا کند به هر حرف‌، حسنه‌ای که افضل باشد از تمام دنیا. [7] و حسین (علیه السلام)هر کس او را ذکر نماید و گریه کند، عطا کند خدا به او به هر اشکی‌، حسنه‌ای که بهتر است از دنیا و  مافی ها، و هر کس او را زیارت کند عطا کند خدا او را به هر حرفی‌، حسنه‌ای که افضل است از تمام دنیا.

بسم‌ الله در صدر صدو چهارده موضع از قرآن است و حسین (علیه السلام)صدو چهارده چیز دارد که همه اسباب غفرانند.

بسم‌ الله مذکور می‌گردد در وقت ذبح و نحر به جهت تکلیف شرعی‌، و حسین ذکر می‌شود [8] در وقت ذبح و نحر و قتل به جهت اشدّیت قتل و نحر او از هر قتلی و نحری‌، چنانکه در حدیث نبوی مذکور است‌. [9]

                                                 منبع : سایت رهروان ولایت

پی نوشت ها:ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.بحار. جلد 43. ص 295- مناقب ابن شهرآشوب‌. جلد 3. ص 226 به نقل از سلیم بن قیس‌.
2. بحار. جلد 44. ص 242 - منتخب طریحی‌. جلد 1. ص 48.
3.بحار. جلد 44. ص 221 - امالی طوسی‌. جلد 1. ص 324 الی 325. 68- بحار. جلد 45. ص 192 - منتخب طربحی‌. جلد 1. ص 61.
4.بحار. جلد 45. ص 290 - کامل الزیارات‌. باب 32. ص 102.
5.بحار. جلد 45. ص 229 - کتاب المختصر. ص 146 الی 147. به نقل پاورقی بحار.
6.بحار. جلد 89. ص 227 - مجمع البیان‌. جلد 1. ص 18 - عیون الاخبار. جلد 1. ص 302.
7. نحر به معنای کشتن شتر، و ذبح به معنای سربریدن حیوانات دیگر است‌.
8.یعنی بادیدن هر صحنه‌ای از ذبح‌، نحر و قتل‌، ببیند و به یاد حادثه هولناک قتل آن حضرت می‌افتد.
9.بحار. جلد 44. ص 264 - تفسیر فرات‌. ص 55.