نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتقادات» ثبت شده است

جِهاد یکی از مفاهیم دین اسلام است.

جِهاد,جهاد کردن,فروع دین

مقــــدمه :

واژه «جهاد» از ریشه «ج-ه-د» به معنی کوشش و مبارزه و فعالیت است. جهاد تنها به معنی جنگ و خون‌ریزی نیست. بلکه در اصل به معنی کوشش و مبارزه می‌تواند در عرصه‌های گوناگون باشد.

بزرگ‌ترین جهاد «جهاد با نفس» است که با نام (جهاد اکبر) شناخته می‌شود و تلاش در راه دفاع از دین اسلام یا گسترش قلمرو اسلام، جهاد کوچک (جهاد اصغر) نام دارد.

جهاد یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی است. کلمهٔ جهاد حدود ۱۰۸ بار در قرآن آمده‌است.


انواع جهاد

جهاد به صورت کلی به دو نوع جهاد دفاعی و جهاد ابتدایی تقسیم می‌گردد. جهاد دفاعی، جنگ و مبارزه‌ای است که در صورت تجاوز دشمنی به حریم مسلمین واجب و لازم می‌گردد و آیات متعدد قرآن به آن دستور دارد.

جهاد ابتدایی، جهادی است که مسلمانان ابتداءاً به جنگ وارد می‌شوند، بدون اینکه طرف مقابل ابتدا جنگ را آغاز کرده باشد. بنا به نظر اکثر علمای شیعه جهاد ابتدایی فقط با دستور امام معصوم عینیت می یابد .

اهداف جهاد

جهاد اسلامی دارای اهداف مقدسی مانند براندازی شرک و کفر، مبارزه با تبهکاران و گمراهان، پاسداری از نظام اسلامی و دفاع از مرزها است و  این اهداف موجب برتری این نوع جنگ نسبت به دیگر جنگ‌ها می‌شود.


جهاد در منظر قرآن

در قرآن شریف آیاتی بسیار دربارهٔ عظمت و جایگاه رفیع جهاد در میان عبادات به چشم می‌خورد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَآجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ وَجَهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ‏.«سوره توبه آیه ۱۹»

ترجمه : آیا آبرسانی به حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را همانند «عملِ» کسی قرار داده ‏اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو نزد خداوند یکسان نیست و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی‌کند.


إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْو لَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَیةِ وَالْإِنجِیلِ وَالقُرْءَانِ وَمَنْ أَوْفَی‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَ لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.

                                                             «سوره توبه آیه ۱۱۱»

ترجمه : در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى که در راه خدا می جنگند و می ‏کشند و کشته می شوند [این] به عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله ‏اى که با او کرده ‏اید شادمان باشید و این همان رستگاری بزرگ است.


إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ‏.«سوره صف آیه ۴»

ترجمه : همانا خداوند کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار کنند، چنانکه گویی بنای بسیار مستحکم سربی هستند.


جهاد در روایات

روایاتی بسیار در عظمت و اهمیت جهاد در راه خدا نقل شده‌است که به عنوان نمونه به چند روایت بسنده می‌کنیم: ابوذر غفاری از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیده‌است:

کدام یک از اعمال نزد خداوند دوست داشتنی تر است؟ حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ دادند : ایمان به خدا و جهاد در راه او. ابوذر غفاری دوباره سوال نموده‌است که کدامین جهاد از همه جهادها برتر است؟، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، پاسخ دادند : جهاد کسی که اسبش پی شود و خونش در راه خدا بر زمین ریزد.

امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام دربارهٔ جهاد این چنین گفته‌است:

جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند تنها به روی اولیاء خاص خویش گشوده‌است و آن لباس تقوا و زره نفوذ ناپذیر و سپر اطمینان بخش الهی بر پیکر مجاهدان است.[1]

در روایت دیگری امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام در رابطه با اهمیت جهاد اینطور می‌فرماید:

خداوند عزوجل جهاد را واجب کرده، و آن را بزرگ شمرده و یاری و یاورش قرار داده‌است. به خدا سوگند که دنیا و دین جز با جهاد اصلاح نمی‌شود.[2]

امام محمدباقر (ع) در حدیثی خطاب به سلیمان بن خالد می‌گوید: «آیا می‌خواهی از اصل، فرع و قلهٔ اسلام برایت بگویم؟» سلیمان بن خالد می‌گوید: «آری، ای فرزند رسول خدا.» وی اینچنین می‌گوید:

اصل و عمود «خیمه ی» اسلام، نماز و فرع آن زکات و قله و اوج عظمتش جهاد است.(3)


پی نوشت :

  1. نهج البلاغه، خطبه ۳۷.
  2. فروع کافی، ج ۵، ص ۸، ج ۱۱.
  3. بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۳۹۲، ح ۷۰.

در خصوص مدت حکومت امام زمان(ع) اختلاف بوده و مدت معین و مقطع زمانى خاصى را نمی توان تعیین کرد. به نظر می رسد منشأ اختلاف نظرها، روایاتى باشد که درباره مدت حکومت امام زمان(ع) وجود دارد.

ابتدا - قبل از ذکر روایات - بیان این مطلب ضرورى است که عقل بر طولانى بودن حکومت امام حکم می کند، لازمه تشکیل حکومت جهانى با هدف مندى برقرارى عدالت، حاکمیت دین بر جهان آن است که حکومت حضرت طولانى باشد.
از سوى دیگر در اندیشه شیعى رجعت قابل قبول بوده و معناى رجعت آن است که برخى از بزرگان زنده شده، در سایه حکومت عدالت گراى امام زمان(ع) زندگى می کنند.
در برخى روایات تصریح شده است که حکومت امام زمان(ع)تا قیامت ادامه می یابد که این حدیث ناظر به مدت طولانى بودن حکومت امام زمان(ع) است. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «در شب معراج خداى علم به من فرمود: من سلطنت مهدى را ادامه می ‏دهم و روزگار او را بین دوستانم تا روز قیامت طولانى خواهم کرد».(1)

در روایات، مدت حکومت امام زمان(ع) متفاوت بیان شده است.(2) در برخى از روایات مدت حکومت امام زمان(ع) هفت و نه سال بیان شده است. چنان که از پیامبر(ص) در خصوص مدت حکومت امام زمان(ع) سؤال شد، حضرت فرمود: «یخرج من عترتى یملک سبعا او تسعا فیملا الارض قسطا و عدلا».(3) از امام صادق(ع) درباره مدت حکومت امام زمان(ع) سؤال شد، فرمود: «سبع سنین یکون سبعین سنة من سنیکم هذه».(4)
امام على(ع) فرمود: «مهدى سى و یا چهل سال حکومت می کند».(5)
بنا بر این از روایات مذکور نمی توان مدت معینى را براى مدت حکومت امام زمان بیان کرد.
بیان این نکته ضرورى است که شاید مقصود از 7 و 5 سال، 7 و یا 5 قرن باشد. (6) شاید بر همین اساس باشد که در برخى از روایات تصریح شده که هر سال حکومت امام زمان(ع) به اندازه 20 سال دیگر
(یعنى برابر 20 سال معمولى) است. (7)
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت‏ها:
1-ینابیع المودة، ص 486، نقل از محمد جواد نجفى، ستارگان درخشان، ج 14، ص 73.

2-مهدى موعود، ص 1070 - 1069؛ منتخب الاثر، ص 618 - 617؛ مجله حوزه، ویژه امام زمان(ع)، ص 58.
3-احمد حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 28.
4-منتخب الاثر، ص 617.
5-همان.
6-گفتمان مهدویت (مجموعه سخنرانى‏ها) سخنرانى على کورانى، ص 128.
7ـمحمد جواد نجفى، ستارگان درخشان، ج 14، ص 73.

وقتى عدّه‌اى وارد صحن مطهّر على‌بن‌موسى‌الرّضا علیه‌الصّلاةوالسّلام مى‌شوند، خود را به زمین مى‌اندازند و دویست متر راه را به‌طور سینه‌خیز مى‌پیماند تا خود را به حرم برسانند! آیا این کار درستى است؟ نه؛ این‌کار، غلط است. اصلاً اهانت به دین و زیارت است. چه‌کسى چنین بدعتهایى را بین مردم رواج مى‌دهد؟ نکند این هم کار دشمن باشد؟! اینها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن کنید.

 

به گزارش فرهنگ نیوز : در تصاویر منتشر شده از مراسم میلیونی اربعین حسینی در کربلای معلی نشانگر گسترش یافتن بدعت سینه خیز رفتن تا مرقد مطهر امام حسین است. از همین رو به بازخوانی نظر مقام معظم رهبری که درسال ۷۳ و در در دیدار جمعی از روحانیون کهگیلویه و بویراحمد مطرح شد می‌پردازیم. ایشان در این سخنرانی که بررسی قیام حضرت سید الشهدا(ع) و آثار آن برای امروز است بر عزاداری سنتی تاکید کرده و می‌فرمایند:

من واقعاً مى‌ترسم از این‌که خداى ناکرده، در این دوران که دورانِ ظهور اسلام، بروز اسلام، تجلّى اسلام و تجلّى فکر اهل‌بیت علیهم‌الصّلاةوالسّلام است، نتوانیم وظیفه‌مان را انجام دهیم. برخى کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک مى‌کند. یکى از آن کارها، همین عزاداریهاى سنّتى است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین مى‌شود. این‌که امام فرمودند «عزادارى سنّتى بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزادارى نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دسته‌هاى عزادارى به راه انداختن، از امورى است که عواطف عمومى را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش مى‌کند و بسیار خوب است. در مقابل، برخى کارها هم هست که پرداختن به آنها، کسانى را از دین برمى‌گرداند.

عزاداری اربعین حسینی در کربلای معلی

 یهودیت، دین یا نژاده
واژه «یهودی» مشترک لفظی میان دو معناست:
الف) پیروِ «دین یهود».
ب) وابسته به «نژاد یهود».(1)
توجّه به این تقسیم از آن جهت ضروری است که باید حریم پیروان آیین موسوی را از آن چه دامن یک مشت نژاد پرستان تنگ نظر و مدّعی یهودیت را آلوده است، مبرّا سازیم.
سران صهیونسیم، همواره از «یهودیت» به عنوان یک ابزار، برای تحقّق اهداف نژاد پرستانه خویش بهره برده و حتّی گاه از اظهار الحاد و بی دینی نیز ابایی نداشته اند.
ماکس نور داو از برجسته ترین چهره های نژاد پرست صهیونسیم، و دوست بسیار نزدیک هرتزل، با سخنان قاطع و صریح خود، تأکید کرده است:
یهودیت، دین نیست، بلکه تنها مسئله ی خون و نژاد است.(2)
وی که آشکارا به کفر تظاهر می کرد، تورات را به عنوان یک فلسفه، کودکانه خواند و به عنوان یک نظام اخلاقی، چِندش آور شمرد و کتاب دولت یهودی هرتزل را هم سنگ کتاب مقدّس قرار داد.
لویس براندیس رهبر صهیونیست های آمریکا، در سخنرانی خود به سال 1915/ م اظهار داشت:
یهودیت، مسئله تعلّق خونی است.(3)
خود هرتزل، بنیان گذار صهیونیسم سیاسی نیز، به حاخام بزرگ پاریس، آشکارا اعلام کرد:
من در طرح خود، هرگز از هیچ کدام از تعالیم دینی فرمان نمی برم.
و در پاسخ به این پرسش که رابطه ات با تورات چگونه استه گفت: «من اندیشمندی آزادم».
هم چنان که مصوّبات نخستین کنفرانس صهیونسیتی (بال- 1897/م) به ریاست تئودور هرتزل، نیز فاقد هر گونه اشاره به دیانت یهودی بود.
ولادیمیر ژابوتنسکی (1880-1940/ م)، چهره سرشناس دیگر صهیونیسم، می گفت:
من بنّایی هستم که در ساخت مبعد جدید برای پروردگارم که نامش ملت یهود است، شرکت کرده ام.(4)
این گونه اظهارات آشکار ملحدانه را در بیانات دیگر رهبران سیاسی صهیونیسم، هم چون پینسکر، کلاتزکین، حاییم و ایزمن، ناحوم گلدمن، بن گوریون و... به فراوانی می توان یافت.
به همین دلیل است که آحاد هاعام معلّم روحی وایزمن، گفته است:
بیش تر شخصیّت های بزرگ ما که به لحاظ تحصیلات علمی و جایگاه اجتماعی، شایسته ی زمامداری در دولت یهودند، واقعاً از روح دیانت یهودی بی بهره اند.(5)
لائیک بودن دولت مردان رژیم صهیونیستی، موجب شده است که وابستگی نژادی در نظر آنان، بسی مهم تر از اعتقادات دینی رقم بخورد. از نگاه این نژاد پرستان، یک یهودی هر قدر که از اصل دیانت یهود فاصله بگیرد، هرگز از قالب یهودی بودن خود خارج نمی شود.
دیوید دیوک عضو اسبق کنگره ی آمریکا، در این مورد می نویسد:
شرط پذیرش مهاجر یهودی به اسرائیل، داشتن التزام دینی و باورهای یهودی نیست. مهاجر می تواند بی دین و یا مثلاً رسماً کمونیست باشد. این ها مهم نیست، تنها باید معلوم باشد که او از تیره ی یهودیان است.(6)
دیوک در جای دیگری از کتاب خود می گوید:
دست کم یهودیان و اسرائیلیان، اعتقادی به خدا ندارند (و بی دینند).(7)
این مدّعیان یهودیت، «آیین یهود» و «زبان عبری» را تنها به عنوان حلق? الوصل و عامل وحدت میان یهودیان سراسر جهان برگزیده اند.
در توضیح جمله ی اخیر باید گفت:

دیدگاه علماء شیعه در مورد امکان تشرف


دیدگاه علماء شیعه در مورد امکان تشرف

امام زمان

در بحث امکان تشرّف به حضور امام (علیه السلام) در غیبت کبری، علمای زیادی نظریه داده اند، لکن ما به جهت اختصار دیدگاه بعضی از بزرگان علمای شیعه را از نظر خوانندگان محترم می گذرانیم:

1 ـ مرحوم سید مرتضی(قدس سره) می فرماید:

إنّا غیر قاطعین علی أنّ الإمام(علیه السلام) لا یصل إلیه أحد ولایلقاه بشر، فهذا أمر غیر معلوم ولا سبیل إلی القطع علیه(1)؛

ما قطع نداریم که در زمان غیبت، کسی امام (علیه السلام) را زیارت نکند. زیرا موضوع عدم تشرّف به حضور حضرت، روشن نیست و راهی نیست که انسان به آن قطع پیدا کند.

در این مورد چنین ایراد شده که اگر سبب غیبت و استتار حضرت، ترس و خوف از ستمگران است، پس باید حضرت برای دوستان و شیعیان خودشان که خوفی از ناحیه آنان برای حضرتش نیست، ظاهر باشد.

مرحوم سید مرتضی (قدس سره) در ضمن جواب هایی که از این ایراد داده است، می فرماید:

إنّه غیر ممتنع أن یکون الإمام (علیه السلام) یظهر لبعض أولیائه ممّن لایخشی من جهته شیئاً من أسباب الخوف، فإنّ هذا ممّا لا یمکن القطع علی ارتفاعه و امتناعه و إنّما یعلم کلّ واحد من شیعته حال نفسه ولاسبیل له إلی العلم بحال غیره(2)؛

هیچ مانعی ندارد که امام (علیه السلام) برای بعضی از دوستان خود که ترسی از جانب آنان نباشد، ظاهر شود. زیرا امکان چنین زیارتی، چیزی نیست که بتوان قطع و یقین به امتناع آن پیدا کرد و هر کدام از شیعیان، به حال خود آگاه است و کسی را راهی به سوی آگاهی از حال دیگران نیست.

یعنی ممکن است افراد به زیارت حضرت موفق شوند و ما ندانیم.

2 ـ شیخ طوسی(قدس سره) در این مورد می فرماید:

الأعداء وإن حالوا بینه وبین الظهور علی وجه التصرّف والتدبیر، فلم یحولوا بینه وبین لقاء من شاء من أولیائه علی سبیل الاختصاص(3)؛

گر چه دشمنان ـ اسلام ـ مانع ظهور و تصرّف و تدبیر امام زمان (علیه السلام) شده اند، لکن نتوانستند مانع شوند از این که بعضی از دوستان آن حضرت به طور اختصاصی شرفیاب حضور آن جناب گردند.

ما یقین نداریم که امام زمان (علیه السلام) از تمام دوستان خود پنهان باشد، بلکه ممکن است برای بسیاری از آنان ظاهر شود وهر کس به حال خودش آگاه است نه دیگران (تا ملاقات را نسبت به همه نفی کند)

در سخنی دیگر، این عالم فرزانه جهان اسلام و تشیّع می فرماید:

لا یجب القطع علی استتاره عن جمیع أولیائه(4)؛

بر معتقدین به امامت آن حضرت، واجب نیست که اعتقاد داشته باشند آن بزرگوار از تمام دوستانش پنهان و مخفی است.

همچنین در مسأله غیبت، شیخ طوسی (رحمه الله) می فرماید:

نحن نجوز أن یصل إلیه کثیر من أولیائه والقائلون بإمامته(5)؛

ما جایز می دانیم که بسیاری از دوستان و شیعیان ـ حضرت مهدی(علیه السلام) ـ در غیبت کبری به وی دسترسی پیدا کنند.

و نیز در همان رساله غیبت فرموده است:

لا نقطع علی استتاره عن جمیع أولیائه، بل یجوز أن یبرز لأکثرهم ولایعلم کلّ إنسان إلاّحال نفسه(6)؛

ما یقین نداریم که امام زمان(علیه السلام) از تمام دوستان خود پنهان باشد، بلکه ممکن است برای بسیاری از آنان ظاهر شود و هر کس به حال خودش آگاه است نه دیگران(تا ملاقات را نسبت به همه نفی کند).

انتظار

3 ـ سید بن طاووس خطاب به فرزندش می فرماید:

والطریق مفتوحة إلی إمامک (علیه السلام) لمن یرید اللّه جلّ شأنه عنایته به وتمام إحسانه إلیه(7)؛

راه به سوی امام زمان تو، برای کسی که مورد عنایت و احسان خداوند قرار گیرد، باز است.

همچنین در فرمایش دیگری می فرماید:

و إذ کان (علیه السلام) غیر ظاهر الآن لجمیع شیعته فلا یمتنع أن یکون جماعة منهم یلقونه وینتفعون بمقاله وفعاله ویکتمونه کما جری الأمر فی جماعة من الأنبیاء والأوصیاء والملوک حیث غابوا عن کثیر من الاُمّة لمصالح دینیّة أو دنیویّة أوجبت ذلک(8)؛

اکنون که حضرت مهدی(علیه السلام) برای تمام شیعیان ظاهر نمی باشد، مانعی نیست که گروهی از شیعیان با حضرت ملاقات نمایند و از گفتار و کردار وی بهره مند گردند، و این مطلب را پنهان بدارند؛ چنانکه این جریان درباره گروهی از پیامبران و اوصیایشان و حتّی بعضی از سلاطین واقع شده است که به جهت مصالح دینی یا دنیوی از بسیاری از مردم پنهان می شدند.

به طور کلی برای تشرّف به حضور ایشان نمی توان راهی را که همه کس به آن برسند ارائه داد مگر عدّه معدودی (که به ملاقات آن حضرت نائل می شوند؛ دیگران) از این فیض عظیم به نحوی که آن حضرت را بشناسند محروم هستند. مع ذلک عمل به تکالیف شرعیّه وجلب رضایت وخشنودی آن حضرت وبعضی اعمال مثل چهل شب به مسجد سهله رفتن بسا موجب تشرف بعضی از اشخاصی که مصلحت باشد، خواهد بود

4 ـ آخوند خراسانی صاحب (کفایة الأصول) در بحث اجماع می فرماید:

وإن احتمل تشرّف بعض الأوحدی بخدمته ومعرفته أحیاناً؛(9)

گر چه محتمل است که بعضی از فرزانگانِ یگانه، به خدمت آن حضرت شرفیاب گردند و حضرتش را بشناسند.

5 ـ محقق نائینی نیز در همان بحث می فرماید:

نعم، قد یتّفق فی زمان الغیبة للأوحدی التشرّف بخدمته وأخذ الحکم منه (علیه السلام)(10)؛

گاهی ممکن است بعضی از بزرگان شایسته، شرفیاب خدمت حضرت شوند و حکم خدا را نیز از وی بگیرند.

6 ـ آیة اللّه العظمی گلپایگانی در جواب سۆالی که از ایشان در مورد امکان تشرف به حضور حضرت بقیة اللّه(علیه السلام) شده است، آن را ممکن دانسته که متن سۆال و جواب را ذکر می کنیم:

 

سۆال: چه کار باید کرد تا امام زمان (علیه السلام) را ملاقات کرد؟

جواب: به طور کلی برای تشرّف به حضور ایشان نمی توان راهی را که همه کس به آن برسند ارائه داد مگر عدّه معدودی (که به ملاقات آن حضرت نائل می شوند؛ دیگران) از این فیض عظیم به نحوی که آن حضرت را بشناسند محروم هستند. مع ذلک عمل به تکالیف شرعیّه وجلب رضایت و خشنودی آن حضرت و بعضی اعمال مثل چهل شب به مسجد سهله رفتن بسا موجب تشرف بعضی از اشخاصی که مصلحت باشد، خواهد بود.(11)

بنابراین، با توجه به نمونه هایی از دیدگاه های بزرگان شیعه و ستارگان آسمان فقه و فقاهت، روشن می شود که موضوع ارتباط و تشرّف به خدمت امام زمان (علیه السلام) امری ممکن است.

 

پی نوشت:

(1) تنزیه الأنبیاء، ص 230؛ بحارالانوار، ج 53، ص 323.

(2) تنزیه الأنبیاء، ص 234.

(3) تلخیص الشافی، ج 2، ص 221.

(4) تلخیص الشافی، ج 4، ص 222.

(5) کلمات المحققین، ص 533.

(6) جنّة المأوی مطبوع با بحارالانوار، ج 53، ص 323.

(7) کشف المحجّة، ص 153.

(8) الطرائف، ص 185.

(9) کفایة الاُصول، ج 2، بحث اجماع.

(10) فوائد الاُصول، ج 2، بحث اجماع.

(11) عنایات حضرت مهدی موعود (علیه السلام)، ص 18، در نقل مطالب بزرگان از کتاب مذکور استفاده کردیم.


قبور ائمه در بقیع


اشاره: هشتم شوال یادآور یکی از حوادث تلخ تاریخ است. در چنین روزی در سال 1344 ه.ق فرقه جعلی وهابیت در اقدامی خلاف شرع و مذهب همه مسلمانان، قبور فرزندان پیامبر در بقیع را به دلایل واهی تخریب کرد و داغی بر قلوب دوستداران فرزندان رسول خدا (ص) گذاشت. در هشتاد وهفتمین سالگرد این حادثه غمبار سخن چند تن از علمای بزرگ شیعه را در مورد این حرکت وحشیانه و این فرقه ضاله از نظر می گذرانیم.



مقام معظم رهبری:
وهابیت مثل اسرائیل

مردم را به دستهایی که امروز وحدت را می شکنند، توجه بدهید. با مردم هم صریح حرف بزنید. امروز، آن دستی که آمریکا علیه وحدت تجهیز کرده ، عبارت از همین دست پلید وهابیت است . این را صریح به مردم بیان کنید؛ پرده پوشی نکنید. از اول ، وهابیت را برای ضربه زدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهی ـ مثل اسرائیل ـ در بین جامعه مسلمانها به وجود آوردند. همچنان که اسرائیل را برای این که پایگاهی علیه اسلام درست کنند، به وجود آوردند، حکومت وهابیت و این روسای نجد را به وجود آوردند تا داخل جامعه اسلامی ، مرکز امنی داشته باشند که به خودشان وابسته باشد و می بینید هم که وابسته اند. این ، همان ریشه وهابیت است که امروز ثمره پلید و خبیثه خودش را نشان می دهد.
وهابیت ، بر مبنای ایجاد اختلاف بین مسلمین به وجود آمده است . همین الان ما اطلاع داریم و می شناسیم که علمای حنابله غیر وهابی در عربستان سعودی ، دلشان از این وهابیها خون است . اینها حنابله ای هستند که وهابی نشدند. فقه ، همان فقه و مبنای فقهی ، همان مبنای فقه حنبلی است ؛ اما موازین و اصول وهابیت را قبول نکردند. اینها غالباً هم مطرودند؛ یعنی عموماً این افراد، داخل در حکومت هم نیستند. نه افتایی ، نه امامتی و نه هیچ منصب دیگر هم در اختیارشان قرار نمی گیرد. تعداد این افراد هم زیاد است .
اینها در ولادت رسول اکرم (ص) مولودیه می خوانند. در نظر سعودیها، خواندن مولودیه و امثال آن حرام است! نباید به پیامبر(ص ) «سیدنا رسول الله» گفت! نباید قبر پیامبر(ص ) را بوسید؛ چون حرام است! طبیعی است که این حکومت ، دشمن اسلام است .



آیت الله العظمی سبحانی:
عاشورای دوم

چرا برای مردگان چهلم می‌گیرند؟

چرا برای مردگان چهلم می گیرند

چهل روز عزای مؤمن رسول گرامی اسلام علیه السلام در سفارشهای خویش به جناب ابو‏ذر غفاری به اهمیت و جایگاه والای مؤمن در جهان اشاره کرده و فرموده است: «یا اباذر! ان الارض لتبکی علی المؤمن اذا مات اربعین صباحا; (1) ای ابوذر! هنگامی که مؤمنی از دنیا می‏رود، زمین تا چهل روز برای فقدان او گریان و عزادار است.»

 

ممکن است منشا مجالس اربعین برای اموات مؤمنین همین روایت نبوی باشد:


1.زندگی چهل ساله


هنگامی که فرزدق شاعر قصیده معروف خود را در مدح حضرت امام سجاد علیه السلام در حضور خلیفه ستمگر عباسی، هشام بن عبدالملک، با رشادت تمام قرائت کرد و مطلع آن چنین بود که:


هذا الذی تعرف البطحأ وطاته


والبیت‏ یعرفه والحل والحرم


یعنی، این آقایی است که گامهای او را سرزمین بطحأ، بیت‏ خدا و حل و حرم می‏شناسد; خلیفه بر او خشم گرفت و دستور داد تا فرزدق را علاوه بر قطع حقوق، به جرم دفاع از اهل‏بیت علیهم السلام زندانی کنند; اما بعد از گذشت مدتی به دعای امام چهارم علیه السلام آزاد شد. امام زین‏العابدین علیه السلام برای کمک به فرزدق مبلغی را که چهل سال مخارج زندگی‏اش را کافی بود به حضورش فرستاد و فرمود: «لو علمت انک تحتاج الی اکثر من ذلک لاعطیتک; [ای فرزدق!] اگر می‏دانستم بیش از چهل سال زنده خواهی بود، بیشتر می‏فرستادم.» علی بن یونس بیاضی می‏نویسد: دقیقا بعد از چهل سال از آن تاریخ فرزدق به دیار باقی شتافت و صداقت و کرامت امام چهارم بر همگان روشن شد.

 

2. بعثت انبیأ در چهل سالگی

در روایت آمده است که اکثر انبیأ در چهل سالگی به رسالت مبعوث شده‏اند. همچنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز در چهل سالگی به رسالت مبعوث گردید. امام باقر علیه السلام فرمود: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در 63 سالگی از دنیا رفت، که آخر سال دهم هجرت بود. آن حضرت بعد از تولد خویش هنگامی که چهل سالش کامل گردید، به پیامبری رسید و 13 سال دیگر در مکه بود که در 53 سالگی به مدینه هجرت کرد و بعد از ده سال در مدینه به سرای جاویدان منتقل شد.»


3.حفظ چهل حدیث


حضرت رسول صلی الله علیه و آله در زمینه پاسداری از فرهنگ و معارف اسلام می‏فرماید: «من حفظ من امتی اربعین حدیثا مما یحتاجون الیه من امر دینهم بعثه الله یوم القیامة فقیها عالما; هر کس از امت من چهل حدیث از احادیث دینی مورد نیاز جامعه را حفظ کند خداوند متعال او را در روز قیامت‏به عنوان فقیه و دانشمند محشور خواهد کرد.»


براساس همین حدیث، دانشمندان بزرگ شیعه تلاش کرده ‏اند که کتابهایی را به نامهای الاربعین و چهل حدیث از خود به یادگار بگذارند تا شاید مشمول این کلام نورانی رسول گرامی اسلام بشوند، نظیر: اربعین شیخ بهائی، اربعین شهید اول، اربعین مجلسی دوم، اربعین جامی و چهل حدیث امام خمینی رحمه الله.

 

4. آثار گناه تا چهل روز


آثار گناهانی که انسان مرتکب می‏شود تا چهل روز در روح و روان او باقی است. امام صادق علیه السلام فرمود: «لا تقبل صلاة شارب الخمر اربعین یوما الا ان یتوب; کسی که از شراب و مسکرات حرام استفاده کند تا چهل روز نمازش پذیرفته نمی‏شود، مگر اینکه حقیقتا توبه کند.»


5. اصلاح تا چهل سالگی

اساسا افراد سعادتمند و کسانی که به دنبال خوشبختی و کمال هستند تا سن چهل سالگی در اعمال و رفتارشان نشانه‏های اصلاح پیدا می‏شود; اما اگر تا سن چهل سالگی تغییراتی در رفتارهای زشت و ناپسند آنان ایجاد نگردد، بعد از آن اصلاح آنان مشکل خواهد بود. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه به مسلمانان هشدار داده و فرموده است: «اذا بلغ الرجل اربعین سنة ولم یغلب خیره شره قبل الشیطان بین عینیه وقال: هذا وجه لایفلح; هنگامی که شخص به سن چهل سالگی پا می‏گذارد و کارهای نیک او از اعمال زشتش بیشتر نباشد، شیطان پیشانی او را بوسیده، می‏گوید: این چهره‏ای است که دیگر روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید.» و در حدیث دیگری آن حضرت افراد چهل ساله‏ای را که به سوی صلاح گام برنمی‏دارند از دوزخیان به شمار می‏آورد و می‏فرماید: «فرد چهل ساله‏ای که در اندیشه کارهای نیک نباشد، برای ورود به آتش جهنم خود را آماده کند که نجات او مشکل است.»

 

6. هشدار به چهل ساله‏ ها!

امام زین‏ العابدین علیه السلام فرمود: «اذا بلغ الرجل اربعین سنة نادی مناد من السمأ دنا الرحیل فاعد زادا ولقد کان فیما مضی اذا اتت علی الرجل اربعون سنة حاسب نفسه; هرگاه شخصی به سن چهل سالگی برسد فرشته‏ای از سوی خداوند در آسمان ندا می‏دهد که هنگام سفر نزدیک است، زاد و توشه سفر را مهیا کن و در گذشته هنگامی که فردی به چهل سالگی می‏رسید، با نفس خود محاسبه می‏کرد.»


و از رسول گرامی اسلام نقل است که «خداوند فرشته‏ای را مامور کرده است تا در هر شب صدا بزند: «یا ابنأ الاربعین ماذا اعددتم للقأ ربکم; ای کسانی که چهلمین بهار عمر خود را سپری می‏کنید! برای ملاقات با پروردگارتان چه چیزی آماده کرده‏اید [و چه پاسخی دارید]؟!»

 

7. تغذیه و اربعین

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من ترک اللحم اربعین صباحا ساء خلقه; هر کس چهل روز از خوردن گوشت‏خودداری کند، اخلاقش بد خواهد شد.»

آیا مى توان گفت فرشتگان و جنّیان هم در انتظار بسر مى برند؟
آیا زمین و پرندگان و حیوانات هم در انتظار ظهور حضرت هستند؟
آیا مى توان گفت فرشتگان و جنّیان هم در انتظار بسر مى برند؟



گرچه ما به روایاتى که دلالت بر منتظر بودن تمامى جنّیان و فرشتگان بکند برخورد نکردیم اما اخبار و احادیث بسیارى بیانگر منتظر بودن گروهى از فرشتگان و اجنّه هستند.

1 - أبان بن تغلب مى گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«.. آن گاه که او(حضرت قائم عج) پرچم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را به اهتزاز درآورد سیزده هزار و سیزده فرشته که سالها منتظر ظهورش بوده أند به زیر پرچمش گرد مى آیند (و آماده نبرد مى شوند) همان فرشتگانى که با نوح پیامبر در کشتى، با ابراهیم خلیل در آتش و با عیسى هنگام عروج به آسمان همراه بودند».(1)

2 - امام باقر(علیه السلام) مى فرمایند:
«فرشتگانى که در جنگ بدر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) یارى دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند (منتظر ظهور حضرت اند) تا اینکه حضرت صاحب الامر را یارى رسانند و مقدارشان 5 هزار فرشته مى باشد».(2)

3 - محمد بن مسلم مى گوید:
«از امام صادق(علیه السلام) درباره ى میراث علم و اندازه ى آن پرسیدم، حضرت در پاسخ فرمود: خداوند دو شهر یکى در شرق زمین و دیگرى در غرب آن دارد، در آن دو شهر، گروهى سکونت دارند که نه ابلیس را مى شناسند و نه از آفرینش او آگاهى دارند، هر چند مدت یک بار با آنان دیدار مى کنم، آنان درباره ى مسائل مورد نیاز و چگونگى دعا از ما مى پرسند و ما به آنان مى آموزیم، هم چنین آنان درباره ى زمان ظهور حضرت قائم مى پرسند... گروهى از آنان از روزى که به انتظار حضرت قائم بوده اند هرگز سلاح خود را بر زمین نگذاشته اند و وضع آنان همین گونه بوده است، آنان از خداوند مى خواهند که صاحب الامر را به آنان بنمایاند».(3)

4 - امام على(علیه السلام) مى فرمایند:
«... خداوند، حضرت مهدى(عج) را با فرشتگان، جن و شیعیان مخلص یارى مى کند».(4)
با توجه به این روایات مى توان بیان داشت که هم فرشتگان و هم برخى از جنّیان و هم موجودات ناشناخته دیگرى در انتظار و چشم به راه آمدن آن منجى عالم هستند.
آیا زمین و پرندگان و حیوانات هم در انتظار ظهور حضرت هستند؟
بر اساس روایات گوناگون زمین، پرندگان، حیوانات درّنده و ماهیان دریاها هم در انتظار آمدن و ظهور حضرت حجت هستند.

5 - رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
«همه اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات درنده و ماهیان دریا از ظهور حضرت مهدى(عج) شاد و خرسند مى شوند».(5)
آرى زمین هم منتظر ظهور قائم(عج) است تا تمام برکاتش را بیرون بریزد.
6 - أمیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
«زمین بشاشت خود را به سبب عدل ظاهر کند و آسمان باران خود را ببارد و درخت میوه خود را افزون دهد و زمین گیاه خود را برآورد و براى اهل زمین خود را زینت کند و وحوش ایمن باشند تا اینکه در همه اطراف زمین مانند چارپایان چرا کنند. زمین گنج هاى خود را ظاهر کند، پس قایم(عج) به مردم بگوید: بخورید، گوارا باشد شما را به سبب آنچه در ایام گذشته کردید از عملها، پس مسلمانان اهل دین حق اند.» .(6)

=-=-=-=-=-=-=-=
پیش نویس ها:
1- صدوق، کمال الدین تمام النعمه ، ج 2، ص 672.
2- حر عاملى، اثبات الهداه، قم ، ج 3، ص 549.
3- حر عاملى، اثبات الهداه، ج 3، ص 523.
4- حسینى، حصینى، الهدایه الکبرى ، 1406 هـ ق، ص 31.
5- و. ک، یوسف بن یحیى مقدسى سلمى شافعى، عقد الدرر فى اخبار المنتظر، ص 149 و 84، عالم الفکر، قاهره ; ر ک، جلال الدین سیوطى، در المنثور، بیروت، دار الامر، ج 6، ص 50.
6- محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 53، ص 85 - 86، ب 29، ح 86.
------
منبع: پایگاه بیداری اسلامی بنقل از :تبیان

                                        
بر اساس روایات ، در قیامت اولین چیزی که از بنده سوال می شود نماز است، پس اگر آن را تمام انجام داده باشد که هیچ، و گرنه در آتش انداخته می شود. پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه واله) می فرماید: به راستی که محبوب ترین اعمال در نزد خدا، نماز و نیکی و جهاد است.

در قیامت وقتی از تارک الصلاه می پرسند که چه شما را در جهنم درآورد؟ در جواب گویند؛ ما از نماز گزاران نبودیم. خداوند در آیه 5 سوره ماعون می فرماید: پس وای بر نمازگزاران، آنان که از نماز خود به واسطه سبک شمردن و بی اعتنایی بی خبرند. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) روایت شده که فرمود: فرقی میان مسلمان و کافر نیست جز اینکه نماز را عمدا ترک می کند یا درآن سهل انگاری می نماید، پس نمی خواند آن را.

اولین چیزی که از بنده حساب می شود در روز قیامت نماز می باشد، اگر پذیرفته شد بقیه پذیرفته خواهد شد و چون نماز در وقت خود بالا رود، به سوی صاحبش برمی گردد در حالتی که سفید و نورانی است، می گوید؛ مرا حفظ کردی خداوند شما را حفظ کند و چون درغیر وقت آن بالا رود که حدود آن مراعات نشده باشد، به سوی صاحبش بر گردد در حالی که سیاه تاریکی است، می گوید؛ مرا ضایع کردی، خداوند تو را ضایع نماید.

از امام صادق(علیه السلام) از گناهان کبیره پرسیده شد، فرمود: ...گناهان بزرگ هفت است؛ کفر به خدا، قتل نفس، عقوق والدین، خوردن ربا بعد از بینه و روشن بودن آن، خوردن مال یتیم از راه ظلم، فرار از جنگ و تعّرب بعد از هجرت، برگشت از محل علم و ایمان به جایی که علمی درآن نیست و ازآنجا بیرون آمده. راوی می گوید؛گفتم این است معاصی بزرگ؟

فرمود؛ آری. گفتم؛ خوردن یک درهم از مال یتیم ظلم بالاتر است یا ترک نماز؟ فرمود ترک نماز، گفتم؛ پس شما ترک نماز را از کبائرنشمردی؟ فرمود؛ نخستین چیزی که برای تو گفتم چه بود؟گفت؛ کفر،فرمود؛ پس به راستی که تارک الصلاه یعنی بدون علت کافر است.

نماز بالاترین وسیله ارتباط مخلوق با خالق و سزاوار است بنده بکوشد آن را به طور مستمر و با شوق و اشتیاق بخواند و معنای کامل آن را بدست آورد و با توجه کامل و با حالت خضوع و خشوع، همراه با جماعت و با بدن و لباس خوشبو و پاکیزه به جا آورد و اولین شرایط نماز اول وقت بودن آن می باشد.

از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل شده؛ کسی که در نماز خود سستی کند، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا سازد؛ خداوند از عمر و روزیش بر دارد، هر عملی را که انجام می دهد برآن پاداش داده نشود، برای او در دعای افراد شایسته حظ و بهره ای نباشد، خوار و گرسنه و تشنه می میرد، از روی او سیمای صالحین را محو نماید، دعایش به آسمان برده نمی شود، قبرش بر او تنگ گردد، خداوند فرشته ای را در قبرش مامور کند که او را عذاب نماید، به حساب سخت محاسبه خواهد شد، خداوند به او نظر نمی کند و او را پاکیزه نمی فرماید، و برای اوست عذاب دردناک. خداوند فرشته ای مامور کند که در حالی که خلائق به سویش می نگرند، او را به صورت بر زمین بکشاند.

همچنین از پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) روایت شده که فرمود: از من نیست هر که نماز را سبک شمارد، و فرمود؛ شفاعت ما نمی رسد به کسی که نماز را سبک شمارد و فرمودند نماز خودتان را تباه نسازید، زیرا هر که نماز خود را ضایع کند، با قارون و هامان محشور خواهد شد و بر خدا حتم است که او را با منافقین درآتش داخل کند.

علامه حلی(رحمةالله) در کتاب "المنتهی" می نویسد: تارک الصلاة در حالی که ترک آن را حلال بداند کافر است. اجماعا، و اگر آن را ترک کند در صورتی که به وجوب آن معتقد باشد کافر نیست، گرچه بعد از ترک سه نماز، و تعزیر در بین آنها، مستحق قتل خواهد شد. نظیر همین عبارت از سایر علما در کتب خود نقل گردیده است و درقرآن و روایات هم کیفر و مجازات آن بیان گردیده است.

زمانی که به حالات مردان و زنان ارزنده ای همچون پیامبران از جمله حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت ابراهیم(علیه السلام) و پیامبر بزرگ اسلام (علیه السلام) و اولیای خدا مانند امیرالمومنین (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، سایر ائمه اطهار (علیهم السلام)، حضرت مریم (سلام الله علیها) مالک اشترها، جعفر طیارها و هزاران فرد دیگر عاشق پروردگار که هر زمان دوست دارند با خدا صحبت کنند به جانب نماز حرکت کرده و هر وقت مایلند خدا با آنها هم کلام شود، قرآن می خوانند می نگریم این موضوع را در می یابیم که عاشقانه به نماز ایستاده و به سوی مقدماتش شتابان هستند که گویا جز معبود حقیقی در این جهان معشوق دیگری ندارند.

در وقت حساس و هنگام خطر و زمان بسیار سخت و پیشامدهای مهم و در اوقات مبارک، در محل های شریف و مکانهای محترم، بلکه در تمام اوقات به نماز سفارش شده مانند نماز آیات و نماز عید، نماز خوف، نماز شب های قدر، نماز میت، نماز حاجت، نماز زیارت، نماز استغاثه، نوافل، نماز شب و دهها نماز دیگر که از تمام اینها حس می شود که نماز مطلب ساده ای نیست و خیلی باید به آن اهمیت داد.


منبع : پایگاه بیداری اسلامی

آخرالزمان یعنی کی؟

چه زمانی را آخر الزمان میگویند ؟

در ادیان آسمانی و برخی مکاتب، فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها کم و بیش هشدارهایی درباره آخرالزمان به چشم می خورد و توجه به آن با برخی هشدارها نسبت به اتفاقات آخرالزمانی همراه است. ادیان و مکاتب الهی از زمانی سخن به میان می آورند که انسان در معرض رویدادها و سختیهایی قرار گرفته و با بحرانهای فراروی خویش دست و پنجه نرم می کند. این حوادث و رویدادها با ادبیات مفهومی مشابهی، درباره آنچه اتفاق در مقطعی از تاریخ انسان خواهد افتاد، در مکاتب و ادیان الهی توصیف گردیده و هشدارهایی رمزگونه را نسبت به آن به همراه دارد. در این مجموعه بر آنیم تا با عیار نقد، آخرالزمان و اتفاقاتی که از وقوع آن حکایت می کند را از دیدگاه مکاتب و ادیان توحیدی مورد بررسی قرار داده و با نگاهی تطبیقی، بن مایه های مشترک این موضوع را مورد کنکاش قرار دهیم.
1- تعریف و ماهیت آخرالزمان:
آخرالزمان به بخش پایانی دوران که در نهایت به قیامت می پیوندد، گفته می شود. رخداد آخرالزمان و به پایان رسیدن حیات بشر در این جهان، بدون ‌شک مهم‌ترین رویدادی است که می‌تواند در زندگی بشر تجربه شود و تصویر آن بی‌مسامحه عظیم‌ترین و آخرین پرده نمایش زندگی انسان به شمار می‌رود. اعتقاد به این دوره از زمان که با ظهور منجی از آن به عنوان عصرگذار از تاریکیها و سختیها به «فوتوریسم‏» یاد می شود. از جمله مسایلى است که در بحثهاى تئولوژیک تمام مذاهب و ادیان درباره آن بحث و گفتگو شده است. همه ادیان در بیان آخرالزمان و ارائه تاویل و تفسیر های خویش مشترکند .
همچنین اعتقاد به ظهور منجی در آخرالزمان در کیش های آسمانی از جمله زور استریانیسیم (مذهب زرتشت)، جودائیسم (مذهب یهود) و سه مذهب عمده مسیحیت: کاتولیک، پروتستان، ارتودِ کس، به مثابه یک اصل مسلم پذیرفته شده است. در این راستا، دو مذهب عمده اسلام، تشیع و تسنّن هم در ظهور " مهدی" در دوران واپسین زمان، اتفاق نظر دارند .

آخرالزمان به بخش پایانی دوران که در نهایت به قیامت می پیوندد ،گفته می شود . رخداد آخرالزمان و به پایان رسیدن حیات بشر در این جهان، بدون‌شک مهم‌ترین رویدادی است که می‌تواند در زندگی بشر تجربه شود و تصویر آن بی‌مسامحه عظیم‌ترین و آخرین پرده نمایش زندگی انسان به شمار می‌رود

آنچه که در نگاه آخرالزمانی ادیان و اندیشه ها به عنوان موضوع مشترکی مورد پرسش قرار می گیرد اینست که آینده بشر آبستن چه اتفاقاتیست و حد نهایی تاریخ بشر به کجا ختم می شود؟ بر این اساس پاسخهای گوناگون و تامل برانگیزی که به این پرسش داده می شود، انگیزه کنکاش در آینده و توجه به سرنوشت را برای بشر ایجاد می کند. لذا مشاهده می کنیم که سیاستهای متفاوتی بر اساس پژوهشها و تاویلاتی که کرسی های آینده پژوهی در جهان ارائه می دهند شکل می گیرد و دغدغه سرنوشت نهایی تمدن انسانی به صورتهای گوناگونی نظیر یک روش یا جریان سیاسی، یک گروه و بافت اعتقادی خاص، مجموعه ای از فیلمها و یا رمانهای جهت دار، مقالات و نظریه های علمی و تحلیلی، در فضای عمومی جوامع بشری رخ می نمایاند.

2-آخرالزمان و پویش آینده

شوق آگاهی از سرنوشت، در سرشت آدمی نهاده شده است. با نگرشی کوتاه به تاریخ زندگی بشر درمی‌یابیم یکی از دغدغه‏های همیشگی انسان، چگونگی فرارسیدن پایان این جهان و حیات پس از مرگ بوده است. برای مباحثی پیرامون آمدن موعود، جاودانگی روح، پایان این جهان و فرارسیدن جهان دیگر، واژه «اسکاتولوژی» به کار می‌رود. این واژه به معنای شناخت آخرالزمان‏ و آخرت، از کلمه «اسکاتوس» یونانی به معنای «آخر» یا «بعد» گرفته شده است.
در آثار برخی از اندشمندان آینده پژوه آخرالزمان را معادل فوتورسیم یعنی تفکری که مبتنی بر کنکاش و استخراج اتفاقات آینده است ،می دانند. سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام، از نزدیک بودن آخرالزمان و آخرت سخن گفته‏اند. جمعی از یهودیان و همه مسیحیان، این دو دوره را به گونه‏ای بر هم منطبق می‌دانند؛ اما جمعی دیگر از یهودیان و همه مسلمانان، آخرالزمان و آخرت و یا به عبارتی، عصر ظهور و روز قیامت را دو دوره جدا از هم می‌دانند.

مهم‌ترین بعد آینده‌شناسی درادیان و جلوه‌گری غایت‌مندی تاریخ و نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، «آموزه منجی گرایی» است. این آموزه‌، آینه تمام‌نمای پیش‌گویی است. ترسیم آموزه های منجی گرایی، پاسخ‌گویی به بسیاری از دغدغه‌ها و سؤال‌های انسان در طول تاریخ و چشم‌اندازی الهی و ایمانی به جامعه‌ای برتر و کارآتر است
باورهای مربوط به آخرالزمان، بخشی از مجموعه عقیده هایی است که به مباحثی پیرامون فرجام تاریخ، پایان دوران و نهایت سرنوشت بشر دیگر معطوف شده و ادیان بزرگ درباره آن پیشگویی هایی کرده اند، تصویری که این پیشگوئیها از آینده انسان نشان می دهد می توان آن را نوعی آینده انگاری و آینده پژوهی دانست.
در ورای همه آینده‌نگری‌ها و آینده‌نگاری‌ها در طول تاریخ، همواره بشر شاهد آینده‌شناسی دینی بوده است. این آینده‌شناسی، نگاهی روشن و جامع به کلّ تاریخ و پیش‌گویی حتمی و فراگیر آینده است. «قرآن» و «روایات معصومین علیهم السلام» در شریعت اسلام، نمونه کامل این آینده‌شناسی وحیانی و غیبی هستند و موارد فراوانی از این پیش‌گویی‌ها، در طول تاریخ محقّق شده است. البته علم به آینده فقط در دست خداوند است و او است که پیامبران و حجّت‌های خود را از آن آگاه می‌سازد تا دلیلی بر حقانیت آنها و معجزه‌ای بر راستی آنها باشد.
مهم‌ترین بعد آینده‌شناسی درادیان و جلوه‌گری غایت‌مندی تاریخ و نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، «آموزه منجی گرایی» است. این آموزه‌، آینه تمام‌نمای پیش‌گویی است. ترسیم آموزه های منجی گرایی، پاسخ‌گویی به بسیاری از دغدغه‌ها و سؤال‌های انسان در طول تاریخ و چشم‌اندازی الهی و ایمانی به جامعه‌ای برتر و کارآتر است.
بطوری که همه ابعاد و مؤلّفه‌های مساله «آینده‌پژوهی» در این آموزه وجود دارد: هم تفسیر کلان از حیات معقول بشری و فرجام شناسی تاریخ (فلسفه نظری تاریخ) است؛ هم تصویر و ترسیم روشنی از وضعیت‌های مختلف (و در نهایت وضعیت حتمی) و هم راه‌ و نظام رسیدن به آن. بر این اساس پیوند محکمی میان آینده‌پژوهی و منجی گرایی وجود دارد. چرا که این مساله، کاوش نظام‌مند تاریخی، اجتماعی، سیاسی، کلامی و تفسیری این مساله و شناخت و فهم آینده بر اساس آن است.

-----------

منابع:
1- دائرة المعارف جامع اسلامی ج1 ص37
2- تاریخ ابن‌خلدون، ج‌1، ص‌303.
3- نجات بخشى در ادیان، ص‌13 و 14؛ على و پایان تاریخ، ص15 25.
4- هزاره گرایى، ص‌25.
5- نجات‌بخشى در ادیان، ص‌13 و 14.
6- (قیام و انقلاب مهدى، ص‌5‌.
7- اوستا، گاهان، یسنه 46، ب‌3 و یَشتها، ؛ نجات‌بخشى در ادیان، ص‌3 ـ 71.
8- بحران دنیاى متجدّد، ص‌1 و اوپانیشاد، ص‌772 ـ 774 و 737.
9- بودا، ص‌518 و 519‌؛ على و پایان تاریخ، ص‌23.
10- کتاب مقدّس، اشعیاء 11 و 12، یوئیل 3 و 4، زکریا 9، دانیال 2: 44، و‌7: 13 و 27.
11- (کتاب مقدّس، متى 24: 15 ـ 44، و‌رسل 2: 17 ـ 21.
12- کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنا 4 ـ 22؛ نجات بخشى در ادیان، ص‌113 133.
13- مارکس و مارکسیسم، ص‌91 ـ 94.
14- بحران دنیاى متجدّد، ص‌2، 20، 55‌، 105، 154 و 186؛ علائم آخرالزمان، ص‌188 ـ 199، 200 و 318.
15- «پایان تاریخ و آخرین انسانها» مجله اطلاعات سیاسى و اقتصادى، ص‌22.
16- برخورد تمدّن‌ها و بازسازى نظم جهانى، ص‌485 و 516‌