نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است


سلام


امروز را هم به تو فرصت دادم تا خورشید را ببینی


شاید تاریکی را نپرستی


دوستت خدا


میدانی که از خودت بیشتر دوستت دارم؟


کی تو را تا اینجا آورد و حفظ کرد و به رویت هم نیاورد؟


دوستت خدا


گاهی داری منو صدا میزنی ولی در واقع  داری خودتو


و نیازهاتو صدا میزنی...


منو گول میزنی؟


 ای بنده من


تو مرا برای امکانات و نیازهایت می خواهی


من تورا برای خودت


دوستت خدا


بنده من 


کجا دنبال من میگردی ، من کنارتم


پا روی خودت بگذار به من میرسی


دوست نزدیکت خدا


بنده خوب من


مرا در قلبهای پاک بجوی...


آنهایی که حق کسی را ضایع نمی کنند ، من آنجا هستم


بنده من 


دعاهات قبل از اینکه به ذهنت برسه مستجاب شده 


تو نمی دونی


عینک عجله رو بردار... می بینی


دوستت خدا


مرا بیاد آور


که یاد من فقط به تو آرامش خواهد داد وبس


دوستت خدا


راجع به من میپرسی که کجا هستم


به صدای قلبت گوش کن


چقدر نزدیکه... از اون بیشتر


حالا می بینی چقدر با هم دوستیم...


با من باش...دوستت خدا


""خدایا "",

خطا از من است , میدانم

از من که سالهاست گفته ام

" ایاک نعبد"

اما به دیگران دل سپرده ام



از من که سالهاست گفته ام

" ایاک نستعین "


اما به دیگران تکیه کرده ام ...

اما تو رهایم نکن ...
من نماز عشق خواندم با وضوی انتـــــظار


آب شــــد شمع دلـــم در آرزوی انتــــــظار



در فراقش چون سـفال در کویر افتاده ای


آب خوردم جرعه جرعه از سبوی انتــظار



زورق چشــــــمان باز شـــــــرقی آواره ام


می نَوَردَد کوچه را در در جستجوی انتظار



از نگاه سبز هر گلدسته می بارد هنـــــوز


بــاز بـــــاران بـــا تـــــــــرانه از گلوی انتظار



شنبه ها یکشنبه ها قربانی آدیــــــــنه اند


جمعه جمعه می نشیــنم پیش روی انتظار



دیده می جوید تو را ای دیــــده ی نادیده ام


می رسد از کعـــــبه موعود بوی انتــــــظار



آبی دریای هستی قـــــطره ای از یاد تـــو


عشـــــق دارد آبرو از آبـــــــروی انتــــــظار



خطا از من است، می دانم....

از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”

اما به دیگران هم دل سپرده ام

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”

اما به دیگران هم تکیه کرده ام...

اما رهایم نکن...

بیش از همیشه دلتنگم...

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم ...


عشق یعنی معامله میان عاشق و معشوق


عشق یعنی جنگ تن به تن با نفس


عشق یعنی وداع شب عملیات، وصیت نامه نوشتن،


دنیارا سه طلاقه کردن


عشق یعنی تشنگی به هنگام نبرد


عشق یعنی تشنگی و خستگی بسیجی ها درخیبر


عشق یعنی کانال کمیل ... کانال حنظله ... !



عشق یعنی آرام گرفتن بر روی سیم خاردارها


عشق یعنی بدنهای پاره پاره شهیدان ...


عشق یعنی تکه دستهای لهیده از تن جدا ...


عشق یعنی ذکرحسین به هنگام جان دادن


عشق یعنی دانسته روی مین رفتن،یعنی سبقت

برای شهادت


عشق یعنی  شلمچه ، فکه،
پاوه ، طلائیه


یعنی مجنون، اروند، دجله، چزابه و...


عشق یعنی غروب مناطق جنگی


عــ ـشـ ـق یعنی شــ ـهــ ـادت

سـاعتـش را :

بر امـام حسـین تنـظیـم نـمـوده ام ،

تـا بـا یاد مصـائبــ ایـشـان و حـوادثـــ عـاشـورایـش تـربیـتـــ پـیـدا کنـم .

دقـیقـه اش را :

بـر مـهـدی قـائـم تنـظیـم نـمـوده ام ،

تـا دقـایـق عمـرم بـی یـاد او نـگذرد ، شایـد کـ ه روزی سـربـازش شـوم .

ثـانیـ ه هـایـش را :
 

گـرد آن دوازده مـرواریـد مـی گـردانـم ،

تـا بـا نـور آنـان ظـلـمـت خـود را روشنـایـی بـخـشم .