نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس مذهبی» ثبت شده است

درسی <a href="http://tehrankids.com" >زیبا</a> از امیر دلها

امام على علیه السلام داراى جاذبه هاى عجیبى بود، و دوست و دشمن ، مسلمان و کافر را جذب مى کرد، تا جایى که کسانى در این راه دست خود را قطع مى کردند، و از آئین خود منصرف گردیده ، آئین بحق على علیه السلام  را مى پذیرفتند.

روزى على علیه السلام کنیزى را دید که محزون و گرایان است ، و چون از علتش پرسید، جواب داد: صاحبم مرا براى خرید گوشت مأمور ساخت ، و چون گوشت را خریدم مورد پسند وى واقع نشد، لذا آن را برگرداندم ، دوباره قصاب گوشت را عوض کرد و گفت : چنانچه بار دیگر بیاورى عوض نمى کنم ، ولى صاحبم این گوشت را نیز نپسندید، نمى دانم چه کار کنم ؟

حضرت فرمودند: من حاضرم تو را به پیش صاحبت ببرم ، و از او تقاضا کنم که آزارت ندهد، و یا از قصاب بخواهم گوشت را براى بار دوم عوض ‍ کند، کدام را انتخاب مى کنى ؟

به درخواست کنیز آن حضرت به مغازه قصابى وارد شد، و از قصاب خواست که گوشت را عوض کند، و یا معامله را اقاله نماید ( وجنس را پس بگیرد).

قصاب امیرالمۆمنین علیه السلام را نمى شناخت ، و لذا مشتى بر سینه آن حضرت زد و گفت : برو بیرون به شما مربوط نیست !!

على علیه السلام با آن همه توان و شجاعت و قدرتى که داشت ، مشت قصاب را تحمل کرد و چیزى به او نگفت !! و کنیز را به خانه اش برگرداند، و به ارباب سفارش کرد که وى را آزار ندهد.

چون صاحب کنیز، مولاى متقیان را شناخت ، کنیز را به شکرانه تشریف آوردن آن حضرت آزاد ساخت .

ولى از سوى دیگر چون مردم ، آن حضرت را هنگام وارد شدن به مغازه قصابى دیده بودند، لذا به سراغش آمدند و گفتند: امیرالمۆمنین چه شد و کجا رفت ؟


قصاب که مردى غریب و از عاشقان مولا بود، و اساسا براى دیدار آن حضرت به کوفه آمده بود، ولى على علیه السلام هنگام ورود وى به کوفه ، در مسافرت به سر مى برد، جواب داد: من کجا و على کجا؟ من که مدتها است که در انتظار على هستم.

گفتند: همان عربى که با کنیز گریان وارد مغازه ات شد على علیه السلام بود!!

قصاب که دید که به چه بزرگوارى جسارت کرده است ، گرفتار غم و اندوه شدیدى شد، و لذا دستش را با ساطور قصابى قطع کرده و بى هوش ‍ افتاد!!

على علیه السلام چون از این جریان آگاه گشت بر بالین قصاب آمده ، و دست قطع شده را از زمین برداشت ، و بلافاصله آن را در جاى خود قرار داد، و از خدا خواست سلامتى را به وى برگرداند، در نتیجه دست قطع شده به برکت انفاس ملکوتى آن حضرت خوب شد. (1)

نظیر این جریان با کمى تفاوت در مورد بقالى پیش آمد، که حضرت در شفاعتش از کنیزى مشت او را نیز تحمل کرد.

امام على علیه السلام نه تنها در اخلاق و برخورد نمونه بود، و اسلام در وجود او تجسم پیدا مى کرد، بلکه به هر موضوعى در وجود او بنگریم ، وى همانند رسول خدا اسوه و الگو بود، در عدالت ، ایثار، اخلاص ، سوز و مسۆ ولیت ، جوانمردى و همه سیماى واقعى قرآن و اسلام بود، و لذا جاذبه داشت ، و دوست و دشمن در برابر وى خاضع بودند.

*     *     *     *     *

این اخلاق الهی امام، همواره الگویی شایسته برای شیعیان حقیقی آن حضرت بوده است. چنانکه مالک اشتر سردار شجاع و بی بدیل لشگر علی علیه السلام که در همه چیز از امام خود پیروی می کرد، روزی در کوفه در بازار عبور می کرد، یکی از بازاریان او را نشناخت، به خیال این که یک دهاتی فقیری عبور می کند، مقداری ته مانده سبزی را به سوی او پرتاب کرد، و از تلخ کاری خود خندید. مالک بی آن که سخنی بگوید از آنجا عبور کرد.


 مردی به آن بازاری گفت: آیا این شخص را نشناختی؟

او گفت: نه.

آن مرد گفت:  او مالک اشتر، سردار بزرگ سپاه علی بود.

بازاری با شنیدن این سخن ترسان و لرزان به دنبال مالک شتافت، تا به محضرش رسیده عذرخواهی کند. دید مالک وارد مسجد شد و به نماز ایستاد، بازاری پس از نماز نزد مالک آمد و با کمال فروتنی به عذرخواهی پرداخت. مالک گفت:

«سوگند به خدا به مسجد نیامدم مگر برای این که دعا کنم تا خدا تو را بیامرزد و اصلاح کند.» (2)

این رأفت اسلامی، و برخورد بزرگوارانه و عفو و گذشت شاگرد برجسته و دست پرورده امیرمۆمنان، نشان می دهد که شاگردان و شیعیان علی علیه السلام باید در هر حال و مقام خصلت عفو و بخشش را از یاد نبرند.

..........................................

پی نوشت:

1) بحارالانوار، ج 41، ص 48.

2) همان، ج 42، ص 157.

در خلوتمان با خدا
 تضرعاتمان،توبه مان ،نماز هایمان ، عباداتمان
 مخصوصا دعای شریف
 «عظم البلاء و برح الخفاء» را بخوانیم؛
 از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را ؛
 با او باشیم حالا اگر رساند
 اگر نرساند ،دور نرویم از او، از رضای او دور نرویم .
 او می بیند ،
 او می داند حرف هایی که ما به همدیگر می زنیم .
 او عین الله الناظره [ است ] و جلوتر از ماها می شنود
 حرف ما را ؛
 بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید
 به گوش ،فاصله ای دارد ، او جلوتر از این فاصله ،
 حرف خودمان را می شنود ،از خودمان ، کلام خودمان را ؛
 آن وقت ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد ؟!
 می توانیم کار بکنیم که او نداند ؟!


                                                                  حضرت آیت الله بهجت

آیت الله بهجت

sigd3D_535.jpg

اگــر در امتــحــان جغــرافــی پــرسیــدنــد ؛ کــوفــه کجــاســت ؟

بگــو ؛ کــوفــه جــا نیــســت ؛ کــوفــه زمــان اســت . . .

کــوفــــه سیــاهــچــــال تــاریــخ اســت کــه دنــیــــا پــرستــــان آلــوده بــه روزمــره­ گــی در آن خــواهنــــد پــوسیــــد . . .

و بنــویــس ؛ مــا اهــل کــوفــــه نیــســتیــــم ؛ عــلــــی تـنــــهـا بـمــــانــد .

فریاد جانسوز آسمانی

درلحظه ضربت خوردن مولای متقیان جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد:

«تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْکانُ الْهُدی، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَِْ الْوُثْقی، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی، قُتِلَ عَلِیُّ الْمُرْتَضی، قَتَلَهُ اَشْقَی الاْ َشْقیأِ»


سوگند به خدا استوانه‏ های هدایت، ویران شد و نشانه‏ های بزرگ تقوی تاریک گردید، و دستگیره محکم ایمان شکسته شد، پسر عموی مصطفی(ص) کشته شد، علی مرتضی کشته شد، او را شقیترین اشقیا کشت.


بویِ خون می‌آید

به علی بگویید مسجد نرود

شما را به خدا بهانه‌ای جفت و جور کنید

چه می‌دانم!

بگویید در منزل بماند تا اهلِ منزل از فیضِ نمازِ جماعت محروم نمانند

یا روضهٔ پهلوی شکسته زهرا(س) را برایش بخوانید

بلکه در سوگِ مادر به گریه بنشیند

و یا بچهٔ یتیمی بیاورید تا جلوی علی(ع) به گریه و زاری بپردازد

علی(ع) یتیم‌نواز است

شاید به مسجد نرود

شاید فرقِ کعبه نشکافد

شاید...

شما را به خدا به در و دیوار بزنید برای نرفتن علی(ع) به محرابِ خون...
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:


من دو سه جمله از روایات نقل شده را به عنوان ذکر مصیبت بیان می کنم .لوط بن یحیی ابی مخنف می گوید:«فلما احسّ الأمام بالضّرب لم یتأوّه» یعنی وقتی در محراب بر فرق آن بزرگوار ضربه وارد شد و پیشانی حضرت را شکافت، هیچ آه و ناله یی نکردند. «وصبر واحتسب»؛ خودشان را حفظ کردند و صبر کردند.«ووقع علی وجه و لیس عنده احد»؛ حضرت با صورت روی زمین افتادند و اطراف ایشان کسی نبود؛ چون هنوز نماز شروع نشده بود، مسجد هم تاریک بود و مردم به طور متفرق در مسجد مشغول خواندن نافله بودند؛ بنابراین اولِ کار کسی نفهمید چه اتفاقی افتاده است. «قائلاً بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله».اولین جملاتی که حضرت بعد از ضربت خوردن بر زبان جاری کردند، جملاتی بود که در موارد دیگر هم به گوشمان رسیده است.بعد از این که سیدالشهداء (سلام الله علیه) ضربت خوردند و بر زمین افتادند، همین جملات از قول ایشان نقل شده است:«بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله»؛ به نام خدا و برای خدا و بر طریقه ی رسول خدا، حاصل زندگی را تقدیم این راه کردند. در ادامه، این جمله هم از امیرالمؤمنین نقل شده است که فرمود: «فزت و رب الکعبه»؛ به خدای کعبه رستگار شدم. در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمود: «لمثل هذا فلیعمل العاملون»؛ یعنی انسان برای رسیدن به چنین سرانجامی هر چه عمل کند، زیادی عمل نکرده است؛ بنابراین برای چنین سرانجامی باید عمل کرد. این نشان می دهد که این روح مطهر و پاکیزه چطور متصل به عوالم ملکوت بوده است؛ حتی در همان وقتی که هنوز جسم او در این دنیا زنده بوده است.

«ثم صاح و قال قتلنی اللعین»؛ بعد از آن که حضرت این مناجات را کردند، فریاد کشیدند تا مردم متوجه باشند و نگذارند قاتل بگریزد. «فلما سمع النّاس الضّجّه»؛مردم وقتی صدای امیرالمؤمنین را شنیدند،«ثار الیه کل من کان فی المسجد»؛ همه به طرف محراب مسجد ریختند، اما نمی دانستند چه اتفاقی افتاده است و باید چه کار کنند. «ثم احاطوا بأمیرالمؤمنین»؛ بعد آمدند اطراف امیرالمؤمنین جمع شدند.«و هم یشید رأسه بمئزره والدّم یجری علی وجهه ولحیته»؛ وقتی مردم جمع شدند، دیدند حضرت در همان حال ضعف و در حالی که فرقشان شکافته است، دارند با دستمالی زخم خود را می بندند و خون بر صورت و محاسن آن بزرگوار جاری است. «وقد خضبت بدمائه»؛ محاسن آن حضرت که سفید بود، با خون آن بزرگوار رنگین شده بود. «و هو یقول هذا ما وعد الله و رسوله و صدق الله و رسوله»؛ این همان وعده ی خدای متعال و پیغمبر اوست، و خدای متعال و پیغمبرش راست گفتند و وعده ی آنها تحقق پیدا کرد.
8b50c9c80c4d752c18cbe07641741a4d-425

ای فرزند آدم!

درشگفتم چگونه تو با دیگران انس می گیری

و به دیگران دل می بندی

در حالیکه می دانی تنها خواهی مُرد

و می دانی تنها در قبر خواهی خفت

و تنها در پیشگاه من خواهی ایستاد

و تنها حساب پس خواهی داد...

آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود؟

ساعتی؟ روزی؟ ماهی ؟ سالی؟ چند هزار سال؟ چند میلیون سال؟

با خودت فکر کن و بیاندیش...

هر قدر که قرار است پس از مرگ با من باشی

در دنیا با من انس بگیر...

اگر لحظه ای لحظه ای... و اگر همیشه همیشه

« حدیث قدسی»

بی رحم ترین دشمنم آمد به جِدالم 
ایکاش که میسوخت دلِ نفس به حالم
من را به زمین می زند این نفس ستمگر
با تیر جَفایی که رها کرد به بالم
می ترسـم اَز این کـبـر و غُـرورِ دلِ غافل
مانع بِشَـود از سَـفرِِ رو به کمالم
اِی کـاش کـه درنـیـمه ی ایـن مـاهِ مُـبارک 
تقدیر شَــوَد لَحـظـه ی مـطـلوبِ وصالم
ای یارِ سـفر کرده کجایی که قـریب است
غِـفلت بِشَـوَد در همه ی عـمر وَبالم

السلامـــ علیکـــ یا ربیـــعــــ الأنــــــامـــ

                         آقای من !

همه هفته شیفتگان بی قرارت به انتظار جمعه نشسته اند

و جمعه به انتظار تو نشسته اند ....

چه تلخ است آنگاه که جمعه امیدشان بوی یأس و نومیدی دهد ...

و باز چشم بدوزند به جمعه ای دیگر ...

و به راستی :


امان از غروب جمعـــــه


اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامــــة بحضوره

و عجـــــــل لنا ظهوره


منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه


تعریف اصطلاحات:

وقت فضیلت: قسمتی از وقت نماز است که نماز در آن وقت دارای فضلیت است و خارج از آن وقت، فضیلت وارد شده را ندارد؛ مثل اول وقت.

وقت اختصاصی: قسمتی از وقت نماز است که مختص به همان نماز است که اگر در آن وقت مخصوص، عمدا نماز واجب ترتیبی دیگری خوانده شود؛ نماز باطل است. مثلا در نماز ترتیبی ظهر و عصر و مغرب و عشا، که اگر هر کدام در وقت اختصاصی دیگری خوانده شود؛ نماز باطل است. پس اگر فردی در آخر وقتِ نماز ظهر و عصر(نزدیک مغرب)، فقط به اندازه یک نماز چهار رکعتی وقت دارد؛ باید نماز عصر بخواند، هر چند که نماز ظهر را نخوانده باشد.[1]

اول وقت: لحظات آغازین انجام تکالیف با وقت معین، است. ادای نماز در اول وقت، مستحب مؤکد و تأخیر آن از اول وقت جز در مواردی مثل نماز جماعت و غیره، که تأخیر افضل است، مکروه می باشد.

آخر وقت: لحظات پایانی زمان انجام تکالیف دارای وقت معین، است. با درک آخر وقت نمازهای یومیه، حتی به اندازۀ یک رکعت، نماز به نیت اداء، گزارده می شود.

نماز صبح

وقت فضیلت نماز صبح: وقت فضیلت نماز صبح از اذان صبح تا بیست و یک دقیقه بعد از اذان صبح ادامه دارد.

نماز ظهر

وقت اختصاصی نماز ظهر: از اول اذان ظهر به مقدار یک نماز چهار رکعتی برای غیر مسافر و یک نماز دو رکعتی برای مسافر، وقت اختصاصی نماز ظهر می باشد. در این زمان خواندن نماز عصر جایز نیست.

وقت فضیلت نماز ظهر: وقت فضیلت نماز ظهر از اذان ظهر تا یک ساعت و چهل دقیقه بعد از اذان ظهر ادامه دارد.

نماز عصر

وقت اختصاصی نماز عصر: در آخر وقت نماز عصر، نزدیک به مغرب، به مقدار خواندن یک نماز چهار رکعتی برای غیر مسافر و یک نماز دو رکعتی برای مسافر، وقت اخصاصی نماز عصر می باشد. در این زمان خواندن نماز ظهر جایز نیست.

وقت فضیلت نماز عصر: وقت فضیلت نماز عصر دو ساعت و پنجاه دقیقه بعد از اذان ظهر شروع می شود و تا چهل و دو دقیقه ادامه دارد.

نماز مغرب

وقت اختصاصی نماز مغرب: از اول وقت مغرب به مقدار خواندن یک نماز سه رکعتی، وقت اختصاصی نماز مغرب است. خواندن نماز عشاء در این زمان مخصوص جایز نیست.

وقت فضیلت نماز مغرب: وقت فضیلت نماز مغرب از اذان مغرب تا پنجاه و یک دقیقه ادامه دارد.

نماز عشا

وقت اختصاصی نماز عشا: به اندازه خواندن یک نماز چهار رکعتی برای غیر مسافر و یک نماز دو رکعتی برای مسافر در آخر وقت نماز عشا(نصف شب)، وقت اختصاصی نماز عشا است.[2]

وقت فضیلت نماز عشا: وقت فضیلت نماز عشا، پنجاه و یک دقیقه بعد از اذان مغرب شروع می شود و تا سه ساعت و ده دقیقه ادامه دارد.

 


منابع:

1. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام.

2. تحریر الوسیله، حضرت امام خمینی(ره).

3. توضیح المسائل، آیت الله مکارم شیرازی.

4. نرم افزار نجوم اسلامی، مرکز مطالعات و پژوهش های فلکی – نجومی، وابسته به دفتر حضرت آیت الله سیستانی.

 

پی نوشت:


 

[1] البته «اگر کسی اشتباهاً نماز ظهر یا عصر را در وقت مخصوص دیگری بخواند، نمازش صحیح است».

[2] یاد آوری دو نکته در این باره لازم است:

اول: هر گاه انسان عمداً نماز عشا را تا نصف شب نخواند، وقت آن گذشته و باید قضا کند، امّا اگر به واسطه عذری نخوانده باشد، باید تا قبل از نماز صبح به جا آورد و نماز او ادا است.(توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسأله 680)

دوم: برای محاسبه نصف شب بنابر احتیاط از اول غروب آفتاب تا اذان صبح محاسبه می شوند. وسط این زمان، نیمه شب می باشد. (توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسأله 679)