نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گفتار بزرگان» ثبت شده است

سخنان قصار امام علی (ع)

**در هنگام فتنه، همچون شتر نر دو ساله باش

که کوهان ندارد تا بر پشتش سوار شوند و پستان ندارد

تا شیرش را بدوشند.


**طمع کار خود را خوار می کند.


**در شگفت شوید از انسان که با دو قطعه چربی (چشم ها) می بیند،

با تکه ای گوشت (زبان) سخن می گوید،

با استخوانی (گوش ها) می شنود

و از سوراخی تنفس می کند.


**چون بر دشمن پیروز شدی ، عفو او را شکرانه پیروزیت قرار بده.


**آیا ندیدید کسانی را که آرزوهای دور و دراز داشتند و بناهای محکم

و استوار ساختند

و اموال بسیار اندوختند چگونه خانه هایشان گور شد

و آنچه جمع کرده بودند تباه گشت اموالشان به وارثان رسید

و همرانشان به دیگران.


**کسی که عملش سبب پیشرفتش نشود ، نسبش باعث

ترقی اش نمی شود.


**نیکوکار از کار نیک بهتر و بدکار از کار بد بدتر است.


**زبان عاقل پشت دل اوست و دل احمق پشت زبانش.


**اگر بر زبانت حاکم نباشی ، همچون درندگان تو را نابود می کند.


توصیه هایی از آیت الله بهجت رحمة الله علیه


ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا، زبان به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم.


خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبتلا می شود، و با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده می کند، خود را به حرام گرفتار می نماید!


کسی که بداند در مرآی و مسمع خدا است، نمی تواند گناه کند. تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمی بینیم.


بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم؛ غافلند از این که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است.


در قضیه حضرت یوسف (علیه السلام) آمده است: (اخرج علیهن: بر آنان بیرون آی.) فقط یک دیدار بود، و پس از دیدن جمال حضرت یوسف... دستها را قطع کردند و بی اختیار شدند!... پس اهل شهود که کشف آنها به مراتب قوی تر است، چگونه با مشاهده جمال و کمال مطلق، به هر چه غیر او است پشت پا نزنند؟!


هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید!


ما باید در اعتقادات و اعمال، چه عمل شخصی مان و یا عمل نوعی و اجتماعی مان و در عبادتمان، از تحصیل رضایت خدا، لحظه ای غافل نشویم و مسامحه نکنیم که اگر مسامحه بکنیم، در همان آن، خاسر و زیانکار شده ایم!


مدام به قرآن نگاه کردن، دوای درد چشم است.



توکل یعنی اینکه؛

با ایمان، در راهی قدم بگذاری که؛


هیچ کس با تو نیست؛


آن وقت می بینی، کسانی که؛


فکرش را هم نمی کرده ای؛


در این راه، با تو همراه خواهند شد ...


                                    «شهید بهشتی»


آیت الله بهجت (ره):

از ما، عمل چندانی نخواسته اند!


مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!


تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!


همه میپرسند چه کار کنیم؟


من میگویم:بگویید چه کار نکنیم؟


و پاسخ اینست:


گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.

شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است.



منبع : کلوب امام رضا (ع) بنقل از عماریون

http://heyateabalfazli.persiangig.com/image/امام رضا (5).jpg

در بین شیعیان همواره چهره‌های شاخص علمی و مذهبی فراوانی وجود دارد که همگی از شاگردان و مریدان مکتب اهل بیت(ع) هستند و مورد عنایت آن بزرگواران قرار دارند.

عالم بزرگ، شیخ بهایی(قدس سره) که مزارش در صحن آزادی آستان مقدس و ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) قرار دارد، یکی از شخصیت های برجسته تاریخ اسلام است. ایشان به جز آن که در علوم دینی به درجه اجتهاد رسیده و مرجع تقلید زمان خود بوده اند، در بسیاری از علوم دیگر از جمله طراحی و معماری ساختمان نیز مهارت داشته‌اند، چنان که حرم مطهر امام رضا(ع) را ایشان طراحی کرده‌اند و خود در ساخت آن نظارت کامل داشته‌اند. در زیر داستانی از کتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی پیرامون چگونگی ساخت حرم مطهر رضوی را از نظر می‌گذرانید.‌

ایشان در این کتاب آورده‌اند که، در مورد نقشه و ساخت حرم مطهر و ملکوتی امام علی بن موسی الرضا(ع) توسط شیخ بهایی(قدس سره) یکی از مسئولین آستان قدس رضوی تعریف می‌کرد: شیخ بهایی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر کلیه امور نظارت داشته‌اند و تمام مراحل ساخت حرم نیز تحت نظارت و کنترل ایشان انجام می‌شده است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش می‌آید.

شیخ سفارش های لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می ‌کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به حرم و ضریح مقدس، نه دروازه صحن) چرا که شیخ در نظر داشته روی آن کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار(ع) و حتی امامزادگان مطهر، کتیبه ای نصب می‌شود و درشأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته می‌شود. گاهی نیز روایت یا حدیثی از خود آن بزرگوار روی کتیبه نوشته می‌شود.

به هر حال، سفر شیخ به درازا می‌کشد و بیش از زمان پیش بینی شده در سفر می‌مانند، هنگامی که از سفر باز می گردد و جهت سرکشی کارهای ساخت و ساز به حرم مطهر می‌رسد، با تعجب بسیار می‌بیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند.

شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت می‌شود و به معماران اعتراض می‌کند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض می‌کند: «ما می‌خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد.

هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند. وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ خیلی بالاتر و بزرگ‌تر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کرده، منتظر شما بمانیم. در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) دستور اتمام کار را داده‌اند.

شیخ بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم می‌روند و از تولیت در این مورد توضیح می‌خواهند. تولیت حرم نقل می‌کند: چند شب پی در پی آقا امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمی‌شود و هر کس بخواهد می‌تواند بیاید».

شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری می‌شود و به سمت ضریح می‌رود و ذکر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری می‌شود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه می‌کند تا از هوش می رود، پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف می‌کند: من می‌خواستم یکی از طلسم ها را به صورت کتیبه‌ای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این اثر که افرادی که آمادگی لازم را ندارند نمی‌توانند وارد حرم مطهر و حریم مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند.

آری در خانه این بزرگواران، نه تنها برای ما شیعیان که به روی همه، حتی غیر مسلمانان باز است و هر ساله شاهدیم که کرامات امام هشتم (ع) به غیر شیعیان و حتی غیر مسلمانان نیز شامل می‌شود و از این خوان گسترده کرم به همه خواهندگان و جویندگان می‌رسد.

حضرت علی میفرمایند :
سه چیز است که هرکس آن مراعات کند پشیمان نشود:
خود داری از عجله .مشورت کردن وتوکل برخداوند در هنگام تصمیم گیری .

=======================================

روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود،نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد.

حضرت سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید. در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود.مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.حضرت سلیمان ع مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد.ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود.آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت.حضرت سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.مورچه گفت : ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند.خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم.خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد.این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد
من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم 
را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم و به دهان همان قورباغه که 
در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شنا کرده مرا به
بیرون آب دریامی آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او 
خارج میشوم.حضرت سلیمان ع به مورچه گفت :وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟مورچه گفت آری او می گوید :ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن

روحیه ولایت نداشتن گمراهی است
حالا ولی هر کسی که باشد
کروهی تن به ولایت رسول الله ندادند و بر کفر ماندند
گروهی از علی روی گرداندند و رذالت معاویه را پذیرفتند ...
گروهی طنین رهایی بخش حسن را پشت گوش انداختند و سایه شوم امویان بر آنان مسلط شد
گروهی فریاد استغاثه حسین را ناشنیده انگاشتد و ننگ یزیدی بودن را تحمل کردند
امروز تو هم اگر ولایت پذیر نیستی از همین جماعتی . فقط با چند قرن تاخیر
اگر با خامنه ای نیستی ، بنگر ولی تو کیست .... !!!
قول میدهم امام زمان هم که بیاید " تنهایش می گذاری "
هیچ معجزه ای رخ نمیدهد که تو برگردی ...

این را تاریخ در گوشم گفت . سخن تاریخ است . با زبان عبرت ...



 منبع : سایت ذی طوی / داستان راستان

شاید کسی گمان نمی برد که آن دوستی بریده شود و آن دو رفیق که همیشه ملازم یکدیگر بودند، روزی از هم جدا شوند. مردم یکی از آنها را بیش از آن اندازه که به نام اصلی خودش بشناسند به نام دوست و رفیقش ‍ می شناختند. معمولاً وقتی که می خواستند از او یاد کنند، توجه به نام اصلیش نداشتند و می گفتند: رفیق ....
آری او به نام رفیق امام صادق معروف شده بود، ولی در آن روز که مثل همیشه با یکدیگر بودند و با هم داخل بازار کفشدوزها شدند، آیا کسی گمان می کرد که پیش از آنکه آنها از بازار بیرون بیایند، رشته دوستیشان برای همیشه بریده شود؟!
در آن روز او مانند همیشه همراه امام بود و با هم داخل بازار کفشدوزها شدند. غلام سیاه پوستش هم در آن روز با او بود و از پشت سرش حرکت می کرد. در وسط بازار، ناگهان به پشت سر نگاه کرد، غلام را ندید. بعد از چند قدم دیگر، دو مرتبه سر را به عقب برگرداند، باز هم غلام را ندید. سومین بار به پشت سر نگاه کرد، هنوز هم از غلام که سرگرم تماشای اطراف شده و از ارباب خود دور افتاده بود خبری نبود. برای مرتبه چهارم که سر خود را به عقب برگرداند، غلام را دید، با خشم به وی گفت :مادر فلان! کجا بودی؟!!.
تا این جمله از دهانش خارج شد، امام صادق به علامت تعجب، دست خود را بلند کرد و محکم به پیشانی خویش زد و فرمود:سُبْحانَ اللّه ! به مادرش دشنام می دهی؟ به مادرش نسبت کار ناروا می دهی؟! من خیال می کردم تو مردی باتقوا و پرهیزگاری . معلوم شد در تو، ورع و تقوایی وجود ندارد .
یابن رسول الله! این غلام اصلاً سندی است و مادرش هم از اهل سند است. خودت می دانی که آنها مسلمان نیستند. مادر این غلام یک زن مسلمان نبوده که من به او تهمت ناروا زده باشم!
مادرش کافر بوده که بوده . هر قومی سنتی و قانوی در امر ازدواج دارند. وقتی طبق همان سنت و قانونی رفتار کنند، عملشان زنا نیست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شود.
امام بعد از این بیان به او فرمود:دیگر از من دور شو.
بعد از آن، دیگر کسی ندید که امام صادق با او راه برود تا مرگ بین آنها جدایی کامل انداخت.




شب اول قبر چیست  ؟

درشب اول قبر چه اتفاقی می افتد که همه ازآن وحشت دارند ؟

آیا اصولاً در آن زمان شب و روز مفهومی دارد یا خیر ؟


هر مسلمان معتقدی می داند که در آینده ی دور یا نزدیک با چنین شبی روبرو خواهد بود . ما در روایات داریم که کلمه ی قبر همان عالم برزخ است . این قبری که حفره ای است در قبرستان و بدن مادی را در داخل آن قرار می دهند . دیگر با این بدن دنیایی کاری ندارند و نظام دنیا برچیده می شود . یک نظام کامل تری بعنوان عالم برزخ افتتاح می شود . و با این بدن تا قیامت کاری نیست . بنابراین اگر گفته می شود فشار قبر ، سوال اول قبر، وحشت قبر و تعبیراتی از این قبیل ، مراد برزخ است . از همان زمان مرگ که فرد از عالم دنیا مفارقت می کند و روح از بدن جدا می شود شخص وارد برزخ می شود . از امام صادق (ع) سوال کردند که برزخ چیست فرمود: برزخ همان قبر است ، از هنگام مرگ تا قیامت . این فاصله ی زمانی از زمان مرگ تا قیامت ، زندگی برزخی است . آن ساعات اولیه ای که روح از بدن جدا می شود ، ساعات عجیبی است . و حتی روزهای اولیه که روح انسان از بدن جدا شده و فرد می میرد روزهای عجیبی است . از این جهت که در عین حالی که شخص از دنیا رفته هنوز به این خاطر که انس با آن عالم و موجودات برزخی نگرفته و سالها با این بدن و نظام دنیوی انس گرفته ، آنچنان تحیر و سردرگمی و ابهامی دارد که درست نمی تواند دریابد که کیست . یعنی هنوز فکر می کند همان بدن خاکی است که در داخل حفره می گذارند . با اینکه از آن بدن جدا شده اما به این خاطر که درست خود را نیافته گمان می کند که همان بدن است . باید زمان بگذرد تا کم کم با عالم برزخ انس پیدا کرده و از این عالم دنیا دور شده و بداند که دیگر جدا شده است . در دین و توصیه های دینی ما اکیداً گفته شده که مراعات حالات اولیه ی میت را بکنید . که او خود را بیابد و در درک آن حالات و رفع سردرگمی و گیجی او را کمک بدهید . در قدم اول گفته شده که هنگام غسل آب داغ بر روی فرد نریخته و ادب بدن را حفظ کنید. در روایت داریم که با او مدارا کرده و مهربان باشید. چون شخص میت در آن جا حضور داشته و گمان می کند که همان بدن است . چه بسا زمانی که می خواهند او را چپ و راست کنند اذیت می شود . او مانند تنه ی درخت نیست که هرکاری خواستند بکنند و آب داغ بر روی او بریزند .این میت الان مومن ضعیف است و دست او از همه جا کوتاه بوده و کاری از او بر نمی آید بنابراین باید مراعات او را کرد . درقدم بعدی گفته شده وقتی او را تشییع می کنید و به سمت قبر می برید، آهسته آهسته ببرید . با شتاب نبرده و ناگهان او را وارد قبر نکنید . چون او هنوز خود را نیافته و خیلی سخت است که بدن او وارد حفره شود . امام صادق(ع) در روایتی فرمود که میت را در چند قدمی قبر بر روی زمین بگذارید ، چند لحظه صبر کنید . بعد بلند کنید و یک مقدار جلوتر ببرید ، برای بار دوم بر روی زمین بگذارید . باز یک مقدار جلوتر ببرید و برای بار سوم همین کاررا تکرار کنید . در آخر در کنار قبر بر روی زمین بگذارید ، چون قبر وحشت های زیادی دارد . بگذارید آمادگی پیدا کند . برای بار چهارم او را بلند کنید و بدن را وارد قبر کنید . چقدر خوب است افرادی که این آداب را می دانند و می خواهند این کارها را بکنند در موقع دفن زیارت عاشورا بخوانند . یا صدای قرآن و ذکر و صلوات بلند شود . ما نمی دانیم ارتباط آن چیست ولی فقط می دانیم که ذکر به میت کمک می کند که زودتر خود را بیابد. در قدم سوم گفته شده که وقتی او را داخل قبر می گذارید تلقین همراه با تکان دادن بکنید . یعنی شخصی که وارد قبر می شود میت را تکان داده و به او تفهیم کند که کجا است . به او بگوید توجه داشته باش ، حواس خود را جمع کن و نترس . وقتی که دو ملک می آیند و از تو سوال می کنند به آنها این جواب ها را بده . چون میت گیج است فوق العاده این مسائل به درد او می خورد . در قدم چهارم گفته شده که وقتی روی قبر را پوشاندند ، نزدیکان میت که او در زمان حیات با آنها انس داشته و صدای آنها برای او آشنا است در کنار او بمانند . یک بار دیگر از روی قبر و در قسمت بالای سر او را تلقین کنند . حضرت زهرا(س) در وصیت خود به امیرالمومنین (ع) فرمودند که بعد از مرگ من بالای سر من بنشین . بدرستی که این ساعتی است که میت نیاز دارد که افراد زنده یک انسی با او داشته باشند . یک دفعه نرفته و او را تنها نگذارند . متأسفانه گاهی اوقات در این زمان برخی از افراد به زور بستگان میت را از سر قبر دور می کنند . درست است که امکان دارد برخی از بستگان خیلی بی تابی کنند ولی این بی تابی کردن ها در آن زمان باید به گونه ای باشد که بیشتر به درد فرد متوفی بخورد . یعنی انسان فقط نخواهد که غم خود را تخلیه کند . چند نفر از آشنایان او بمانند و این تلقینات را انجام دهند . این کارها قدم به قدم باعث می شود که فرد متوفی انس بگیرد . او فریادهایی دارد که ما نمی شنویم . مرحوم آیت الله انصاری همدانی رضوان اله که استاد شهید دستغیب بودند می گفتند یک بار در همدان در حال تشییع شخصی بودند که من او را با بدن برزخی بالای جنازه دیدم . البته کسی او را نمی دید . می دیدم که او را به سمت تاریکی عمیق و مبهمی می برند . می خواست فریاد بزند که خدایا من را نجات بده اما زبان او به سمت کلمه ی خدا نمی چرخید . من او را می شناختم که فرد بسیار ستمگر و از حکام آن زمان بود . زبان او به خدا و کمک از خدا خواستن نمی چرخید . او به مردم التماس می کرد که من را نبرید . واقعاً یک حالاتی است که ما نمی شنویم . بنابراین حالات اولیه ، حالات تحیر و ترس است . شب اول قبر همان شبی است که فرد را دفن کرده اند . عالم برزخ بر خلاف قیامت شب و روز دارد . در قیامت خورشید و ماه و شب و روز برچیده می شود . اما در برزخ هنوز شب و روز وجود دارد . در قرآن در رابطه با فرعونیان داریم که آنها صبح و شام بر آتش عرضه می شوند . امام صادق (ع) فرمود: این آیه مربوط به برزخ است که صبح و شام گفته است ، چون قیامت روز و شب ندارد . در برزخ چون اولین شبی است که فرد با یک عالم ناشناخته و موجودات ناشناخته برخورد می کند و شب بودن نیز مزید بر علت است . پیامبراکرم(ص) فرمود: شدیدترین ساعات بر میت شب اول قبر است . این همان شب اولی است که او را دفن می کنند. اما چون تحیری دارد که هنوز خود را نیافته و نمی خواهد در آن قبر زندگی کند ترس دارد . البته تعلق روح به بدن تعلق تدبیری نیست به آن معنا که بدن را مدیریت کرده و بتواند حرکت کند . اما انسی که از قبل بوده برقرار است . لذا کسانی که به زیارت قبر متوفی می آیند، میت متوجه می شود و با آنها انس دارد.


عارفی را گفتند : دنیا را چگونه می بینی؟


گفت : آنچنان که بدون رضایت من، برگی از درخت نمی افتد !


گفتند : مگر تو خدایی ؟


گفت : نه، راضی ام به رضای خدا ...