نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی


پس از تو باز متاع ریا فراوان شد

برای مصلحت ابلیس هم مسلمان شد


تو پر گشودی و رفتی ولی ورق برگشت


و باد آمد و قومی ز راه حق برگشت


پس از تو طایفه ای سمت باد رو کردند


به قصد قربت با آب زر وضو کردند


پس از تو هر چه شد ای مهربان تو می دانی


چه شکوه هاست مرا، همزبان تو می دانی...
آتشی که درب و بیت خانه زهرا بسوخت

تا خــــــــیام آل پیغمــــــبر فروزان میرود ...


از سقیفه تا کربلا


راهی به وسعت تاریخ


مظلومی با دستهای بسته


و اسیرانی دست بسته ...


               بر دل سوگوارتان سلام


مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:
دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:
ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!

مابی تو دل به لذت عالم نمی دهیم ...

عشق تو را به عالم و آدم نمی دهیم


هر روز ، در نبودنِ تو پیرتر شدیم ...

در سینه مان هوای به جز غم نمی دهیم


سر باز کرده در هوست زخم هایمان ...

زخمی که هیچ وقت به مرهم نمی دهیم


از جام مهر و عشق تو در قلبهایمان

یک جرعه را به چشمه ی زمزم نمی دهیم


آقا بیا اگر چه نداریم توشه ای ...

جز جان خویش در ره همدم نمی دهیم


دار و ندارمان دل و دل دادنِ به توست ...

هرچند وسعمان نرسد کم نمی دهیم ...




حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه‌های اشکش از الماس بود

 


باید از فقدان گل، خونجوش بود

در فراق یاس، مشکی پوش بود

 

یاس ما را رو به پاکی می برد

رو به عشقی اشتراکی می برد

 

یاس یک شب را گل ایوان ماست

یاس تنها یک سحر مهمان ماست

 

بعد روی صبح، پرپر می شود

راهی شبهای دیگر می شود

 

 

یاس مثل عطر پاک نیّـت است

یاس استنشاق معصومیّـت است

 

یاس بوی حوض کوثر می دهد

عطر اخلاق پیمبر می دهد

 

حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه های اشکش از الماس بود

 

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می چکانید اشک حیدر را به چاه

 

عشق محزون علی یاس است و بس

چشم او یک چشمه الماس است و بس

 

اشک می ریزد علی مانند رود

بر تن زهرا: گل یاس کبود

 

گریه کن زیرا که دُخت آفتاب

بی خبر باید بخوابد در تراب

 

این دل یاس است و روح یاسمین

این امانت را امین باش ای زمین

 

نیمه شب دزدانه باید در مغاک

ریخت بر روی گل خورشید، خاک

                                   احمد عزیزی شاعر آیینی

هیجده سال بیشتر نداشت


اما مادر همه بود ، همه ی رزمندگان

هر وقت کارشون گره میخورد اونو صدا میزدن ...

به او قسم میخوردن

رو پیشونی بندشون اسم زیبای اون رو می نوشتن

هنگام شهادت هم عاشقانه آرزو میکردن مثل اون ، گمنام و پهلو شکسته برن ...

بله . معروفترین جمله جبهه ها همین بود "" یا زهرا "" ...

و او مادر همه شهدا بود ...

مادر پهلو شکسته مان ...

گرامی باد یاد و خاطره شهدای حماسه آفرین والفجر 10

ارتفاعات ریشن عراق ... یا زهرا




در را شکسته‌اند و کسی ضجه می‌زند

بر روی شهر وقت نزول بلا شده‌ست


شکسته تر شده و دست برکمر دارد

چه پیش آمده! آیا حسن خبر دارد؟


به گریه گفت که زینب مواظب خود باش

عبور کردن از این کوچه ها خطر دارد


شبیه روز برایم نرفته روشن بود

فدک گرفتن از این قوم دردسر دارد


گرفت دست مرا مادرم... نشد... نگذاشت...

تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد


شهود خواسته از دختر نبی خدا

اگرچه دیده سندهای معتبر دارد


سکوت و صبر و رضای خدا به جای خودش

ولی اگر پدرم ذوالفقار بردارد...


کسی نبود به معمار این محل گوید

عریض ساختن کوچه کی ضرر دارد!؟


کوچه بنی هاشم...

مادر از زندگی خویش تو بیزار مشو

ای قرار دل من خسته زدلدار مشو

 


خیز و تا جمع کنم بستر خونین تو را

مرو از هوش دگر خسته وبیمار مشو




فقط از بهر شفا کن تو دعا وپس از این


طالب مرگ خود از خالق دادار مشو


با نگاهت به خدا قلب مرا سوزاندی 

اینقدر جان حسن خیره به مسمار مشو


من خودم زیر بغل های تورا می گیرم

تو فقط پیش علی دست به دیوار مشو


                                             حسن جواهری


چگونه با امام زمان (عج) ارتباط برقرار کنیم؟

منبع : کلوب امام رضا (ع)

باید به این نکته توجّه داشت که شناخت و ایمان نسبت به امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است چرا که در عصر امامان پیشین، کسانی بودند که در کنار ائمه عصمت و طهارت زندگی می‌کردند ولی چون نسبت به آن برگزیدگان ‌الهی، معرفت و ایمان نداشته‌اند، بهره‌ای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت کرده‌اند.

حال ما چه کنیم که بتوانیم امام زمان خویش را بشناسیم و انس و ارتباط حقیقی با آن حضرت برقرار نماییم؟ در اینجا به برخی از مهمترین راه‌های آن اشاره می‌نماییم : تقوا و عشق و محبت به آن سرور.


برای رسیدن به این مرحله، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات تا حد امکان باید مستحبات را هم انجام دهد و از شبهات و مکروهات هم دوری کند.

تــــــقـــــــوا سبب نورانیت و قرب به حضرت ‌ولی‌عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - و اتصال روحی با آن حضرت می‌شود. در توقیع شریف امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف- به شیخ مفید،‌‌امام می‌فرماید: «... پس هر فردی از شما عمل کند به آن چیزی که به وسیله آن به محبت ما نزدیک می‌شود و دوری کند از آن چیزهایی که به وسیله آن به اکراه و خشم ما نزدیک می‌شود. پس به درستی که امر ظهور ما یک دفعه و ناگهانی است، در وقتی که توبه برای فرد، نفعی ندارد و نجات نمی‌دهد او را از عقاب ما، پشیمانی بر رفتارهای ناپسند. خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما فرماید.»
خداوند متعال می‌فرماید: ای بنده من اطاعتم کن تو را مثل خودم قرار می‌دهم. من زنده هستم و نمیمیرم، تو را هم زنده قرار می‌دهم و نمیمیری و من بی‌ نیاز هستم و محتاج نمی‌ شوم، تو را هم بی ‌نیاز قرار می‌ دهم که محتاج نمی‌ شوی. من هر چه را اراده کنم تحقق پیدا می‌کند، تو را هم به صورتی قرار می ‌دهم که هر چه را بخواهی تحقق پیدا می ‌کند.

در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار، امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- همین نکته را باز تذکر نموده‌اند که پسر مهزیار نقل می‌کند که پس از توسلات عدیده‌ای در یک سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مکه مشرف می‌شود، شبی در مسجدالحرام مقابل درب کعبه شخص وارسته‌ای را می‌بیند که پس از سلام و معرفی خود، به این‌ که از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت پابوسی حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- است، از پسر مهزیار می ‌پرسد: چه چیزی را طلب میکنی ای ابالحسن؟

گفتم: امامی که محجوب و مخفی از عالم است.

گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لکن اعمال بد شما او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است.
وقتی آن شخص پس از مقدماتی، علی بن مهزیار را خدمت حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه الشریف- می‌برد حضرت در قسمتی از سخنانشان خطابه به او می‌ فرماید: ای ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟
پسر مهزیار در جواب می‌گوید: ای آقای من تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمایی کند.
حضرت فرمودند: کسی را نیافتی که راهنمائیت کند؟!
آنگاه با انگشتان مبارکشان بر روی زمین فشار دادند و سپس فرمودند: و لکن شما اموالتان را زیاد نمودید، ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است؟
پس مهمترین عامل، که موجب ایجاد انس با مولایمان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و از بین رفتن موانع بهره ‌مندی از فیض حضور آن حضرت می‌گردد تقوا، پرهیزکاری و ترک محرمات و انجام واجبات الهی است.

 ادامــــــــــــــــه مطــــلب را ببــــــینید


شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید

و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید

خودت بگو که مگر چند سال داری تو

جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید

هزار بار نگفتم نیا به دنبالم

میان کوچه دویدن به تو نمی آید

فقط بلند مشو چونکه زود می افتی

بدون بال پریدن به تو نمی آید

تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی

چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید

چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد

چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید

تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد

نفس بلند کشیدن به تو نمی آید

بمان که دخترمان را خودت عروس کنی

به آرزو نرسیدن به تو نمی آید

چه با دو دست رئوفانه ات، چه با یک دست

بباف پیرهنت را، حسین منتظر است