نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

فلسفه حجاب

با توجه به مطالب گذشته مشخص شد که فلسفه حجاب و پوشش زن در اسلام چیزی فراتر و بالاتر از ریاضت و رهبانیت مرد، حس حسادت مرد، حقیر بودن زن، عدم امنیت اجتماعی و ... می باشد. شاید برخی از این موارد را بتوان تا حدودی دارای تاثیر در تشریع حجاب دانست، امّا این  عقیده در نگاه اجمالی و اولیه به نظر می رسد و با تأمل و دقت نظر در وضع قانون حجاب و روایات معصومین علیهم السلام، امر دیگری نمایان می شود و آن " بالا بردن ارزش و جایگاه زن " است.
زن بنابر وضعیت فیزیولوژیکی که نسبت به مرد دارد، در می یابد که از لحاظ جمسی یارای مقابله با مرد را ندارد و اگر بخواهد در عرصه ی خانه و اجتماع با مرد زور آزمایی نماید، از عهده ی او بر نمی آید و قطعا شکست خواهد خورد. امّا یک نکته ی دیگری در اینجا مشخص و واضح است و آن اینکه مرد یک نقطه ی ضعف بزرگی دارد که خداوند در وجود او نهاده است و او را از این طریق وابسته و محتاج زن کرده است! عشق و عاطفه ای که خداوند در مرد قرار داده است با معشوقیت زن ارضاء و کامل می شود.
وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست، همانطور که برای به زانو در آوردن مرد، متوسل به زیور و خودآرائی و تجمل می شود تا مرد تصاحب کند ، از سوی دیگرمتوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیز می شود. زنان دریافته اند که نباید خود را رایگان و در دسترس قرار دهند بلکه باید آتش عشق و طلب مرد را تیزتر کنند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا ببرند .
مولوی ، عارف نازک اندیش و دوربین خودمان مثلی بسیار عالی در این زمینه می آورد ، اول درباره تسلط معنوی زن بر مرد می گوید :

زین للناس حق آراسته است

زانچه حق آراست چون تانند رست

چون پی یسکن الیهاش آفرید

کی تواند آدم از حوا برید

رستم زال ار بود ، وز حمزه بیش

هست در فرمان اسیر زال خویش

آنکه عالم مست گفتارش بدی

کلمینی یا حمیرا می زدی

آنگاه راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز ، مثلی لطیف می آورد : آنها را به آب و آتش تشبیه می کند ، می گوید مثل مرد مثل آب است و مثل زن مثل آتش ، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه می کند و آنرا خاموش می سازد ، اما اگر حائل و حاجبی میان آن دو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند ، آنوقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار می دهد ، اندک اندک او را گرم می کند و احیانا جوشش و غلیان در او به وجود می آورد ، تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می سازد . می گوید :
آب غالب شد بر آتش از لهیب

زآتش او جوشد چو باشد در " حجیب "

چونکه دیگی حایل آمد آن دو را

نیست کرد آن آب را کردش هوا {1}

 ادامه مطلب را ببینید

چند نوع گوشی داریم ؟


%D9%88%D8%B6%D9%88%DB%8C_%D8%AF%DB%8C%D8


بطور کلی سه مدل گوشی بیشتر نداریم :

1- گوشی که خالی از عکس ، کلیپ و اس ام اس های مبتذل است ( گوشی مومن)

2گوشی که پر از عکس و کلیپ و اس ام اس مبتذل است. ( گوشی کافر)

3 گوشی که هم عکس ، فیلم و اس ام اس مبتذل دارد و هم مداحی و قرآن و ( گوشی منافق)

 گوشی مومن که موجب هدایتش میشه یا حد اقل موجب گمراهیش نمیشه

گوشی کافر اون رو به گراهی و ظلالت میکشونه و آخرتش رو تباه میکنه

گوشی منافق در دنیا و اخرت صاحبش را خار و ذلیل میکنه و موجب جاودانی اون در عذاب میشه .

نکته جالب :

این که گوشی منافق که هم عکس ، فیلم و اس ام اس مبتذل دارد و هم مداحی و قرآن و...وضعش از کافر بدتر است

چون در سوره بقره وقتی خداوند شروع به تعریف کافر و منافق میکنه دو آیه در تعریف و نکوهش کافر اومده (آیات 6 و 7)

ولی در تعریف و نکوهش منافق که بعد از همین آیات است بیش از 10 آیه (آیات 8 تا 20) و یا به این دلیل که کافر یک رو هست و میگه با خدا کاری نداریم و بردگی شیطان رو به بندگی خدا ترجیح میدیم

ولی منافق به مومن میگه با شما هستم و به کافر هم میگه با شما هستم .

فرض کنید به محضر امام زمان(عج)، – همانی که منتظر ظهورش هستید رسیده‎اید و امام قصد بررسی گوشی موبایل شما را دارند.

آیا به راحتی و بدون دلهره گوشی موبایل را تقدیم ایشان می‎کنید؟

و یا با ترس و دلهره که نکند امام آن فیلم غیراخلاقی را ببیند، نکند آن عکس را ببیند،

قضاوت با شماست

شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الآمال روایت نموده است :

حضرت امام حسین علیه السلام در وادی ثعلبیه خواب قیلوله فرمود و 

چون از خواب برخاست فرمود : در خواب دیدم هاتفی ندا می کرد که 

شما شتابان به پیش می روید حال آنکه مرگ شما را سریعتر به بهشت

سوق می دهد! حضرت علی اکبر فرمود : ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟ 

امام حسین علیه السلام فرمود : آری به حق خدایی که بازگشت همه 

به سوی اوست ما بر حقیم .

علی اکبر پاسخ داد: پدر! حال که ما بر حقیم از مرگ چه باک داریم .

8885.jpg

dor44441251.jpg

 

پاسبانی می گفت: 
« همسر من مدتها کسالت داشت و سرانجام قریب شش ماه بود که به طور کلی بستری شده بود و قادر به حرکت نبود. بنا به توصیه دوستان خدمت مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رفتم و از کسالت همسرم به ایشان شکوه کردم.

خرمایی مرحمت کردند و فرمودند: بخور. عرض کردم: عیالم مریض است. فرمودند: تو خرما را بخور او بهبود می یابد. در دلم گذشت که شاید از بهبود همسرم مأیوس هستند ولی نخواسته اند که مرا ناامید بازگردانند.

 باری به منزل مراجعت و دقّ الباب کردم، با کمال تعجب، همسر بیمارم در حالیکه جارویی در دست داشت، در خانه را بر روی من گشود. پرسیدم: چه شد که از جای خود برخاستی؟ 
گفت: ساعتی پیش در بستر افتاده بودم، ناگهان دیدم مثل آنکه چیز سنگینی از روی من برداشته شد. احساس کردم شفا یافته ام، برخاستم و به نظافت منزل مشغول شدم. 
پاسبان می گفت: درست در همان ساعت که من خرمای مرحمتی حاج شیخ را خوردم، همسرم شفا یافته بود. »


برگرفته از : گلباران / کتاب نشان از بی نشانه ها

00250.jpg

ششم محرم الحرام بنابر روایات معتبر سالروز شهادت حضرت یحیی بن زکریا است؛ پیامبری که همانند سید و سالار شهیدان سر از تن وی جدا کردند و بر اساس آیات قرآن زندگی ایشان شباهت زیادی به زندگی پسرخاله وی حضرت عیسی (ع) دارد.

زندگی نامه اجمالی حضرت یحیی(ع)

حضرت زکریا(ع)با بانویی به نام ایشاع (یا حنانه) خاله حضرت مریم(ع)ازدواج کرد. سالها گذشت و هر دو به سن پیری رسیدند ولی دارای فرزند نشدند. سرانجام زکریا(ع)در کنار محراب مریم(ع)غذاها و میوه‎های بهشتی دید، دریافت که باید امیدوار به خدا بود، با این که ۱۲۰ سال از عمرش گذشته بود و همسرش ۹۸ سال داشت، ازدرگاه خداوند تقاضای داشتن فرزند کرد. سرانجام فرشتگان به اوبشارت دادند که خداوند پسری به نام یحیی(ع)به تو عطا خواهد کرد، و چنین نامی تاکنون کسی نداشته است. 

نبوت و کتاب حضرت یحیی(ع)

حضرت یحیی (ع)در کودکی به مقام نبوت رسید، و خداوند در همین سن آن چنان او را از عقل و درایت و هوش برخوردار نمود که شایستگی مقام نبوت را پیدا کرد.
مقام یحیی(ع)در پیشگاه خداوند آن چنان در سطح بالایی است که خداوند می‎فرماید: «وَ سَلامٌ عَلَیهِ یوْمَ وُلِدَ وَ یوْمَ یمُوتُ وَ یوْمَ یبْعَثُ حَیا؛ و سلام بر او آن روز که تولد یافت، و آن روز که می‎میرد، و آن روز که زنده و برانگیخته می‎شود.» 
از امتیازات حضرت یحیی (ع)این که: خداوند او را به عنوان تصدیق کننده نبوت حضرت مسیح (ع)و به عنوان رهبر، و بسیار عفیف و پرهیزکار و پیامبری از صالحان، معرفی می‎کند.
گر چه از ظاهر آیه ۱۲ سوره مریم استفاده می‎شود که او دارای کتاب مستقل بوده، ولی منظور از کتاب در این آیه، همان تورات است. او مروج آیین موسی(ع)بود، وقتی که عیسی(ع)به مقام نبوت رسید، به او ایمان آورد، و مروج آیین حضرت مسیح(ع)گردید. حضرت یحیی(ع)سه سال یا شش ماه از حضرت عیسی(ع)بزرگتر بود.

شباهت عیسی (ع)و یحیی (ع)

حضرت یحیی(ع)و حضرت مسیح(ع)نسبت به هم شباهتهایی در امور زیر داشتند:

زهد و پارسایی فوق العاده. ترک ازدواج،‌ که آنها براثر شرایط خاص زندگی برای تبلیغ احکام الهی مجبور به سفرهایی بودند و ناچار مجرد زندگی می‎کردند.
تولد اعجاز آمیز، که یحیی در سنین پیری پدر و مادر، از آنها به دنیا آمد، و عیسی(ع)بدون پدر متولد شد.
یحیی و عیسی، با همدیگر خویشاوندی نزدیک داشتند (یحیی پسر خاله حضرت مریم(ع) مادر عیسی(ع)بود.) شباهت دیگر این که هر دو در کودکی به مقام نبوت رسیدند. یحیی و عیسی(ع)با همدیگر الفت و انس خاصی داشتند، و هم چون دو برادر عرفانی، ارتباط تنگاتنگی در میانشان بود؛ تا آن جا که در روایت آمده:
مدتی پس از فوت حضرت یحیی(ع) ، حضرت عیسی(ع)که از فراق او دلتنگ شده بود، کنار قبر یحیی (ع)آمد و از درگاه خدا خواست تا یحیی(ع)را زنده کند.
دعایش به اجابت رسید، یحیی(ع)زنده شد و از میان قبر بیرون آمد و به عیسی (ع)گفت:
«از من چه می‎خواهی؟»عیسی (ع)گفت: «اُرید ان تؤبسنی کما کنتُ فی الدنیا؛ می‎خواهم با من انس و الفت بگیری همان گونه که در دنیا با هم مأنوس بودیم.»
یحیی(ع)گفت: «ای عیسی! هنوز از مرارت و سختی مرگ، آرامش نیافته‎ام، می‎خواهی مرا به دنیا برگردانی! تا بار دیگر به سختی مرگ مبتلا شوم.» این را گفت و سپس به قبر خود بازگشت. 

در روایات معراج آمده، پیامبر اسلام فرمود: در شب معراج هنگام سیر در آسمانها، وقتی که به آسمان دوم رسیدم، ناگاه دو مرد شبیه هم را دیدم، به جبرئیل گفتم: اینها کیستند؟ گفت: «دو پسرخاله همدیگر، یحیی و عیسی(ع)هستند.» بر آنها سلام کردم، و آنها بر من سلام کردند، برای آنها از درگاه خدا طلب آمرزش کردم، آنها نیز برای من طلب آمرزش نمودند، و به من گفتند: «مرحباً بالاَخِ الصالح و النبی الصالح؛ آفرین بر برادر شایسته و پیغمبر شایسته.»
از شباهتهای یحیی(ع)با عیسی(ع)این که یحیی(ع)را طاغوت زمانش کشت و سرش را از بدنش جدا کرد. در مورد حضرت مسیح(ع)نیز طاغوتیان زمان می‎خواستند او را به دار آویزان کنند، که اشتباهی رخ داد و شخص دیگری را به جای عیسی(ع)کشتند، و عیسی(ع)به سوی آسمانها صعود نمود.

پیامبری حضرت یحیی (ع)در خردسالی


ادامه مطلب را ببینید

 حماسه حضور مردم باطل السحر بافته ها و گزافه‌های دشمنان و حسودان شد/ توصیه‌های مهم به حاج شیخ حسن روحانی

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ در پی حماسه با شکوه و تاریخی ملت در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و چهارمین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام تشکر و قدردانی خطاب به مردم ایران صادر کردند.

حضرت آیت الله خامنه ای در این پیام با اشاره به حضور متراکم و خیره کننده ایرانیان مومن و غیور در صحنه حماسی انتخابات، این حضور عظیم را نشان دهنده رشد فزاینده سیاسی و پای فشردن بر مردمسالاری دینی صادقانه و باطل السحر بافته ها و گزافه های دشمنان حسود خواندند و تأکید کردند: پیروزِ حقیقی انتخابات، ملت بزرگ ایران است که به حول و قوه الهی توانست گامی استوار بردارد و گوهر نفوذناپذیر و چهره ی پر نشاط و مصمّم و دل سرشار از امید و ایمان خود را به نمایش بگذارد.
متن کامل پیام رهبر معظم انقلاب به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت عزیز ایران!

صحنه حماسی و پرشور انتخابات در روز جمعه ی 24 خرداد، آزمون خیره کننده ی دیگری بود که چهره ی مصمم و پر امید ایران اسلامی را در معرض نگاه دوستان و دشمنان نهاد. رشد فزاینده ی سیاسی و پای فشردن بر مردم سالاری دینی صادقانه، حقیقت تابناکی است که با حضور متراکم شما در پای صندوق های رأی، یک بار دیگر در عمل به اثبات رسید و باطل السحر بافته ها و گزافه های دشمنان و حسودان و طمع ورزان شد.

حماسه ی حضور شما پیوند مستحکم ایران و ایرانی را با نظام اسلامی به رخ همه ی بدخواهانی کشید که با صد ترفند سیاسی و اقتصادی و امنیتی در پی گسستن یا سست کردن این اعتماد و پیوند مقدس اند.

ایرانیِ مومن و غیور در انتخابات دیروز، ظرفیت عظیم خود را در مواجهه ی متین و خردمندانه با جنگ روانی بازیگران سلطه و استکبار، با زیبایی و چیره دستی هر چه تمام تر به تصویر کشید و کشور خود و منافع ملی خود و آینده پر تلاش و امیدوارانه خود را بیمه کرد.

پیروز حقیقی انتخابات دیروز ملت بزرگ ایران است که به حول و قوه الهی توانست گامی استوار بردارد و گوهر نفوذ ناپذیر و چهره ی پر نشاط و مصمم و دل سرشار از  امید و ایمان خود را به نمایش بگذارد.

اینجانب با خشوع و خاکساری در برابر لطف و رحمت خداوند حکیم و علیم، جبهه ی سپاس بر زمین می سایم و خود و شما را به ذکر و شکر و قدرشناسی این نعمت بزرگ فرا میخوانم و با سلام و عرض اخلاص به حضرت ولی اله الاعظم روحی فداه و تبریک به ملت عزیز و به رئیس جمهور منتخب جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسن روحانی نکاتی را به ایشان و همه آحاد ملت عرض میکنم:

1-اکنون که حماسه ی سیاسی و نقطه اوج آن در جمعه ی بیست و چهارم خرداد با پیروزی ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به سرانجام رسیده است، هیجان و التهاب روزها و هفته های رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته ی خود را به  دست آورند. هیچ احساسی، چه شادمانی و چه ناشادمانی، نباید کسی را به رفتار و گفتاری دور از شأنِ خردمندی و فرزانگی وادار کند. نگذارید بدخواهان، احساسات مردم را ابزار خواسته‌های پلید خویش کنند. وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ ی امنیت کشور و خنثی کننده‌ ی ترفندهای دشمنان است.

2- رئیس جمهور منتخب، رئیس‌جمهور همه‌ ی ملت است. همه باید برای دست یافتن به آرمانهای بزرگی که رئیس‌جمهور و همکاران وی در دولت، متعهد و مسئول تحقق آنند، به آنان کمک و با آنان همکاری صمیمانه کنند.

3- اکنون پس از هفته‌ها گفتن و شنودن، نوبت کار و اقدام است. رئیس‌جمهور منتخب، تا روز پذیرش رسمی مسئولیت، دارای فرصت ارزشمندی است که شایسته است بیشترین بهره از آن برده شود و کارهائی که شروع مسئولیت خطیر ریاست جمهوری، بدان نیازمند است، بی درنگ آغاز گردد.

4- تحقق حماسه‌ ی انتخابات، بدون شرکت و رقابت و تلاش دیگر نامزدهای ریاست جمهوری امکان‌پذیر نبود. لازم میدانم از همه شخصیت های محترمی که پای در این میدان نهاده و با تلاش خستگی ناپذیر خود، صحنه ی مسابقه ئی شور انگیز را آفریدند، صمیمانه تشکر کنم و آنان را باز هم به نقش آفرینی در عرصه های گوناگون انقلاب و نظام اسلامی فرا بخوانم.

5- و نیز لازم میدانم از همه ی آحاد ملت که این بار نیز حادثه ای ماندگار خلق کردند، بویژه از حضرات مراجع معظّم و علمای اعلام و نخبگان دانشگاهی و سیاسی و فرهنگی که در ترغیب به مشارکت، نقش های ارزنده ایفا کردند، و نیز از دست اندرکاران برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا بویژه وزارت کشور و شورای محترم نگهبان که زحمات طاقت فرسای این هفته های پرکار را صبورانه تحمل کردند و با امانت کامل، این بار سنگین را به سرمنزل رساندند، و نیز از مأموران پر تلاشی که امنیت این پدیده ی حساس را در کشوری با این وسعت، تا اقصی نقاط آن، تضمین کردند و همچنین از همه ی دستگاههای همکار آنان، صمیمانه تشکر کنم و اجر وافر الهی را برای آنان مسألت نمایم.

6-لازم میدانم به شکل ویژه از رسانه ی ملی و دست اندرکاران محترم آن که شور انتخابات را رهین تلاش هنرمندانه و مبتکرانه ی خود ساختند و راوی صادق و صریح گرایش ها و اندیشه ها و هدفهای نامزدان ریاست جمهوری شدند و چگونگی دست بدست شدن قدرت در نظام جمهوری اسلامی را، به شکل آشکار در برابر چشم جهانیان گذاشتند، تشکری بسزا و بلیغ کرده، اجر و توفیق آنان را از خداوند مسألت نمایم.

در پایان بار دیگر با خشوع و ابتهال، نعمت های بزرگ الهی را سپاس گفته و با تکریم یاد امام بزرگوار و شهیدان و ایثارگران عالی مقام، آینده ئی هر چه بهتر را برای این کشور و این ملت آرزو و مسألت میکنم.

و السّلام علیکم و رحمه الله
سیّدعلی خامنه ای
25 خرداد ماه
سوال: 
گرفتن جا در مسجد برای نماز، در حالی که برخی نمازگزاران جا ندارند حکمش چیست؟


√ پاسخ:
گرفتن جا در مسجد برای نماز خواندن اشکال ندارد. ولی پس از شروع نماز جاهای گرفته شده بی اثر می شود.

چرا امام موسی کاظم را باب الحوائج میگوییم ؟

IMAGE635060336375552866.jpg

 امام موسی کاظم(ع) به صفات و القاب متعددی در میان مردم شناخته شده هستند که از جمله آن می توان به کاظم، عبد صالح، زین المجتهدین و باب الحوائج اشاره کرد.


گنجی شافعی در وصف امام موسی کاظم(ع) می‌گوید: «او در عراق به درب حوائج به سوی خداوند معروف بود؛ چرا که درخواست کنندگان و متوسلین به سوی او به وسیله کرامات متحیر العقولش حاجت روا می شدند».


این وصف بارها در کتاب اهل سنت نیز آمده است، حتی ابوالفرج اصفهانی نیز به این مضمون اشاره کرده است؛ نکته قابل تأمل در صفات منتسب به امام موسی کاظم (ع) آن است که ایشان در اکثر اوقات شریف زندگی خویش در میان شیعیان و محبین نبوده اند و به خاطر سیاست های خصمانه هارون در شهر بغداد زندگی می کردند که اکثر مردم آنجا یا از مخالفین حضرت بودند یا نسبت به جایگاه و شأن امامت آن حضرت آگاهی نداشتند؛ اما با این حال مردم بغداد نیز امام موسی کاظم(ع) را وصف باب الحوائج می شناختند.


منتسب شدن امام موسی کاظم(ع) در میان اهل سنت نیز به صفت باب الحوائجی نه تنها نشان از کرامات و فضایل حضرت دارد؛ بلکه دلیل واضح و آشکاری است که امام حبل الله است و رابطه بین خدا و مردم است. مردم با چنگ زدن به ریسمان امامت نه تنها مشکلات دنیوی خود حل می کنند، بلکه سبب رستگاری و فلاحت آن‌ها در آخرت نیز می‌شود.


اما سیاست های قدرت طلبانه امویان و عباسیان به علاوه ناآگاهی و کسالت مردم همیشه بستری می شد تا مردم نتوانند از فیوضات امام استفاده کنند و غاصبان اموی و عباسی در این راه از هیچ کوشش فروگذار نمی کردند. اما شهرت و محبوبیت امام موسی کاظم را نیز می‌توان از معجزات امامت آن حضرت دانست که با وجود تمام تبلیغات مسموم به این جایگاه رسیدند.


از جمله اقدامات هارون برای منتسب نشان دادن خود به پیامبر و طرح مسئله جانشینی آن بود که وی ادعای قرابت و خویشاوندی با پیامبر (ص) داشت. وی در مدینه خطاب به پیامبر (ص) در هنگام زیارت می گفت: «سلام بر تو ای رسول خدا؛ پسر عموی من. در مقابل امام موسی کاظم(ع) در زیارت پیامبر خطاب به ایشان می فرمود: سلام بر تو ای رسول الله پدر بزرگوار من».


هارون به امام موسی کاظم (ع) معترض شد و از ایشان سوال کرد «شما فرزند علی(ع) هستید؛ چرا خودتان را فرزند پیامبر عنوان می کنید». امام در پاسخ به هارون آیات 85 و 86 سوره مبارکه انعام را تلاوت کردند «وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى‏ وَ عیسى‏ وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ _وَ إِسْماعیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمینَ » و فرمودند: «عیسی فرزند مریم بود و اصلا پدری نداشت، اما از طریق مادرش به انبیاء الهی منسوب شده است و خداوند در قرآن این موضوع را ذکر کرده است. بنابراین ما نیز از طریق مادرمان فاطمه زهرا(س) منسوب به پیامبر هستیم و جزو فرزندان پیامبر محسوب می شویم».


هارون با توجه به تمام فشارها و خفقان سیاسی که برای امام ایجاد کرده بود همواره از محبوبیت و جایگاه امام هراس داشت که از جمله آن می توان به مجلس معروفی اشاره کرد که هارون الرشید مردی را طلب کرد که  حضرت موسی ابن جعفر (ع) را در مجلس شرمنده کند یک مرد افسونگرى را براى او آوردند و چون سفره گستردند نیرنگى ساخت با قرصه‏هاى نان که موسی ابن جعفر هر وقت میخواست تکه نانى بردارد از جلو دستش میپرید هارون برای این موضوع خنده و شادى می کرد.


درنگى نشد که امام هفتم سربلند کرد و به صورت شیرى که بر یکى از پرده‏ها بود فرمود اى شیر خدا بگیر دشمن خدا را گوید آن صورت جست و چون بزرگترین درنده آن جادوگر را بلعید هارون و همدستانش غش کردند و چون به هوش آمدند پس از مدتى هارون به امام گفت «به حق خودم بر تو خواهش دارم که از این صورت بخواهى آن مرد را برگرداند» فرمود: «اگر عصاى موسى آنچه را بلعید رد کرد از رشته‏ها و چوب دستى‏هاى جادوگران این صورت هم آنچه بلعیده‏ رد می‌کند».


انحطاط حکومت هارون و پستی آن از رفتار با یک شهروند معمولی حتی نه یک امام معصوم و عالم گرانقدر معلوم است. حقد و کینه هارون نسبت به جایگاه امام را نیز می توان از انتخاب زندان‌بان هایی دانست که وی برای امام موسی کاظم(ع) می‌گمارد. تمام آن‌ها چه از افراد بسیار خشن و چه زنان بدکاره پس از چندی از مریدان امام می شدند و محبت آن بزرگوار چنان در قلب آنان جای می‌گرفت که از پیروان حضرت می شدند.


تمام این اقدامات نابخردانه هارون به سبب آن بود که سعی داشت نور خدا را خاموش کند، از تبعید کردن امام به بغداد عراق تا زیر سوال بردن نسب امام موسی کاظم (ع) با پیامبر و در آخرسر، سبک شمردن ایشان در مجلس مهمانی و در آخر سر انتخاب زندان بان هایی که بر امام سخت بگیرند؛ حتی هارون برای به شهادت رساندن امام مشکل جدی داشت و هیچ کس حاضر به این اقدام نبود.


قرآن در سوره صف آیه 8 چه زیبا حال این گونه افراد را توصیف کرده است که می خواهند نور خدا را با دهان خویش خاموش کنند، اما خدا نور خویش را کامل می کند، هرچند که کافران کراهت داشته باشند «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون‏» در احادیث اهل بیت آمده است که نور خدا همان ولایت امیرالمومنین است که کافران سعی در خاموش کردن آن دارند و منظور از متم نوره یعنی خداوند تمام گرداننده امامت است و آن را پرورش می دهد تا روز قیامت.
مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده ای رها کرد و از آنجا دور شد. پیرمرد ساعت ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس های آخرش را می کشید. رهگذران از ترس واگیرداشتن بیماری و فرار از دردسر روی خود را به سمت دیگری می چرخاندند و بی اعتنا به پیرمرد نالان راه خود را می گرفتند و می رفتند.

شیوانا از آن جاده عبور می کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید او را بر دوش گرفت تا به مدرسه ببرد و درمانش کند. یکی از رهگذران به طعنه به شیوانا گفت:" این پیرمرد فقیر است و بیمار و مرگش نیز نزدیک! نه از او سودی به تو می رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد باعث می شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چی به او کمک می کنی!؟"شیوانا به رهگذر گفت:" من به او کمک نمی کنم!! من دارم به خودم کمک می کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم چگونه روی به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم. من دارم به خودم کمک می کنم !"




emam.jpg

امام  خمینی ( ره ) در سال 42 فرمودند :


من پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام میکنم

در شعر خود هم فرمودند :

سالها میگذرد حادثه ها می آید ...
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم ...

و در آستانه پانزده خرداد
به ملکوت اعلی پیوست !!!

آیا همه اینها اتفاقی بود ؟؟؟