تشریع حجاب و نقض حجاب
فلسفه حجاب
با
توجه به مطالب گذشته مشخص شد که فلسفه حجاب و پوشش زن در اسلام چیزی فراتر
و بالاتر از ریاضت و رهبانیت مرد، حس حسادت مرد، حقیر بودن زن، عدم امنیت
اجتماعی و ... می باشد. شاید برخی از این موارد را بتوان تا حدودی دارای
تاثیر در تشریع حجاب دانست، امّا این عقیده در نگاه اجمالی و اولیه به نظر
می رسد و با تأمل و دقت نظر در وضع قانون حجاب و روایات معصومین علیهم
السلام، امر دیگری نمایان می شود و آن " بالا بردن ارزش و جایگاه زن " است.
زن
بنابر وضعیت فیزیولوژیکی که نسبت به مرد دارد، در می یابد که از لحاظ جمسی
یارای مقابله با مرد را ندارد و اگر بخواهد در عرصه ی خانه و اجتماع با
مرد زور آزمایی نماید، از عهده ی او بر نمی آید و قطعا شکست خواهد خورد.
امّا یک نکته ی دیگری در اینجا مشخص و واضح است و آن اینکه مرد یک نقطه ی
ضعف بزرگی دارد که خداوند در وجود او نهاده است و او را از این طریق وابسته
و محتاج زن کرده است! عشق و عاطفه ای که خداوند در مرد قرار داده است با
معشوقیت زن ارضاء و کامل می شود.
وقتی که زن مقام و موقع خود را در
برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست، همانطور که برای به
زانو در آوردن مرد، متوسل به زیور و خودآرائی و تجمل می شود تا مرد تصاحب
کند ، از سوی دیگرمتوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیز می شود. زنان
دریافته اند که نباید خود را رایگان و در دسترس قرار دهند بلکه باید آتش
عشق و طلب مرد را تیزتر کنند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا ببرند .
مولوی ، عارف نازک اندیش و دوربین خودمان مثلی بسیار عالی در این زمینه می آورد ، اول درباره تسلط معنوی زن بر مرد می گوید :
زین للناس حق آراسته است
زانچه حق آراست چون تانند رست
چون پی یسکن الیهاش آفرید
کی تواند آدم از حوا برید
رستم زال ار بود ، وز حمزه بیش
هست در فرمان اسیر زال خویش
آنکه عالم مست گفتارش بدی
کلمینی یا حمیرا می زدی
آنگاه راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و
محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز ،
مثلی لطیف می آورد : آنها را به آب و آتش تشبیه می کند ، می گوید مثل مرد
مثل آب است و مثل زن مثل آتش ، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب
بر آتش غلبه می کند و آنرا خاموش می سازد ، اما اگر حائل و حاجبی میان آن
دو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ
روشن کنند ، آنوقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار می دهد ، اندک اندک
او را گرم می کند و احیانا جوشش و غلیان در او به وجود می آورد ، تا آنجا
که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می سازد . می گوید :
آب غالب شد بر آتش از لهیب
زآتش او جوشد چو باشد در " حجیب "
چونکه دیگی حایل آمد آن دو را
نیست کرد آن آب را کردش هوا {1}
ادامه مطلب را ببینید
بنابراین تشریع حجاب و پوشش در قانون اسلامی برای حفظ و بالا بردن مقام
زن در اجتماع بوده است و با این کار در واقع استثمار مردان بر زنان و
تحقیری که از جانب آنها روا می شود را کاهش داده است. که البته اگر زنان
دارای پوشش نباشند و خود را در معرض دسترس راحت و رایگان قرار دهند بعد از
مدتی ارزش خود را از دست داده و جریان برعکس شده و این زن است که باید
بدنبال مردان باشد! همچنانکه شاهد این قضیه در کشور های غربی و به ظاهر
مدافع حقوق زنان هستیم که با شعار آزادی زنان، از زنان بهره کشی جنسی و
کاری می کنند و در راه منافع خود بهره می گیرند.
در غرب، با شعار حقوق
بشری و رفع تبعیض علیه زنان و به راه انداختن جنبش فمینیستی که اوج این
حرکت بود، هرچند عکس العمل زنان به این واقعه کاملا طبیعی و منطقی بوده است
و زنی که سالها تحت ظلم و سلطه ی مردان بوده است به سمت این گزاره ها
کشیده می شود اما باید به پشت این جریان نیز توجه دقیق کرد!
این جریان
با نقض کردن نظام آفرینش و اینکه در واقع وضع حکم حجاب به منظور حفظ جایگاه
زنان بوده است؛ سه هدف اساسی را دنبال کرده است:
- انگیزه جنسی: ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه مى نویسد:
«حسّ زیبایى
شناسى و فرومایه مرد نوین، کار را بدتر کرد؛ زیرا مرد نوین، تن باریک لاغر
را پسندید. بدین گونه که زنان بیش از پیش از آوردن کودکان، ناتوان گشتند و
هرچه توانستند از مادر شدن گریزان گشتند و آن را به کمترین حد ممکن
رساندند. شوهرانشان نیز تا حد زیادى با آنان همراه گشتند و بى آنکه که خود
تقصیرى داشته باشند، ندانستند که خرج کودکان، کمتر از خرج میخانه ها است.
پس از آنکه وسایل پیشگیرى از آبستنى، دور را به کمال رساند و بى سروصدا به
آزادى زن ((از تربیت کودکان )) کمک کرد؛ دیگر زن فارغ از حال بچه، آخرین
وظیفه اى را که مى بایست خانه را محیطى پرمعنى و قابل تحمل کند، روى به
اداره و کارخانه و عالم نهاد. مغرورانه در مغازه کنار مرد ایستاد و مثل او
کار کرد! فکر کرد و سخن گفت و بیشتر این آزادى از راه تقلید به دست آمد.
زن
عادات نیک و بد این مرد از مُد افتاده را یکى پس از دیگرى یاد گرفت؛ مانند
او سیگار کشید. مانند او شلوار پوشید و موى سرش را مثل او اصلاح کرد و در
بى اعتنایى به مقدسات و در الحاد، به رفتار او گرایید. همانندى روزانه،
مردان را زنانه و زنان را مردانه ساخت. مشاغل همسان و محیط یکسان و دواعى
یکسان، هر دو جنس را تقریباً به یک شکل در آورد. پس از یک نسل، لازم خواهد
آمد که براى تمییز مرد از زن، بر هر یک ورقه اى بچسبانند تا از پیشامدهاى
ناگوارى جلوگیرى شود، تازه بازهم نمى توان امیدوار بود...).{2}
- انگیزه اقتصادی: زنان در واقع کارگرانی ارزان، بی منت و ترسو بودند که نیروی کار سرمایه داران را فراهم می کردند.
به
گفته ویل دورانت: بعد از صنعتى شدن کشورهاى غربى، سرمایه داران و
کارفرمایان به جست وجوى نیروى کار ارزان برخاستند و چون زنان تا آن زمان و
در آن کشورها، درآمدى نداشته و طبعاً مى پذیرفتند مزدى کمتر از مردان به
آنان پرداخته شود، کارخانه داران در صدد سوء استفاده از این وضع برآمدند.
شعارهایى از قبیل: «زنان باید آزاد باشند، در چهار دیوارى خانه محصور
نمانند، استقلال اقتصادى داشته باشند و در صحنه هاى اجتماعى به کار و
سازندگى مشغول شوند و...» دستاویز خوبى براى کارخانه داران بود بتوانند
زنان را به محیط کارخانه ها بکشانند و از آنان بهره بردارى اقتصادى کنند.
وقوع
انقلاب صنعتى در قرن نوزدهم، در گسترش و تعمیق جنبش هاى اجتماعى زنان
اروپایى تأثیر به سزایى داشت. پیدایش صنایع بزرگ و متمرکز و رقابت شدید
کارفرمایان، در تولید کارهاى ارزان تر براى به دست آوردن بازارهاى خارجى،
سبب شد آنان به زنان به عنوان نیروى کار ارزان و مطیع توجه ویژه اى داشته
باشند. طرح شعار «مالکیت زنان»، مى توانست به عنوان عاملى در جذب بیشتر
آنان به بازار کار به حساب آید. بنابراین کارفرمایان، از اولین مدافعان حق
مالکیت زنان بودند؛ زیرا تا آن زمان، زنان اروپایى از تصرّف در اموال خود
محروم بودند و پس از ازدواج، شوهران آنها مالک اموال همسر مى شدند.»
- انگیزه سیاسی: نظام های دموکراتیک مبتنی بر رأی هستند و نیمی از افراد جامعه را زنان تشکیل می دهند. این سیاست منجر شد تا سیاستمداران با حمایت از جنبش فمینیستی بتوانند حامی و طرفدار برای حزب خود داشته باشند.در نظام هاى مردم سالار (دموکراتیک) که مدعى اتکاى حکومت بر آراى مردم است، جاه طلبان و شیفتگان قدرت، چون زنان را انعطاف پذیرتر و تأثیر تبلیغ ها را در آنان بیشتر مى یافتند و از طرفى محتاج آراى بیشترى بودند، کوشیدند آنان را به میدان اجتماع و سیاست وارد کنند و با فریفتن و تحت تأثیر قرار دادن آنان، آراى بیشترى به دست آورند و بر اریکه قدرت تکیه زنند.(3)
در نتیجه، آزادی به معنای بی بند و باری در پوشش، فایده ای جز بی ارزش کردن جایگاه زن و همچنین نگاه تجاری کردن به او ندارد؛ جامعه را دچار تزلزل می کند.
-------------------------------------------------------------
پی نوشت :
1) مسئله حجاب، استاد شهید مطهری (با تلخیص و تصرف)
2) ویل دورانت، لذات فلسفه، همان، صص 150، 153.
3) محمد تقى مصباح یزدى، جزوه حقوق و سیاست در قرآن درس 206.