یوسف می دانست تمام درها بسته هستند
اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید...
و تمام درهای بسته برایش باز شد
اگر تمام درهای دنیا به رویت بسته بود
بدو
چون خدای تو و یوسف یکی ست ...
امام على علیه السلام داراى جاذبه هاى عجیبى بود، و دوست و دشمن ، مسلمان و کافر را جذب مى کرد، تا جایى که کسانى در این راه دست خود را قطع مى کردند، و از آئین خود منصرف گردیده ، آئین بحق على علیه السلام را مى پذیرفتند.
روزى على علیه السلام کنیزى را دید که محزون و گرایان است ، و چون از علتش پرسید، جواب داد: صاحبم مرا براى خرید گوشت مأمور ساخت ، و چون گوشت را خریدم مورد پسند وى واقع نشد، لذا آن را برگرداندم ، دوباره قصاب گوشت را عوض کرد و گفت : چنانچه بار دیگر بیاورى عوض نمى کنم ، ولى صاحبم این گوشت را نیز نپسندید، نمى دانم چه کار کنم ؟
حضرت فرمودند: من حاضرم تو را به پیش صاحبت ببرم ، و از او تقاضا کنم که آزارت ندهد، و یا از قصاب بخواهم گوشت را براى بار دوم عوض کند، کدام را انتخاب مى کنى ؟
به درخواست کنیز آن حضرت به مغازه قصابى وارد شد، و از قصاب خواست که گوشت را عوض کند، و یا معامله را اقاله نماید ( وجنس را پس بگیرد).
قصاب امیرالمۆمنین علیه السلام را نمى شناخت ، و لذا مشتى بر سینه آن حضرت زد و گفت : برو بیرون به شما مربوط نیست !!
على علیه السلام با آن همه توان و شجاعت و قدرتى که داشت ، مشت قصاب را تحمل کرد و چیزى به او نگفت !! و کنیز را به خانه اش برگرداند، و به ارباب سفارش کرد که وى را آزار ندهد.
چون صاحب کنیز، مولاى متقیان را شناخت ، کنیز را به شکرانه تشریف آوردن آن حضرت آزاد ساخت .
ولى از سوى دیگر چون مردم ، آن حضرت را هنگام وارد شدن به مغازه قصابى دیده بودند، لذا به سراغش آمدند و گفتند: امیرالمۆمنین چه شد و کجا رفت ؟
قصاب که مردى غریب و از عاشقان مولا بود، و اساسا براى دیدار آن حضرت به کوفه آمده بود، ولى على علیه السلام هنگام ورود وى به کوفه ، در مسافرت به سر مى برد، جواب داد: من کجا و على کجا؟ من که مدتها است که در انتظار على هستم.
گفتند: همان عربى که با کنیز گریان وارد مغازه ات شد على علیه السلام بود!!
قصاب که دید که به چه بزرگوارى جسارت کرده است ، گرفتار غم و اندوه شدیدى شد، و لذا دستش را با ساطور قصابى قطع کرده و بى هوش افتاد!!
على علیه السلام چون از این جریان آگاه گشت بر بالین قصاب آمده ، و دست قطع شده را از زمین برداشت ، و بلافاصله آن را در جاى خود قرار داد، و از خدا خواست سلامتى را به وى برگرداند، در نتیجه دست قطع شده به برکت انفاس ملکوتى آن حضرت خوب شد. (1)
نظیر این جریان با کمى تفاوت در مورد بقالى پیش آمد، که حضرت در شفاعتش از کنیزى مشت او را نیز تحمل کرد.
امام على علیه السلام نه تنها در اخلاق و برخورد نمونه بود، و اسلام در وجود او تجسم پیدا مى کرد، بلکه به هر موضوعى در وجود او بنگریم ، وى همانند رسول خدا اسوه و الگو بود، در عدالت ، ایثار، اخلاص ، سوز و مسۆ ولیت ، جوانمردى و همه سیماى واقعى قرآن و اسلام بود، و لذا جاذبه داشت ، و دوست و دشمن در برابر وى خاضع بودند.
* * * * *
این اخلاق الهی امام، همواره الگویی شایسته برای شیعیان حقیقی آن حضرت بوده است. چنانکه مالک اشتر سردار شجاع و بی بدیل لشگر علی علیه السلام که در همه چیز از امام خود پیروی می کرد، روزی در کوفه در بازار عبور می کرد، یکی از بازاریان او را نشناخت، به خیال این که یک دهاتی فقیری عبور می کند، مقداری ته مانده سبزی را به سوی او پرتاب کرد، و از تلخ کاری خود خندید. مالک بی آن که سخنی بگوید از آنجا عبور کرد.
مردی به آن بازاری گفت: آیا این شخص را نشناختی؟
او گفت: نه.
آن مرد گفت: او مالک اشتر، سردار بزرگ سپاه علی بود.
بازاری با شنیدن این سخن ترسان و لرزان به دنبال مالک شتافت، تا به محضرش رسیده عذرخواهی کند. دید مالک وارد مسجد شد و به نماز ایستاد، بازاری پس از نماز نزد مالک آمد و با کمال فروتنی به عذرخواهی پرداخت. مالک گفت:
«سوگند به خدا به مسجد نیامدم مگر برای این که دعا کنم تا خدا تو را بیامرزد و اصلاح کند.» (2)
این رأفت اسلامی، و برخورد بزرگوارانه و عفو و گذشت شاگرد برجسته و دست پرورده امیرمۆمنان، نشان می دهد که شاگردان و شیعیان علی علیه السلام باید در هر حال و مقام خصلت عفو و بخشش را از یاد نبرند.
..........................................
پی نوشت:
1) بحارالانوار، ج 41، ص 48.
2) همان، ج 42، ص 157.
عارف واصل مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی
می فرماید: مرا شیخی بود بزرگوار عامل عارف کامل که مانند او را در مراتبی
که گفته شد ندیده ام، از او پرسیدیم که در اصلاح و جلب معارف چه عملی را به
تجربه رسانده است؟
او
گفت: من عملی را در این که گفتی مؤثر ندیدم مگر اینکه در هر شبانه روز یک
بار بر سجده طولانی مداومت شود و در آن سجده بگوید«لا اله الا انت سبحانک
انی کنت من الظالمین» و به هنگام گفتن ذکر خود را در زندان طبیعت، زندانی و
به زنجیرهای اخلاق رذیله بسته ببیند، آنگاه اقرار کند که پروردگار اینکار
را تو بر من نکردی و تو بر من ستم روا نداشتی، بلکه این من بودم که بر خود
ستم کردم و خود را به اینجا انداختم.
از
آداب سجده این است که وقتی که بخواهیم به سجده برویم اول با زانوها به طرف
زمین خم شویم و بعد دستها را پیش از زانوها بر زمین بگذاریم این عملی است
که مرحوم علامه طباطبائی (ره)از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند.
-------
منبع: نکته های نابی از نماز،ص۲۵۵
گویند بهلول در اطراف قصر مدائن بود و با بچه ها مشغول بازی بود.
هارون الرشید که عازم حج بود از آنجا گذر کرد .
وقتی بهلول را دید گفت ای بهلول مرا موعظه کن.
بهلول گفت : از سرنوشت حاکمان گذشته عبرت بگیر .
هارون پرسید چطور ؟
بهلول اشاره ای به قصر کسری ( ایوان مدائن ) کرد و گفت : هذه قصــــورهم
یعنی این قصرهایشان
و سپس اشاره ای به قبرستان قدیمی کرد و گفت : و هذه قبورهم !
یعنی : و این هم قبرهایشان !
هارون بسیار منقلب شد و گفت : چکار کنم که نجات یابم ؟
بهلول گفت : خودت را به قرآن عرضه کن و ببین چه وضعی داری !
پرسید به کجای قرآن ؟
گفت : به این آیه " ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی جحیم "
سوره إنفطار – 14
هارون آشفته حال جدا شد و بهلول به بازیش ادامه داد .
ابلیس بر حضرت عیسی (علیه السلام} آشکار شد و گفت:
تو نبودی که می گفتی جز آنچه خدا مقرّرت کرده است بر تو نرسد ؟
فرمود : بلی .
گفت : پس خویشتن را از قله این کوه فرو انداز اگر مقرّرت باشد که به سلامت مانی !
فرمود : خداوند را رسد که بندگان را آزماید نه بندگان را که خداوند را آزمایند !
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بودند؛ مقید بودند دعای سحر را با افراد خانواده بخوانند و پیش از ماه رمضان از همسایهها اجازه میگرفتند که اگر برای سحر خواب ماندند آنها را بیدار کنند.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در درس تفسیرشان فرموده بودند که من در طول عمرم تا به حال به یاد ندارم که شبهای ماه رمضان را خوابیده باشم. نقل است علامه هنگام افطار پیاده به حرم حضرت معصومه(س) مشرف میشد سپس به خانه میرفت و افطار میکرد.
علامه حسن زاده آملی مینویسد: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی (ره) تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، ایشان فرمود: «آقا دعای سحر حضرت امام باقر(ع) را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرینتر است».
یکی از فضلا میگفت، به مرحوم آیتالله شهید مطهری عرض کردم که شما فوقالعاده از علامه طباطبایی تجلیل میکنید. تعبیر «روحی فداه» را درباره ایشان به کار میبرید، این همه تجلیل به خاطر چیست؟
ایشان فرمود: من فیلسوف و عارف، بسیار دیدهام و احترام مخصوص من به ایشان، نه به خاطر این است که او یک فیلسوف است، بلکه به این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت (ع) است.
علامه روزهاش را با بوسه بر ضریح حضرت معصومه افطار میکرد
علامه طباطبایی قدسسره در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه (س) افطار میکرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرّف میشد و ضریح مقدس را میبوسید. سپس به خانه میرفت و غذا میخورد. ایشان شبهای ماه مبارک در جاهایی که مجالس روضه بود شرکت میکرد و گاهی با تمام وجود گریه میکرد به طوری که بدنش میلرزید.
علامه طباطبایی شبهای رمضان مطالعه و دعا میکرد
علامه طباطبایی در مراتب عرفان و سیر و سلوک معنوی مراحلی را پیموده بود. اهل ذکر و مناجات بود. در بین راه که او را میدیدند غالبا ذکر خدا را بر لب داشت. شاگردانشان نقل میکنند که در جلساتی که در محضر ایشان بودند، وقتی جلسه به سکوت میکشید، دیده میشد که لبهای استاد به ذکر خدا حرکت میکرد. به نوافل مقیّد بود و حتی گاهی دیده میشد که در بین راه مشغول خواندن نمازهای نافله است.
شبهای ماه رمضان تا صبح بیدار بود، مقداری مطالعه میکرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و اذکار مشغول بود. در قم هفتهای حداقل یک بار به حرم حضرت معصومه (س) مشرف میشد و یا در ایام تابستان غالباً به زیارت حضرت رضا (ع) میشتافت. شبها به حرم مطهر مشرف میشد و در بالای سر مینشست و با حال خضوع به زیارت و دعا میپرداخت.
فائده روزه تقواست
علامه در تفسیر سه آیه 183 تا 185 سوره بقره «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»، «أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ ...»و «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ...»
در «المیزان» مطرح کرده که این سه آیه با یکدیگر نازل شده و منظور همان شهر رمضان است. ایشان در بیان فایده روزه و اینکه نفع آن عاید خود انسان میشود میگوید: روزه اطاعتی است که فایدهاش به خود انسان باز میگردد، فائده روزه تقوا است و آن خود سودی است که عایده خود انسان میشود و فائده داشتن تقوا مطلبى است که احدى در آن شک ندارد، چون هر انسانى به فطرت خود این معنا را درک مىکند که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزى که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگى خود جلوگیرى کند، و بدون هیچ قید و شرطى سرگرم لذتهاى جسمى و شهوات بدنى نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگى مادى را هدف بپندارد و سخن کوتاه آنکه از هر چیزى که او را از پروردگار تبارک و تعالى مشغول سازد بپرهیزد.
به تعبیر ایشان، تقوا تنها از راه روزه و خوددارى از شهوات بدست مىآید، و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم معنوى و عمومىترین آن بطوریکه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهرهمند شوند و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، عبارت است از خوددارى از شهوتى که همه مردم در همه اعصار مبتلاى بدانند و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروى خویشتندارى از گناهان در آنان قوت مىگیرد و به تدریج بر اراده خود مسلط مىشوند، آن وقت در برابر هر گناهى عنان اختیار از کف نمىدهند، و نیز در تقرب به خداى سبحان دچار سستى نمىگردند، چون پر واضح است کسى که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن که امرى مباح است اجابت مىکند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانىها شنواتر و مطیعتر خواهد بود.
بنابراین به نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، روزه در اسلام معامله و مبادله نیست، براى اینکه خداى عزوجل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تأثر و اذیت تصور شود و خداى سبحان برى از هر نقص است ، پس هر اثر خوبى که عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتى که باشد تنها عاید خود عبد مىشود، نه خداى تعالى و تقدس، همچنانکه اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمىگردد.
به آقای کوثری گفتند:
آقا روضه نخوان قلب امام ناراحت است،
میخواست بلند شود برود ، حضرت امام فرمودند:
آقای کوثری روضه نخواندی،
گفت حالا بعداً انشاءالله
چرا؟ مگر شما نیامدی روضه بخوانی؟
گفت چرا آمدم ولی گفتند حالا قلب شما ناراحت است،
فرمود آقای کوثری روضه بخوان
روضه زنگ دلِ من است
حرکت قلبِ من است،
میخواهی قلبم از کار بیافتد؟