قدیمی ترین و اولین عکس گرفته شده از " حرم
امام حسین " در سال 1900 میلادی،
قدیمی ترین و اولین عکس گرفته شده از " حرم
امام حسین " در سال 1900 میلادی،
تک تیر انداز خودی را صدا زدم،
گفتم: اوناهاش،اونجاست،بزنش.
اسلحه اش را برداشت،نشانه گرفت،نفسش را حبس کرد
ولی ناگهان اسلحه اش را پایین آورد!
لحظه ای بعد دوباره نشانه گرفت و شلیک کرد.
گفتم: چرا بار اول نزدی؟؟
.
.
به آرامی گفت: «داشت آب می خورد»
یا حســـــــــــــین ...
نوروز در جبهه
نوروز
و ایام عید که می شد- در شرایط عادی جبهه و جنگ – تا پنج روز از صبحگاه
خبری نبود. عیدی بچه ها، سکه های یک تا پنجاه ریالی و اسکناسهای صد تا هزار
ریالی متبرک به دست امام(ره) بود؛ همچنین پولهایی که یادگاری نوشته خود
بچه ها یا فرماندهان بود.غذاهای این ایام بهترین غذاها بود و پذیرایی با
میوه و شیرینی در همه جا دایر. در کنار همه این نعمتها، مراسم جشن و سرور
بود؛ تئاترها و نمایشنامه های نشاط آور که بچه ها خود تهیه و اجرا می کردند
و نمایش فیلمهای سینمایی که زحمت تدارک آنها را نیروهای واحد تبلیغات می
کشیدند.
در این ایام بچه ها راه می افتادند برای عرض تبریک از محل
فرماندهان شروع می کردند و بعد به سنگرهای مجاور می رفتند در حالی که همه
با هم می گفتند: برادرا، برادرا عید شما مبارک. اهل سنگر هم جواب می دادند،
یا به شوخی چیزی می گفتند و از میهمانان دعوت می کردند به داخل سنگر آنها
بروند و پذیرایی بشوند.
هفت سین جبهه
سنت
"هفت سین" چیدن در سفره شب عید را بعضی حفظ کرده بودند منتها با صبغه جنگی
آن. مثل هفت سین گردان تخریب لشکر 27 که عبارت بود از:1-مین سوسکی 2- مین
سبدی 3- سیم تله 4- سیم چین 5 - سیم خاردار 6 - سرنیزه 7- سی چهارC4)) نوعی خرج و
مواد منفجره غیر حساس، سوزن اسلحه، سیمینوف، سمبه و سنگر را هم به عنوان
مواردی از هفت سین ذکر کرده اند که در واحدهای دیگر معمول بوده است.
با جمعی از فرماندهان رفته بودیم خدمت مقام معظم رهبری
تا سخنرانی آقا آغاز شد ، دیدم شهید صیاد شیرازی شروع کرد
ریز به ریز نکات سخنرانی آقا رو می نوشت
بهش گفتم: آقای صیاد! این سخنرانی چندین بار از اخبار
بذار تو خونه بنویس ، چرا اینجا می نویسی؟
شهید صیاد برگشت و گفت:
می نویسم به خاطر اینکه به محض خروج از این مجلس امر
شادی روح شهدای اسلام صلوات
سـاعتـش را :
بر امـام حسـین تنـظیـم نـمـوده ام ،
تـا بـا یاد مصـائبــ ایـشـان و حـوادثـــ عـاشـورایـش تـربیـتـــ پـیـدا کنـم .
دقـیقـه اش را :
بـر مـهـدی قـائـم تنـظیـم نـمـوده ام ،
تـا دقـایـق عمـرم بـی یـاد او نـگذرد ، شایـد کـ ه روزی سـربـازش شـوم .
ثـانیـ ه هـایـش را :
گـرد آن دوازده مـرواریـد مـی گـردانـم ،
تـا بـا نـور آنـان ظـلـمـت خـود را روشنـایـی بـخـشم .
مخـتار: تـو چـرا از قـافـلـ ه عـشـق جـا مـانـدی ؟
کـیـان : راه گـم کـردم ابـو اسحـاق .
مخـتـار : راه بـلـدی چـون تـو کـ ه راه را گـم کنـد ، نـابـلـدان را چـ ه گنـاه ؟
کـیـان : راه را بستـ ه بـودنـد از بـیـراهـ ه رفتـم
هـر چـ ه تـاختـم مـقصـد را نـیـافتـم ،
وقـتـی بـ ه نـینـوا رسیـدم { خـورشیـد بـر نیـزه بـود .
مـختـار: شـرط عشـق جنـون اسـت مـا کـ ه مـانـدیـم ، مجـنـون نـبـودیـم .
کــ ــجـ ـا گـ ـلهـ ـای پـَ ـرپـَ ـر مـ ـیفـ ـروشـ ـنــ ــد؟
شـ ـهـ ـادت را مـ ـکـ ـرّر مـ ـیفـ ـروشـ ـنـ ـد؟
دلـ ـم در حـ ـسـ ـرت پـ ـرواز پـ ـوسـ ـیـ ـد
کــ ــجـ ـا بـ ـال کـ ـبـ ـوتـ ـر مـ ـیفـ ـروشـ ـنــ ــد؟
..
.
شما هم دلتان پــــرواز میخواهد؟ کـبـوتـرهـا منتظرند..
..
..
رنگــ ـــــــ کــــ ـــه گــ ـــرفتی
تشنــ ـــهی یکــ ـــ قطــ ـــره بــ ـــاران
..به نام خدا
من میخواهم در آینده شهـــــید بشوم.
برای این که معلم جلوی خندهاش را بگیـــــره...
پرید وسط حرف مهدی و گفت: ببین مهدی جان!
موضوع انشاء این بود که در آینده میخواهید چه کاره بشین.
باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی.
مثلاً، پدر خودت چه کارست؟
آقا اجازه! شهید شده...
..
بابای این بچه واسه ارامش امروز من و شما شهید شد!!!!!
ایا حق این بچه رو ادا کردیم؟؟؟؟؟
"خواهرم حجابت ...برادرم نگاهت"
..