شهید مطهری درباره مرحوم آیت الله العظمی بروجردی میگویند:
در همین کسالت قلبی که ایشان پیدا کرده بودند که منتهی به فوت ایشان
شد، ظاهرا سه چهار روز هم بیشتر طول نکشید؛ گفتند یک روزی ایشان در همان
حال، خیلی متأثر بود و گفت که من خیلی ناراحتم از اینکه کاری نکرده ام و
میروم.
آنهایی که دور و بری هستند خیال می کنند در این مسائل هم تملق گفتن
خیلی خوب است می گویند: ای آقا، شما چه می فرمایید؟ شما الحمدلله این همه
توفیق پیدا کردید، این همه خدمتها که شما کردید کی کرده؟! ای کاش ما هم مثل شما بودیم. شما که الحمدلله کارهایی که کردید خیلی درخشان است.
ایشان اعتنا نکرد به این حرفها و در جواب آنها این جمله را که حدیث است گفت:
خلّص العمل فان الناقد بصیر بصیر (1) یعنی عمل را خالص بگردان که آن که نقد
می کند، صرافی می کند و عمل را در محک می گذارد، او
خیلی آگاه و بیناست، از زیر نظر او کوچکترین عمل مغشوشی بیرون نمی رود، یعنی چه می گویید ما
کار کردیم؟! از کجا که این عملهای ما عملی باشد که
واقعا خلوص داشته باشد؟ برای خدا بودنش را شما از کجا اینقدر تأمین می کنید؟ (2)
آیت الله صافی گلپایگانی نقل می کنند:
ایشان اگر درباره کسی سخن می گفت، هیچ گاه افراط و تفریط نمی کرد. هم
خودش تملق نمی کرد و هم از تملق دیگران خوشش نمی آمد.
به عنوان مثال:
آقایی که فرد ملایی بود و در تعبیر خواب هم وارد، گفت: کسی خواب دیده
است:
»تمام صفحات قرآن از بین رفته است و تنها یک صفحه مانده است«.
من تعبیر کرده ام:
«آن صفحه باقی مانده جناب عالی هستید!»
مرحوم آیت الله بروجردی، بسیار نارحت شدند، به طوری که با آن آقا دعوا
کردند و فرمودند: «چرا این حرفها را میزنید؟»
یا شاعری درباره امیرالمؤمنین(علیه السلام) شعری گفته بود و چند بیتی
هم درباره آیت الله بروجردی سروده بود؛ سروده اش را آورده بود خدمت ایشان.
روش آیت الله بروجردی این بود که: به شاعرانی که برای ائمه (علیهم السلام)
شعر میگفتند صله می دادند.
او خود نقل میکرد:
«اشعار را در محضر مرحوم آیةاللّه بروجردی خواندم، ولی علیرغم انتظار من، احساس کردم
که ایشان سخت ناراحت شدند و من با خود گفتم: ما آمدیم ایشان را شاد کنیم
قضیه به عکس شد.»
این آقا شعرش را که خواند، آیت الله بروجردی، به او صله ندادند. با این که برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) شعر خوبی گفته بود.
چند بار، خدمتشان عرض کردم: ایشان شعر خوبی گفته اند
.
آقا با عصبانیت، فرمود:
«این دروغها چیست که درباره من گفته است؟ کجا من گفتم اینها را بگوید؟»
عرض کردم: شما فقط برای شعر امیرالمؤمنین(علیه السلام) صله بدهید، چون
انصافاً شعر خوبی است.
خلاصه با زحمت زیاد، ایشان را قانع کردیم که به این آقا هم صله ای
بدهند. خیلی در این امور دقت داشتند که تعبیرها، هیچ وقت، خلاف واقع
نباشد.
یادم هست: یک وقتی من و آقای اخوی، به همراه ایشان، در داخل حیاط نشسته
بودیم. خدمتکار آمد گفت: عده ای از مردم آمده اند خدمت شما برسند.
آقا فرمودند: «من حال ندارم خسته ام.»
عرض کردم: بروند بگویند: آقا مسرور شدند و سلام رساندند. ولی الآن نمی
توانند بیایند.
آقا فرمود: «مسرور نشدم که بگویند مسرور شدم!»
شخصی تقویمی چاپ می کند و عکس آن بزرگوار را روی جلد آن به چاپ می رساند.
این شخص برای کاری خدمت آیت الله می رسد. گویا تقویم را به گونه ای در دست
می گیرد یا صورتی پیش می آید که ایشان متوجه چاپ عکس خود، در تقویم می
شوند. در این هنگام به آن شخص می فرمایند :«خیال می کنی می توانی با این کارها مرا بازی بدهی؟ خیر این طور
نیست.»
آیت الله جعفر سبحانی نقل می کنند:
از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که: تظاهر به تقدس نمی کرد. یک بار
ندیدم ایشان در جلسه ای بنشیند و تسبیح در دست بگیرد و ذکر بگوید.
البته مقصود این نیست که هر کس تسبیح در دست می گیرد و ذکر می گوید
تظاهر به مقدسی می کند؛ زیرا ممکن است، خالصانه باشد. (3)
پاورقی:
.........................................................
(1) بحار، ج13، ص431 با اندکی اختلاف.
(2) کتابخانه طهور.
(3) سایت تبیان.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله
بروجردی