نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۰۲ مطلب با موضوع «گفتار دینی :: اخلاق اسلامی» ثبت شده است



روزی استاد را در مسجد کوفه در محراب امیرالمومنین (علیه السلام) دیدم

که در سجده است؛ گوش فرا دادم،

شنیدم چیزى مى‏فرماید که برایم مفهوم نیست

بعد از مناجات از او پرسیدم: آقا، در سجده چه مى‏فرمودید؟

فرمود: خداوند به تازگى فرزندى به ما عطا کرده،

اسم وى را حسن گذاشته‏ایم،

اختیار وى آن است که ما اختیار کنیم. غذا مى‏دهیم، مى‏خورد،

او را مى‏خوابانیم، مى‏خوابد و هکذا،

من از خدا مى‏خواستم که خداوند مرا مثل حسن نماید.


"احوالات آیت الله پهلوانی تهرانی به نقل از شاگردشان آقای بروجردی"

مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود، هیچ گاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:
" ارباب، آیا حقیقت دارد که خداوند پیش از بدنیا آمدن شما ، جهان را اداره می کرد؟ "
او پاسخ داد: "بله"
 خدمتکار پرسید: ....
"آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آن را همچنان اداره می کند؟"
ارباب دوباره پاسخ داد: "بله"
خدمتکار گفت:
"پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی هم که شما در این دنیا هستید او آن را ادره کند ... "


به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند
به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است
به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی
اعتمادت بزرگترین سرمایه توست ...

اعتماد به خدا    www.ma3ta.com

عارف وارسته مرحوم آیت الله کوهستانی (قدس سره) :

من حرف بیهوده زدن را کمتر از غذای حرام نمی دانم .

این جمله بر سر در مدرسه علمیه کوهستان،واقع در روستای

کوهستان از توابع بهشهر ، نصب شده است.

                                                               منبع : بر قله پارسایی.ص 423

نماز اول وقت بخوان

حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا هاشمى نژاد فرمودند: یک پیرمرد مسنّى ماه مبارک رمضان به مسجد لاله زار مى آمد خیلى آدم موفقى بود همیشه قبل از اذان توى مسجد بود.
به او گفتم حاج آقا شما خیلى موفق هستید من هر روز که مسجد مى آیم مى بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید. گفت: نه آقا من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم بعد گفت: من در نوجوانى به مشهد رفتم مرحوم (حاج شیخ حسنعلى)  باغچه اى در نخودک داشت به آنجا رفتم و ایشان را پیدا کردم و به ایشان گفتم: من سه حاجت مهم دارم دلم مى خواهد هر سه تا را خدا توى جوانى به من بدهد. یک چیزى یادم بدهید. فرمودند: چى مى خواهى؟ گفتم: یکى دلم مى خواهد در جوانى به حج مشرف شوم چون حج در جوانى یک لذت دیگرى دارد.فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان .
گفتم: دومین حاجتم این است که دلم مى خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند.فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. سوم اینکه خدا یک کسب آبرومندى به من عنایت فرماید. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.
این عملى را که ایشان فرمودند من شروع کردم و توى فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم هم زن مؤ منه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد.

                   منبع: داستانهایی از مردان خدا - میر خلف زاده


 - منتظر مهدی عج,رزمنده سایبری,طلبه و رزمنده جنگ نرم,حسین کلاکج,رها فدایی امام زمان و رهبر,چشمان باز ,محمد طلایی,حامد پناهی,گـوشـ ه نٍِشیـن حرم امام زادگان عشق,فرشید سرباز,سبوی غم ,خادم العباس,مصطفی فارسی,علمدار کربلا,سربازان مهدی عج,محب شهادت,مجاهدمقدس فدایی حضرت رباب,محمد رضایی,

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

● قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

● قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

● قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود  :

≺ برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان ≻

≺ برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان ≻

≺ برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان ≻


جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!


شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت شاه کلید است!

گویند : دو نفر با هم همسفر بودند. در حین سفر در بیابان یکی از

آن دو ،خشمگین شد و دیگری را سیلی محکمی زد .

فرد مضروب بی آنکه واکنشی نشان دهد ، نشست و روی شنهای

بیابان نوشت : همسفرم فلانی مرا سیلی زد.

آنـــان همــــچنان به مسیر خود ادامه دادند تا به کنار رودخــانه ای

رسیدند .

فردی که سیلی خورده بود ، پایش لغزید و در رودخانه افتاد .

همسفرش دست او را گرفت و از غرق شدن نجات داد.

آن فرد ، این بار بر روی سنگی حکاکی کرد و نوشت : داشتم غرق

میشدم . همسفرم فلانی دستم را گرفت و جانم را نجات داد .

همســــفرش با تعـجب پرسید : چرا وقتی تو را سیلی زدم بر روی

شنها نوشتی اما حالا که نجاتت دادم بر روی سنگ حک کردی ؟

او پاسخ داد : دوست من ! خوبی را باید بر دل حک کنیم تا بماند

اما بدی را باید بر شن ها بنویسیم تا وقتی نسیمی آمد ،

آثار آن را محو کند !

نکته : متأسفانه بسیاری از افراد بدی ها را بر دل حک می کنند و خوبی ها را به باد فراموشی می سپارند . چه زیباست خوبیها را در دلمان جاودانه کنیم و بدیها را از یاد ببریم تا همیشه روحی آسوده و دلی با صفا داشته باشیـــــــــــــــــم .

سر سفره عقد نشسته بودیم، عاقد که خطبه را خواند، صدای اذان بلند شد.

حسین برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد، دوستم کنارم ایستاد و گفت:

این مرد برای تو شوهر نمی شود!

متعجب و نگران پرسیدم: چرا؟

گفت: کسی که این قدر به نماز و مسائل عبادی اش مقید باشد

جایش توی این دنیا نیست.

شهید حسین دولتی ... یادش گرامی باد

تا قبول نکنیم مقصریم به جایی نمی رسیم و مادامی که مرتب در

توجیهات نفس هستیم به هیچ وجه حرکت نخواهیم کرد



انسان می گوید گرفتارم،مشکل دارم-خدا نجاتمان دهد-عزیز من دنیا

جای مشکلات و سختی هاست اینها بهانه است

می گوید استاد نیست فکر می کند اگر استاد باشد،به او می گوید

شما یک ساعت بیشتر بخواب،من به جای شما نماز شب می خوانم،

این حرفها نیست استاد می گوید بلند شو،و زحمت بکش نفست را

با تقوا،ریاضت بده سختی بده!!!

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسى که به من ظلم نموده، بخشش به کسى که مرا محروم کرده، رابطه با کسى که با من قطع رابطه کرده، 
و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم براى عبرت باشد.



پنج جمله زیبا از رسول اکرم (ص) :

1 - شما را مژده می دهم و شما به دیگران مژده بدهید که: هر کس شهادت دهد که خدایی بجز خدای یگانه نیست و بدان معتقد باشد وارد بهشت می شود.

2 - خدا روزی بنده مومن خویش را از جایی که انتظار ندارد می رساند.

3 - نشان منافق سه چیز است: سخن به دروغ گوید، از وعده تخلف کند و در امانت خیانت نماید.

4 - آیا دوست داری دلت نرم شود و حاجت خود بیابی، بر یتیم رحمت آور، وی را بنواز و از غذای خویش بدو بخوران تا دلت نرم شود و حاجت خود بیابی. 

 5 - اگر می خواهید پیش خداوند منزلتی بلند یابید خشونت را به بردباری و محرومیت را به عطا تلافی کنید.




پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله سوره مطفّفین را برای اهل مدینه تلاوت فرمود سپس افزود: پنج چیز در برابر پنج چیز است. عرض کردند: اى رسول خدا ، کدام پنج در مقابل کدام پنج است؟ فرمود:

1 - هیچ قومى عهدشکنى نکردند مگر این که خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلّط ساخت.
2 - هیچ جمعیتى به غیر حکم الهى حکم نکردند مگر این که فقر در میان آنها زیاد شد.
3 - در میان هیچ ملّتى فحشا ظاهر نشد مگر این که مرگ و میر در میان آنها فراوان گشت.

4 - هیچ گروهى کم فروشى نکردند مگر این که زراعت آنها از بین رفت و قحطى آنها را فرو گرفت.

5 - هیچ قومی زکات را منع نکرد مگر این که باران از آنها قطع شد.



هفت ویژگی بنده واقعی

بنده و معبود

چطور میتوانیم بفهمیم به حقیقت عبودیت پی برده ایم ؟

می گویند : ابوطلحه انصاری در مدینه باغی داشت و کسی که درمدینه باغ داشت امتیاز خوبی بود . روزی داشت قرآن میخواند . این آیه را خواند : از آنچه دوست دارید انفاق کنید . پیش خودش گفت : من این باغ را دوست دارم . پیش پیامبر رفت و گفت : من می خواهم این باغ را انفاق کنم . این حقیقت قرآن خواندن است . یعنی کسی که این طوری از قرآن اثر پذیرفت.

 ملا فیض کاشانی کتابی بنام محجة البیضا نقل میکند : یک جوانی در مدینه خیلی زیبا عبادت می کرد . دختری عاشق این جوان شد . عشق مجازی . این دختر روزها می آمد و نماز او را تماشا می کرد ولی پسر به او محل نمیگذاشت . روزی دختر جلوی او را گرفت و گفت : من از عشق تو دارم می میرم . تو شهوت و غریزه نداری و اصلا به من نگاه نمی کنی . جوان گفت : من هم شهوت دارم و چه کسی از گناه بدش می آید ؟ انسان به خودش فشار می آورد که گناه نکند ولی یک آیه دست من را می بندد . این که خدا می گوید : من چشم اشاره شما و نیت شما را می دانم . وقتی خدا این را می داند ، من چطور می توانم این گناه را انجام بدهم . یعنی نماز خواندن در مسجد کوفه این اثر را روی او گذاشته بود . میگویند : خانم با این آیه تغییر کرد .

شبی که رسول اکرم به معراج رفت ، خدا از او سوال کرد : ای احمد چه زمانی بنده ، بنده ی واقعی من است ؟ گفت : نمی دانم . البته ندانستن در برابر پروردگار . خدا فرمود : اگر هفت ویژگی در بنده ای بود ، او بنده ی واقعی من است . اگر نماز ، روزه ، دعا و انفاقتان در شما این هفت شاخصه را نشان داد و احساس می کنید که این حالات را که البته درجه دارد ، در شما ایجاد می کند ، این حقیقت عبادت است .

          ادامــــــــه مطلب را ببینید