نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۷ مطلب با موضوع «گفتار دینی :: فرق و مذاهب و جریانات سیاسی» ثبت شده است

ایرانیان چگونه شیعه شدند؟

 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درآخرین حج خود در منطقه ای به نام جحفه، پسرعموی خویش علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را به دستور قرآن، پس از خود بر مسلمین ولایت داد، ولی بعد از وفات پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) عده‌ای از اصحاب ایشان در محلی بنام سقیفه بنی ساعد جمع شده و برای جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به بحث نشستند، این درحالی بود که علی ابن ابی طالب (علیه السلام) و عده‌ای از اصحاب در میان غم و اندوه وصف ناشدنی در منزل عایشه گرد آمده بودند و تدارک خاک سپاری آن حضرت را می‌دادند.

طی سقیفه بنی ساعد ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب گردید و علی ابن ابی طالب (علیه السلام) نیز با آن که می‌دانست حقش پایمال شده ولی به خاطر مصالح اسلام سکوت کرد و با ابوبکر بیعت نمود، ولی عده‌ای از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که خلافت ابوبکر را قبول نداشتند، علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را خلیفه اول و امام برحق می‌دانستند این عده را شیعه می‌نامند.
 شیعه در لغت به معنای پیرو است. به نقل از بزرگان شیعه و سنی برای اولین بار لفظ شیعه برای پیراوان حضرت علی (علیه السلام) توسط خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) صورت گرفته است. خوارزمی که از مشهورترین مفسرین اهل است در فصل نهم کتاب "مناقب" خود به سند جابر بن عبدالله می‌نویسند: در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که علی (علیه السلام) رو به ما آمد. حضرت فرمود: «قَدْ اَتَاکُمْ اَخِی – رو به شما آمد برادر من». آنگاه دست علی (علیه السلام) را گرفت و رو به کعبه نمود و فرمود: قسم به کسی که جانم در دست اوست، این (علی علیه السلام) و شیعان او در روز قیامت رستگارانند. [1]

اسلام در ایران

سابقه دین اسلام در سرزمین ایران به عصر حیات پیامبر اکرم (صلی علیه و آله وسلم) و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران بر می‌گردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، در سال 16 هجری و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خلیفه دوم می‌باشد که ایران در آن زمان به دست ایشان فتح شده است.

تشیع در ایران

اما سؤال اساسی این است که به رغم ورود اسلام به ایران در دوره خلفا و همچنین به رغم آنکه ایرانیان قرون اولیه، اکثراً از اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اینک شاهد اکثریت ایرانیان شیعی هستیم؟

خرقه ی آتشین
کمیل بن زیاد نخعی نیمه شبی همراه حضرت علی علیه السلام از مسحد کوفه خارج شدند در تاریکی شب از کوچه های کوفه عبور می کردند تا به خانه ای رسیدند از آن خانه صدای تلاوت قرآن به گوش می رسید، معلوم بود مرد پارسایی از بستر راحت برخاسته و باصدایی دانشین و پرشور قرآن می خواند آن چنان که گریه و بغض گلویش را گرفته بود کمیل سخت تحت تأثیر آن صدا قرار گرفت

آن مرد این آیه را می خواند:

(أ مَّن هُوَ قانِتٌ اناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحذَرُ الاخِرَةَ وَ یَرجُوا رَحمَةَ رَبِّهِ قُل هَل یَستَوی الَذینَ یَعلَمُونَ وَ الَّذینَ لایَعلَمُونَ إنَّما یَتذَکَّرُ أُولُوا الألباب)

{آیا کسانی که در زیورهای دنیا غرق هستند بهترند} یا آن کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو آیا کسانی که می دانند یکسان هستند؟! تنها خردمندان متذکر می شوند.

وقتی کمیل این آیه را با آن صدای پرسوز می شنید، چنان دگرگون شد که با خود گفت: ای کاش مویی بر بدن این قاری می شدم و صدای قرآن او را می شنیدم! حضرت علی علیه السلام از دگرگونی حال کمیل به خاطر آن صدای پرسوز و گداز آکاه شد و به او فرمود:

ای کمیل! صدای پراندوه این قاری تو را حیران و شگفت زده نکند؛ چرا که او از دوزخیان است و بعد از مدتی راز این سخن را به تو خواهم گفت. این سخن مولا، کمیل را از دو جهت شگفت زده کرد؛ یکی این که حضرت از دگرگونی درونی کمیل خبر داد و دیگر این که او را از دوزخی بودن آن خواننده ی قرآن باخبر کرد. مدتی گذشت تا این که جنگ نهروان پیش آمد.

در این جنگ کسانی که با قرآن سر و کار داشتند علی علیه السلام را کافر خواندند و با او به جنگ برخاستند. کمیل چون سربازی جانباز همراه علی علیه السلام بود و علی که شمشیرش از خون آن کوردلان مقدس مآب سیراب شده بود، متوجه کمیل شد، ناگهان نوک شمشیرش را بر سر یکی از هلاک شدگان فرود آورد و فرمود: ای کمیل! آن کسی که در آن نیمه شب قرآن را با آن سوز و گداز می خواند همین شخص است. کمیل سخت تکان خورد و به اشتباه خویش پی برد و دانست که نباید ظاهر افراد او را گول بزند. او در حالی که بسیار ناراحت بود، خود را روی قدم های بارک حضرت انداخت و از خدا طلب آمرزش کرد .

نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد
ای بسا خـــرقه که مســـتوجب آتش باشد .





آیا القاب صدیق و فاروق به عمر وابوبکر داده شده است؟

( سلسله مباحث پاسخ به شبهات وهابیون و اهل سنت )


معروف و مشهور است که اهل سنت به عمر لقب فاروق و به ابوبکر لقب صدیق می دهند،در حالی که طبق کتب معروف مورد تاییدشان، این القاب مناسب شان این دو نفر نیست بلکه این القاب برای شخص دیگر ثابت شده است:

«توسل» شرک نیست

توسل


همچنان که در تفاسیر قرآن آمده: وسیله به معنی «تقرب جستن و یا چیزی که باعث نزدیکی به دیگری از روی علاقه و رغبت می شود» است .[۱]

خداوند به مقتضای لطف و رحمت بی انتهای خویش، اسباب و وسایل هدایت مردم را فراهم کرده است که یکی از آن وسایل فرستادن پیامبران و نزول کتب آسمانی و راهنمایی رهبران دینی است.

هر چند خداوند می تواند بدون واسطه، فیض خود را به موجودات برساند، ولی سنت الهی بر این تعلق گرفته که جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و عوامل قرار دهد و فیض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا کند. در روایتی امام صادق(علیه السلام) می فرماید: "اَبَی اللهُ أنْ یَجْرِیَ الْاَشْیَاءُ اِلَّا بِالأسْبَابِ؛ [۲] خداوند امور و اشیا را از طریق علل و سببش جاری می سازد".
بر این اساس است که انسان در همه کارهای زندگی به اسباب و وسایل توسل می کند.

خداوند برای اعطای فیض خویش، راه ها و اسباب خیری را مشخص کرده است، مانند نماز، روزه، نیکی به یتیم، خدمت به مردم و غیره.

از جمله اسباب و عوامل، نزول فیض و رحمت الهی، وجود انسان های به حق رسیده یعنی امامان و پیامبران هستند.
امام علی (علیه السلام) در روایتی، وسائلی ذکر کرده که برای نزدیک شدن انسان به خدا می توان از آنها بهره برد، مانند ایمان به خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا و کلمه اخلاص (لا اله الا الله) و نماز و زکات و روزه و حج و عمره و صله رحم و انفاق و کارهای نیک.[۳]
همان طوری که امور برشمرده، وسیله نزدیکی به خداوند هستند، استمداد از ارواح مطهر پیامبران و اولیای الهی نیز وسیله تقرب به خداوند است که در قرآن و روایات بدان اشاره شده است. قرآن مجید می فرماید:"وابتغوا الیه الوسیله"؛ به سوی او وسیله به دست آورید. [مائده، آیه ۳۵] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد شیوه توسل فرمود: "الَّلهُمَّ انِّی أسْألُکَ وَ أتَوَجّهُ اِلَیْکَ بِنَبیّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ".[۴]

بنابراین توسل، لازمه زندگی انسان در جهان هستی است که بر آن قانون اسباب و عوامل حکم‌فرما است.

در این بین، پیامبران و امامان به جهت نزدیکی و قرب به خداوند، نیز به خاطر این که صفات الهی در آنان به گونه کامل تر از دیگر موجودات تجلی یافته است، مورد توسل قرار می گیرند. اینان تجلی گاه صفات خداوندند، یعنی همان گونه که خداوند رحمان و رحیم و جبار و سمیع و علیم است، در حد نازل تر، صفات و اسمای الهی در این انسان های به خدا پیوسته و تجلی یافته است. پس شایسته ترین افراد برای توسل و شفاعت و رسیدن به خداوند این انسان های صالح هستند.

انسان با توسل به پیامبران و امامان، به مرتبه نازل وجود الهی تمسک و توسل یافته است.
اضافه می کنیم که توسّل یعنی کسی را در پیشگاه خداوند شفیع قرار دادن.
 البته آدمی می‏ تواند و مجاز است که مستقیماً از خداوندحاجت خود را بخواهد؛ ولی اگر بتواند در این مسیر دعای دیگران ـ به خصوص مقرّبان به درگاه الهی را هم همراه خودش کند، احتمال تأثیر بیش‏تری در کار خواهد بود. ولی اگر خداوند به طور کلی فراموش گردد و تنها وسایط دیده شوند،بدیهی است که این امر با آموزه‏های دینی و قرآنی سازگاری ندارد.

اما اینکه چرا به ائمه (علیهم السلام) توسل می‏ جوییم؟ علت‏ های مختلفی دارد:
مهمترین آن دستور خداست، خداوند در قرآن فرموده است: "وَابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَهِ" [مائده آیه ۳۵]؛ به سوی خداوند وسیله برگیرید، این وسیله می‏ تواند اعمال صالح باشد و می‏ تواند شخص صالح و وجیهی باشد. زیرا انسان آلوده و گنهکار چون از ساحت قرب الهی دور است با استشفاع از محبوبین درگاه خدا تضمین بهتری برای درخواست خود می‏ یابد.

در قرآن نیز آیاتی در مورد توسل به اولیا آمده است. فرزندان یعقوب هنگام پشیمانی از گناه خود به یعقوب(علیه السلام) گفتند: "یَا اَبَانَا اسْتَغْفِرْلَنَا" [یوسف آیه ۹۷] ؛ ای پدر! تو برای ما طلب آمرزش نما.

 در آیه دیگر می‏ فرماید: "وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جَاوُءکَ فَاسْتَغْفِرْوالله وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواللهَ تَوَّاباً رَحِیماً" [نساء آیه ۶۴]؛ اگر به هنگام ستم برخویش نزد تو آیند "ای پیامبر" واستغفار کرده و تو نیز برای آنان استغفار کنی خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت".

 

پی نوشت :
۱ . تفسیر نمونه، ج۴، ص ۴۶۴.
۲ . کافی،چ۱، ص ۱۸۳.
۳ . نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۹ ، فیض الاسلام.
۴ .سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۴۴۱.

دنیا با بحران معنویت مواجه است. این عبارتی است که بارها در رسانه‌‌ها مطرح می‌شود. بحرانی که جوانان را به سوی اموری متضاد جهت رهایی از این بحران می‌کشاند. لذا هر ازگاهی فرقه‌های عجیب و غریب سربرمی آورد تا تشنگان معنویت را سیراب کند یا سرگرم نماید. در این میان برخی از ادیان و مذاهب غیرابراهیمی و حتی گاه انسان ساز به عنوان فلسفه جایگزین معنویت معرفی می‌شود؛ چرا که نیاز به معنویت نیازی طبیعی است و اگر پاسخ داده نشود، انسان دچار بحران‌های روحی و روانی می‌شود. از این رو حتی مخالفان دین در غرب نیز در اندیشه جایگزین سازی معنویت با فلسفه‌های انسانی به عنوان دین انسانی بودند.
با این همه تفاوت‌های آشکاری میان ادیان ابراهیمی به ویژه اسلام و غیرابراهیمی وجود دارد. این تفاوت تنها در روش‌‌ها نیست، بلکه در اهداف غایی است. اهداف غایی همان چیزی است که از آن به فلسفه دین یاد می‌شود.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه ای از تفاوت‌های میان ریاضت شرعی در اسلام و عرفان اسلامی را با ریاضت و عرفان غیراسلامی به ویژه ریاضت‌های مبتنی بر مبنای هندوئیسم، بودیسم و آنچه به عنوان عرفان سرخ پوستی مطرح شده بیان کند.
 
ریاضت مبتنی بر ربانی شدن

چه تفاوتی است میان این دو نوع خون ریختن ؟


1381920_1411238382441861_1191085371_n.jpg


یکی خونی است که در راه امام حسین علیه السلام


و دفاع از دین و میهن اسلامی ریخته شده


و


دیگری خونی است که به اسم امام حسین (ع)


اما در حقیقت در جهت خدشه دار کردن


و منفور نشان دادن چهره شیعیان در جهان ریخته شده


خدایا به همه ما، مقدم بر شور حسینی ،

شعور حسینی عنایت بفرما

ده دلیل تاریخی برای بی اعتمادی به آمریــــکا


مقام معظم رهبری در مراسم تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاه های افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران فرمودند؛ «ما به امریکایی ها بدبینیم و هیچ اعتمادی به آنان نداریم، دولت آمریکا غیرقابل اعتماد و خودبرتربین و غیرمنطقی و عهدشکن است و دولتی در تصرف شبکه صهیونیسم بین المللی است که به خاطر صهیونیستها مجبور است با رژیم غاصب مماشات کنند و نرمش نشان دهند... ما از تحرک دیپلماسی دولت حمایت می کنیم و به تلاش دیپلماسی اهمیت میدهیم و از آنچه در سفر اخیر بود حمایت می کنیم البته برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود لکن ما به هیئت دیپلماسی دولت خدمتگزار خوشبین هستیم ولی به آمریکاییها بدبینیم. دولت آمریکا غیرقابل اعتماد و خودبرتربین و عهدشکن است.»

اما دلیل این بی اعتمادی چیست و ریشه های تاریخی آن کدام است؟ پاسخ این سوال را باید در رفتار آمریکا با ایران طی چند دهه اخیر جست وجو کرد.

منبع : سایت عشق مهدی (عج)

شبهه : بین اعتقادات شیعه در جانشینی پیامبر و اعتقادات یهود در جانشینی یوشع بن نون ارتباط وجود دارد؟

جواب:

یکی از سنت‌های الهی که در اسلام و امت‌های پیشین بوده است، مسئله و صایت و تعیین وصی برای پیامبران می‌‌باشد و کتاب‌های تاریخی، اسامی اوصیای پیامبران را نوشته‌اند؛ البته بنابر گفتة خداوند سنت‌های الهی تغییر ناپذیر است؛ «لن تجد لسنة الله تبدیلا»[1].

مسعودی نام اوصیای پیامبران خدا را از حضرت آدم(علیه‌السّلام)‌ تا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) پشت سر هم آورده است و می‌نویسد: وصی آدم(علیه‌السّلام)‌ هبة الله(علیه‌السّلام)‌، وصی ابراهیم(علیه‌السّلام)‌ و اسماعیل(علیه السلام) و وصی یعقوب(علیه‌السّلام)‌ یوسف(علیه‌السّلام)‌ وصی موسی(علیه‌السّلام)‌ یوشع بن نون و وصی خاتم پیامبران علی ابن ابیطالب و یازده فرزند او می‌باشند.[2]

داستان جانشینی یوشع بن نون، وصی حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ در تورات، کتاب قاموس، واژه یوشع آمده‌است و در پایان، اصحاب بیست و هفتم، از سفر عدد، انتصاب از سوی خداوند به عنوان وصی حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ آمده‌است.



یعقوبی می‌نویسد: چون مرگ موسی(علیه‌السّلام)‌ فرا رسید، خداوند عزوجل به او فرمان داد تا یوشع بن نون را درون قبه الرمان بخواند و دست خود را بر اندام او بگذارد تا بر کتش به اندام یوشع بن نون منتقل شود و او را وصی خود گرداند و امور بنی اسرائیل را به او بسپارد.[3]

البته بین وصی خاتم پیامبران و وصی حضرت موسی به عنوان وصی حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ یوشع بن نون که همراه حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ در کوه سینا حضور داشت و آلوده به گوساله پرستی نشد و خداوند به حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ فرمان داد تا او را وصی خود گرداند تا سپس از او گروه خداپرستان را رهبری کند و حضرت علی(علیه‌السّلام)‌ نیز همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در غار حرا حضور داشت و هرگز بتی را نپرستید و خداوند هم به خاتم پیامبران دستور داد تا هنگام بازگشت از حجة الوداع در برابر حاجیان او را به عنوان وصی خود معرفی کند، وجه تشابه وجود دارد.[4]

همچنین بین برخی احکام و قوانین دین اسلام و ادیان سابق تشابهاتی وجود دارد، از جمله اینکه ادیان الهی در اصول دعوت انسان‌ها به توحید و یکتاپرستی و نبوت و معاد یکسان‌اند، اما وجه تمایز اسلام با ادیان دیگر الهی، عدم تحریف آن است و اینکه بعضی احکام در امت‌های پیشین بوده و در اسلام نسخ شده‌است، اما امر وصایت در امت‌های پیشین بوده و نسخ هم نشده، بلکه روایات زیادی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسیده‌است که به برخی از آنها شاراه می‌شود:

1ـ پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید:‌ «لیأتین علی امتی ما اتی علی بنی اسرائیل حذو النعل بالنعل»؛[5] هر چه بر امت موسی آمده‌است، بر امت من خواهد آمد نظیر آن؛ و وصایت حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ به یوشع بن نون یکی از امور واقع در بنی اسرائیل بوده‌است و وصایت علی(علیه‌السّلام)‌ هم در امت اسلام واقع شده که در حدیث منزلت به آن اشاره شده است.

2ـ حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»؛[6]همان گونه که حضرت موسی (علیه السّلام) وصیی به نام هارون داشت من هم وصی دارم. آنگاه روی به حضرت علی (علیه السّلام) کرد و فرمود: تو به منزله هارون برای موسی هستی، گرچه هارون قبل از موسی (علیه السّلام) از دنیا رفت، ولی یوشع بن نون وصی بعد از رحلت حضرت موسی (علیه السّلام) بود.

3ـ‌ طبرانی از قول سلمان فارسی آورده است که به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گفتم:‌ «هر پیامبری وصی داشته است، وصی بعد از تو کیست؟» سلمان می‌گوید: «پاسخم را نداد، بعد از مدتی مرا دید و فرمود: سلمان!» به خدمت او شتافتم و گفتم: بلی،‌ فرمود: «می‌دانی وصی موسی چه کسی بوده‌است؟» گفتم: «آری یوشع بن نون.« فرمود: چرا؟ عرض کردم: «از آن جهت که از همه مردم آن روزگار داناتر بودم». فرمود: «همین طور هم وصی من و مخزن الاسرار من و بهترین یادگار من که وظیفه مرا به عهده می‌گیرد و دینم را ادا می‌کند، علی بن ابیطالب است».[7]

4ـ بریده صحابه می‌گوید رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «لکل نبی وصی و وارث و انّ علیا وصی و وارثی».[8]ورسول خدا (صلی الله علیه وآله) از اول بعثت و از روزی که عشیره و اقربین خود را جمع کرد، بحث وصایت را مطرح کرد و در سخنان صحابه آن حضرت و خود علی بن ابیطالب (علیه السّلام) هم زیاد است که فرمود:‌« انا اخو رسول الله ووصیه».[9] و در کلام امام حسن (علیه السّلام) هم آمده‌است که فرمود: «انا الحسن بن علی و انا ابن النبی و انا ابن الوصی»[10] که خود را امام حسن (علیه السّلام) فرزند وصی و فرزند نبی معرفی می‌کند و خود حضرت هم به این لقب مشهور بوده‌اند. در تاج العروس ذیل واژه وصی آمده‌است:‌«الوصی کفنی لقب علی » (رضی الله عنه) وصی لقب حضرت علی (علیه السّلام) است».[11]

و لسان العرب در ذیل وصی آورده است که به حضرت علی (علیه السّلام) وصی می‌گفتند. مبرد در کتاب الکامل آورده است:‌«وصی همان کسی است که ابن ملجم با کشتن او کاخ آمال امت را درهم کوبید».[12]

با توجه به آنچه گفته شد،‌روشن می‌شود که هر پیامبری وصی داشته است و خود پیامبر هم وصی دارد و آنچه بر امت موسی (علیه السّلام) آمده‌است، در این امت هم خواهد آمد و سخن آن حضرت تصریح دارد که وصی حضرت موسی (علیه السّلام) یوشع بن نون بوده و وصی آن حضرت،‌حضرت علی (علیه السّلام) است.

اینکه شیعه معتقد به وصایت است، مبدأ این تشابه و اعتقاد سخنان حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) است که کلام وحی است: «وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» و اینکه در امت‌های پیشین نیز بوده و حضرت موسی هم برای خود وصی معین نموده‌اند، این تشابه با دین الهی حضرت موسی (علیه السّلام) و اینکه در این مورد نسخ حکم وصایت نیامده است، هیچ گونه منقصتی را ایجاد نمی‌کند و ما مکلف به اخذ اعتقادات و عمل به احکام اسلام هستیم و تشابه و عدم آن با احکام امتهای پیشین موجب رد حکم الهی یا قبول آن نیست و این تشابه نه تنها شبه آفرین نیست، بلکه مؤید و مؤکد و نشانگر این مطلب است که تعیین وصی برای پیامبران از سنت‌های الهی است و از اصول ثابت همه ادیان الهی می‌باشد که در امت‌های پیشین و انبیای قبل از نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) جاری بوده‌است و در امت اسلام و نبوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم جاری شده‌است.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نویس :

[1] ـ احزاب/62.

[2] ـ مسعودی، اثبات الوصیه، چاپ حیدریه،‌ نجف ص 75 ـ‌70.

[3] تاریخ یعقوبی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ج1، ص73.

[4] ـ امام احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 237.

[5] ـ علامه مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج 1، ص 292.

[6] ـ مسلم صحیح، ج 6، ص 120، باب فضائل.

[7] ـ هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، 113.

[8] ـ ابن عساکر، تاریخ، ج 3، 5.

[9]ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، 28.

[10] ـ هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، 146.

[11] ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 2، 175.

[12] ـ مبرد الکامل، ج 2، 152، به نقل از معالم المدرستین، تالیف علامه مرتی عسکری، ج 1، 324.


عبدالعزیز بن باز؛ دشمن امیرالمؤمنین (ع) و مفتی اعظم آتش افروزان وهابی

یکی از علمای وهابیت که نقش مهمی در احیای تفکرات، ابن­ تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه و محمدبن عبدالوهاب داشته ، عبدالعزیز بن باز است که نزد وهابیان به مفتی اعظم مشهور است برای اینکه بیشتر با او آشنا شویم زندگی‌نامه، فعالیت‌ها، فتواها ‌و تفکرات او را مرور می­کنیم.

عبدالعزیز بن عبدالله بن عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله بن باز در بیست و یکم نوامبر ۱۹۱۰ میلادی برابر با چهاردهم ذوالحجّه ۱۳۳۰هجری قمری در شهر ریاض عربستان سعودی به دنیا آمد. در سال ۱۹۱۳میلادی پدرش باز بن عبدالله و در سال ۱۹۲۱مادرش حفصه بنت سمیح درگذشت. در ۱۹۳۶ عبدالعزیز ابن باز بینایی خود را از دست داد.

 مهم‌ترین استادان او در اصول، فقه و ادبیات عرب، محمود بن ابراهیم بن عبدالطیف الشیخ، محمد بن عبدالطیف بن حسن الشیخ، سعد بن محمد بن عتیق القاضی، حامد بن فارص بودند. وی در محضر سعد بخاری تجوید قرآن را آموخت.
 

بن باز بعداز مدتی قرآن را حفظ کرده و نزد سعد وقاص بخاری، تجوید قرآن را آموخت و علوم شریعت را از مشاهیر علمای نجد مانند؛شیخ محمد بن عبدالطیف بن حسن الشیخ، شیخ صالح بن عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن­حسین آل الشیخ، الشیخ سعد بن حمد آل الشیخ، فرا گرفت که بیشترین استفاده علمی را از محمود بن ابراهیم بن عبدالطیف الشیخ، برده است.

بن باز که صرف شاگردی نزد اساتید را یک نوع فریب نفس می‌دانست، عزم خود را راسخ کرده و تلاش تحقیقی خود را از مهمترین کتب اهل سنت با جدیت تمام ادامه داد تا اینکه در علوم شریعت، متن حدیث، سند و بحث توحید طبق شیوه سلف و فقه حنبلی به چنان نبوغی رسید که از مشهورترین علماء حنفی بشمار رفت.

فعالیت‌های مهمّ بن باز
 بن باز دارای مسئولیت ها و مناصب حکومتی مختلفی بوده است که برخی از آنان عبارتنند از :

  •  قضاوت در منطقه «الخرج » به مدت 14 سال و چند ماه بین سالهای 1357تا 1371ق که زمان تعیین وی به قضاوت جمادی الاخر سال 1357ق بوده است.
  •  تدریس در دانشکده و آکادمی علوم ریاض از سال 1372ق تا سال 1380ق در علوم فقه توحید وحدیث .
  •  نایب رئیس دانشگاه اسلامی مدینه منوره از سال 1381ق تا سال 1390ق
  •  ریاست دانشگاه اسلامی مدینه از سال 1390ق تا 1395ق بعد از وفات رئیس دانشگاه شیخ محمد بن ابراهیم آل الشیخ در رمضان 1389 ق
  •  رئیس کل ادارات پِژوهشهای علمی وفتوا و تبلیغ و ارشاد توسط حکم پادشاه در تاریخ 14/10/1395 ق که این منصب تا سال 1414 ق ادامه داشت. گفتنی است که این منصب هم رتبه ی وزیر است.
  •  مفتی اعظم عربستان و رئیس هئیت بزرگان علماء اسلامی و رئیس اداره پِژهشهای زیادی را هم در مجالس علمی و اسلامی دیگری داشته است که عبارتند از:

 رئیس هئیت بزرگان علمای اسلامی (هئیت کبار العلماء):
 این هیئت عالی ترین هسته صدور فتوا در عربستان سعودی محسوب می گردد. این هیئت متشکل از 20عالم دینی است که پیرو مذهب حنبلی با قرائت ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب می باشند این تشکل دارای سوابقی دیرینه است پس از آن که دولت سوم سعودی که توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمان الفصیل آل سعود تشکیل شد هیئت کبار علما از نظر اداری و فنی گسترش یافته و تشکیلات آن در داخل و خارج از کشور قوت یافت .

 در سال 1391ق شیخ ابراهیم بن محمد آل شیخ به ریاست هیئت فوق الذکر منصوب گردیده و این هسته به «ادارات تحقیقات علمی و الافتاء»تغییر نام یافت . شیخ محمد بن آل ابراهیم آل شیخ در سال 1395ق به عنوان «وزیر عدل»منصوب گردید.

 در سال 1395ق شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز به ریاست تشکلات فوق الذکر منصوب و هسته مزبور به «دبیر خانه ادارات تحقیقات علمی و فتوا و تبلیغات و ارشاد »تغییر نام نهاد.

سابقه تشیع درمعتبر ترین، کتب اهل سنت و شیعه 


در قرآن کریم بدترین و بهترین مخلوقات این‌گونه بیان شده‌اند: «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ، إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»؛[ بینه، 6- 7] کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخ‌اند، جاودانه در آن می‌مانند آنها بدترین مخلوقات‌اند! (امّا) کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات خدایند.

در آیه 7 سوره «بینه» آمده است، خداى متعال مى فرماید: «کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آنها بهترین مخلوقات خدا هستند» (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ). 

تعبیر «أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» به خوبى نشان مى دهد: انسان هاى مۆمن و صالح العمل، حتى از فرشتگان، برتر و بالاترند; چرا که آیه مطلق است، و هیچ استثنائى در آن نیست، آیات دیگر قرآن نیز گواه بر این معنى مى باشد، مانند آیات سجود فرشتگان بر آدم، و آیه: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم». (اسراء، آیه 70)

در روایات فراوانى که از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها، و همچنین در منابع معروف شیعه نقل شده، آیه أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ: «آنها بهترین مخلوقات خدا هستند» به على (علیه السلام) و پیروان او تفسیر شده است. (تفسیر نمونه، جلد 27، صفحه 231)

ابن‏ عدی از ابن ‏عباس روایت کرده که گفت: چون آیه خیرالبریّه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی فرمود: اینان تو هستی و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندیده‏ اند. (تفسیر درّ المنثور 6 / 379..)

و ابن‏ مردویه از علی علیه السلام آورده ‏است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا این آیه را نشنیده‏ای: انّ‏الذین‏آمنوا... آنان تو و شیعیان تو هستند. (تفسیر درّ المنثور 6 / 379..)

«حاکم حسکانى نیشابورى» از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى، این روایات را در کتاب معروفش «شواهد التنزیل» با اسناد مختلف نقل مى کند، تعداد آن بیش از بیست روایت است، که به عنوان نمونه چند روایت را از نظر مى گذارنیم:

«جابر» مى گوید: خداوند آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» را نازل فرمود و از آن به بعد، هنگامى که على(علیه السلام)مى آمد، یاران محمّد(صلى الله علیه وآله)مى گفتند: بهترین مخلوق خدا بعد از رسول اللّه آمد»!

1 ـ «ابن عباس» مى گوید: هنگامى که آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» نازل شد، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به على (علیه السلام) فرمود: هُوَ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ تَأْتِی أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ راضِیْنَ مَرْضِیِّینَ، وَ یَأْتِی عَدُوُّکَ غَضْباناً مُقْمَحِین:

«منظور از این آیه، تو و شیعیانت هستید که در روز قیامت وارد عرصه محشر مى شوید، در حالى که هم شما از خدا راضى و هم خدا از شما راضى است و دشمنت خشمگین وارد محشر مى شود و به زور به جهنم مى رود» (در بعضى از نسخه هاى حدیث «مُقْمَحِیْن» آمده است که به معنى بالا نگاه داشتن سر به وسیله غل و زنجیر مى باشد).

2 ـ در حدیث دیگرى از «ابو برزه» آمده است: وقتى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) این آیه را قرائت کرد، فرمود: هُمْ أَنْتَ وَ شِیْعَتُکَ یا عَلِىُّ، وَ مِیْعادُ ما بَیْنِى وَ بَیْنَکَ الحَوْضُ: «آنها تو و شیعیانت هستید، اى على! و وعده من و شما کنار حوض کوثر است»!.

3 ـ در حدیث دیگرى از «جابر بن عبداللّه انصارى» آمده است: ما خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) کنار خانه خدا نشسته بودیم، على (علیه السلام) به سوى ما آمد، هنگامى که چشم پیامبر (صلى الله علیه وآله) به او افتاد فرمود: قَدْ أَتاکُمْ أَخِى: «برادرم به سراغ شما مى آید» آن گاه رو به کعبه کرده، گفت: وَ رَبِّ هذِهِ الْبُنْیَةِ! اِنَّ هذا وَ شِیْعَتِهُ هُمُ الْفائِزُونَ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «به خداى این کعبه قسم، که این مرد و شیعیانش در قیامت رستگارانند» سپس رو به سوى ما کرد و افزود:

امام علی

«به خدا سوگند او قبل از همه شما به خدا ایمان آورد، و قیام او به فرمان خدا بیش از همه شما است، وفایش به عهد الهى از همه بیشتر، قضاوتش به حکم اللّه افزون تر، و مساواتش در تقسیم (بیت المال) از همه زیادتر، عدالتش درباره رعیت از همه فزون تر، و مقامش نزد خداوند از همه بالاتر است.

«جابر» مى گوید: خداوند آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» را نازل فرمود و از آن به بعد، هنگامى که على(علیه السلام)مى آمد، یاران محمّد(صلى الله علیه وآله)مى گفتند: بهترین مخلوق خدا بعد از رسول اللّه آمد»!

نزول این آیه، در کنار خانه کعبه، منافات با «مدنى» بودن سوره ندارد، زیرا ممکن است از قبیل نزول مجدد، و یا تطبیق بوده باشد، به علاوه، بعید نیست نزول این آیات در سفرهائى که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) از «مدینه» به «مکّه» آمده است واقع شده باشد، به خصوص این که: راوى روایت «جابر بن عبداللّه انصارى» است که در «مدینه» به حضرت ملحق شد، و اطلاق «مدنى» بر این گونه آیات بعید نیست.

بعضى از این احادیث را «ابن حجر» در کتاب «صواعق» آورده و بعضى را «محمّد شبلنجى» در «نور الابصار».

«جلال الدین سیوطى» در «درّ المنثور» نیز قسمت عمده روایت اخیر را از «ابن عساکر» از «جابر بن عبداللّه» نقل کرده است.

ابن‏ عدی از ابن ‏عباس روایت کرده که گفت: چون آیه خیرالبریّه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی فرمود: اینان تو هستی و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندید ه‏اند

4 ـ در «درّ المنثور» از «ابن عباس» نقل شده: وقتى آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» نازل شد، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به على (علیه السلام) فرمود: هُوَ أَنْتَ وَ شِیْعَتُکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ راضِیْنَ مَرْضِیِّیْنَ: «منظور تو و شیعیان تو در قیامت مى باشید، که هم شما از خدا خشنود هستید و هم خدا از شما خشنود»!

5 ـ نامبرده در حدیث دیگرى از «ابن مردویه» از على (علیه السلام) نقل مى کند: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به من فرمود: «آیا این سخن خدا را نشنیده اى که مى فرماید:

«کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، بهترین مخلوقاتند»؟ این تو و شیعیانت هستید، و وعده گاه من و شما، کنار حوض کوثر است، هنگامى که من براى حساب امت ها مى آیم، شما دعوت مى شوید، در حالى که پیشانى سفید و شناخته شده اید».

بسیارى دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز، همین مضمون را در کتب خود نقل کرده اند، از جمله «خطیب خوارزمى» در «مناقب»، «ابو نعیم اصفهانى» در «کفایة الخصام»، «علامه طبرى» در «تفسیر معروفش»، «ابن صباغ مالکى» در «فصول المهمه»، «علامه شوکانى» در «فتح الغدیر»، «شیخ سلیمان قندوزى» در «ینابیع المودة» و «آلوسى» در «روح المعانى» ذیل آیات مورد بحث و جمعى دیگر.

کوتاه سخن این که: حدیث فوق از احادیث بسیار معروف و مشهور است، که از سوى غالب دانشمندان و علماى اسلام پذیرفته شده، و این فضیلتى است بزرگ و بى نظیر براى على (علیه السلام) و پیروانش.