نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۳۴ مطلب با موضوع «گفتار دینی :: مواعظ و پندها» ثبت شده است

منبع : یاد یار مهربان

آغاز امامت حضرت مهدی(عج) مبارک


قالَ اَبُو عَبْدِاللّه ِ علیه السلام : یا زُرارَةُ! اِنْ اَدْرَکْتَ ذلِکَ الزَّمانَ فَاْلزِمْ هذَا الدُّعآءَ:


اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ، حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى.


امام صادق علیه السلام به زُراره فرمود:
اگر زمان غیبت را درک کردى، این دعا را همیشه داشته باش: خدایا، خودت را به من بشناسان، چون اگر خودت را به من نشناسانى، پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسول خود را به مـن معرّفى کن چون اگر رسول تو را نشناسم، حجّت تو را نخواهم شناخت، خدایا حجّت خود را به من معّرفى کن زیرا اگر حجّت تو را نشناسم از دین خود گمراه شده ام.

منبع : شبکه قرآن و معارف سیما

  زهرا مصطفوی (دختر امام): امام از همان دوران که ما بچه بودیم خیلی به دنبال اینکه ما را نصیحت کنند نبودند؛ یعنی عملاً ما می‏فهمیدیم که چی خوب است و چی بد است. یعنی عمل ایشان و رفتارشان برای ما طبیعتاً سرمشق بود، در عین حال از همان آغاز خیلی جدی بودند الان درمقابل کوچکترین فعل حرام چنان غضبناک می‏شوند که در مقابل نظام پهلوی، به همان تندی که اغلب شما شنیده‏ اید. ما در اتاق نشسته بودیم و یکی از بستگان یک خانمی بود که آهسته به من گفت: «فلان کس من که وارد شدم تواضع نکرد» یک مرتبه دیدم آقا با شدت ناراحتی رو کردند به ایشان و گفتند: «شما نمی‏دانید خدا اینجاست؟ فضای اینجا الان حرام است و نشستن اینجا الان حرامه!» اصلاً آنقدر امام منقلب شدند که من برای حالشون نگران شدم. خود آن خانم گفتند: «من حرفی نزدم، من فقط گفتم جلوی من تواضع نکردند» امام گفتند: «شما بله! شما نمی‏دانید و یادتان می‏رود اما خدا یادش است غیبته! این غیبته!» در مقابل فعل حرام خیلی ایشان ناراحت و برآشفته می‏شوند و در انجام دادن عمل واجب هم خیلی جدی و محکم‏ اند. اما در مقابل به مستحبات زیاد کار ندارند. که حالا شما چرا انجام دادید یا ندادید؟ از این حرفها ندارند. در نتیجه خیلی اهل نصیحت نیستند مگر در چند مورد، آن هم به خصوص در مورد غیبت بود که من دیدم حتی یک بار ایشان همه اهل خانه را صدا کردند و گفتند «من میل داشتم که چیزی را برای شما بگویم» و مثل اینکه ایشان منتظر فرصت بودند، تا یک بار هم ما جمع باشیم. گفتند: «می‏خواهم بگویم شما می‏دانید غیبت چقدر حرامه؟» ما گفتیم «خب بله!» گفتند «شما می‏دانید آدم کشتن عمدی چقدر گناه دارد؟» گفتیم «بله!» گفتند: «غیبت بیشتر!» و گفتند: «شما می‏دانید فعل نامشروع و عمل خلاف عفت چقدر حرامه؟» گفتیم: بله! گفتند: «غیبت، بیشتر است» بعد یکی یکی شمردند و گفتند: «غیبت مثل گوشت برادر مرده جویدن است. سعی کنید که غیبت نکنید» بعد شروع کردند به نصیحت در مورد اینکه غیبت چقدر حرام است. اصولاً ایشان روی مسأل? غیبت خیلی تأکید می‏کردند.


ᴥ کبریت را هم بخواهی روشن نگه داری ؛

ᴥ وقتی نسیمی می وزد ؛


ᴥ آن را بین دستانت پنهان می کنی


ᴥ اینجا در شهر ما طوفانی به پاست


ᴥ چگونه روشنایی خود را حفظ میکنی ؟


از آهن محکمتر و از شیر سفیدتر که نداریم

ولی همینکه هوا را میزبان شوند زنگ میزنند و فاسد میشوند.

بله... خاصیت هواست که فاسد میکند...

قلبی که باهوا ترکیب نمیشود ازطلاست و قیمتش فقط خدا ...

فلا تتبعوا الهوی





  









" فلا تتبعوا الهوی
             " فلا تتبـــــــــعوا الهوی "


هفت سؤال از امیرالمؤمنین(ع)

مردی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمده و گفت:


از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام تا هفت سؤال از شما بپرسم:

1- چه چیز از آسمان عظیم تر است؟

2- چه چیز از زمین پهناور تر است؟

علم بهتر است یا ثروت؟

3- چه چیز از کودک یتیم ناتوان تر است؟

4- چه چیز از آتش داغ تر است؟

5- چه چیز از زمهریر سردتر است؟

6- چه چیز از  دریا بی نیازتر است؟

7- چه چیز از سنگ سخت تر است؟


علی (ع) فرمود:

تهمت به ناحق از آسمان عظیم تر است.

حق از زمین وسیع تر است.

سخن چینی شخص نمّام از کودک یتیم ضعیف تر است.

آز و طمع از آتش داغ تر است.

حاجت بردن به نزد بخیل از مهریر سردتر است.

بدن شخص با قناعت از دریا بی نیازتر است.

قلب کافر از سنگ سخت تر است.

خدای خوبم

شـــــــــــرمــــــــنده ام

از تو خجالت می کشم چرا که همه اش : 

تنها که می شوم? ازتو همدم می خواهم. 
 
مریض که می شوم? ازتو شفا می خواهم. 

گم که می شوم? ازتو راه می خواهم. 
 
فقیر که می شوم? ازتو پول می خواهم. 

آواره که می شوم? ازتو سکون می خواهم. 

گناه که می کنم? ازتو بخشش می خواهم.
 
گمراه که می شوم? ازتو هدایت می خواهم. 

گرسنه که می شوم? ازتو غذا می خواهم. 

ناامید که می شوم? ازتو کمک می خواهم. 

اسیر که می شوم? ازتو نجات می خواهم. 

نمی دانم همه این ها را به چه قیمتی ازتومی خواهم !


مخلص قهر نمی‌کند. مخلص باختن ندارد. مخلص عقده‌ای نمی‌شود. مخلص راضی است. مخلص تسلیم است. «صِبْغَةَ اللَّه‏» رنگ خدایی کردن. مخلص همه چیزها را خوب می‌بیند. دل به خدا بسته، می‌گوید: لابد خدا اینطور می‌خواهد. تسلیم خداست.هرچه باشد راضی‌ام. گیر نمی‌دهد. مخلص گیر خودش نیست.
او باید به من سلام کند. چه خبر است؟ پیغمبر به بچه‌ها سلام می‌کرد. این کیه که حالا باید به شما سلام کند؟ گیر کرده، می‌گوید: چون او باید سلام کند، پس حالا که سلام نکرده پس اهانت کرده، من هم به او محل نمی‌گذارم، حرف هم بزند جوابش را نمی‌دهم.





***********************************************

«وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة» (بقره/138)، «صبغ» با (ص) و (غ) یعنی رنگرزی. صباغ یعنی رنگرز. رنگ خدا، رنگ الهی، «صِبْغَةَ اللَّه‏» (بقره/138) یعنی رنگ‌آمیزی الهی. اگر کسی نیتش خوب باشد، اصلاً شکست ندارد. شما نیتت این است که صله رحم بروی. می‌روی در خانه‌ی عمه، عمو، خاله، دایی، خواهر، برادر، بستگان. در را می‌زنی و می‌بینی که ایشان نیستند. کاش نیامده بودیم. وقت ما تلف شد. آن اجری که با ملاقات عمه و خاله داشتی، آن اجر را به شما می‌دهند. آدم خوش نیت سوخت ندارد.

**************


********





در تعبدیات، کوه کندטּ از ما نخواستـ ه اند،

سخت ترینش نماز شب خواندטּ است کـ ه در حقیقت،

تغییر وقت خواب است،

نـ ه اصل بـﮯ خوابـﮯ،

بلکـ ه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدار شوﮯ!


(در محضر بهجت، ج2، ص170)

با جمعی از فرماندهان رفته بودیم خدمت مقام معظم رهبری


تا سخنرانی آقا آغاز شد ، دیدم شهید صیاد شیرازی شروع کرد


به نوشتن


ریز به ریز نکات سخنرانی آقا رو می نوشت


بهش گفتم: آقای صیاد! این سخنرانی چندین بار از اخبار


و تلویزیون پخش میشه


بذار تو خونه بنویس ، چرا اینجا می نویسی؟


شهید صیاد برگشت و گفت:


می نویسم به خاطر اینکه به محض خروج از این مجلس امر


ولی و مولایم را اجرا کنم


شادی روح شهدای اسلام صلوات