نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

جریان انحرافی و فراماسونری (2)

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۲۱ ب.ظ

نشانه های فراماسونری در جریان انحرافی( بخش دوم)

درباره شکل گیری فراماسونری و نفوذ آن در جامعه اسلامی ایران، لازم است ابتدا مبانی فراماسونری را به‌خوبی بشناسیم و سپس با نشان دادن کدهایی از جریان شبه ماسونی نفوذی و تطبیق آن بر مبانی ماسون‌ها، این مدعا را ثابت کنیم و سپس در صدد چاره جویی بر آییم. مبانی فراماسونری عبارتند از اومانیسم و انسان گرایی، ناسیونالیزم و ملی گرایی، کثرت گرایی دینی و پلورالیزم، دین زدایی و دین ستیزی. در مطلب قبل درباره اومانیزم و انسان گرایی مطالبی را تقدیم خوانندگان کردیم. در این بخش به باستان‌گرایی که یکی دیگر از مبانی ماسون‌ها است می‌پردازیم.

2. ناسیونالیزم و باستان گرایی 

مهم‌ترین رسالت فراماسون‌ها رهایی بشر از دین است، به طوری که آنان " مهم‌ترین تکلیف لژ بزرگ انگلستان را دین رهایی laisme دانسته‌اند؛ زیرا با قیود مذهبی، اهداف ماسونی هرگز پیش نخواهد رفت" (کتاب صبح، محمد خاتمی، ص22) ماسون‌های انگلیسی با استناد به ماده 17 موافقتنامه سپتامبر 1929 می‌گویند: "در لژها نباید به هیچ وجه راجع به مسایل مذهبی و سیاسی صحبت شود" (همان، ص24) در این راستا فراماسون‌ها به جای دین و ارزش‌های دینی، گرایش‌های قومیتی و ملی گرایانه می‌نشانند تا بتوانند تا حدودی خلأ دین را برای اعضای خود جبران کنند. دکتر موسی حقانی، نویسنده و محقق ارجمند، در کتاب خود بر این نکته تاکید می‌کند که " ترویج ناسیونالیزم مبتنی برعصمت (شوونیسم) در کنار مذهب‌زدایی و غرب گرایی از دیگر اقدامات ماسون‌ها بود.احیای باستان‌گرایی و تاریخ پیش از اسلام هدف مشترک وزارت مستعمرات بریتانیا و سازمان فراماسونری در ایران و سایر کشورهای اسلامی بود. 


این حرکت در تاریخ معاصر از آخوندزاده، ملکم خان، آقاخان کرمانی و... آغاز شد و دیگر فراماسون‌ها نظیر فروغی و پیرنیا آن را پی گرفتند. هدف این جریان معرفی اسلام به‌عنوان عاملی مخرب در تاریخ ایران و عنوان نمودن این مطلب بود که تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشان تر از ایران بعد از اسلام است. برای اثبات این فرضیه موهوم تاریخی، تمام قلم‌ها به کار افتاد و آثاری نظیر کتاب‌نامه خسروان اثر جلال‌الدین میرزا از شاگردان ملکم و آخوندزاده که در تمجید پادشاه ایران پیش از اسلام و به فارسی سره نوشته شده بود، نمایشنامه عشق و مردانگی اثر ابوالحسن فروغی که در تمجید ایران باستان به رشته تحریر درآمده بود. از پرویز تا چنگیز اثر تقی زاده، ایران باستان حسین پیرنیا، فرهنگ پهلوی اثر پرویز ناقل خانلری و... به رشته تحریر درآمد. 

وجه مشترک تمامی این آثار، بزرگنمایی آثار حکومت‌های پیش از اسلام، در ایران می‌باشد و تأسف خوردن بر سقوط دولت ساسانی به دست مسلمین. حکومت پهلوی که اساس آن را فراماسون‌ها پی‌ریزی کرده بودند، نیز دقیقاً در همین راستا حرکت می‌کرد. با نطق فروغی در مراسم تاجگذاری رضاخان، وی قذاق بی‌سواد و قلدری را در حد و ردیف شاهان ساسانی و هخامنشی قرار داد. بعد از آن تمام شعرا و نویسندگان وابسته، پهلوی را وارث تاج و تخت کیان معرفی کردند و نشریات مختلف به ترویج این امر پرداختند و مقالات متعددی در خصوص مهرپرستی و زردشتی گری توسط اعضای لژ مهر و دیگر نویسندگان آن نوشته می‌شد....این روند نه تنها در جامعه بلکه در لژها نیز به نحو شدیدی دنبال می‌شد.(تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی حقانی و موسی نجفی، به نقل از مجله مهر، سال اول، شماره اول ص3 و شماره 12 7) 

جریان فراماسونری ابتدا بر ارزش‌های ملی گرایانه آب و خاک و خون و نژاد و باستان گرایی تاکید می‌ورزد ولی در این مرحله توقف نمی‌کند؛ زیرا هدف آن‌ها بسی بالاتر از ناسیونالیزم و ملی گرایی کشوری و منطقه‌ای است و چه بسا در دراز مدت همین ملی‌گرایی افراطی محلی و منطقه‌ای نیز موی دماغ آن‌ها گردد. از این رو با طرح تفسیر جدیدی از ناسیونالیزم سعی می‌کنند آن را به میدانی سوق دهند که با فرهنگ پذیری غربی و ذوب شدن در فرهنگ واحد جهانی که همان فرهنگ فراماسونری و به عبارت دیگر همان اومانیزم و انسان گرایی به جای خداگرایی است سازگار باشد. 

ادامــــه مطـــــــــلب را ببینــید


در همین راستا محمود هومن، فرمانروای شورای عالی ایران، ضمن ارائه نگاهی فلسفی و اعتقادی از سلطنت، از ناسیونالیزم که او آن را میهن پرستی یا پاتریوتیسم می‌نامد، به نوعی وحدت فرهنگی یا کاسموپولیتیسم (حکومت جهانی) می‌رسد. وی ضمن رد نظراتی که میهن را به خاک، نژاد، زبان و... محدود می‌کند، می‌گوید: «... میهن جایی است که من در آن جا تربیت یافته‌ام و در آن جا اخلاق انسانی و تاریخ یک دسته از انسان‌ها با یکدیگر هماهنگ شده است. اخلاق انسانی مفهومی کلی است و درباره همه انسان‌ها درست است. اخلاق ایرانی با اخلاق یونانی تفاوت ندارد ولی تاریخ ما با تاریخ او تفاوت دارد و این جزئی بودن تاریخ دسته معینی از مردم است که مفهوم کلی اخلاق انسانی را محدود و تبیین می‌کند و باعث می‌شود که میهن مفهومی معین و محدود گردد.» ( تاریخ تحولات سیاسی ایران به نقل از اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ..... گفتار بزرگ فرمانروای آیین اسکاتی در جشن طریقت 1351، ص 6) برای شکل گیری چنین اتحادی یعنی شکل گیری ناسیونالیزم جهانی و نشاندن انسان به جای خدا، " وی پیشنهاد می‌کند که ملت‌ها به جای بزرگنمایی نقاط منفی تاریخ خود که شامل جنگ‌ها و نظایر آن می‌شود، به نکات انسانی تاریخ خود تکیه کنند که موجب وحدت ملت‌ها می‌شود. این نکته اساس طرح حکومت جهانی ماسون می‌باشد که از آن به کاسموپولیتیسم تعبیر می‌شود." (مبانی فراماسونری، ص 206) با بیان این نکته، راز برخورد دوگانه ماسون‌ها با مسأله ناسیونالیزم به دست می‌آید. 

در آثار مکتوب و موضع گیری‌های ماسون‌ها می‌بینیم آن جا که مسأله اسلام مطرح می‌شود، تکیه آنان بر ناسیونالیسم شوونیستی است و برتری عجم بر عرب مطرح می‌شود و آن جا که از سایر کشورها و ادیان به ویژه سلطة غرب و یهودیان سخن به میان می‌آید، تکیه آن‌ها بر فرهنگ جهانی و انسانی و کاسموپولیتیزم پر رنگ و جدی می‌شود. " و صدالبته این مقدمه‌ای است برای حکومت جهانی یهودیان و ماسون‌ها که به نحوی جدی و آشکار توسط جمعیت طرفداران حکومت متحده جهانی و شیعه ایرانی آن جمعیت ایرانی طرفدار حکومت متحده جهانی تعقیب می‌شد. این جمعیت که وابسته به سازمان جهانی فراماسونری است، با مخفی نمودن این وابستگی و روی آوردن به فعالیت‌های آشکار سیاسی، سعی در ایجاد حکومتی جهانی دارد که احکام آن ضمانت اجرایی داشته باشد." (همان) 

جریان فراماسونری در کشور سال هاست که به دنبال اجرایی کردن این نوع تفکر بوده است. پیش از انقلاب اسلامی ایران و در زمان رژیم پهلوی نیز این نوع تفکر فعال بود و رژیم پهلوی که محصول فعالیت جریان فراماسونری در کشور به شمار می‌آمد، با تمام ابزار و امکانات در صدد اجرایی کردن ناسیونالیسم ایرانی و سپس تشکیل حکومت جهانی از این سنخ بود. در همین راستا بهای آزادی دکتر شریعتی از زندان، نوشتن سلسله مقالاتی قرار داده می‌شود که در آن به جای اسلام، بر ملیت ایرانی تاکید شود. وی به دنبال آزادی از زندان، با نوشتن سلسله مقالاتی در کیهان با نام "بازگشت به خویشتن" به ترویج ملی گرایی و ناسیونالیزم پرداخت و از حمله اسلام به ایران که موجب مسلمان شدن ایرانی‌ها شد، به "حمله تازیان به ایران" تعبیر کرد! شهید مطهری در بخشی از نامه دردمندانه اش خطاب به حضرت امام(ره) در باره این سری مقالات می‌نویسد: " درباره ملیت ایرانی قطعا تاکنون احدی از ملیت ایرانی به این خوبی و مستند به یک فلسفه امروز پسند دفاع نکرده است. شایسته است نام آن را «فلسفه رستاخیز» بگذاریم." منظور حزب رستاخیز است که محمد رضا شاه آن را حزب رسمی دولتی اعلام کرده بود و همه موظف بودند که در آن عضو شوند، شهید مطهری خلاصه‌ای از مقالات دکتر شریعتی را این گونه برای امام توضیح می‌دهد: " خلاصه این مقالات که یک کتاب می‌شود، این بود که ملاک ملیت، خون و نژاد که امروز محکوم است، نیست؛ ملاک ملیت، فرهنگ است و فرهنگ به حکم این که زاده تاریخ است نه چیز دیگر، در ملت‌های مختلف، مختلف است؛ فرهنگ هر قوم فرهنگ آن قوم است؛ هر قوم که فرهنگ مستمر نداشته نابود شده است؛ ما ایرانیان فرهنگ دو هزار و پانصد ساله داریم که ملاک شخصیت وجودی ما و من واقعی ما و خویشتن اصلی ماست، ولی در طول تاریخ حوادثی پیش آمد که خواست ما را از خود واقعی ما بیگانه کند ولی ما هر نوبت به خود آمدیم و به خود واقعی خود بازگشتیم،" 

ایشان سپس به سه جریانی که شریعتی آن‌ها را از بین برنده "خود واقعی" ملت ایران معرفی کرده، اشاره می‌کند و می‌نویسد: شریعتی می‌گوید آن سه جریان عبارت بود از حمله اسکندر، حمله عرب، حمله مغول، در این میان وی بیش از همه درباره حمله عرب بحث کرده و نهضت شعوبیگری را تقدیس کرده است، آن‌گاه گفته است اسلام برای ما ایدئولوژی است و نه فرهنگ؛ اسلام نیامده که فرهنگ ما را عوض و فرهنگ واحدی به وجود آورد، بلکه تعدد فرهنگ‌ها را به رسمیت می‌شناسد همان طوری‌که تعدد نژادی را یک واقعیت می‌داند؛ آیه کریمه «اِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَ اُنثی وَ جَعَلناکُم شُعوباً وَ قَبائِلَ...» ناظر به این است که اختلافات نژادی و اختلافات فرهنگی که اولی ساخته طبیعت است و دومی تاریخ، باید به جای خود محفوظ باشد؛ ادعا کرده است که ایدئولوژی ما روی فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روی ایدوئولوژی ما، لهذا ایرانیت اسلامی شده است و اسلام ما اسلام ایرانی شده است. 

شهید مطهری می‌افزاید: این بیان عملا و ضمنا، نه صریحا فرهنگ واحد به نام فرهنگ اسلامی را انکار کرده است و صریحا شخصیت‌هایی نظیر بوعلی و ابوریحان و خواجه نصیرالدین و ملاصدار را وابسته به فرهنگ ایرانی دانسته است؛ یعنی فرهنگ این‌ها ادامه فرهنگ ایرانی است. 

همان‌گونه که ملاحظه می‌کنید، شریعتی در این مقالات از ناسیونالیزم خون و نژاد گذشته و با جدا سازی فرهنگ از ایدئولوژی سعی کرده است فرهنگ را معلول تاریخ یک ملت معرفی کند و به عبارتی وانمود کند که این تاریخ است که فرهنگ را می‌سازد نه مکتب! همان که فراماسون‌ها بر آن تصریح می‌کردند. زمانی که فرهنگ معلول تاریخ شود، می‌توان با نادیده گرفتن نقاط منفی تاریخ خود که شامل جنگ‌ها و نظایر آن می‌شود، به نکات انسانی تاریخ خود تکیه کرد و موجب وحدت ملت‌ها شد! و این نکته، اساس طرح حکومت جهانی ماسون می‌باشد که از آن به کاسموپولیتیسم تعبیر می‌شود و در سطور پیشین به آن اشاره شد.

ب. تطبیق آرای جریان انحرافی و نفوذی در دولت بر این اصل ماسون‌ها

تطبیق نظریات جریان انحرافی با آرای ماسون‌ها، یک روش کاملا مستند و علمی است. مشایی در همایش ایرانیان خارج از کشور؛ بر روی همان اصول ملی‌گرایانه گام برمی‌دارد و مکتب ایران را به جای مکتب اسلام نشانده، می‌گوید: "من اصرار دارم برمکتب ایران، بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام، مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی از آن وجود دارد. دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام مکتب ایران است؛ باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم"(سایت شورای عالی ایرانیان،14/5/89) وی پس از آن که علما و بزرگانی از جمله آیت ا... مصباح درباره این اظهارات غیر اصولی و منحرف موضع گرفته و گفتند" کسانی که بی‌شرمانه شعار مکتب ایران را می‌دهند خودی نیستند" درصدد توجیه و تأویل سخنان خود بر آمده، می‌گوید: "این حرف من (مکتب ایرانی) حرف جدیدی نبود، بلکه حرف امام است. امروز حرف‌های مختلفی در دنیا به نام اسلام زده می‌شود آیا ما قبول داریم؟ بلکه اسلامی را قبول داریم که در ایران مستقر است." (سایت استقامت) رئیس جمهور نیز در ادامه به کمک وی می‌آید و می‌گوید: منظور آقای مشایی، مکتب اسلام ناب محمدی است که امروز کانون آن ایران است.
ولی مرور زمان نشان داد که این توجیهات، به دلیل ترس از افکار عمومی است و گر نه وی به همان مکتب ایران اعتقاد دارد. شاهد آن، اظهارات و عملکرد وی پس از این اظهار نظر است.


ب. تطبیق آرای جریان انحرافی و نفوذی در دولت بر اصل ناسیونالیسم فراماسونری

تطبیق نظریات جریان انحرافی با آرای ماسون‌ها یک روش کاملا مستند و علمی است. اسفندیار رحیم مشایی در این راستا در همایش ایرانیان خارج از کشور، مکتب ایران را به جای مکتب اسلام نشانده، می‌گوید:"من اصرار دارم برمکتب ایران، بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام، مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی از آن وجود دارد. دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام، مکتب ایران است؛ باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم"(سایت شورای عالی ایرانیان،14/5/89) 

پس از آن که علما و بزرگان دین از جمله آیت ا... مصباح درباره این اظهارات غیر اصولی و منحرف موضع گرفته تصریح کردند" کسانی که بی شرمانه شعار مکتب ایران را می‌دهند خودی نیستند" درصدد توجیه و تاویل سخنان خود بر آمده می‌گوید" این حرف من (مکتب ایرانی ) حرف جدیدی نبود بلکه حرف امام است. امروز حرف‌های مختلفی در دنیا به نام اسلام زده می‌شود؛ آیا ما قبول داریم؟ بلکه اسلامی را قبول داریم که در ایران مستقر است "( سایت استقامت17/8/2010) 

به دنبال این توجیهات، رئیس جمهور نیز به کمک وی آمد و گفت: منظور رحیم مشایی مکتب اسلام ناب محمدی(ص) است که امروز کانون آن ایران است.

ولی موضع گیری‌های بعدی، نشان داد که توجیهات فوق به دلیل ترس از افکار عمومی و افشا نشدن اهداف پشت پرده آن است. بی تردید مبدع مکتب ایران امام(ره) نیست؛ بلکه این یک اتهام ناجوانمردانه است. امام(ره) همواره بر مکتب اسلام ناب محمدی(ص) تاکید می‌فرمود و مطرح کنندگان جمهوری ایرانی و مکتب ایران را عمال خارجى می‌دانست: " این‌ها می خواهند که این جمهورى اسلامى که از آن مى‏ترسند و اربابانشان هم از همین جمهورى اسلامى، از اسم اسلام، مى‏ترسند [نباشد] ولهذا عمالشان به این راه افتادند که لازم نیست جمهورى «اسلامى» باشد، خوب، «جمهورى» باشد؛ «جمهورى ایرانى» باشد؛ «جمهورى دمکراتیک» باشد. این براى این است که این‌ها از اسلام مى‏ترسند، از اسلام آن چیزهایى که باید نبینند دیدند، اسلام تودهنى به آن‌ها زد و بیرونشان کرد از مملکت! این‌ها از این مى ترسند. ولهذا کوشش مى‏کنند خودشان و عمالشان، که به هر صورت هستند، آن هایى که به هر صورت هستند، کوشش مى‏کنند که این کلمه «اسلام» تو کار نباشد؛ هرچه مى خواهد جایش باشد. این‌ها راضى هستند که هرچه جاى کلمه «جمهورى اسلامى» هرچه میخواهید بگذارید؛ اسلام نباشد؛ دیگر هرچه می خواهد باشد ( صحیفه نور، ج‏8، ص: 44 ) 

مبدع مکتب ایران کیست؟

مبدع مکتب ایران یک مورخ یهودی به نام "ریچارد فرای" است. وی از زمره مورخانی است که در سده اخیر درباره تاریخ باستان و اسلام و ایران به تحقیقات پرداخته است. این دسته از مورخان که فارغ از ملیتشان، همگی یهودی هستند، منبع اصلی ایران شناسی شناخته می‌شوند به گونه‌ای که بدون استناد به کسانی مانند فرای، پوپ، کریستن سن، اشمیت، آستروناخ، کخ، گیرشمن و... نمی‌توان در باره ایران باستان سخن گفت. این افراد که همگی هویتی مشکوک دارند، عامل اصلی شناساندن تاریخ ایران بخصوص دوره باستان آن شناخته می‌شوند تا حدی که آن‌ها تاریخ ایران را بهتر از مردم کشورمان می‌شناسند. این تاریخ سازی که با دامن زدن به ناسیونالیسم ایرانی در سایه تحریف و یا اغراق در باره وقایع گذشته انجام شده، ریشه بسیاری از مشکلات کنونی به‌ ویژه در بین روشنفکران ایرانی به شمار می‌آید و همزیستی مسالمت آمیز مردم ایران را که سال‌ها در پناه آموزه‌های قرآن به خوبی با همسایگان مسلمانشان زیسته اند، هدف قرار داده است. درباره سوابق "فرای" کافی است گزارش وزارت اطلاعات در سال 1376 در کتاب "هویت" ملاحظه شود؛ در صفحه 131 این کتاب آمده است: «ریچارد فرای چندی پیش به دعوت و تلاش برخی روشنفکران داخلی به ایران سفر کرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخی عناصر نا آگاه اقدام به جمع‌آوری گسترده اطلاعات محرمانه کرد. ریچارد فرای که همکاری به ظاهر علمی او با سیا امری آشکار است، در این سفر تا آن جا پیش رفت که حتی برای جذب برخی مدیران اجرایی و آموزشی کشور اقدام کرد که البته این تلاش با برخی هوشیاری‌ها ناکام ماند.

وی همچنین نویسنده کتاب "عصر زرین فرهنگ ایرانی" و بنیانگذار مرکز مطالعات خاورمیانه در آمریکا می‌باشد. فرای در مصاحبه‌ای با شبکه امریکایی CNN در پاسخ به سؤال جهت‌دار مجری این شبکه (آسیه نامدار)، مبنی بر این که "ایرانی که شما از آن صحبت می‌کنید زیر سلطه ملاها و آیت الله‌ها قرار دارد"، اظهار داشت که مردم خوب و مردم بد در همه جای جهان وجود دارند و حکومت مذهبی در ایران نیز از بین می‌رود و همه چیز تغییر می‌کند. این آمد و شد حکومت‌ها در گذشته نیز بارها وجود داشته است." (سایت رجا نیوز، 18 آبان 89) فرای از اعضای هیات مشاوران بنیاد مطالعات ایران وابسته به اشرف پهلوی بوده و همکاری به ظاهر علمی او با سازمان سیا پس از جنگ جهانی دوم در قالب مؤسساتی چون "اداره خدمات استرات‍‍ژیک" وابسته به این سازمان امری آشکار است. وی با دعوت رحیم مشایی در همایش ایرانیان خارج از کشور شرکت کرد و با پیشنهاد مشایی خانه مجللی در شهر اصفهان از سوی رئیس جمهور برای اقامت به او اهدا گردید! اکنون روشن می‌شود که منادیان مکتب ایران، از ابداع چنین اصطلاحی چه هدفی را دنبال می‌کنند. 

منظور مشایی از مکتب ایران

منظور از مکتب ایران در سخنان مشایی اسلام ناب محمدی(ص) نیست؛ زیرا اگر منظور وی اسلام ناب بود نیاز به جعل اصطلاح جدید نبود. شواهد و قراین و مواضع بعدی او نشان می‌دهد که مرادش از مکتب ایران، همان ناسیونالیسم ایرانی است که به برخی از آن شواهد اشاره می‌کنیم:

1. مشایی در سخنرانی خود در دوره ریاستش بر سازمان میراث فرهنگی، با تجلیل از همه کسانی که حتی در زمان طاغوت و پهلوی در راستای توسعه فرهنگ ایرانی‌گری کوشیده‌اند گفت: "مایلم قبل از هر چیز تشکر بکنم از همه کسانی که حتی پیش از انقلاب در عرصه توسعه صنعت گردشگری کشور تلاش کرده‌اند خیلی از اون‌ها الان در قید حیات نیستند همه کسانی که برای اعتلای کشور تلاش کرده‌اند اجر و مزدشون در پیشگاه خداوند محفوظ است." وی سپس افزود: "هر کسی که عشق ایران در دلش باشد این در نزد خداوند مأجور است." (سایت مشایی، مرداد 1387) معلوم نیست این جمله با این کلیت را بر اساس چه مبنایی مطرح کرده است. آیا بهاییان و دشمنان خدا نیز اگر عشق ایران در دل داشته باشد واقعا در نزد خداوند مأجورند؟!

2. مشایی در همان سخنرانی شورای ایرانیان می‌گوید: "باور دارم که واژه ایران ذکر است، ذکر است چرا ذکر است؟ شما در ذکر دنبال چه می‌گردید؟ ذکر واژه‌ای است مرتبط به روح مؤمن به جهان درون باور کرده به ارزش‌های متعالی. از ذکر چه می‌جویند ذاکران همان را بجویند از ایران. ایران ذکر است"! (سایت شورای عالی ایرانیان،14/5/89) و در ادامه می‌افزاید: "اندیشه ایرانی جوهر دارد گوهر است، بروز ظهور اندیشه ایرانی همه‌اش زیباست. مرا مظهر ایرانی نپندارید. من تلاش می‌کنم تا مظهر یک ایرانی باشم اما بدانید همان جا که زیبایی را می‌یابید آن گوهر ایران است؛ در کردار، در پندار، در رفتار، در بینش، در کنش ایران است" (همان) روشن است که این‌گونه ادبیات، جز بر اساس اعتقاد به ناسیونالیسم صادر نمی‌شود؛ ادبیاتی که خفیف‌تر از آن در زمان شاهان و سپس در زمان دولت اصلاحات ترویج می‌شد. شعار پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک نیز که از شعار‌های رسمی زرتشت است به نحوی در این سخنرانی برجسته شده است تا بر آموزه‌های دین ایرانی هم تاکید شده باشد. 

3. به دنبال این حرکت، اجاره منشور کوروش از موزه لندن برای مدت 4 ماه و انتقال آن به ایران و انداختن چفیه بسیجی به گردن مجسمه آرش کمان‌گیر و یک سرباز هخامنشی و تجلیل فوق العاده از منشور کوروش صورت گرفت که نوعی اهانت آشکار به فرهنگ بسیج و بسیجی و شهدا تلقی می‌شد. وی در تجلیل از کوروش و ایرانیت تا آن جا پیش رفت که در یکی از اظهاراتش گفت:"امروز منشور کوروش باید نصب العین جامعه جهانی قرار گیرد"! و از این زشت‌تر به تقدیس پادشاهان پرداخت:" ملت ایران ملت بزرگی است. اگر به منشور کوروش نگاه کنید می‌توانید به این مسأله پی ببرید. امپراتوری کوروش در اوج قدرت بابل، این کشور را فتح کرده است. انوشیروان یکی از فرمانروایان مقتدر بوده و البته باید گفت اگر در این‌جا از مدیریت شاهی نیز تمجید می‌شود به خاطر نماد ملت ایران است." (روزنامه آرمان، 2/3/89، ص1)
 4. گفتمان ناسیونالیسم ایرانی تا آن جا پیش رفت که همشهری ماه در شماره 47- ویژه نامه ایران شناسی تیر ماه 1389 -با چاپ عکس زیبا و مسیح‌گونه از کوروش در روی جلد خود، به حضور 189 کشور جهان به مدت شش ماه در اکسپوی جهانی شانگهای اشاره داشت که از 11 اردیبهشت آغاز شده و مسؤولان بسیاری از جمله مسؤولان رده بالای دولت از آن دیدن کرده‌اند. این نشریه در مطلبی با عنوان «مردان پارسی در سرزمین اژدها» آورده است: «زرتشت، کوروش، آرش کمانگیر، ابن سینا و حتی سربازان هخامنشی هم آمده اند، هزاران کیلومتر دورتر از ایران در آن سوی قاره کهن در گوشه‌ای از غرفه، مردان خراسانی رقص چوب می‌کنند، چند گروهی پشت دار قالی نشسته‌اند از طبقه بالا بوی شله زرد می‌آید، این جا اکسپوی 2010 شانگهای در چین است» برجسته کردن نام کسانی چون زرتشت، کوروش، آرش کمانگیر و سربازان هخامنشی در نمایشگاه شانگهای و قرار دادن مجسمه متحرکی از کوروش توسط متولیان فرهنگی کشور، نشان از حرکت تند به سوی ناسیونالیسم ایرانی است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی