تجلی خوارج در اندیشه وهـــــابیت
اندیشه وهابیت همان اندیشه خوارج است
وهابیت
در قرن چهارم شکل گرفت و رفته رفته پیشرفت کرد تا قرن دوازدهام سامان
گرفت، هر چند ابتدا و اصل این آندیشهی ضالهی وهابیت را محمد ابن
عبدالوهاب شروع کرد، اما در این مدت که به تاسیس رسید دیگرانی همچون
ابوالحسن اشعری، احمد ابن حنبل، ابن تیمیه و ابن قیم جوزی هم که از
سردمداران این فرقه به حساب میآیند بر گشترش آن تلاش کردند.
باورهای
وهابیت شباهتهای زیادی به جریانهای مذهبی قبل از اسلام دارد، وهابیت از
نظر روحیه و خط و مشیها شباهت بسیاری به خوارج صدر اسلام دارند همانطور
که خوارج در جنگ صفین آن زمان که چیزی به شکست شان نمانده بود از حق اراده
باطل کردند و در نهایت با این طرفند خود را از شکست فراری دادند، وهابیت هم
با استناد روایت خود به پیامبر عظیم الشان اسلام آنها را حقیقت جلوه داده و
از آنها برای پیشرفت استفاده کردند.
زیرا به گفته بزرگان خودشان؛ اکثر
اعتقاداتشان ریشه در احادیث جعلی دارد که در قرن دوم هجری برخی از راویان
غیر قابل اعتماد از دین یهود و مسیح عاریت گرفته و به پیامبر اسلام نسبت
دادند. دانشمندان یهودی از شکست اسلام در صحنههای نظامی ناامید شدند و راه
چاره را در این دیدند که وارد مسلمانان شده و با احادیث جعلی و تاویل
آیات متشابه قرآن، به هدف خویش برسند. از اشخاصی همچون کعب الحبار و امثال
او که در زمان پیامبر (ص) تظاهر به اسلام میکردند استفاده کرده و عقائد
خود را در قالب روایت پیامبر(ص) از زبان آنان بیان کردند.
از بزرگان خودشان همچون:
شهرستانی
مورخ مشهور در این رابطه میگوید: «بسیاری از یهودیانی که به طرف اسلام
کشیده شده بودند، احادیث متعددی را در جسمانیت حق تعالی ساختند و وارد
شریعت اسلامی کردند و تمامی این احادیث از تجسیم خداوند در تورات نشات
گرفته است»[1] «آنان آنقدر در تشبیه خدای متعال مبالغه نمودند که گفتهاند:
«هر دو چشم خدا درد میکرد، فرشتگان به عیادت او آمدند»
و در جای دیگری آمده است که خداوند در طوفان نوح(ع) آنقدر گریست که هر دو چشمش به درد آمد»[2]
ابن خلدون هم این مساله را اینگونه بیان میدارد:
«عرب
صدر اسلام، بهرهای از علم و کتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرینش و
جهان و اسرار هستی را از عالمان یهود و اهل تورات و یا از مسیحیانی همانند
کعب الاحبار، وهب ابن منبه و عبدالله ابن سلام میپرسیدند»
این عالم سنی
اعتراف دارد که این دسته از روایات، چهرهای خرافی و مجعول از اسلام را به
تصویر کشیده و تفاسیر و کتب اهل سنت مملو از این دسته از روایات است،
چنانکه میگوید: «تفاسیر اهل سنت از گفتههای یهود و نصاری لبریز است و
مفسران هم در این زمینه سهل انگاری کردند و کتابهای تفسیری را از این دست
از روایات پر کردهاند و این در حالی است که ریشهی همهی این روایات از
تورات و یا دروغ بافیهای یهود و نصاری سرچشمه گرفته است.»[3]
منابع:
1- ملل و نحل ،ج1،ص 117
2- ملل و نحل ج1 ص82-84
3- تاریخ ابن خلدون(مقدمه)ج1ص439