زندگی و توکل بر خدا
در دنیای امروز عدهی زیادی دچار ضعف ایمان شدهاند و خدا را در زندگی خود کمرنگ کردهاند، اما اسلام توصیه به توکل و قوت میکند، چرا که خداوند قادر و قهار است. حضرت علی میفرمایند: «اصل قوت و نیروی دل توکل بر خداست.
در قرآن آمده است: «هر کس بر خدا توکل کند، خدا او را کفایت میکند.»(طلاق 65)
حضرت علی در تعریف توکل میفرمایند: «توکل عبارت است از این که: «آدمی به نیرو و توان خود تکیه نکند و از چنین حالتی بیزار باشد.» (میزان الحکمه ریشهری ج4ص3657)
یکی از صفات انسانهای با ایمان توکل و سپردن امور بر خداوند است، اما باید توجه داشت که انسان باید اعتماد به نفس نیز داشته باشد و برای اهداف خود برنامهریزی و سپس امور خود را به خدا واگذار کند؛ میفرماید: «اگر اهل ایمانید، فقط بر خدا توکل کنید.» (مائده 23) و یا در آیهای دیگر میفرماید: «هر که بر خدا توکل کند، به راستی خدا عزیز و حکیم است.»
انسان مضطرب باید در تمامی موارد: ازدواج، یافتن شغل مناسب و یا همسر دلخواه و شایسته بر خدا توکل کند و اعتماد کردن به غیر از خدا را جز پشیمانی سودی ندارد. انسانهایی که توکل میکنند، بینیاز میشوند، چرا که خداوند نیاز آنها را رفع میکند.
« أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ »: آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟! (زمر 36)
ایمان و توکل
ایمان و توکل با یکدیگر رابطهی مستقیم دارد؛ هر کس ایمان دارد، توکل هم دارد و انسان مؤمن معتقد است که خداوند خالق تمام پدیدههاست و او بهترین وکیل است. امام رضا علیه السلام میفرمایند: «ایمان بر 4 رکن استوار است: توکل بر خدا، رضا بر قضای الهی، تسلیم امر خدا بودن و واگذاری امور به خود.» و یا امام صادق علیه السلام میفرمایند: «هر کس 3 چیز به او داده شود سه چیز از وی دریغ نشود: هر که به او دعا عطا شود، اجابت هم داده میشود و هر کس به او شکر داده شود، کفایت هم داده میشود.» (میزان الحکمه ج4ح3656)
ستونهای اصلی توکل
توکل دو رکن دارد: اول: نیرومندی یقین، دوم: قوت قلب.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «توکل از نیرومندی قوت است.» (شرح فارسی غررالحکم و در الکلم ج1ص184)
متأسفانه، در دنیای امروز عدهی زیادی دچار ضعف ایمان شدهاند و خدا را در زندگی خود کمرنگ کردهاند، اما اسلام توصیه به توکل و قوت میکند، چرا که خداوند قادر و قهار است. حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «اصل قوت و نیروی دل توکل بر خداست.» (محمد خوانساری، شرح غررالحکم ج2ص488)
انسان برای رسیدن به سعادت و خوشبختی باید تمام امور خود را به خدا واگذار کند و البته از اسباب طبیعت و تلاش خود نیز یاری بگیرد.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نوشتهاند: «حقیقت امر این است که نفوذ ارادهی آدمی و دستیابی او به مقصود در عالم ماده در گرو دو دسته از اسباب است: 1-اسباب طبیعی 2-اسباب روحی و انسان آنگاه که بخواهد در کار مهمی وارد شود و اسباب طبیعی مورد نیاز را فراهم سازد، چیزی میان او مقصودش جز اختلال اسباب روحی مانند ضعف و سستی اراده و ترس و اندوه سبکسری تمایلات سرکش و سفاهت و سوء ظن و غیر آن مایل و مانع نمیشود. اینها امور مهم عمومی است و هنگامی که بر خدا توکل کند، ارادهی او چنان نیرومند میگردد که هیچ سببی از اسباب روحی و ناسازگار نمیتواند بر آن غلبه نماید و این خود دستیابی به هدف و سعادت و خوشبختی است.» (محمد حسین طباطبایی المیزان ج4ص67)
نتایج توکل در زندگی بشر
توکل اثرات زیادی در زندگی بشر دارد که از جملهی آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کفایت الهی
هر کس به خداوند توکل کند، خداوند برایش کفایتکننده است و روزی و تأمین زندگی و آیندهاش با خداست. پیامبر میفرمایند: «کسی که بر خدا توکل کند، خدا هزینهی زندگیاش را کفایت میکند و او را از آنجا که گمان ندارد روزی میدهد.» (میزان الحکمه، ری شهری: ج4ح3661)
البته همانگونه که گفته شد توکل کردن همراه با تقواست و انسانی که حدود الهی را رعایت نمیکند و به مسائل شرعی و اخلاقی پایبند نیست، نمیتواند به یاری خداوند نیز امید داشته باشد.
در قرآن آمده است: «هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان نمیکند روزی میدهد و هر کس بر خدا توکل کند، امورش را کفایت میکند.» (طلاق 3و2)
پس باید انسان مؤمن نگران چیزی نباشد و ترس از آینده و حسرت گذشته را نداشته باشد، چرا که خداوند ضمانت امور او را بر عهده گرفته است.
عزّت و محبوبیت نزد خدا
انسانی که خداوند را وکیل خود میداند نزد خداوند بسیار عزیز و محترم است و خداوند او را دوست دارد در قرآن آمده است: «... هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش) بر خداوند توکل کن، خداوند متوکلان را دوست دارد.» (آل عمران 159)
افزایش استقامت در برابر سختیها
انسانی که بر خداوند توکل دارد، در برابر دشواریها مقاومتر است و بهتر دوام میآورد انسان امروز غرق در دنیای مشکلات است و اگر احساس وابستگی به نیروی قدرتمند را نداشته باشد، بدون تردید دچار مشکلات و بیماریهای فراوانی میشود. حضرت علی علیه السلام در حدیثی میفرمایند: «کسی که بر خدا توکل کند، امور دشوار بر او آسان میشود و استقامت در امور برایش راحت میشوند.» (میزان الحکمه ری شهری ج4ص3659)
پیروزی بر دشمنان
بشر همواره دشمنان زیادی داشته است که در طول اعصار مختلف متفاوت بوده است: بیماری، فقر، گرسنگی و .... اما مهمترین دشمن بشر هوای نفس اوست
انسانهایی که بر خدا توکل دارند، همیشه با تکیه بر این قدرت پیروزند. در سورهی آل عمران آیه 160 آمده: «اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد و اگر دست از یاری شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یاری کند و مؤمنان تنها باید بر خدا توکل کنند.»
غلبه بر شیطان
انسان متوکل بر شیطان و هواهای نفسانی غلبه دارد و میتواند نفس خود را آرام کند و برشیطان پیروز شود. شیطان دشمن قسم خوردهی انسان است و همیشه و در همه حال قصد فریب انسان را دارد. .... بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل میکنند، تسلطی ندارد. (عباس محدث قمی، سفینه البحار: ج2ص638)
برخورداری از بهترین وکیل
هر گاه در زندگی به مشکلی برمیخوریم و هیچ راهی برای گشایش آن پیدا نمیکنیم، به خصوص در امور حقوقی احتیاج به وکیل و مشاوره داریم، خداوند بهترین وکیل و دلسوز ترین و حکیمترین وکیل است که انسان را در مشکلات یاری میکند و بهترین راه را به او نشان میدهد و «هر کس بر خدا توکل کند، بداند که بهراستی خداوند شکست ناپذیر حکیم است.» (انفال 49)
اما همانطور که در ابتدا گفته شد، توکل با تنبلی و سستی مغایرت دارد و انسان باید از نعمت عقل و درایت نیز بهره بجوید.
برای مثال عدهای به سراغ کار نمیروند و انتظار دارند کار به سراغ آنها بیاید. چنین افرادی متوکل نیستند، بلکه ملعون اند.
در حدیثی آمده است: «کسی که بار زندگی خود را بر دوش مردم بگذارد، ملعون است.» (بحارالانوار ج74ص140)
اهل توکل خصوصیات و ویژگی خاصی دارند و آن ویژگی مجاهدت و تلاش است. انسانهایی که همه چیز را راحت میخواهند، نمیتوانند انسانهای توکل کنندهای باشند.
سورهی مائده آیات 20 تا 24 میفرماید: «و یاد کن زمانی را که موسی به قوم خود گفت: قوم من، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را پادشاهی ساخت و آنچه را که به هیچ کس نداده بود به شما داد.»
«ای قوم من، به سرزمینی مقدس که خداوند برای شما مقدر داشته است درآیید و به عقب بازنگردید که زیانکار خواهید شد.»
گفتند: «ای موسی، در آنجا مردمی زورمندند و تا آنان از آنجا بیرون نروند، ما هرگز وارد آن نمیشویم، پس اگر از آنجا بیرون بروند، ما وارد خواهیم شد.»
دو مرد (زمرهی کسانی که از خدا) میترسیدند و خدا به آنها نعمت داده بود گفتند: از آن درد از برایشان بتازید و وارد شوید که اگر از آن در درآمدید پیروز میشوید و اگر مؤمنید بر خدا توکل کنید، پس از آن که موسی از مصر بیرون آمد از قوم خود خواست وارد سرزمین مقدس شوند، به آنان گفت: نعمتهای بیمانند را که خدای متعال ارزانی داشت به یاد آورند و آنان را به 3 دسته تقسیم کرد:
1- از میان آنان پیامبران الهی چون ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف، موسی و هارون را برانگیخت.
2- آنان که از نعمت استقلال برخوردار کرد و از یوغ فراعنه و استبداد سیاسی و دینی آنان بیرون آورد و در فضای دلانگیز توحید که در زمان حضرت موسی از آن بهرهامند بودند، قرار داد.
3- عنایات خود را شامل حال آنان کرد.
اما نصیحت اثری نکرد و آنها سستی کردند. دو تن از میان پیروان آن حضرت که خدا ترس و اهل توکل بودند به ترغیب جهادگریزان پرداختند و از پیروزی سخن به میان آوردند و آنان را به توکل بر خدا فراخواندند، اما سخنان آنان هم در آن مردمان سستعنصر و فاقد ایمان راستین و توکل اثر نبخشید و با بیشرمی برای چندمین بار اعلام داشتند که تا آن قوم جبار در سرزمین مقدس حضور دارد، هرگز پا به آن سرزمین نخواهند گذاشت. «تو و خدایت بروید و با آنان بجنگید، ما همین جا میمانیم.» (محمد حسین طباطبایی، المیزان: ج5.صص300-292)