نماز و اهمیت و جایگاه آن
معنای اقامه نماز چیست؟
به نظر میرسد با توجه به ریشه لغوی اقامه، که از قیام ـ در مقابل قعود است ـ اقامه نماز را به معنای برپایی آن بگیریم در مقابل آن زمین ماندن و زمینگیر شدن و بیاعتنایی به آن است و این معنا دارای مصادیقی است:
الف ـ گزاردن درستِ نماز با حدود و شرایط آن؛
ب ـ به جای آوردن نماز به نحو کامل و احسن؛
ج ـ تداوم در برپایی نماز؛
د ـ تلاش برای مطرح کردن و گسترش نماز در جامعه.
راغب در مفردات گوید: «و لم یأمر تعالی بالصّلوة حیثما امر و لا مدح به حینما مدح الاّ بلفظ الاقامة تنبیها انّ المقصود منها توفیة شرائطها لا الاتیان بهیئاتها...؛1 در تمام مواردی که خداوند به نماز امر یا مدح به آن کرده است واژه اقامه نماز آمده است تا به این معنا توجه داده شود که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جای آوردن هیأت نماز(بدون روح).»
در قرآن کریم، اقامه نماز با ویژگیهای ذیل مطلوب است:
الف ـ برپا داشتن نماز، با نشاط و شادابی
در دو آیه از قرآن، نماز خواندن با کسالت از ویژگیهای منافقان شمرده شده است: «وإِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَةِ قَامُواْ کُسَالَى یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً ؛2ومنافقان خدا را فریب می دهند ، و حال آنکه خدا آنها را فریب می دهد و، چون به نماز برخیزند با اکراه و کاهلی برخیزند و برای خودنمایی نماز کنند و در نماز جز اندکی خدای را یاد نکنند.»
«وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ ؛3هیچ چیز مانع قبول انفاقهایشان نشده مگر آنکه به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده اند و جز با بی میلی به نماز حاضر نمی شوند و جز به کراهت انفاق نمی کنند.»
و ویژگی چنین نمازی جز نماز بیکیفیت که به همه چیز جز نماز شبیه است، نیست. در روایتی از حضرت امام سجّاد(علیهالسلام) میخوانیم: «انّ المنافق ینهی و لا ینتهی و یأمر بما لایأتی و إذا قام إلی الصّلوة اعترض؛ همانا منافق(از کار زشت) نهی میکند، ولی خود از آن کار دست نمیکشد و فرمان میدهد(به خوبی) ولی خود انجام نمیدهد و چون به نماز بایستد اعتراض میکند.» راوی میگوید: پرسیدم: «ما الإعتراض؛ اعتراض چیست؟»
حضرت فرمود: «الالتفات و اذا رکع ربض؛ رو به راست و چپ گردانیدن و چون رکوع کند خود را مانند گوسفند به زمین اندازد (یعنی بعد از رکوع نایستد و به همان حال به سجده رود.»4
ب ـ اهتمام به نماز و وقت فضیلت آن
قرآن کریم میفرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ 5پس وای بر نمازگزارانی که از آن غافلند.»
«ساهون»؛ کسانی هستند که از اصل نماز غافلند، و توجهی به آن ندارند، گاه آن را نمیخوانند، گاه در آخر وقت میخوانند. قرآن کریم میفرماید این مسأله در ضعف اعتقاد دینی او ریشه دارد. گفتنی است که «سهو» و «اشتباه» در نماز مورد نظر آیه نیست، زیرا اگر چنین بود، میفرمود: «فی صلوتهم» در نمازشان نه «عن صلوتهم» از نمازشان.
یونس بن عمّار از امام صادق(علیهالسلام) پرسید: مقصود از سهو همان وسوسه شیطان است؟ حضرت فرمود: «لاکل احد یصیبه هذا ولکن ان یغفلها و یدع ان یصلّی فی اوّل وقتها 6؛ نه هر کس مبتلا به وسوسه میشود بلکه مقصود آن است که از اصل نماز غفلت کند و در اول وقت نخواند.» امام صادق (علیهالسلام) در روایتی فرمود: «تأخیر الصلوة عن اوّل وقتها لغیر عذر7؛ مقصود از سهو، بدون عذر نماز را از اول وقت تأخیر انداختن است.»
در روایتی از حضرت امام علی(علیهالسلام) میخوانیم:
«لیس عملٌ احبّ الی الله عزّوجلّ من الصّلوة فلا یشغلنّکم عن أوقاتها شیءٌ من امور الدّنیا فانّ الله عزّوجلّ ذمّ اقواما فقال الّذین هم عن صلاتهم ساهون یعنی انهم غافلون استهانوا باوقاتها8؛ هیچ کاری نزد خداوند محبوبتر از نماز نیست، پس نباید در وقت نماز هیچ یک از امور دنیا شما را مشغول از نماز سازد که خداوند گروهی را که از نماز سهو میکنند نکوهش کرده است و مقصود این است که اینها غفلت از نماز داشته، حریم وقت نماز را نگه نمیدارند.»
علاوه بر توجه به اصل نماز باید در نماز نیز انسان به این نکته توجه داشته باشد که در مقابل حضرت حقّ ایستاده و با او سخن میگوید، باید تمام وجود خویش را به این میهمانی ببرد تا شیطان جرأت زمینهسازی برای خروج از این میهمانی را فراهم نسازد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن کُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنکُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَفُوًّا غَفُورًا 9؛ ای ای کسانی که ایمان آورده اید ، آنگاه که مست هستید گرد نماز مگردید، تابدانید که چه می گویید و نیز در حال جنابت ، تا غسل کنید ، مگر آنکه راهگذر باشید و اگر بیمار یا در سفر بودید یا از مکان قضای حاجت بازگشته اید یا با زنان جماع کرده اید و آب نیافتید با خاک پاک تیمم کنید و روی و دستهایتان را با آن خاک مسح کنید هر آینه خدا عفو کننده و آمرزنده است.»
ظاهر آیه روشن است و نیاز به توضیح ندارد که مقصود، نهی از نماز در حال مستی است لکن از تعلیل «حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ » میتوان این معنا را برداشت کرد: نماز مطلوب آن است که انسان با عنایت و توجه نماز بخواند، بداند که چه میگوید و با که سخن میگوید. مؤیّد این برداشت روایت امام باقر(علیهالسلام) است که فرمود: در حالتی که کسل هستید یا چرت آلود یا سنگین، مشغول نماز نشوید، زیرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستی نهی کرده است.
ج ـ نماز با خشوع
از مصادیق اقامه نماز به جای آوردن نماز با خشوع آن است.«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ 11؛ به تحقیق مؤمنان رستگار شدند آنها که در نمازشان خشوع دارند.»
خشوع به معنای تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا میشود و آثارش در بدن ظاهر میگردد. فیومی گوید: «خشع خشوعا اذا خضع و خشع فی صلاته و دعائه اقبل بقلبه علی ذلک و هو مأخوذ من خشعت الارض اذا سکنت و اطمأنّت12؛ خشوع به معنای تواضع است و خشوع در نماز و دعا به معنای اقبال قلبی بر آن است و این واژه برگرفته از سکون و اطمینان است، آن چنان که برای سکون زمین واژه خشوع به کار رفته و میگویند: «خشعت الارض.»
خشوع در نماز؛ یعنی جسم و روح را در نماز به دیدار خداوند بردن و انقطاع از غیر او آن چنان که برگزیدگان خداوند پیامبر و آلش(علیهمالسلام) چنین بودند. اولین فرودگاه این خشوع روح است که بر جسم نیز اثر میگذارد؛ یعنی آن کس که در نماز خشوع دارد در حال نماز اعضا و جوارح او نیز آرام بوده، پیوسته بازی با ریش و صورت ندارد! در حدیثی میخوانیم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی میکند فرمود: «اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه13؛ اگر او در قلبش خشوع بود، اعضای بدنش نیز خاشع میشد.»
د ـ دوام در نماز
از مصادیق اقامه نماز «دوام نماز» است.
در سوره معارج پس از آن که خداوند برخی صفات ناشایست انسانها را مورد تذکّر قرار میدهد، اوصاف شایسته آنها را هم ذکر میکند که از جمله آن: «إِلَّا الْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ 14؛ مگر نمازگزارانی که بر نماز خود تداوم دارند.» ظاهر آیه دوام است؛ یعنی هم به وقت، نماز میخوانند و هم همیشه نماز میخوانند، اینگونه نیست که نماز خواندن آنها مقطعی باشد و چنین نمازی است که اگر جزو برنامه زندگی شد و با حدود آن به جای آورده شد انسان را از فحشا و منکر باز میدارد. و اصولاً برنامههای تربیتی جز با تداوم کارآیی لازم را ندارند، لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میخوانیم: «انّ احبّ الأعمال الی الله مادام و ان قلّ15؛ محبوبترین اعمال نزد خداوند کاری است که انسان بر آن مداومت داشته باشد هر چند کم باشد.»
هـ ـ گسترش و مطرح کردن نماز در جامعه
بدون تردید از مصادیق «اقامه نماز» گسترش و مطرح کردن نماز در جامعه است (نه تنها مصداق). پیش از این، مصادیق اقامه نماز در بُعد فردی مورد توجه قرار گرفت و اینک آن را از بُعد اجتماعی مورد بررسی قرار میدهیم.قرآن کریم میفرماید از ویژگیهای یاران خداوند آن است که: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ 16؛ آنها کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند و زکات را ادا میکنند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند.»
از این آیه شریفه به قرینه واژه تمکین (که به معنای فراهم ساختن وسائل و ابزار کار است؛ اعم از آلات و ادوات لازم یا علم و آگاهی کافی و توان و نیروی جسمی) میتوان استفاده کرد که مردان خدا از قدرت خود در جهت اقامه نماز استفاده میکنند، علاوه بر آن که خود اهل اقامه نمازاند، بر مطرح کردن آن در جامعه تلاش میکنند.
با مصادیق پنجگانه فوق میتوان معنای وسیع «اقامه نماز» را در قرآن دریافت. بحث پیرامون اولین وظیفه در قبال نماز؛ یعنی «اقامه نماز» را با کلامی از شهید علامه آیة الله مطهری به پایان میبرم:
«به پا داشتن نماز آن است که حق نماز ادا شود؛ یعنی نماز به صورت یک پیکر بیروح انجام نگردد، بلکه نمازی باشد که واقعا بنده را متوجه خالق و آفریننده خویش سازد و این است معنی ذکرالله که در آیه شریفه 14 سوره طه بدان اشاره شده: «اقم الصلوة لذکری» یاد خدا بودن مساوی است با فراموش کردن غیر خدا؛ اگر انسان ولو مدت کوتاهی با خداوند در راز و نیاز باشد و از او استمداد جوید و او را ثنا گوید، او را به الله بودن، ربّ بودن، رحمان بودن، رحیم بودن، احد بودن، صمد بودن، لم یلد و لم یولد و لمیکن له کفوا احد بودن توصیف کند، عالیترین تأثیرها در نفس او گذاشته میشود و روح انسان آن چنان ساخته میشود که مذهب اسلام میخواهد و بدون چنین برنامهای امکانپذیر نیست.»17
1- المفردات فی غریب القرآن، ص418، (کتابفروشی مرتضوی تهران).
2- نساء، آیه 142.
3- توبه، آیه 54.
4- اصول کافی، ج دوم، ص396 (باب ضعة النفاق والمنافق حدیث3).
5- ماعون، آیه 4 و 5.
6- مجمع البیان، ج10، ص548 و کنزالدقائق، ج15، ص498 (با تصحیح حاج آقا مجتبی عراقی).
7- تفسیر القمی، ج2، ص444 و کنز الدقائق، ج15، ص497.
8- الخصال، ج2، ص621. (حدیث اربعمأة) و کنزالدقائق، ج15، ص497.
9- نساء، آیه43.
10- علل الشرائع، ج2، ص47 و کنزالدقائق، ج2، ص446.
11- مؤمنین، آیه 2.
12- المصباح المنیر، ص170.
13- مجمع البیان، ج7، ص99؛ انوار التنزیل بیضاوی، ج3، ص159 و کنزالدقائق،، ج7، ص559.
14- معارج، آیه22.
15- اصول کافی، ج2، ص82، (چاپ آخوندی).
16- حج، آیه 41.
17 آشنایی با قرآن، سورههای حمد و بقره، ص67 و 68.