بقیة الله آجـــــرک اللـــــه
امشب شب جانسوز عاشوراست ...
امشب شبی است که امام به یاران اذن میدهد هر کس میخواهد با استفاده از تاریکی شب برود اما کسی نمیرود ...
امشب در خیمه ها غوغاست ... تیز کردن شمشیرها – آماده کردن زره ها – وداع – دلدادگی ...
امشب از خیمه ها دری به ملکوت باز شده است ... ترنم نماز شب ، تلاوت قرآن ، مناجات ، ذکر و دعا به گوش میرسد ...
امشب اباعبدالله الحسین (ع) خار و خاشاک اطراف خیمه ها را جمع میکند تا فردا بچه ها راه فراری داشته باشند ...
امشب علی اصغـــــر آرام در آغوش رباب آرمیده و رقیـــه نگران فردای برادر است ...
امشب سکینه آرامش ندارد . بیقرار و بی تاب بیم وقوع فردا را دارد ...
امشب قاسم نو رستـــه از عمو در مورد شهادتش می پرسد و الموت عندی احلی من العسل را در تاریخ ثبت میکند ...
امشب زینب دل آشفته به اطراف خیمه ها میگردد . در نیمه شب دو جلسه برقرار است :
در یک جلسه قمر بنی هاشم جوانان هاشمی را ترغیب میکنند تا آنان هستند کسی مقدم بر آنان به میدان نرود
و در جلسه دیگران حبیب بن مظاهر به یاران میگوید مبادا تا ما هستیم یکی از مهمانمان بنی هاشم به میدان برود
و زینب دلش قدری آرام می شود ...
امشب یاران حسین جای خود را در بهشت می بینند ...
امشب نماز شب و تلاوت قرآن حال دیگری دارد ...
امشب شب تصمیم سرنوشت ساز است نه برای یک عمر که برای یک تاریخ ...
امشب شب عشق و دلدادگی است ... شبی که فردایش سخت ترین امتحان برگزار می شود ...
امشب شب عاشوراست ...
و امشب بیش از هر شب دیگری مهــــدی فاطــمه اشک و خون از دیده می گرید ...
امشب باید گفت : بقیـــــة الله آجرک الله فی مصیبة جدک الحســــین