یک زن شایسته اینگونه است
یک بانوی مسلمان باید هفت خصوصیت داشته باشد:
1- با وقار و زیبا و در یک کلام "تماشایی" است
دختران "شش سال" زودتر از پسرهای هم سنش به عقلانیت، خودکاری، خودباوری، خود انضباطی، خود مدیری و بلوغ می رسند. دختری که به این مراحل از رشد رسیده است، خود را گنج بی پایانی از مهر و محبت و "صفات" زیبا می بیند و نیازی به "خودنمایی"، "بدن نمایی"، ،"ریاکاری" و رفتارهای مصنوعی" ندارد. بنابراین گفتار، رفتار و اخلاق او خردمندانه و شایسته و شخصیت او و با وقار و زیبا و در یک کلام "تماشایی" است.او قدر و قیمت خود را می داند و مانند آن زنانی نیست که به گفته رسول خدا (صلی الله علیه و آله در عین پوشیدگى برهنه اند (لباس هاى بدن نما و جوراب هاى نازک مى پوشند) هوسباز و دلفریب مى باشند، موهاى خود را طورى آرایش مى کنند که مانند کوهان شتر جلوه مى کند. اینان داخل بهشت نمى شوند و حتى بوى آن را استشمام نمى کنند، با این که بوى بهشت از راه بسیار دور شنیده مى شود.(2)
2- توجه قلبی اش به "خدا" است
یک هنرپیشه که شاید اعتقادی به حجاب هم نداشته باشد، وقتی در نقش مادران، همسران و دختران پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم(مثلا در نقش حضرت مریم سلام الله علیها) بازی می کند، با پوشش کامل و ساده و رفتار متین و موقرانه ظاهر می شود. در این حالت هر بیننده ای او را بسیار زیباتر و جالب تر می بیند، چرا که چهره ای روحانی و معصومانه دارد. این است که همه ی دختران و زنان در لباس احرام و با چادر نماز و بر سر سجاده، زیباتر و جالب ترند. اعتقاد به خدا و حیایی که در سیمای یک دختر ظاهر می شود، با هم ربط دارند.
3- عامل "رشد اجتماعی" است
دختری که عاقلانه به زندگی نگاه می کند و به "هنر زن بودن" رسیده است، متوجه است که کار اصلی او این نیست که خود به کاری در اجتماع روی آورد و "نان آور" خانواده گردد، زیرا او به فرموده امام على علیه السلام چون گُلى است (ظریف و آسیب پذیر) نه قهرمان و کار فرما.(3) بلکه هنر اصلی او این است که با "هدایت نامحسوس" و "روحیه ی شاد و سازنده" خود مردی را که همسر اوست، به سوی کار سوق دهد. او توانایی پرورش فرزندانی را دارد که از "خودخواهی"، "خودسری"، "خجالتی بودن"، گبی مسئولیتی" و "هرزگی" دورند و آنان را به "رشد اجتماعی" و "قدرت تعامل با مردم" می رساند و به طور نامحسوس به "احساس مسئولیت و انجام وظیفه" هدایت شان می کند.
4- عامل "تشویق" و "آرامش" است
همه دختران جهان کانون مهر و عاطفه اند و بنابراین در زبان عربی "آنسه" نامیده می شوند. زیرا از همان خردسالی "نوازشگری" را "بدون هیچ آموزشی" نسبت به هر عروسک بی جان و بی تحرکی ابراز می کنند و با مهربانی با عروسک شان سخن می گویند. دختری که رشد و رفتار طبیعی دارد، به جای "احساس نیاز کاذب به پشتوانه" می تواند با شیرین زبانی، آراستگی و متانت رفتاری خود پشتیبان دیگران باشد و به آنها "امید" بدهد و برای "درس و کار و عبادت و زندگی" انگیزه بخش باشد و در عین حال "آرامش" ببخشد.
5- توانایی دارد از شوهرش یک "مرد" بسازد
مانند مهندسی که از یک "ویرانه"، قصری زیبا و رفیع می سازد، هر دختری با هر رنگ و قد و اندامی اگر خودش را به درستی بشناسد و بخواهد، می تواند مظهر "صفات" جمال الهی باشد و هنرمندانه و با تکیه بر نکات مثبت، از شوهرش که ممکن است فراموشکار، هوسباز، رفیق باز، متغیر، خشن، افسرده، خسیس و یا ولخرج باشد، مردی عاقل، بالغ، ذاکر، وظیفه شناس، مومن، امیدوار، متعهد، متعادل و مجاهد در یک کلام یک "مرد" بسازد. بی جهت نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: اَلمَرأَةُ الصّالِحَةُ أَحَدُ الکاسِبَینِ: زن شایسته یکى از دو عامل پیشرفت خانواده است.(4)
6- به "زن بودن" خود افتخار می کند
زن، موجودی فوق بهشتی و خورشیدی جذاب، گرم و نورانی است که خداوند او را معلم عاطفه، عشق، شور، نشاط، زندگی است و ماموریت آسمانی کردن انسان به او سپرده شده است. دختری که این کرامت و شأن و مقام والا و رسالت الهی خود را می فهمد، هرگز از زن بودن خود متنفر و بیزار نیست و از اسباب عیاشی شدن برای نامحرمان و نیز گفتار و رفتار مردانه پرهیز می کند. او استعدادهای زیبا، صدا و صورت زیبا و جذابش را بیهوده هدر نمی دهد و این همه توانایی را به هرز(در راه هرزگی) تلف نمی کند. او خود را "زنده به گور" نمی کند.دختر زنده به گور کسی است از خود بیگانه که احساس حقارت می کند و پسر بودن را بهتر و قرین موفقیت می پندارد. به همین دلیل می کوشد مثل پسرها حرف بزند، بپوشد، بی قید وبند باشد، رفتاری تصنعی و هیجانی و سبک داشته باشد و هیچ حرمت و ارزشی برای خود قائل نشود.
7- "حضور" در جامعه را به "ظهور" در جامعه ترجیح می دهد
در مدیریت خانواده و جامعه و در همه ابعاد اقتصادی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی نیز دو نقش اصلی وجود دارد: حضور و ظهور. یک گروه حضوری موثر دارند و یک گروه هم ظهوری واسطه ای.خداوند حکیم به زن موقعیت، صفات و استعدادهایی داده که می تواند در بیشترین ابعاد زندگی خانواده و جامعه و جهان، نقش کارگردان، یعنی حضوری موثر اما نامحسوس را داشته باشد.اگر دختر از کرامت و قداست خود به عنوان یک زن غافل بماند، گرفتار "بحران هویت" می شود. در این صورت تبرج و ظهور و انگشت نما شدن در کوچه و خیابان برای او "ارزش" می شود، مسحور زبان بازی جوانان هرزه می گردد، اسیر بی بند و بارترین افراد خواهد شد و برده ی جنایتکارترین صاحبان ثروت و قدرت و تزویر می شود. چنین دختری نارضایتی، ابتذال و متلاشی شدن از درون خود را با تداوم خودنمایی و هرزگی پنهان کند.حرف آخر این که زن مسلمان پشتوانه و معمار شخصیت مرد است.