جوان گنهکار و رحمت خدا
يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۴ ب.ظ
داستان جوان گناهکار
«ملا فتح اللَّه کاشانى» در تفسیر منهج الصادقین، و «آیت اللَّه کلباسى» در
کتاب انیس اللیل نقل کرده اند:
در زمان «مالک دینار» جوانى از زمره اهل معصیت و طغیان از دنیا رفت.
مردم به خاطر آلودگى او جنازه اش را تجهیز نکردند، بلکه در مکان پستی
محلّ پر از زبالهاى انداختند و رفتن .
شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالى به مالک دینار گفتند: بدن بنده ما را بردار
و پس از غسل و کفن در گورستان صالحان و پاکان دفن کن. عرضه داشت: او از
گروه فاسقان و بدکاران است، چگونه و با چه وسیله مقرّب درگاه احدیّت شد؟
جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گریان گفت:
یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَةُ.
اى که دنیا و آخرت از اوست، رحم کن به کسى که نه دنیا دارد نه آخرت.
مالک،کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم؟
و کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم؟
ای خـدا ...اگر کنار لحظه هایم تو را ندارم
تو خــود در کنــار لحظه هایم بـــاش ...
آخــر مـن هر بار ، شبیه طفلــی که جـز آغوش مادر سرپناهی نـدارد ...
بــاز به تو بر می گــردم ...
الهی بحق رحمتک الواسعه ...