ابوطالب ، پدر ایمان
جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۳ ب.ظ
معرفی حضرت ابوطالب علیه السلام
ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، عمو و حامی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و پدر حضرت علی (علیه السلام)، حدود هشتاد و چند سال قبل از هجرت متولد شد. نام وی عبدمناف و به نقلی عمران ـ، و به جهت فرزند بزرگش طالب به «ابوطالب» مشهور شد. ابوطالب رئیس خاندان بنی هاشم و وارث دو منصب مهم رفادت (مهمانداری حاجیان) و سقایت (آب رساندن به حاجیان) بود.
بعد از نبوت برادر زاده اش محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) با تمام وجود به حمایت از وی پرداخت و در محاصره اجتماعی و اقتصادی بنی هاشم توسط قریش با مسلمانان به «شعب ابوطالب» رفت و کمی پس از پایان یافتن محاصره در اثر رنج و سختی، در ماه ذی القعده یا شوال سال دهم (سه سال قبل از هجرت) وفات یافت. [۱] [۲]
ابوطالب در میان قریش مشهور به سخاوت بود، و به سبب درایت و عدالت و نفوذ کلام، قبایل عرب در مکه وی را به داوری اختیار می کردند. [۳] [۴] در عصر جاهلیت نخستین کسی بود که سوگند در شهادت برای اولیای دم را بنا نهاد و بعدها اسلام نیز این امر را امضا کرد. [۵] [۶] وی در عصر جاهلیت از پلیدی ها دوری می گزید و به شیوه پدرش شراب را بر خود حرام کرده بود. [۷]
اختلاف در ایمان ابوطالب علیه السلام
در حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) تردیدی نیست، ولی در ایمان آوردن او به آیین اسلام اختلاف شده است.
شیعیان اثناعشری بر ایمان آوردن او به آیین اسلام پای فشرده اند و این مطلب مورد اجماع اهل بیت (علیهم السلام) و علمای امامیه می باشد. اکثر زیدیه، برخی از شیوخ معتزله مثل شیخ ابوالقاسم بلخی و ابوجعفر اسکافی [۸] و تعدادی از دانشمندان اهل سنت همچون زینی دحلان مفتی مکه (متوفای سال ۱۳۰۴هـ) صاحب کتاب «اسنی المطالب فی نجاة ابوطالب» نیز برهمین عقیده اند. [۹] امّا اکثر سیره نویسان اهل سنت معتقدند که ابوطالب مشرک از دنیا رفت.
مسئله ایمان ابوطالب از دیر زمان مورد بحث و گفتگوی دانشمندان اسلامی بوده و از قرون اوّلیه کتاب های مستقلی تألیف کرده اند از جمله: سعد بن عبداللّه اشعری قمی (متوفی ۳۰۱هـ)، ابوعلی کوفی (م۳۴۶هـ)، ابومحمد سهل بن احمد بن عبداللّه دیباچی، ابونعیم علی بن حمزه بصری تمیمی م۳۷۵هـ)، ابوسعید محمّد بن احمد بن حسین خزاعی نیشابوری، شیخ مفید (م۴۱۳هـ) و ابوعلی شمس الدین سیّد فخار بن معد موسوی (م۶۳۰هـ).
بنی امیه و بنی عباس در مبلغ شرک ابوطالب
بنی امیه و بنی عباس در ترویج مشرک بودن ابوطالب انگیزه مشترک داشتند و آن کاستن منزلت علی بن ابوطالب (علیه السلام) بود. زیرا بنی امیه و در رأس آنها ابوسفیان تا روز فتح مکه در برابر اسلام مقاومت کردند و تنها در آن روز و از روی ناچاری اظهار مسلمانی کردند و عباس، بزرگ خاندان بنی عباس نیز در جنگ بدر در سپاه قریش مقابل مسلمین جنگ کرد و اندکی قبل از فتح مکه اسلام آورد. و این در حالی بود که حمایت ابوطالب پدر حضرت علی (علیه السلام) از اسلام جای انکار نداشت، لذا کوشیدند به بهانه شرک ابوطالب این افتخار را از علی (علیه السلام) بگیرند.
سخن سیدبن طاووس
به گفته سید بن طاووس مخالفان در مسلمان شمردن هیچ کس آن اندازه سخت گیری نکرده اند که در مورد مسلمان بودن ابوطالب سخت گیری کرده اند، زیرا روش آنان این است که با استناد به خبرهای واحد افراد را مسلمان می شمارند. [۱۰]
ایمان سری ابوطالب علیه السلام
آنچه می تواند بهانه مخالفان باشد سرّی بودن ایمان ابوطالب است. امام علی (علیه السلام) با سوگند تأکید می کند که وی مسلمانی بود که ایمانش را کتمان می نمود. [۱۱]، و امام صادق (علیه السلام) با تشبیه ابوطالب به اصحاب کهف، کتمان ایمانش را باعث اجر مضاعف می داند. [۱۲] [۱۳]
در شرایطی که دین نوبنیاد اسلام نیازمند حمایت شخصیت اجتماعی و نیرومند و در عین حال به ظاهر بی طرفی بود، بدیهی است که اگر ابوطالب اسلام خود را آشکار می کرد، نزد مشرکان قریش آبرو و ابهت و احترام خود را از دست می داد [۱۴] [۱۵] و نمی توانست به عنوان سرپرست قبیله، حَکَم و داور مشرکان گردد و از مقام شیخوخت خود در حمایت از اسلام سود جوید. [۱۶]
دلایل ایمان ابوطالب علیه السلام
دلایل ایمان ابوطالب را می توان بر سه قسم کرد: ۱. مواضع عملی، ۲. اقوال و اشعار، ۳. دیدگاه نزدیکان وی زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) معصوم بوده و رأی آنان ججت معتبر است. و اینها، علاوه بر دلایلی است که مشرک بودن آباء و امّهات امامان و انبیاء را به طور عموم نفی می کند.
← مواضع عملی
ابوطالب کسی بود که همسرش فاطمه بنت اسد را به اسلام دعوت کرد. [۱۷]، وقتی فرزندش علی (علیه السلام) را دید که سمت راست پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و همراه وی به نماز ایستاده نه تنها او را منع نکرد، بلکه او را به همراهی با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمان داد، به فرزند دیگرش جعفر نیز گفت کنار رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و در طرف چپ اونماز بگزار. [۱۸] [۱۹] از سپردن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم به قریش که با بالا گرفتن دعوت اسلام به اندیشه قتل وی افتاده بودند خودداری کرد [۲۰] [۲۱] و در محاصره اقتصادی و اجتماعی مسلمین، همراه مسلمانان به شعب ابوطالب رفت و در آنجا متحمل درد و رنج فراوان گشت. [۲۲] وقتی برادرش حمزه به اسلام گروید، شعری در تجلیل از او سرود وقتی یکی از مشرکان (ابن الزبعری) در مسجدالحرام مشتی خون و سرگین بر چهره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می مالد، ابوطالب شمشیر حمایل کرده به مسجدالحرام می رود و همان کار را بر سر او می آورد [۲۳]، در شعب ابوطالب برای حفظ جان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم کودک خردسال خود علی (علیه السلام) را هر شب جای او می خواباند و رنج غربت فرزند دیگر خود جعفر را در هجرت به حبشه تحمل می کرد.اینها همه نمی توانست ناشی از انگیزه عاطفی و غیرت خویشاوندی و قبیله ای باشد، زیرا اگر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم فرزند برادرش است علی (علیه السلام) فرزند خودش است، چرا فرزند خود را فدای برادرزاده اش می کند؟
ابن ابوالحدید با این که درباره ایمان ابوطالب از رأی قاطع خودداری می کند [۲۴] امّا حق او بر همه مسلمانان را واجب دانسته و می گوید اگر ابوطالب نبود اسلام نبود.
← اقوال و اشعار
سخنان و اشعاری که در تأیید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از ابوطالب در منابع معتبر نقل شده بسیار زیاد و متجاوز از هزار بیت است که هم اکنون در کتابی به نام «دیوان اشعار ابوطالب» گردآوری شده است. هر چند این اشعار را در لفظ متواتر نمی داند امّا در دلالت بر تصدیق ابوطالب به نبوّت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) متواتر معنوی می داند. [۲۵] علامه امینی نیز با تعجب می پرسد که اگر این تعابیر گوناگون که در اشعار وی آمده شهادت و اعتراف به نبوت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بشمار نیاید پس اعتراف و شهادت به نبوت چگونه است؟ [۲۶].
ابوطالب در وصف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در ضمن قصیده لامیه اش که شهرت بسیار دارد می گوید:
وابیض یُستسقی الغمام بوجهه ••• ثِمال الیتـامی عصمـةٌ للأرامل
یطیف به الهلاک من آل هاشم ••• فهم عنـده فی نعمة وفواضل [۲۷] سپید چهره ای که از ابرها به آبروی او باران طلب شود و پناه یتیمان و نگهدار بیوه زنان باشد
هاشمیان فقیر و رو به زوال بدو پناه آرند و به نزد او در رحمت و فراوانی ها به سر برند.
و وقتی پیامبر در قحطی مدینه به قصد استسقاء بر منبر رفت و دعا کرد و باران آمد این اشعار را بیاد آورد و فرمود: خداوند ابوطالب را جزای خیر دهد، اگر زنده بود چشمانش نورانی می شد. [۲۸]
وقتی در محضر امام صادق (علیه السلام) گفته می شود:مردم می گویند ابوطالب کافر بوده است، امام در ردّ آن به این شعر ابوطالب استناد می کند: «آیا نمی دانید که ما محمد را همچون موسی پیامبر می دانیم که در کتاب های پیشین معرفی شده است» [۲۹] ابن ابوالحدید اشعار ذیل را نقل می کند:
«به راستی که خداوند پیامبر (محمد) را گرامی داشت پس گرامی ترین آفریدگان خداوند در میان مردم، احمد است.
برای بزرگداشت او، نامش را از نام خود گرفت زیرا که خداوندِ صاحب عرش، محمود است و این محمد
فرستاده پروردگار را یاری کردم با شمشیری چون صاعقه از رسول خدا پشتیبانی می کنم همانند پشتیبانی که برایش دل می سوزاند». [۳۰]
و شاید از همه صریح تر این بیت باشد:
یا شاهِـدَ اللّه عَلَی فَاشْهَـد إنّی عَلی دِین النَّبی أحمد.
«خدایا شاهد باش که من بر دین پیامبر یعنی احمد می باشم». [۳۱]
← دیدگاه اهل بیت
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در فوت ابوطالب سخت گریست و از خداوند برای او طلب مغفرت کرد. [۳۲] و فرمود: در اذیت و رنج، آنچه قریش بر سرم آوردند کمتر از مصیبت ابوطالب بود و در جریان دعوتم بازو و نگهدار من بود و تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریشیان نمی توانستند مرا اذیت کنند [۳۳] و هنگام دفن وی فرمود: ای عمو مرا در کودکی پرورش دادی، در یتیمی کفالت کردی و در بزرگی یاری نمودی، پس خداوند جزای خیرت دهد. [۳۴] پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم در تشییع جنازه او شرکت کرد و وعده کرد که روز قیامت برای پسر و مادر و عمویش ابوطالب شفاعت کند [۳۵] با آن که تشییع جنازه کافر و شفاعت وی صحیح نیست.
علی (علیه السلام) سوگند یاد می کند که ابوطالب، عبدالمطلب، هاشم وعبدمناف هرگز بتی را نپرستیدند بلکه به سوی کعبه و به آیین ابراهیم (علیه السلام) نماز می گزاردند [۳۶] و او را کسی می داند که اگر تمام گناهکاران روی زمین را شفاعت کند خداوند می پذیرد. [۳۷] امام سجاد (علیه السلام) در پاسخ کسی که از ایمان ابوطالب سؤال می کرد فرمود: چقدر جای تعجب است خداوند رسولش را نهی کرده که زن مسلمانی در نکاح کافری باشد، فاطمه بنت اسد از زنانی است که در اسلام بر دیگران سبقت گرفته است در حالی که تا آخر عمر ابوطالب، همسر او بود. [۳۸] [۳۹] امام باقر (علیه السلام) ایمان ابوطالب را از ایمان بسیاری از مردم برتر می داند و نقل می کند که علی (علیه السلام) دستور می داد به نیابت وی حج به جا آورند [۴۰] امام کاظم (علیه السلام) ابوطالب را از اوصیاء انبیاء پیشین می داند که به نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) شهادت داد و در روز وفات وصایا را به او تحویل داد. [۴۱]
........................ ↑
1. سیره ابن هشام، ج۱، ص ۱۸۹.
2. ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص ۸۵.
۳. ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۳۰.
۴. ↑ طبقات ابن سعد، ج۱و۲، ص ۱۲.
۵. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص ۲۱۹.
۶. ↑ سنن نسائی، ج۸، ص ۲ـ۴.
۷. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص ۲۱۹.
۸. ↑ سیره حلبی، ج۱، ص ۱۸۴.
۹. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۶۵-۶۶.
۱۰. ↑ طرائف، ص ۲۹۸.
۱۱. ↑ امالی صدوق، ص ۵۵۰
۱۲. ↑ کافی، ج۱، ص۴۴۸.
۱۳. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۰.
۱۴. ↑ سیره نبویه، ج۱، ص ۴۶۱.
۱۵. ↑ الصحیح فی سیرة النبی، ج۲، ص ۱۵۵.
۱۶. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۸۱.
۱۷. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص ۲۷۲.
۱۸. ↑ اسد الغابه، ج۱، ص ۳۸۷.
۱۹. ↑ سیره حلبی، ج۱، ص ۴۳۳.
۲۰. ↑ ابن هشام، ج۱، ص ۲۶۷.
۲۱. ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۲۵ و ۳۱.
۲۲. ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۳۰.
۲۳. ↑ کافی، ج۱، ص ۴۴۹.
۲۴. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۸۳ ۸۴.
۲۵. ↑ ابن ابوالحدید شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۸.
۲۶. ↑ الغدیر، ج۷، ص ۳۴۱.
۲۷. ↑ ملل و نحل، شهرستانی، ج۲، ص ۲۲۱.
۲۸. ↑ الخرائج والجرائح، ج۱، ص ۵۸ ۵۹.
۲۹. ↑ کافی، ج۱، ص ۴۴۹.
۳۰. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۸.
۳۱. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۸.
۳۲. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۶.
۳۳. ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۳۰.
۳۴. ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۳۵۰.
۳۵. ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۳۵.
۳۶. ↑ کمال الدین، ج۱، ص ۱۷۵.
۳۷. ↑ بحارالأنوار، ج۳۵، ص ۱۱۰.
۳۸. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۶۹.
۳۹. ↑ الغدیر، ج۷، ص ۳۸۰.
۴۰. ↑ سیره حلبی، ج۳، ص ۲۰۵.
۴۱. ↑ کافی، ج۱، ص ۴۴۵.