(درباره حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم)ظهور
اسلام در پرتو مجاهدتهای نبی اعظم(ص) نقطه عطف تاریخ بشری است، که
دستاوردهای بیشمار، پیشرفت همه جانبه تمدن کنونی را فرا روی بشریت قرار
داده است. کمترین دستاورد این شجره پاک آسمانی گسترش خواندن، نوشتن و
عالمگیر شدن علوم در جهان اسلام و انتقال این علوم ابتدا به اسپانیا،
ایتالیا، آلمان، انگلستان و… سایر ملل و دول اروپا و سپس همه جهانیان شد،
به طوری که بدون این نقطه عطف آسمانی هرگز تمدنهایی چون روم، مصر و ایران
باستان راهی به تمدن کنونی نداشتند. دلایل تاریخی این حقیقت غیر قابل انکار
بیشمار است: یکی از این دلایل اقرار مکرر دانشمندان اسلامی و خصوصاً غیر
اسلامی و اروپایی به این حقیقت عظیم است که نمونه کوچکی از آن را میگوییم.
دانشمندان
به نام این جوامع بر خلاف تلاشهای مذبوحانه و توهین آمیز نه تنها پیامبر
اسلام را از بزرگان طراز اول تمدن دینی میدانند، بلکه با صراحت تمام بر
جهانی شدن دین اسلام ـ به علت مزایای بی شمار آن ـ اقرار نمودهاند. و شاید
توجه به این واقعیتها توهین کنندگان را به درد آورده و آنها را به ورطه
بی فرهنگی و توهین کشانده است.
کارل مارکس،
فیلسوف، سیاستمدار و انقلابی آلمانی الاصل در قرن ۱۹ با درک عمیق از شخصیت
پیامبر عظیم الشأن اسلام چنین اظهار میدارد: محمد مردی بود که… از میان
مردمی بت پرست با اراده آهنین برخاست و آنان را به یگانه پرستی دعوت کرد و
در دلهای ایشان جاودانی روح و روان را بکاشت، بنابراین او را نه تنها باید
در ردیف مردان بزرگ و برجسته تاریخ شمرد، بلکه سزاوار است که به پیامبری
او اعتراف کنیم و از دل و جان بگوییم که او پیامبر خدا بوده است وقتی
محمد(ص) دعوت خود را در مکه آغاز کرد، قبایل عرب در تضاد و از هم گسستگی
دائمی به سر می بردند. هر قبیله ای قوانین داخلی خود را برپاداشته و در جنگ
دائمی با سایر قبایل به سر می برد. اتحاد معنای خود را از دست داده و
زندگی در لوای یک قانون همسان که بتواند جایگاه آن ها را در تمدن جهان مشخص
سازد، غیرممکن به نظر می رسید. حجازگویی محکوم به بربریت و خشونت بود و
هیچ نشان و رنگی از تمدن در آن یافت نمی شد. ۲۳ سال بعد، وقتی محمد(ص) در ۸
ژوئن ۶۳۲ از دنیا رفت، توانسته بود کلیه قبایل عرب را به دور یک پرچم گرد
آورد. این واقعه ای گران به حساب می آمد. با آن که بسیاری از اعراب
بدوی(صحراگرد) هنوز در دنیای بت پرستی خود در خفا به سر می بردند. محمد(ص)
نیز این را به خوبی می دانست، اتحاد آنان عملی و غیرقابل گسستن شده بود.
محمد(ص) نیز این را به خوبی می دانست، اتحاد آنان عملی و غیرقابل گسستن شده
بود. محمد(ص) دارای ذوق و استعداد سیاسی خیلی بالایی بود. او شرایط داخلی
زندگی آن ها را به کلی عوض کرد و ضمن رهایی از خشونت های بی حاصل و
پراکندگی قبیله ای، هویت جدیدی برای قوم عرب ایجاد نمود. آن ها فرهنگ اصیل
خود را بازیافته و تحت رهنمودهای محمد(ص) به آنچنان باوری رسیدند که در ظرف
مدت صدسال، امپراطوری عرب از جبل الطارق تا هیمالیا وسعت یافت.
من
می خواستم شخصیت محمد(ص) را به صورت واقعی تا آن جا که قدرت دارم، مجسم
کنم… او با کمال اعتقاد به خود نشو و نمو کرد. بزرگ و کوچک در کارهای خود
جهت مشورت به او مراجعه می کردند. او زندگی خود را با زحمت از دست مزد خود
می گذراند. او ثروتی نداشت و به دست مزد خود اکتفا می کرد. سرمایه او در
جوانی راست گویی، امانت داری، پاک دامنی و اخلاص بود. همین صفات کمال،
بهترین و پر ارزشترین ثروت هاست. آری، چنین بود اوصاف شایسته محمد(ص) در
میان اجتماعی که نه اخلاق داشت و نه کمال را درک می کرد.
درستی و
صداقت محمد(ص) بود که مردم اطرافش را تحت تاثیر قرار می داد. تازه مسلمان،
مسحور افسون شمشیر محمد(ص) نشده بودند. بلکه کلام تاثیرگذار، قاطع، ناب و
بدیع محمد(ص) که مستقیماً از قلب هستی یعنی همان آفریننده جهان برخاسته
بود، آنان را شیفته و مسحور کرده بود. جست و جو برای یافتن حقیقت غایی- و
نه جاه طلبی- محمد(ص) را به طرح این پرسش ها برانگیخته بود: حیات چیست؟ مرگ
چیست؟ من به چه باید باور داشته باشم؟ وظیفه من در این دنیا چیست؟
بگذار
او را هر چه می خواهند بنامند. هیچ امپراطوری با تاج و دیهیم خویش چنین
مورد اطاعت واقع نشده است که آن مرد در عبای ساده دست دوخت خود. او که طی
۲۳ سال متحمل سخت ترین مصایب و آزمایش های زندگی شد و مشقات فراوان بر او
گذشت. من شخصاً تمام خصوصیات یک قهرمان راستین را در او مجسم می بینم. همین
و بس. این حکم قرآن بود، همان رحمت الهی و پاداش اخروی که محمد(ص) به
پرهیزکاران نوید داده بود. این آتش اشتیاق الهی بود که چنان حمایت چشم گیر و
گسترده ای را برای وی به ارمغان آورده بود.
او
پرستش گاه ها، خدایان، ادیان، عقاید، اندیشه ها و نفوس را متحول کرد. صبر
او بلند همتی او تماما در جهت یک عقیده بود، نه نوعی تلاش برای فرمان
روایی! نمازهای بی نهایت او، زمزمه های سری او با خدا،مرگ او و پیروزی او
بعد از مرگ، همه گواه بر عدم هوی خواهی اوست. ایمانی راسخ به او قدرت داد
تا یک عقیده دینی را اصلاح کند. این عقیده دینی دو اقرار دارد: یگانگی خدا و
غیر مادی بودن او.
منبع : فیس نما