قطره ای از اقیانوس عظمت علی (ع)
در قرآن کریم حدود پانصد آیه در باب فضائل امیرالمومنین علی (ع) آمده است. در این مقاله کیستی علی (ع) را از نگاه دیگران و سپس از جنبه های مختلف بیان می کنیم.
بخش اول : علی (ع) از نظر دیگران :
علی (ع) در نظر خداوند
در
روز 18 ذیحجه سال 10 هجری و در پی دستور آسمانی « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ
بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ .... » پیامبر اکرم (ص) مأموریت
یافتند که در حضور بیش از 120 هزار نفر، امیرالمومنین علی (ع) را بعنوان
وصی و جانشین خود معرفی کنند. پیامبر نیز در خطبه ای مفصل، علی (ع) را
معرفی کرده و فرمودند: « مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ »
هر که را من مولای او هستم، علی(ع) مولای او خواهد بود.
این خبر به سرعت
منتشر شد. افراد نسبت به این فرمایش رسول اکرم (ص) مواضع مختلفی گرفتند.
از جمله شخصی به نام حارث بن نعمان فهری است که در اطراف مکه زندگی می کرد.
خدمت رسول خدا (ص) رسید و پس از سلام عرض کرد: ای رسول خدا ! در 23 سال
گذشته ما را به یگانگی خداوند دعوت کردی که او را بپرستیم، ما نیز چنین
کردیم. دست از خدایان قبلی خود برداشتیم و الله جل جلاله را پرستیدیم.
فرمودید که من فرستاده خدا هستم، ما هم قبول کردیم. برای ما نماز آوردی،
بجا آوردیم. دستور به روزه دادی، انجام دادیم. دستور به حج دادی بجا
آوردیم. بارها در طول این 23 سال دستور به جهاد دادی، ما نیز ملازم به
رکابت بودیم. هر چه فرمودید اطاعت کردیم اما شنیده ام که به اینها راضی
نشدی و دست پسر عمویت را گرفتی و او را به عنوان رهبر آینده جهان اسلام
معرفی کردی؟ پیامبر (ص) فرمودند بله معرفی کردم. گفت: این معرفی امری است
از جانب تو یا از جانب خداوند؟ حضرت فرمودند: « اَلّذی نَفسی بِیَدِه لا
اِلهَ اِلّا هُوَ انه مِن اَمرِ رَبّی » به آن خدایی که جان من در دست اوست
و معبودی جز او وجود ندارد، این امری است از اوامر الهی. خداوند دستور داد
و من نیز آنرا اجرا کردم. حارث سر خود را پایین انداخت و خیلی ناراحت شد،
به هنگام بازگشت فریاد می زد: خدایا! اگر تو علی را معرفی کردی من نمی
پذیرم، عذابی از آسمان بر من نازل کن تا راحت شوم. در این هنگام، سنگی از
آسمان بر سر او فرود آمد و هلاک شد. این جریان در سوره مبارکه معارج آمده
است: « سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ،
مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ » کافری از خدا درخواست عذاب کرد، خداوند نیز
درنگ نکرد، سنگی از آسمان فرود آمد و او به هلاکت رسید.
علی (ع) کسی است که خداوند بخاطر کینه و بغض نسبت به او، اینچنین عذاب نازل می کند.
شأان
نزول این آیه بصورتی که عرض شد، هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت نقل
شده است. حسکانی در کتاب شواهد التنزیل، شبلنجی در کتاب نور الابصار و در
کتاب فیض الغدیر مناوی – که هر سه از منابع مهم اهل تسنن هستند - شأن نزول
آیات را، این واقعه مطرح کرده اند.
یکبار دیگر نیز چنین عذابی نازل شده
بود و آن هم زمانی بود که ابرهه قصد حمله به خانه خدا را داشت. جایگاه و
احترام علی (ع) نزد خداوند اینچنین است.
علی بن ابیطالب (ع) از دیدگاه رسول اکرم (ص)
قال
رسول الله (ص): « وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ
عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَبْدٍ فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِهِ إِلَّا بِوَلَایَةِ
عَلِیّ بن ابیطالب(ع) » به آن خدایی که مرا به حق به امر رسالت مبعوث کرد
قسم می خورم، خداوند هیچیک از اعمال و واجبات بندگانش را بدون ولایت علی
بن ابیطالب (ع) قبول نمی کند.
و در حدیث دیگری در خصوص کمیت و میزان
اعمال بدون ولایت، می فرمایند: « لَوْ أَنَّ عَبْداً جَاءَ یَوْمَ
الْقِیَامَةِ بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیّاً مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِکَ
مِنْهُ » اگر بنده ای به اندازه اعمال هفتاد پیامبر، عمل عبادی داشته
باشد، خداوند بدون ولایت علی (ع) آن را قبول نمی کند.
برای اینکه این مطلب واضح شود، در اینجا یک بحث مختصر اصولی بیان می کنم؛
ارتباط اجزاء یک حقیقت گاهی اقل و اکثر عددی است، و گاهی اقل و اکثر ارتباطی.
ارتباط
عددی چگونه است؟ مثلا من به شما بدهکارم اما نمی دانم که میزان آن 200
هزار تومان است یا 100 هزار تومان. در صورتیکه 100 هزار تومان بدهم و بعدا
معلوم شود 200 هزار تومان بدهکار بوده ام، بمیزان 100 هزار تومان حق را ادا
کرده ام و 100 هزار تومان باقیمانده را بدهکار هستم و بر ذمه من است. به
این ارتباط، اقل و اکثر عددی می گویند. اما اجزائی را هم داریم که به آن
اقل و اکثر ارتباطی می گویند، مانند اجزاء نماز. اتصال اجزاء یک نماز 4
رکعتی، یک اقل و اکثر ارتباطی است یعنی اجزاء به هم مرتبط هستند. مثلا من
باید 4 رکعت نماز می خواندم، دو رکعتش را خواندم، از نظر شرع انگار آن دو
رکعت را هم نخوانده ام. زمانی که دو رکعت از نماز را نخواندی، یعنی هیچ
نمازی را نخوانده ای. اقل و اکثر ارتباطی یعنی اینکه جزء کم، مُکفی از جزء
زیاد نیست.
اجزاء دین اقل و اکثر ارتباطی هستند و نه اقل و اکثر عددی.
یعنی نماز، روزه، حج و جهاد همگی مرتبط با ولایت علی بن ابیطالب (ع) هستند.
اگر همه را انجام دادی اما ولایت را نداشتی، مانند همان نماز 4 رکعتی است
که 2 رکعت آن را خوانده ای. خداوند بقیه اش را هم قبول نمیجکند.
بنابراین
اگر کسی به اندازه اعمال هفتاد پیامبر هم عمل انجام دهد، ولی ولایت علی
(ع) را نداشته باشد، هیچ عملی را از او نمی پذیرند. بخاطر اینکه ولایت و
سایر اجزاء دین، اقل و اکثر ارتباطی هستند. در روز عید غدیر امر ولایت علی
(ع) در قالب آیه ای نازل شد تا همین مفهوم را برساند « الیوم أَکْمَلْتُ
لَکُمْ دینَکُمْ » یعنی ما دین شما را کامل کردیم. حالا اگر شما آن را
ناقص بجا بیاوری، کفایت نمی کند چون رابطه ولایت، اقل و اکثر عددی نیست،
بلکه رابطه ارتباطی است.
علی (ع) در کلام جبرئیل
جناب
جبرائیل این خبر را مستقیما برای پیامبر اکرم (ص) آورده است: « قال رسول
الله (ص): جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ ع مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِوَرَقَةِ آسٍ
خَضْرَاءَ مَکْتُوبٌ فِیهَا بِبَیَاضٍ إِنِّی افْتَرَضْتُ مَحَبَّةَ
عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَى خَلْقِی فَبَلِّغْ ذَلِکَ عَنِّی
» جبرائیل برگه ای سبز را برای من آورد که با خط سفید روی آن نوشته بود که
خدا فرموده است: من محبت علی (ع) را بر تمام خلائق واجب کردم، ای جبرئیل
این کلام را از ناحیه من به پیامبر (ص) برسان.
معرفی علی (ع)در زبان دشمنان او
علی (ع) از زبان معاویه
یکی
از دشمنان سرسخت علی (ع)، معاویه است. او در مورد حضرت اینگونه می گوید: «
عَقِمَتِ النِّسَاءُ أَنْ یَأْتِینَ بِمِثْلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع
» زنان دنیا ناتوانند از اینکه بتوانند فردی مثل علی بن ابیطالب (ع) به
بار بیاورند.
فضیلت علی (ع) در روایت ابوهریره یهودی
ابوهریره
یهودی این روایت را از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند: « مَکْتُوبٌ عَلی
سَاقِ الْعَرْشِ لا اِله اِلّا الله وَحدَهُ لا شَریکَ الله، مُحَمَّدٌ
عَبدی وَ رَسولی و أَیَّدْتُهُ بِعَلِیٍّ » بر ساق عرش الهی نوشته شده است
که جز خدای یگانه معبودی نیست، یکتاست و شریکی ندارد، محمد (ص) بنده و
فرستاده من- خدا- است و او را با کمک علی (ع) یاری می کنم.
یعنی اگر
امیرالمومنین (ع) نبود، 23 رسالت پیامبر (ص) ابتر مانده بود. علی (ع) همه
جا پیامبر را کمک می کرد. بارزترین آن لیلة المبیت است که حضرت در بستر
پیامبر (ص) خوابیدند. تنها کسی که تمام فرامین پیامبر (ص) را بدون کم و
کاست و بدون چون و چرا اجرا کرد، امیرالمومنین علی (ع) بود.
فضیلت علی (ع) در زبان فرزند خلیفه دوم
عبدالله
بن عمر فرزند خلیفه دوم اهل تسنن در جلسه ای در جمع مسلمانان نشسته بود.
صحبت از اصحاب پیامبر (ص) شد و اینکه صحابی حضرت چه کسانی هستند؟ عبدالله،
نام پدرش را آورد. نام خلیفه اول و سوم اهل تسنن را هم آورد و گفت: اینها
صحابه خوب پیامبر (ص) بودند.
مردی از جایش بلند شد و گفت: پس علی (ع)
چه؟ عبدالله پاسخ داد: « عَلِیٌّ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ لَا یُقَاسُ بِهِمْ
أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ » او که از اهل بیت است، او را که با صحابه مقایسه
نمی کنند. « عَلِیٌّ مَعَ النَّبِیِّ فِی دَرَجَتِهِ » او با پیامبر (ص)
است و هم رتبه با پیامبر (ص).
بخش اول بحث در باب کیستی علی (ع) بود که تمام شد.
اما بخش دوم بحث؛
چرا علی (ع)، علی (ع) شد؟
علی (ع) چگونه به این مقام رسید که از خدا و رسول(ص) و جبرائیل و دوستان حضرت گرفته تا دشمنان ایشان در وصفش اینگونه سخن می گویند.
عناصر سازنده ی شخصیت یک انسان، یا جنبه ی ملکوتی و ذاتی دارند و یا جنبه ی مُلکی و دنیایی.
1- جنبه ملکوتی امیرالمؤمنین (ع)
عبدالله
ابن مسعود از راویان حدیث است و مورد اطمینان فریقین - یعنی شیعه و سنی-
می باشد، به نقل از خطیب خوارزمی، روایت می کند که روزی رسول خدا (ص)
فرمودند: جبریل نزد من آمد و گفت که ای رسول خدا! از ارواح انبیاء سلف سوال
کن، چگونه شد که شما به پیامبری مبعوث شدید؟
پرسیدم: « علی ما بعثوا؟ »
بر چه مبنایی به نبوت رسیدید؟ و انبیاء پاسخ دادند:« بُعِثنا بِوِلایَتِکَ
و وِلایَة عَلیّ بن أبی طالب » انبیاء در پاسخ گفتند: ما به سبب پذیرش
ولایت شما و علی بن ابیطالب (ع) به مقام پیامبری برگزیده شدیم.
ولایة علی بن ابیطالب (ع)، ملاک نبوت از آدم تا خاتم است و البته یک استثناء دارد و آن هم وجود مبارک خاتم الانبیاء (ص) می باشد.
2- جنبه های مُلکی یا سیره ی عملی علی ابن ابیطالب (ع)
دنیا، از سه طریق انسان را آزمایش می کند:
1- حکومت
2- ثروت
3- زن
اگر
چه جنبه ملکوتی امیرالمومنین (ع) قابل دستیابی نیست اما جنبه مُلکی ایشان
الگوی ماست و بمیزان استعداد و بضاعت هر فرد، دست یافتنی است. پس باید به
سوی این مسیر حرکت کنیم.
علی (ع) و حکومت
روزی
رحلت پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع) به سبب عشق و ارادت و احترام به ساحت
پیامبر اکرم (ص) برای مراسم تجهیز و کفن و دفن ایشان سه روز بر بالین حضرت
حاضر بودند. با اینکه پیامبر حاکم بعد از خود را معرفی کرده بودند، اما در
طول این سه روز سقیفه سازان دین را از مسیر اصلی خارج کرده و جانشین پیامبر
(ص) را تعیین و معرفی کردند. بدین ترتیب حکومت را از اختیار علی (ع) خارج
کردند.
وقتی علی (ع) از مردم مدینه پرسیدند چرا بیعت را شکستند؟ در جواب
گفتند: آنها زودتر بیعت گرفتند، اگر شما زودتر می آمدید با شما بیعت می
کردیم. ایشان فرمودند: یعنی من پیامبر (ص) را رها می کردم و بر سر دنیای
شما با شما بحث می کردم؟ من اگر بخواهم حاکم شوم و اگر اصرار بر حاکمیت
داشته باشم، اولاً بخاطر امر پیامبر (ص) است و ثانیاً برای هدایت شما است.
در جواب گفتند: ما را ببخشید! حضرت هم حکومت را کنار گذاشتند.
زمانی
که خلیفه ی سوم اهل تسنن را کشتند، هنوز جنازه اش در بقیع مانده و دفن
نشده بود که به خانه ی علی ابن ابیطالب (ع) هجوم بردند تا با ایشان بیعت
کنند.
امیرالمومنین علی (ع) درباره این موضوع می فرمایند: « لَمَّا
أَفْضَتْ إِلَیَّ الخلافة ... » زمانی که خلافت به سوی من کشانده شد ...
حضرت در این عبارت اشاره دارند که من به طرف خلافت نرفتم بلکه مردم درخواست
کردند و این هجوم در بیعت گرفتن بشکلی بود که حسنین زیر دست و پا قرار
گرفتند و لباس علی (ع) پاره شد.
امام (ع) در ادامه می فرمایند: شما
فریاد می زدید که ما بغیر از تو کسی را نداریم. من برای بیعت دستم را جلو
نیاوردم شما دست مرا کشیدید. « وَ اللَّهِ مَا کَانَتْ لِی فِی
الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ » به خدا قسم در حکومت بر شما هیچ رغبتی ندارم.
از
نظر پهنه ی جغرافیایی آن زمان، خلافت جهان اسلام در زمان خلیفه اول با
خلافت در زمان امیر (ع)، بسیار تفاوت داشت. در زمان خلافت اولی، سرزمین
اسلام فقط مکه و مدینه بود اما در زمان امیرالمومنین (ع) گستره جهان اسلام
بلاد مصر، ایران، عراق، شام و یمن را فرا گرفته بود.
اما امام (ع) درباره حکومت و فرمانروایی با این گستردگی فرمودند که من بر حکومت بر شما هیچ رغبتی ندارم.
تعبیر
امام (ع) از حکومت اینچنین است: به خدا قسم حکومت بر شما مردم از استخوان
خوک در دست انسان جزامی برای من بی ارزش تر است، مگر اینکه بخواهم حقی را
باز پس گیرم.
عدالت حضرت
جبران
خلیل جبران از شخصیتهای مسیحی است که در باب امیرالمومنین (ع) می گوید: «
قُتِلَ علیٌ فی مِحرابِ عِبادَتِه لِشِدّة عِدالَتِه » علی بخاطر شدت
عدالتش در محراب عبادتش به شهادت رسید.
در تاریخ نقل شده است که عقیل
برادر حضرت، به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: مقداری درآمد مرا زیاد کن که
زندگی بر من سخت است و عیال وار هستم.
امام (ع) فرمودند: می خواهی مغازه های مردم را بشکنی و صندوقهایشان را خالی کنی؟
عرض کرد: یعنی مرا دعوت به دزدی میجکنید؟
ایشان
(ع) فرمودند: تو هم همین کار را می کنی و مرا دعوت به دزدی می کنی. ای
عقیل! اگر از یک نفر دزدی کنی بهتر از آن است که از همه ی مردم بدزدی و از
بیت المال برداری!
عقیل گفت: من بر سر سفر? معاویه می روم.
امام (ع) فرمودند: هرکجا که می خوای برو.
و باز هم در تاریخ نقل شده که یکی از زنان بنی هاشم، چیزی را در خزانه به ضمانت گذاشت و گردنبندی را برداشت و بر گردنش آویخت.
امیر (ع) که از محارم او بودند، گردنبند را دیدند و شناختند.
از خزانه دار جریان را پرسیدند و او در جواب گفت: ایشان چیزی را به ضمانت و رهن گذارده و آن را به امانت برده است.
حضرت فرمودند: اگر این کار را نکرده بود، اولین هاشمیه ای بود که دستش را به علت دزدی قطع کرده بودم.
امیر
(ع) در سخنرانی خود در کوفه فرمودند: « اُفٍ لَکُم! » وای بر شما! اف بر
شما! خسته ام کردید! این جملات نشان از این مطلب دارد که حکومت امیر (ع)
مردم مدار نیست، بلکه خدا مدار است. این درست است که مردم از حضرت خواستند
که بر ایشان حکومت کند اما حضرت معیار و مبنا را خدا می دانستند و دستورات
دین را اجرا می کردند. بهمین جهت هیچگاه از حقیقت عدول نکردند. در جایی که
لازم بود به شدت از مردم انتقاد می کردند.
دنیا که نتوانست با داستان حکومت، علی (ع) را شکست دهد.
علی (ع) و پول
علی بن ابیطالب (ع) در ایام 25 سال خانه نشینی در مدینه از طریق زراعت مبادی اقتصادی برای خود ایجاد کردند.
هر
بار که محصولات را می فروختند، پولها را در کیسهجای کرده و می آوردند و بر
زمین می ریختند و بعد می فرمودند: هر که نیاز دارد بیاید و ببرد. مردم هم
می آمدند و به اندازه ی نیازشان می بردند و حتی یک درهم هم برای حضرت
نمیجگذاردند و ایشان هم گله ای نمی کردند. خانواده حضرت نیز گله ای
نداشتند.
با تمام ثروتی که علی بن ابیطالب (ع) داشتند، هرگز نخواستند از
جمع فقرا خارج شوند. می خواستند تا فقیر باشند چرا که در حدیث از رسول خدا
(ص) آمده بود: فقرا در قیامت قدرتمندان هستند.
زمانی هم که به حکومت رسیدند، از بیت المال هیچ حقوقی بر نداشتند.
امام
باقر (ع) در این باره فرمودند: جدم علی (ع) در تمام دوران حکومتش نه خانه
ای برای خود ساخت و نه کنیزی گرفت و نه مالی برای خویش اندوخته کرد.
مردی
از مردمان عرب نقل می کند که در مسجد کوفه، مردی را معتکف دیدم که هنگام
افطار، نان جوی سبوس داری را با دست خرد می کند. به من هم تعارف کرد و
فرمود: بیا با من بخور. جلو رفتم و دیدم نمی توانم آن نان را بخورم و از
مسجد خارج شدم. او علی (ع) را نمی شناخت.
مرد اعرابی در مدینه به خانه ی
حسن بن علی (ع) به میهمانی فقرا رفت و غذایی خورد. به هنگام بازگشت گفت:
به من کمی غذا بدهید تا با خود ببرم. امام حسن (ع) به او فرمودند: برای چه
می خواهی؟ فردا هم اینجا سفره ی افطار هست. مرد گفت: در مسجد کوفه آقایی را
دیدم که روزه دار است و غذایی برای خوردن ندارد، برای او می خواهم.
امام (ع) فرمودند: آن مرد، پدر ما امیرالمومنین علی (ع) است. او رهبر و امام جامعه اسلامی است.
علی (ع) و زن
در
روایت است که دنیا در قالب زنی زیباروی تجسم پیدا کرد و در زمینی که علی
(ع) در آن مشغول حفاری بودند حاضر شد و برای ایشان طنازی کرد. زن گفت: اگر
یک شب به وصال ما برسی من تا پایان عمرت را کفایت می کنم.
امام (ع) از چاه بیرون آمدند و به او فرمودند: « غُرِّی غَیْرِی » برو دیگرى را فریب بده.
اگر هر انسانی در برابر این سه موضوع بایستد، بقدر بضاعت خود بخشی از شخصیت مُلکی علی(ع) را پیدا می کند.
علم امیرالمومنین (ع)
حضرت
مکرر فرمودند: « أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی
فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ » (خطبه
189 نهج البلاغه) ای مردم از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید، به
علوم غیب نسبت علوم مادی آگاهترم. یعنی همه چیز را می دانم.
اما چرا در پی این ادعا، اخبار غیبی زیادی از امام (ع) نقل نشده است؟
دلیل را امام (ع) در خطبه 174نهج البلاغه می فرمایند:
«
وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ
وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَکِنْ أَخَافُ أَنْ
تَکْفُرُوا فِیَّ بِرَسُولِ اللَّهِ ص أَلَا وَ إِنِّی مُفْضِیهِ إِلَى
الْخَاصَّةِ مِمَّنْ یُؤْمَنُ ذَلِکَ مِنْهُ » به خدا قسم اگر بخواهم هر یک
از شما را خبر دهم که از کجا آمده و به کجا مى رود و احوال او چگونه خواهد
بود، مى توانم. ولى مى ترسم درباره ی من عقیده اى پیدا کنید که به رسول
الله (ص) کافر شوید. آن رازها را با یاران خاص خود در میان مى نهم که آنان
را بیمى از کفر نیست.
این کلام نشان از تواضع علی (ع) در برابر نبی اکرم
(ص) دارد و علت هم علم ایشان است. علم، انسان را متواضع می کند. آنکس که
چیزی می داند ولی متکبر است عالم نیست.
علی (ع) مراقب است مبادا حریم پیامبر (ص) خدشه دار شود.
بلاغت علی (ع)
بلاغت
علی (ع) فضیلتی است که مانند معاویه به آن اعتراف دارد. محفن بن ابی محفن
از کوفه به شام نزد معاویه رفت تا جیره ی خود را بگیرد. معاویه را در دربار
ملاقات کرد.
معاویه به او گفت: از کجا می آیی؟
گفت: از نزد کسی که بسیار ترسوست، بسیار بخیل است و در سخنوری ناتوان است.
معاویه متعجب پرسید: از پیش چه کسی می آیی؟
گفت: از نزد علی بن ابیطالب (ع).
معاویه
گفت: آیا علی (ع) بخیل است؟ اگر او در خانه، طلا و کاه داشته باشد، اول
طلا را در راه خدا انفاق می کند. آیا علی (ع) ترسو است؟ شجاعان عرب، پیروزی
در برابر علی (ع) را به گور بردند. آیا علی (ع) سخن دانی نمی داند؟ اگر
خطبه های علی (ع) نبود، بلاغت مرده بود.
جاحظ ار ادباء بنام عرب است که
می گویند در ادبیات رکن اربعه است. به او گفتند: ای جاحظ! چگونه کلامت
اینگونه قوی شد؟ گفت: « حِفظٌ کلامِ علی » با حفظ کردن سخنان علی (ع).
کرم و بخشندگی امیرالمومنین (ع)
معاویه می گوید: من در جنگ با علی از شکست خوردن هراس ندارم، زیرا آنقدر کریم است که اگر بگویم مرا ببخش می بخشد.
شخصی
در میدان جنگ، نزد علی (ع) رفت و گفت می خواهم بجنگم اما سلاح ندارم.
سلاحی به من بدهید. حضرت شمشیرش را به او داد. آن مرد خندید.
امام (ع) فرمودند: چرا می خندی؟
مرد گفت: معاویه گفته بود علی بی سیاست است. من شمشیر داشتم و قصدم خلع سلاح تو بود.
امام (ع) در جواب فرمودند: به خدا قسم خجالت می کشم که دستی به سوی من دراز شود اما خالی برگردد