به گزارش فارس به نقل از روابط عمومی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان همدان، ایرج خرمجاه ششم بهمنماه سال 1351 در روستای «سیبستان» از توابع استان البرز متولد شد، او نخستین فرزند خانواده خرمجاه بود.
احسانالله خرمجاه پدر ایرج، فردی زحمتکش بود اما ایرج در سن پنج سالگی از نعمت پدر محروم شد.
ایرج پس از گذراندن دوران کودکی در روستای «پلکردان» (از محلههای شهر گلسار) به هیئت مذهبی «پراچانیهای» طالقان که سید بودند ملحق شد، تابستانها را با کار در مشاغل مختلف همچون مکانیکی و شیشهبری، کمک خرج زندگی و خانواده بود و با اینکه سن کمی داشت از کار کردن خسته نمیشد.
مقاطع تحصیلی را یکی پس از دیگری طی کرد و تا سال دوم متوسطه ادامه تحصیل داد، در محافل انس با قرآن کریم هم شرکت میکرد به نحوی که در منطقه ساوجبلاغ در زمینه قرائت قرآن موفق به کسب مقام شد.
علاقه زیادی به بسیج داشت تا جایی که گاهی اوقات تا صبح در پایگاه بسیج فعالیت میکرد و به محض هجوم رژیم بعثی صدام به خاک ایران اسلامی، در حالی که فقط 14 سال داشت به فرمان امام خمینی (ره) به جبهه اعزام شد.
او حال و هوای حضور در جبهه را در سر میپروراند ولی با مخالفت خانواده مواجه شد چون علاوه بر سن کم، برادرش نیز همزمان در جبهه حضور داشت و حضورش در خانواده گرهگشا بود، با وجود مخالفتها ایرج بر آن شد از طریق یگان های مستقر در قزوین اقدام به حضور در جبهه کند.
آنجا هم به علت سن کم از اعزام وی جلوگیری کردند، بار دوم از شهر «آبیک» اقدام کرد و باز هم به علت نداشتن شرایط سنی، از اعزام وی جلوگیری شد.
در نوبت سوم، اواخر سال 1364 بود که از «هشتگرد» اقدام به اعزام نمود، اما این بار نسبت به دفعات دیگر، یک فرق اساسی داشت و آن اینکه ایرج تاریخ تولدش را در کپی شناسنامه خود به سال 1347 تغییر داده بود و در نهایت موفق به اعزام شد، در نخستین اعزام در «لشکر10 حضرت سیدالشهدا(ع)»، با عنوان غواصِ گردان «فرات» در جزیره مجنون حضور پیدا کرد و آموزشهای لازم را به صورت بسیجی در «امنوشه» و «سد دز» سپری کرد.
* مأموریت دیگر غواص فرات
در مرحله دوم و در تاریخ 21/07/1365 از منطقه کیم «ثارالله» به منطقه عملیاتی خرمشهر و از آنجا نیز به منطقه «شلمچه» اعزام شد و سرانجام دیماه 1365 در عملیات «کربلای 5» بر اثر تیر مستقیم در منطقه شلمچه، (جزیره ماهی) به شهادت نائل آمد.
بعد از شهادت ایرج، پیکرش حدود شش ماه میهمان معراج الشهدا بود تا برای مأموریتی دیگر راهی همدان شود، در این مدت مادر بیقرارش در انتظار رجعت فرزند خود به سر میبرد.
در همین حال پیکرش به خاطر تشابه فراوان با محمد جواد زمردیان به خانواده زمردیان در همدان تحویل داده شد و این شهید به نام زمردیان به مدت 4 سال در گلزار شهدای همدان آرمیده بود تا محمد جواد از اسارت بازگشت و شهید خانواده زمردیان، گمنام از خانواده خود ماند.