«هفت سین» از چه زمانی وارد شعر و ادب فارسی شد؟
هرساله آداب و رسوم متعددی مرتبط با نوروز در کشور برگزار میشود، اما شاید بسیاری ندانند که رسومی مانند سفره هفت سین از چه زمانی شکل گرفته است.
هرساله آداب و رسوم متعددی مرتبط با نوروز در کشور برگزار میشود، اما شاید بسیاری ندانند که رسومی مانند سفره هفت سین از چه زمانی شکل گرفته است.
سوم رجب مصادف است با سالروز شهادت امام هادی (ع)
سوم رجب مصادف است با سالروز شهادت امام
هادی (ع)، پیشوای دهم شیعیان در ماه ذی الحجه سال 212 ه.ق در شهر صریا
(نزدیک مدینه) دیده به جهان گشود. پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه
علیه السلام و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه است.
نام مبارک ایشان علی از القابشان نقی، هادی و نجیب؛ و کنیهشان ابوالحسن است.
امام
علیالنقی الهادی علیه السلام در سال 220 ه.ق به امامت رسیدند. در این
زمان ایشان در مدینه بودند و در آنجا به مدت 13 سال وظایف امامت خود را
انجام میدادند؛ مردم از این سرچشمه حیات معنوی و علمی و فکری سیراب
میشدند و ایشان نیز به همه امور شیعیان رسیدگی میکردند تا این که متوکل
(خلیفه وقت) که در دشمنی با ائمه اطهار(ع) مشهور بود؛ به خاطر هراسی که از
نفوذ و محبوبیت امام علیه السلام در جامعه داشت ایشان را از مدینه به سامرا
فراخواند زیرا احساس میکرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس
از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود اما «متوکل» منزلشان را
طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور
تفتیش منزل ایشان را صادر میکرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط
نیروهای حکومتی کنترل میشد.
او جو بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه
حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال میکرد:
علویان را در محاصره اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی
میداد تا در اشعار خود به ائمه علیه السلام بی احترامی کنند. او اکثر
سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین
اقدامات او در دوره حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام
بود. اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و
بقیه خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت
المال مسلمین را صرف خوشگذرانیهایی میکردند که به گواهی تاریخ، هزینههای
مربوط به آنها بیسابقه بوده است.
بی گمان شخصیت علمی امام باقر علیه السلام در دوران حیات اوبسیار برجسته و محضر او همواره مملو از دانمشندان و دانشورانی بوده است که در جستجوی سرچشمه دانش بوده اند .ان چنان که از کودکی «شکافنده دانش ها »شناخته شده و سرآمد دانمشندان و عالمان روزگار بود.
یاَ باقِرَ الْعِلْمِ لاَهْلِ التُّقى وَ خَیْرَ مَنْ لَبّى عَلَى الاَجْبُلِ(1)
آوازه علم و دانش امام محمد باقر چنان در بین مردم پیچید که وی را «باقر» نامیدند، در زبان عرب آن حضرت به باقر شهرت داشت چون علم را می شکافت و اهل آن را می شناخت و شاخه های علم را گسترش می داد . در زبان عرب نیز «تبقر» به معنی توسع«گسترش داد»آمده است.(3)
ابن حجر در کتاب صواعق المحرقه می گوید: او را باقر نامیدند و بقر الارض به معنی شکافت زمین را و هویدا کرد نهفته ها و مکنونات آن را.او نیز معارف و علوم و حقایق احکام و لطایف را از گنجینه های نهان استخراج و آشکارا می کرد و این امور جز بر کسی که بصیرتش ربوده شده یا سرشت و باطنش به تباهی گراییده بر همگان مبرم و آشکار است.از این روست که آن حضرت را شکافنده و جامع علم و آشکار کننده و بالا رونده دانش خوانده اند(4)
از جابر جفی یکی از شاگردان ممتاز امام علیه السلام سئوال شد چرا آن حضرت را باقر نامیدند؟ پاسخ داد:
زیرا که او شکافت علمی را شکافتنی و آشکار و ظاهر ساخت، ظاهر ساختنی که غیر از او ساخته نبود.(5)
«در حلقه درس او مردم «خراسان» حضور دارند و اشکالات علمی خود را مطرح می کنند»(6)
«باور نداشتم که علی بن الحسین علیه السلام فرزندی از خود به یادگار بگذارد که دانش و بینشش مانند خود او باشد،تا این که پسرش محمد بن علی علیه السلام را دیدم. آن سان که من می خواستم او را اندرز دهم ،ولی او مرا اندرز داد».(7)
در هر امر مشکلى که رو مى کرد از حضرت امـام مـحـمـدبـاقـر عـلیـه السـلام سـؤ ال مـى کـردم تـا آنـکه سى هزار حدیث از آن حضرت سوال کردم و از حضرت صادق علیه السلام شانزده هزار حدیث .(9)
پی نوشت ها:
(1)الارشاد،ج2،ص226؛شیخ عباس قمی،الانوار البهیه،قم،موسسه النشر الاسلامی،1417،ه.ق،چاپ اول،ص135- آفاق اندیشه (نگاهی به زندگانی امام باقر(علیه السلام)ابوالفضل هادی منش،مرکز پژوهش های صداو سیما،سروش مهر:1383،ص21
(2)سیره معصومان،سید محسن امین عاملى،ترجمه :على حجتى کرمانى:تهران:سروش،1376،ج6،ص:14-15
(3)فی رحاب ائمه اهل البیت،ص-10و11
(4)همان،ص40- هدایتگران راه نور،زندگانی باقر العلوم،آیت الله محمد تقی مدرسی،تهران: انتشارات محبان الحسین،1380،ص33
(5)معانی الاخبار،ص65- سیره عملی اهل البیت علیهم السلام،سید کاظم ارفع،موسسه تحقیقاتی فیض کاشانی،1372،ص9.
(6)بحارالانوار،ج 42،ص357
(7)اعیان الشیعه ج1،ص652 و الارشاد ج2،ص232.
(8)ارشاد،ج2،ص230؛کشف الغمه،ج2،ص329)منتهی الامال،ص133- آفاق اندیشه (نگاهی به زندگانی امام باقر(علیه السلام)ابوالفضل هادی منش،مرکز پژوهش های صداو سیما،سروش مهر:1383،ص21-22
(9)منتهی الامال ،حاج شیخ عباس قمی،ویرایش:دکتر عقیقی بخشایشی،عبدالرحیم نصری خراسانی،قم:نوید اسلام،1386،ج2،ص133
(10)همان،ص134.
(11)شکافنده علوم امام محمد باقر علیه السلام:محسن ماجراجو،قم:انتشارات اصباح،1390
محمّد بن منکدر مى گوید: من گمان نمى کردم على بن الحسین علیه السلام
جانشینى برتر از خود بنهد، تا آنکه پسرش محمّد بن على را دیدم و خواستم او
را پند دهم ولى او مرا پند داد، دوستانش گفتند: امام علیه السلام به چه
چیزى تو را پند داد؟
گفت: در ساعتى بسیار گرم به بخشى از نواحى مدینه
رفته بودم، حضرت امام باقر علیه السلام را دیدم که مشغول کار بود، پیش خود
گفتم: مردى از مردان بزرگ قریش در این ساعت با این حال در طلب دنیاست!
سوگند مى خورم که او را قاطعانه موعظه کنم.
نزدیک او شدم و سلام کردم،
نفس زنان جواب سلامم را داد. از شدّت گرما عرق از سر و رویش مى ریخت. به او
گفتم: خدا کارت را به صلاح آورد، بزرگى از بزرگان قریش آن هم در این ساعت
در طلب دنیاست، اگر مرگت از راه رسد و تو در این حال باشى چه مى کنى؟
امام
فرمود: به خدا سوگند اگر مرگم برسد و در این حال باشم بى تردید به من
رسیده در حالى که در طاعتى از طاعات خدا هستم که به وسیله آن ارزش وجودم را
از تو و از مردم حفظ مى کنم. من از مرگ زمانى مى ترسم که مرا در رسد و من
بر گناهى از گناهان باشم! گفتم: خدا رحمتت کند! خواستم تو را موعظه کنم تو
مرا موعظه کردى.1
حسن بن کثیر مى گوید: از تهیدستى و جفاکارى برادران ایمانى نزد حضرت امام باقر علیه السلام شکایت کردم، حضرت فرمود: برادر بدى است برادرى که هنگام بى نیازیت به تو توجه داشته باشد و زمان تنگدستى ات با تو قطع رابطه کند! سپس به غلامش فرمان داد تا کیسه اى که هفتصد درهم در آن بود به من داد و فرمود: این را هزینه کن و هنگامى که به پایان رسید مرا خبر ده.2
یاران حضرت امام باقر علیه السلام مى گویند: آن حضرت میان پانصد تا ششصد هزار درهم به ما اجازه مى دادند که کمک کنیم و هرگز از صله به برادران و کسانی که برای حاجت نزد او می آمدند و آرزومندان و امیدوارانش، ملول و خسته نمى شدند.3
مردى نصرانى مسلک به حضرت امام باقر علیه السلام از روى توهین گفت: تو بقرى! حضرت فرمود: نه من باقرم. گفت: تو پسر آن زن آشپزى، فرمود: آشپزى هنر و حرفه اوست، گفت: تو فرزند زنى سیاه چهره و بد زبانى! فرمود: اگر راست مى گویى خدا او را بیامرزد و اگر دروغ مى گویى خدا تو را بیامرزد. نصرانى به سبب این برخورد بردبارانه مسلمان شد.4
سلمى کنیز حضرت امام باقر علیه السلام مى گوید: همواره برادران دینى اش
بر او وارد مى شدند و از نزد او نمى رفتند مگر آنکه آنان را به پاکیزه ترین
غذا پذیرایى مى کرد و لباسى نیکو بر آنان مى پوشانید و درهم هایى به آنان
مى بخشید! من به حضرت مى گفتم: به سبب این دست و دل بازى تهیدست مى شوى،
حضرت پاسخ مى گفت: اى سلمى! نیکى و حسنه دنیا جز صله به برادران دینى و
کارهاى پسندیده نیست.
او هرگز از هم نشینى با برادران خسته نمى شد و مى
فرمود: میزان دوستى برادر دینى نسبت به خودت را، به آنچه در قلب تو نسبت به
اوست بشناس. هرگز از او شنیده نشد که به سائل بگوید: اى سائل! در وجودت
برکت باد، و نه اى سائل! این را برگیر! بلکه او مى فرمود: آنان را با
بهترین نام هاشان بخوانید.5
حسن بن زیّات بصرى مى گوید: من با دوستم بر حضرت امام باقر علیه السلام
وارد شدیم در حالى که آن حضرت در اطاقى مفروش نشسته بودند و بالاپوشى قرمز
بر تن داشتند و محاسن خود را اصلاح کرده، سرمه به چشم کشیده بودند.
پرسش هایى از او پرسیدیم، هنگامى که برخاستیم به من فرمود: اى حسن! فردا تو و دوستت نزد من بیایید گفتم: آرى، فدایت شوم!
چون
فردا رسید با دوستم خدمت حضرت رسیدم، در اتاقى بود که جز حصیر فرشى نداشت و
پیراهن خشن بر تن او بود، رو به دوستم کرده، فرمود: برادر بصرى! دیروز بر
من وارد شدى و من در اتاق همسرم بودم، دیروز نوبت او بود، اتاق، اتاق او
بود و کالاى اتاق هم کالاى او، خود را برایم آراسته بود و بر عهده من بود
که من هم خود را براى او بیارایم به آن گونه که او براى من خود را آراسته
بود. به دلت چیزى نسبت به من نگذرد.
دوستم گفت: فدایت گردم، به خدا سوگند بر دلم چیزى گذشت اما اکنون خدا آن را از میان برد و دانستم حق در همان است که گفتى.6
حضرت امام صادق علیه السلام مى فرماید: هرگاه پدرم را حادثه اى محزون مى کرد، زنان و کودکان را جمع مى کرد، سپس دست به دعا برمى داشت و آنان آمین مى گفتند.7
گروهى به محضر امام باقر علیه السلام مشرّف گشته، مواجه با بیمارى طفلى
از آن حضرت شدند و از حضرت اندوه و بى قرارى دیدند، گفتند: به خدا سوگند
اگر حادثه اى به او برسد مى ترسیم چیزى را که از او نمى پسندیم ببینیم.
زیاد
درنگ نکرده بودند که صداى ناله بر او شنیدند، حضرت گشاده رو غیر از آن
حالى که داشت، بر دوستان وارد شد؛ به حضرت گفتند: خدا ما را فداى تو کند،
از آنچه از تو دیدیم مى ترسیدیم که اگر حادثه اى پیش آید تو را به حالى
شدیدتر ببینیم که ما را اندوهگین کند! حضرت فرمود: ما دوست داریم نسبت به
کسى که دوستش داریم سلامت و عافیت یابیم، هنگامى که فرمان خدا برسد نسبت به
آنچه او دوست دارد تسلیم هستیم.8
حضرت امام صادق علیه السلام مى فرماید: پدرم هنگام مرگش غلامان بدش را آزاد کرد و غلامان خوبش را نگاه داشت، به او گفتم: اى پدر! آنان را آزاد و اینان را نگاه داشتى؟ فرمود: آنان را که آزاد کردم در مدتى که نزد من بودند از جانب من ضربتى به آنان رسید بنابراین آزادى آنان در برابر آن ضربت.9
اسحاق بن عمار مى گوید: حضرت امام صادق علیه السلام به من فرمود:
رختخواب
پدرم را پهن مى کردم و به انتظارش مى ماندم تا بیاید، وقتى به رختخواب مى
رفت و خوابش مى برد، من به سوى رختخوابم مى رفتم. شبى دیر به نزد من آمد.
در جستجویش به مسجد آمدم و آن هنگامى بود که مردم به خواب رفته بودند.
ناگهان او را در مسجد تنها به حال سجده دیدم، ناله اش را شنیدم که مى گفت:
سُبحَانَکَ
اللَّهُمَّ رَبِّى حَقّاً حَقّاً، سَجَدتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ
رِقّاً، اللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِى ضَعیِفٌ فَضَاعِفُه لِى،
اللَّهُمَّ قِنِى
عَذَابَکَ یَومَ تَبعَثُ عِبَادَکَ، وَتُب عَلَیَّ إنَّکَ أنتَ التَّوَابُ
الرَّحِیمُ.
خدایا! از هر عیب و نقصى منزهى، به حقیقت که
پروردگار منى.
پروردگارا! برایت از روى بندگى سجده کردم،
خدایا! عملم ضعیف
است، آن را برایم دو چندان کن،
خدایا! مرا از عذابت، روزى که بندگانت را
برمى انگیزى حفظ کن
و توبه مرا بپذیر، زیرا تو بسیار توبه پذیر و
مهربانى.10
__________________________
پی نوشت:
(1) - الکافى: 5/ 73، حدیث 1؛ الارشاد، مفید: 2/ 161؛ وسائل الشیعة: 17/ 19، باب 4، حدیث 21872؛ بحار الأنوار: 46/ 350.
(2) - الارشاد، مفید: 2/ 166؛ روضة الواعظین: 1/ 204؛ بحار الأنوار: 46/ 287، باب 6، حدیث 6.
(3) - الارشاد، مفید: 2/ 167؛ کشف الغمة: 2/ 127؛ بحار الأنوار: 46/ 288، باب 6، حدیث 9.
(4) - المناقب: 4/ 207؛ بحار الأنوار: 46/ 289، باب 6، حدیث 12.
(5) - کشف الغمة: 2/ 118؛ بحار الأنوار: 46/ 290، باب 6، حدیث 15.
(6)
- الکافى: 6/ 448، باب لبس المعصفر، حدیث 13؛ مکارم الأخلاق: 80؛ وسائل
الشیعة: 5/ 32، باب 17، حدیث 5817؛ بحار الأنوار: 46/ 293.
(7) - الکافى: 2/ 487، باب الإجتماع فى الدعاء، حدیث 3؛ عدة الداعى: 158، الإجتماع فى الدعاء.
(8) - الکافى: 3/ 226، باب الصبر والجزع والإسترجاع، حدیث 14؛ وسائل الشیعة: 3/ 276، باب 85، حدیث 3641؛ بحار الأنوار: 46/ 301.
(9)
- من لا یحضره الفقیه: 4/ 231، باب النوادر الوصایا، حدیث 5548؛ وسائل
الشیعة: 19/ 419، باب 84، حدیث 24874؛ بحار الأنوار: 46/ 300.
(10) - الکافى: 3/ 323، باب السجود والتسبیح والدعاء فیه، حدیث 9؛ حلیة الأولیاء: 3/ 187؛ بحار الأنوار: 46/ 301، باب 6، حدیث 45.
منبع: اهل بیت علیهم السلام عرشیان فرش نشین، شیخ حسین انصاریان
اولین چیزی که باید در ماه رجب مورد توجه قرار گیرد
ایام
ماه مبارک رجب است. اولین چیزى که در این ایام و بعد در ایام ماه مبارک
شعبان، بالاخره در پلهى سوم و بالاتر در ماه مبارک رمضان باید مورد توجه
یکایک ما قرار بگیرد – هر جا هستیم – اصلاح خود و زدودن غفلتها و ظلمتها از
دل خود باید باشد؛ اصل این است. همهى این ماجراها و کشمکشهائى که در
زندگى بشر، در بعثت انبیاء، در مبارزات اجتماعى و سیاسى و نظامىاى که
پیغمبران الهى با دشمنان خدا داشتند – رنجها، محنتها، شادىها، پیروزىها،
شکستها، همه و همه – مقدمهى این است که انسان بتواند در هنگام عبور از این
مرزى که ناگزیر باید از آن عبور کرد – یعنى مرز زندگى مادى و حیات اخروى و
دائمى – شادمان باشد، خرسند باشد، حسرتزده نباشد؛ همهى حرفها براى این
است. اگر گفتهاند اخلاق خوب داشته باشید، اگر گفتهاند عمل به این مقررات
داشته باشید، اگر گفتهاند مبارزه کنید، اگر گفتهاند عبادت کنید، همه براى
این است که این مادهى خامى را که به ما سپرده شده است، به کیفیت مطلوب و
محصول بهینه برسانیم و از این دروازه خارج کنیم؛ براى این است که این
صفحهى سفیدى که به ما سپردند تا آن را با اعمال خود منقش کنیم، با نقش
زیبائى، با نقش مطلوبى از آب در بیاوریم و روى دست بگیریم و برویم. همه چیز
آنجاست، سرنوشت آنجاست؛ اینها مقدمه است. در این اردوگاهى که ما امروز در
آن مشغول تمرین هستیم، براى اینکه تا یک جائى این تمرین به کار ما بیاید،
باید سعیمان بر این باشد که در این اردوگاه از حداکثر فرصتها استفاده کنیم؛
نگذاریم غنیمتى از دست برود، سرمایهاى سوخت و سوز بشود و چیزى در مقابل
آن عائد نشود.
اینى
که فرمودند: «انّ الانسان لفى خسر»، خسر یعنى همین؛ یعنى سرمایهسوز شدن،
از دست رفتن سرمایه. همهى ما هر لحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم.
سرمایه چیست؟ عمر ماست. لحظه به لحظه من و شما داریم این سرمایه را از دست
میدهیم. امروز ما نسبت به دیروز بخش دیگرى از سرمایه را باز از دست
دادهایم. در این عمر چند ده ساله مثلاً، لحظه به لحظه در حال سوختنِ این
شمع است؛ در حال نابود شدنِ این سرمایه است. خوب، در مقابل او چه به دست
مىآوریم؟ این مهم است. «الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا
بالحقّ و تواصوا بالصّبر». اگر ایمان بود، عمل صالح بود – که بخشى از عمل
صالح هم که مهمتر است، این است که تواصى به حق بود، تواصى به صبر بود – آن
وقت این سرمایه رفته است، اما چیز بهترى جاى آن را خواهد گرفت. مثل اینکه
شما پولتان را برمیدارید، میروید بازار؛ از بازار که مىآئید بیرون، این
پول از دست رفته است و دیگر توى جیب شما نیست؛ مهم این است که در مقابلش چه
با خودتان آوردید؛ از این بازار دست خالى برنگشته باشید.
رجب، هفتمین ماه سال قمری است که در اسلام به آن اهمیت ویژه ای داده شده و در شمار ماه های پرفضیلتْ و یکی از چهارماه برخوردار از حرمت و قداست ویژه است. رجب، ماهی است که در آنْ بندگان و مؤمنان و ره پویان، خود را برای شرکت در مهمانی بزرگ خداوند آماده می کنند. ماهِ زدودن غبار تیرگی از روح و جان، ماهِ تمرین حضور و توجه به بیشتر به معنویات، و ماه بندگی و فرمان بری و در نهایتْ سرآغاز اُنس و الفتی جانانه به پروردگار هستی بخش است.
سلام بر ماه رجب
سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهی، ماه رسیدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زنده دارانِ همیشه بیدار با محبوب و معبود بی همتا.
سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پایان اندوه است و بدر آنْ یادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حیدر کرّار و پایانشْ نوید رهایی بشر از جهل و نادانی، شکوفایی اخلاق انسانی، بعثت آن بزرگْ مردِ تاریخ برای همیشه زمان.
سلام بر بهار مناجات و بندگی. سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب. سلام بر شب های رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.
رجب ماه خودسازی و توشه گرفتن است. هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست برخوردار می باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم» یعنی برخوردار از حرمت یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می باشد.
رسول اکرم (ص) فرموده اند: «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت به پایه آن نمی رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور میگردد.»
امام هفتم (ع) فرموده اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرینتر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.
ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نامهای دیگری نیز دارد؛ نامهایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماههای حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلتهای بسیار.
پیامبر اکرم (ص) رحلت فرمودند یا شهادت؟
درباره این موضوع در میان نویسندگان و مورخان اختلاف می باشد و بعضی از
نویسندگان فقط به بیان این جمله که مریض شد و از دنیا رفت اکتفاء کرده اند.
و بعضی قائلند که حضرت مسموم شده و به شهادت رسیدند. که اکثرا هم همین قول
دوم را قبول دارند. آسمونی در این مقاله مطالب مفیدی در همین مورد برای
شما عزیزان آماده کرده است که در ادامه می خوانید:
السلام علیک یا صریع الدمعة العبری.
السلام علیک یا مذیب الکبد الحری.
السلام علیک یا صریع العبره السابکة وقرین المصیبة الراتبه.
دیدگانت پر اشک، لبانت خشکیده،
سینه ات گداخته، قلبت شعلهور،
روحت پرتلاطم، لیکن مهار نفست برمشت.
سرود ایمان بر لب، نوای توحید در کام،
یاد خدا در دل، دستار پیامبر بر سر،
کهنهپیرهن امانت مادر بر تن، بزم اشکواره در پیش.
ای حسین، ای رازدار منزل وحی؛
غم سرای خیمه هایت، سوزش قلب زنانت،
گریهنوباوگانت، آه و سوز خواهرانت،
العطش از دخترانت، عالمی را اشک ریزان میکند!
ای حسین ای رهنمای راه ایمان،
ای حسین ای جرعه نوش جام یزدان،
کوفیانبد صفت، نامردمان بی مروت،
گران بی فتوت، حیا از مادرت زهرا س نکردند!
ای حسین جان ای خون یزدان!
واژگان در چکامة شور تو ناتوان،
شعر گویان در ستایش صبر تو حیران،
و ادیبان دربیان ایثار تو سرگردان.
یا حسین! نیایت به شهادت پذیری ات جان یافت،
زکریا(ع) به غم آمیخته بانامت ره جست،
فطرس به برکت گاهواره تو بال یافت.
گویی که در قربانگاه زمینِ
آرزوحاجیان قربانی به یاد تو کنند؛
و گویی احرام به تن داران
در سرزمین عرفات دنبال راه توروند
که تو فرزند مکه و بطحایی،
فرزند زمزم و صفایی، پور حل و منایی.
گرگان بیشة شهوت،
پارگان تنت را تن پاره کردند،
روبهان مرغزار حیله دعوتنامهها را به شمشیر باز کردند
و حرامیان بستر کفر دست پلید خویش را
برای بیعت بهسوی تو گشودند
که چه نیک فرمودی:
«ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله والذله
و هیهات منا الذلة یابیاللّه ورسوله والمؤمنون وحجور طابت
وطهرت وانوف حمیة ونفوس ابیه من ان توثر طاعةاللئام علی مصارع الکرام
آگاه باشید که زنازاده ی پسر زنازاده، مرا بین دو چیز قرار داده است؛
کشته شدن یا تسلیم شدن با ذلت و خواری، لیکن ذلت از ما دور است،
خدا راضی نیست که ما ذلیلانه تسلیم شویم و پیغمبر خدا،مؤمنان
و دامن های پاک و پاکیزه ای که در آن پرورش یافته ایم
و آن مردانی که از تن دادن به زیربار ستم منزه اند، راضی نیستند
که ما اطاعت افراد پست را بر قتلگاه کریمان و بزرگواران برگزینیم
محمدبن طاوس، لهوف،ص 86