نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷ مطلب با موضوع «عترت :: حسینیه :: اشعار و مراثی» ثبت شده است

آل یاسین


مهدی جان

ای ڪاش جهان پَرتُوِ نــورت میشد

می آمدی و محوِ حضــــورت میشد

این لشگرِ اربعــین ارباب حســــین

ای ڪاش که لشگرِ ظهورت میشد

اربعین حسینی نزدیک است و ایامی که در آن قرار داریم، روزهایی است که آل الله را به سرپرستی حضرت زینب(سَلامُ الله عَلَیْها) شهر به شهر می­گردانند. و در عظمت مصیبت آن بانوی عظیم القدر همین بس که اهل بیت حضرت امام حسین(عَلَیْهِ‌السَّلام) و خاندان رسالت را به مجالس شراب و معصیت می­بردند. 

آن بزرگوار این همه فجایع را متحمل شدند و تاج سری بمانند حضرت امام حسین(عَلَیْهِ‌السَّلام) و تمام عزیزانشان را از دست دادند، ولی با وجود آن وقتی وارد مجلس ابن زیاد شدند، در جواب جسارت آن ملعون که: دیدید خداوند با شما چه کرد، فرمودند: «ما رأیت الاّ جمیلاً» . آری ، وقتی دل رو به قبله شد و انسان در اثر اجابت، عبد گشت، هر آنچه را که در راه خداوند متحمل می­شود.اعم از مصائب و مشکلات، همه را را زیبا می­بیند و این زیبائی، زیبائی توحید است. زمان، زمان ارتباط با آن بزرگواران است تا پرتوی از نور ایشان بر قلوب ما هم بتابد. ارتباط در پرتو اجابت میسر است.

هر چقدر اعمال انسان با فرامین قرآن کریم مطابقت داشت، با آن بزرگواران مرتبط هست؛ حضرت زینب(سَلامُ الله عَلَیْها) از بزرگترین حافظان دین هستند. کمال عاشوار در اربعین است. اگر اربعین نبود، واقعة عاشورا در سرزمین نینوا مدفون می­شد. در نتیجة تلاش­های پیگیر حضرت امام سجاد(عَلَیْهِ‌السَّلام) و حضرت زینب کبری(سَلامُ الله عَلَیْها) بود که شهر به شهر گشتند و مظلومیت خود را نشان دادند و به این وسیله پیام عاشورا را به گوش جهانیان رسانیدند و اسلام را زنده نگه­داشتند.

شیعه هم باید مانند آن بزرگواران، در رسانیدن پیام­های حسینی که همان پیام­های قرآن است از هیچ تلاشی کوتاهی ننماید و به این ترتیب با آنان ارتباط برقرار نماید. روز مقدّس اربعین، روز کمال است. اربعین مرادف با کمال است؛ به عنوان نمونه: جنین بعد از چهل روز از نطفه بودن به علقه می­رسد و بعد از چهل روز علقه به مضغه تبدیل می­شود و به همین ترتیب ادامه می ­یابد .





السلام‌ علیک‌ یا صریع‌ الدمعة‌ العبری‌.

السلام‌ علیک‌ یا مذیب‌ الکبد الحری‌.

السلام‌ علیک‌ یا صریع‌ العبره‌ السابکة‌ وقرین‌ المصیبة‌ الراتبه‌.



دیدگانت‌ پر اشک‌، لبانت‌ خشکیده‌،

سینه‌ ات‌ گداخته‌، قلبت‌ شعله‌ور،

روحت‌ پرتلاطم‌، لیکن‌ مهار نفست‌ برمشت‌.

سرود ایمان‌ بر لب‌، نوای‌ توحید در کام‌،

یاد خدا در دل‌، دستار پیامبر بر سر،

کهنه‌پیرهن‌ امانت‌ مادر بر تن‌، بزم‌ اشکواره‌ در پیش‌.


ای‌ حسین‌، ای‌ رازدار منزل‌ وحی‌؛

غم‌ سرای‌ خیمه‌ هایت‌، سوزش‌ قلب‌ زنانت‌،

گریه‌نوباوگانت‌، آه‌ و سوز خواهرانت‌،

العطش‌ از دخترانت‌، عالمی‌ را اشک‌ ریزان‌ می‌کند!

ای‌ حسین‌ ای‌ رهنمای‌ راه‌ ایمان‌،

ای‌ حسین‌ ای‌ جرعه‌ نوش‌ جام‌ یزدان‌،

کوفیان‌بد صفت‌، نامردمان‌ بی‌ مروت‌،

گران‌ بی‌ فتوت‌، حیا از مادرت‌ زهرا س نکردند!


ای‌ حسین‌ جان‌ ای‌ خون‌ یزدان‌!

واژگان‌ در چکامة‌ شور تو ناتوان‌،

شعر گویان‌ در ستایش‌ صبر تو حیران‌،

و ادیبان‌ دربیان‌ ایثار تو سرگردان‌.


یا حسین‌! نیایت به‌ شهادت‌ پذیری‌ ات‌ جان‌ یافت‌،

زکریا(ع) به‌ غم‌ آمیخته‌ بانامت‌ ره‌ جست‌،

فطرس‌ به‌ برکت‌ گاهواره‌ تو بال‌ یافت‌.

گویی‌ که‌ در قربانگاه‌ زمین‌ِ

آرزوحاجیان‌ قربانی‌ به‌ یاد تو کنند؛

و گویی‌ احرام‌ به‌ تن‌ داران‌

در سرزمین‌ عرفات‌ دنبال‌ راه‌ توروند

که‌ تو فرزند مکه‌ و بط‌حایی‌،

فرزند زمزم‌ و صفایی‌، پور حل‌ و منایی‌.

گرگان‌ بیشة‌ شهوت‌،

پارگان‌ تنت‌ را تن‌ پاره‌ کردند،

روبهان‌ مرغزار حیله‌ دعوت‌نامه‌ها را به‌ شمشیر باز کردند

و حرامیان‌ بستر کفر دست‌ پلید خویش‌ را

برای‌ بیعت‌ به‌سوی‌ تو گشودند

که‌ چه‌ نیک‌ فرمودی‌:

«ان‌ الدعی‌ بن‌ الدعی‌ قد رکز بین‌ اثنتین‌ بین‌ السله‌ والذله‌
و هیهات‌ منا الذلة‌ یابی‌اللّه‌ ورسوله‌ والمؤمنون‌ وحجور طابت‌
وطهرت‌ وانوف‌ حمیة‌ ونفوس‌ ابیه‌ من‌ ان‌ توثر طاعة‌اللئام‌ علی‌ مصارع‌ الکرام‌


آگاه باشید که زنازاده ی پسر زنازاده، مرا بین دو چیز قرار داده است؛
کشته شدن یا تسلیم شدن با ذلت و خواری، لیکن ذلت از ما دور است،
خدا راضی نیست که ما ذلیلانه تسلیم شویم و پیغمبر خدا،مؤمنان
و دامن های پاک و پاکیزه ای که در آن پرورش یافته ایم
و آن مردانی که از تن دادن به زیربار ستم منزه اند، راضی نیستند
که ما اطاعت افراد پست را بر قتلگاه کریمان و بزرگواران برگزینیم

محمدبن طاوس، لهوف،ص 86




30.gif

آنان که می خواهند "طوفان گناهان" غرق شان نکند

آنان که از "امواج ناملایمات روزگار" خسته اند

و آنان که دلی می خواهند موّاج از مِهر پسر فاطمه (س)

به گوش ...

"سریع ترین" و "وسیع ترین" کشتی عالم ، در راه است

هر که هستی و هر چه هستی ... مهم نیست

کشتی حُ س ی ن ابن علی علیه السلام میهمان می پذیرد


هر که دارد هوس عشقِ حُ س ی ن

بسم الله ...

w535

از آسمان منادی ماتم رسیده است
فبک علی الحسین، محرّم رسیده است

ای آسمان ببار که دل‌ها گرفته است
خون گریه کن که قافله ی غم رسیده است

مشکی به تن کنید که احرام نوکری است
ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است

ره وا کنید دست به سینه ادب کنید
زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است

با گریه بر غم تو به معراج می‌رویم
این ارث مادری است دمادم رسیده است

نام تو ای مبدل السیئات بالحسنات
هر جا به داد توبه آدم رسیده است

والفجر کربلای تو قبل از طلوع عشق
تا ابتدای سوره مریم رسیده است

ای وای رد نیزه و شمشیر کیست این
تا بوسه‌گاه حضرت خاتم رسیده است

تا زنده‌ام بر غم تو گریه می‌کنم
شکر خدا به زخم تو مرهم رسیده است

از غیر خط کرب و بلا دم زدن چرا
از جانب حسین مگر کم رسیده است

حالا زمان یاری مظلوم کربلاست
هل من معین خطاب به ما هم رسیده است

مانده است ایمن از فتن آخرالزمان
هر کس که در حوالی پرچم رسیده است
30.gif


پایان ماه روضه شده غم گرفته ام 



هیئت تمام گشته و ماتم گرفته ام


بعد از دو ماه گرفت صدا های ذاکران


تازه دلم شکسته شده دم گرفته ام


بعد از دو ماه که در مطبت هستم ای طبیب


از درد عشق گفتم و مرهم گرفته ام
 

مرهم برای درد دلم اشک روضه بود


اینگونه بوده اشک دمادم گرفته ام
 

شبها چقدر گم شده ام بین کوچه ها


وقتی سراغ هیئت و پرچم گرفته ام

 
از مادرت بپرس ، نوکریم را قبول کرد ؟


آیا برات کرببـــــــــــــلا هم گرفته ام ؟

 

افسوس می خورم که زخیرات سفره ات


از دست مهر مادرتان کم گرفته ام

 

دلتنگ می شوم به خدا بر محرمت


خرده مگیریم زچه ماتم گرفته ام

 
ای روضه خوان ادامه بده اشک و آه را


شعر وداع نه ..... شور محرم گرفته ام

 دوبیتی تاسوعا و عاشورا

مسیج دوبیتی تاسوعا و عاشورا - www.TakPayamak.com

نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو / عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است
هر چه داریم همه از کرَم عباس است / خلقت جنت حق لطف کرم عباس است

 

تقدیر در شمشیر پیمان های عاشورا ست / هنگامه ای از خون، بیابان های عاشورا ست
تفسیر چرخش های سر ، بر سجده گاه عشق / رقص نماز ظهر ِ چوگان های عاشورا ست.

 

از علقمه آمدی بگو یاس کجاست / گلواژه عشق و شور و احساس کجاست
دستت به کمر گرفته ای لب بگشا / بابا تو بگو ! عمویم عباس کجاست ؟

ســـــــاقی عشـــق



سبکباران به سوی کربلا بستند محمل ها
در آن وادی پر خوف و خطر کردند منزل ها

جوانان بنی هاشم به پا کردند محفل ها
چه محفل کز محبت تار و پودش رشته ی دل ها

زدند آسان و لیکن عاقبت افتاد مشکل ها

شترها زیر بار عشق با وجد و طرب واله
روان بودند در خار مغیلان چون گل و لاله

زنان در محمل عصمت روان از دیدگان ناله
بگرد بانوان نور رسالت حاجب و هاله

فرو بردند سر خورشید و مه در برج و محمل ها

سپاه شاه مظلومان بسوی کربلا عازم
سپهسالار اردو ؛ شمس دین ؛ ماه بنی هاشم

سوار توسن اجلال با وجه حسن قاسم
علی اکبر بذکر یا قدیر و قادر و قائم

که ما رفتیم سوی دوست بشتابید مایل ها

علی اصغر به خواب ناز روی دامن مادر
نگاه مادر مظلومه اش بر صورت اصغر

سکینه بنگرد بر قدر و بالای علی اکبر
رقیه بی خبر از زجر راه و خشت زیر سر

جوانان می روند با پای خود بر سوی قاتل ها

نهنگ قلزم قهر خدا عباس نام آور
غضنفر خسرو گردان حشم فرمانده لشگر

علم افراشته جولان دهد در میمن و میسر
ز سقایی برد ارث البته از ساقی کوثر

الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناول ها

مسلمانان کوفه شاه را کردند مهمانی
و لیکن کافران دارند ننگ از این مسلمانی

نوشته نامه ها آن فرقه ی بدتر ز نصرانی
نمی دانم چه بنوشتند خود نا گفته می دانی

هم آن هایی که می کردند قرآن را حمایل ها

رسید اردو به دشت کربلا شهر حسین آباد
حسین آباد بود آن سرزمین از اول ایجاد

عزیز حضرت باری در آن جا بارها بگشاد
برای نصرت دین اهل عالم را ندا در داد

به جان و دل بلی گفتند کوشیدند از دل ها

شه ملک امانت فیض بخش مومن و کافر
نشسته بر سریر معدلت با صولت حیدر

به پا نعلین شیث ، عمامه ختم رسل بر سر
عصای موسوی در کف ، ردای احمدی در بر

همان که حب و بغضش امتحان حق و باطل ها

صبا عنبر فشان میکن گلستان شهادت را
که شاه دین دهد خون از گلو نخل رسالت را

به پایان می رساند حضرتش کار شفاعت را
بزن " ساعی " به چوگان عمل گوی سعادت را

که همچو شمع می سوزند و می گریند ناقل ها

ز خاک ِکربلا یک مُشـت روزی

رسید از دست زوّاری به دستم

بدو گفتم که ای خاک ِ شفابخش

چرا اینگونه از بوی ِ تو مستم؟

چرا مجذوب بویت هست عالم؟

چرا من این همه دل بر تو بستم؟

برای لحظه ای بوییدن تــو

به پای کاروان ها من نشستم

بگفتا اعتبارم از حسین است..

که من ارباب ِخود را می پَرستم

اگرچه خاکم و در زیر پایت

ولیکن از پلیدی ها بِجستـم

(کمال همنشین برمن اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم)   
           (شعراز بهلول حبیبی زنجانی)