نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۰ مطلب با موضوع «گفتار دینی :: اعتقادات و اندیشه ها» ثبت شده است


عرب ها به ما آموختند یا غربی ها؟

بعضی ها چنان ادعای ایرانی بودنشان میشه که حد و مرزی نداره و رگ غیرتشون حسابی ورم می کنه که بیا و ببین. بیشتر این افراد هم تحت تأثیر شبکه های اجتماعی و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان از کشور قرار می گیرند و بدون هیچ فکری شروع به بافتن اراجیفی می کنن که از این شبکه ها تو مغزشون فرو کردن.

به عنوان مثال می گن چرا نماز رو با زبان عربی بخونیم بیایم فارسی بخونیم. یعنی من میخوام بدونم این شخص از پیامبر(ص) و خداوند خیلی بیشتر می فهمه؟ خب اگه قرار بود قرآن رو فارسی بخونیم خدا بیکار بود بیاد آخرین پیامبر رو از عرب ها انتخاب کنه و قرآن رو به عربی بفرسته؟ مگه خداوند در قرآن نفرمود ما قرآن را عربی نازل کردیم تا در آن بیندیشید؟

یا مثلاً میگن که: عرب ها به ما آموختند که بجای خوراک بگویم غذا که خودشان به ادرار شتر می گویند. جالبه بدونید غِذاء در عربی به معنی خوراک است. جمع آن أغذیه می باشد. حال این مشکل از ماست که غِذا را غَذا تلفظ می کنیم.

یا میگن: عرب ها به ما آموختند برای شمارش خودمان از نفر استفاده کنیم که خودشان برای حیوانات به کار می بردند. جالبه بدونیم نفر به معنی دسته است. که در قرآن برای شمارش انسان و جن استفاده می شود. البته برای شمارش شتر نیز مورد استفاده قرار می گیرد.

یا مثال دیگه میگن: عرب ها به ما آموختند که به جای واق واق سگ بگوییم پارس که نام سرزمینمان است. اول اینکه عرب ها تو واژه هاشون اصلاً "پ" ندارن که بخوان "پارس" رو به ما یاد بدن!!!! همچنین واق کلمه عربی است به معنی نگهدارنده و فارس ها به صدای سگ "عو عو" می گفته اند. و البته یکی از معانی واژه ی پارس خبر کردن نیز هست.

یا باز میگن: عرب ها به ما آموختند بگوییم شاهنامه آخرش خوش است چون آخر شاهنامه ایرانی ها از عرب ها شکست خوردند. بهتره بدونیم اصلاً تو شاهنامه خبری از اعراب نیست که ایرانیان بخوان از ونا شکست بخرن!

نکته جالب تر قضیه اینجاست که بعضی ازین خانما که این حرف هارو تو شبکه های اجتماعی می نویسند عکس های لخت و بی حجاب خودشون رو گذاشتن و زیر اون عکس ها چندین عرب لایک زدن و کامنت به زبان عربی گذاشتن و لذت بردن از زن ایرانی و اون خانم هم ابراز خوشحالی کرده از این تعاریف عرب ها. عجب غیرتی ... جالبتر اینجاست که بیشتر همین افراد که از اعراب بدشون میاد برا گردش و تفریح و صفا سیتی میرن دبی. شاید دبی برا اروپا بوده ما خبر نداشتیم.

حالا اگر بخوایم واقعاً به عنوان یک ایرانی رگ غیرتمون باد کنه باید یه نگاهی به همین شبکه های تلویزیونی فارسی زبان خارج بندازیم که به ما ایرانی ها آموختند شما ایرانی ها مردمانی کچل،‌ با دماغ های گنده و بسیار آدم های چاغی هستید که ناتوانی جنسی دارید و به دنبال گرفتن یک هفته ای ویزای کانادا هستید که قبل از اون باید اعتیاد خودتون رو ترک کنید.

همین شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور هستند که به خانواده های ما برهنه بودن رو آموختند. همینا هستند که به ناموس ما آموختند در کنار شوهرت دوست پسر هم داشته باش. همینا به جوونای ما آموختند احترام بزرگتر ها رو نگه نداریم. همینا به ما آموختند که چشمامون هیز باشه و به ناموس مردم نظر داشته باشیم و در برابر چشم هیزی دیگران به ناموسمون بی غیرت باشیم.

حالا بودجه این شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور رو کی میده؟ درست متوجه شدین غربی ها. اونا به ما آموختند که ایرانی نباشیم نه عرب ها... تازه این عرب هایی که پیامبر هر 40 روز باهاشون سر جنگ داشت (عقلشون نمیرسه) چطور میتونن به ما که مهد فرهنگ و تمدن جهانی هستیم چیز یاد بدن؟

نمیخوام از اعراب دفاع کنم اما مشکل در اینجا اعراب نیستند مشکل دین اسلام هست. می خوان از این طریق به دین ما ضربه بزنن و کاری کنند که مردم با توجه به کینه ای که از اعراب دارند از اسلام دور شوند.

امید به هدایت، تاکی؟

سوال: از نگاه قرآن کریم، تا چه زمانی امید، به هدایت انسان وجود دارد؛ به عبارت دیگر  تا کدام مرحله می توان  به هدایت شدن کسی امیدوار بود؟

کدام آیه قرآن درباره حجاب است؟

حجاب

دو آیه قرآن به صورت صریح بحث حجاب را مطرح کرده اند.

آیه 31 سوره نور و آیه 59 سوره احزاب به طور صریح به این بحث پرداخته اند:

اهلبیت تنها باب‌الحوائج‌ هستند نه قاضی‌الحاجات


با اینکه معروف است که امام کاظم (علیه السلام) و حضرت علی اصغر و حضرت عباس (علیهم السلام) باب الحوائج ‏اند، لیکن برآورنده اصلی حاجت‏ ها و قاضی الحاجات خداوند متعال است.

پیامبران و ائمه و صلحا و شهدا قاضی الحاجات نیستند، ولی این بزرگواران به جهت نزدیکی به پیشگاه خداوند، اگر ما خدا را به حق ایشان بخوانیم و از خدا حاجت بخواهیم و یا از روح بلند این بزرگواران بخواهیم که برای ما دعا کنند و از خدا بخواهند حاجات ما روا شود، ممکن است و اشکالی ندارد.

این مطلب اختصاص به برخی از اولیای خدا ندارد. تمامی آن بزرگواران و ائمه دارای این مقام هستند حتی انسان می‏ تواند از روح پدر و مادر خود که فوت کرده‏ اند بخواهد که برایش دعا کنند.

در کتب روایی شیعه مطلبی از آن بزرگواران نقل نشده که صراحتاً دلالت کند بر این که بتوانیم حاجات خود را از امامان بخواهیم. در بحارالانوار بابی به عنوان "إنّ دُعَاءَ الأنْبِیَاءِ اسْتَجِیبَ بِالتَّوَسُّلِ وَ الْاِسْتِشْفَاعِ بِهِم صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِین" حدود شانزده روایت بدین مضمون نقل شده که می‏توانیم خدا را به حق این بزرگواران قسم بدهیم.[۱]

امّا این که بر سر زبان‏ها افتاده که حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و علی اصغر (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) باب الحوائج هستند، در روایات چیزی در این باره نیامده و میان مردم مشهور شده است.

-------------------------------
۱. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۳۱۹.

آیا القاب صدیق و فاروق به عمر وابوبکر داده شده است؟

( سلسله مباحث پاسخ به شبهات وهابیون و اهل سنت )


معروف و مشهور است که اهل سنت به عمر لقب فاروق و به ابوبکر لقب صدیق می دهند،در حالی که طبق کتب معروف مورد تاییدشان، این القاب مناسب شان این دو نفر نیست بلکه این القاب برای شخص دیگر ثابت شده است:



از مدینه تا خراسان شتربان امام بود.

مردی از روستاهای اصفهان. سنی مذهب. به خراسان که رسیدند امام کرایه شان را داد.

رو کرد به امام و عرضه داشت :

"پسرپیامبر ! دست خطی بدهید برا ی تبرک با خودم ببرم اصفهان ."

امام برایش نوشتند:

"دوست آل محمد باش ،هر چند خطاکار باشی.

دوستان و شیعیان ما را دوست بدار هر چند آنها هم خطا کار باشند."


دلیل عصمت انبیاء الهی چیست؟



یکی از خصوصیات مهم انبیاء عظام «عصمت» است. عصمت دارای مراتبی است؛ مرتبه اول آن عصمت از خطا و اشتباه در دریافت و ابلاغ وحی است؛ مرتبه دوم آن، عصمت از گناه و معصیت است؛ مرتبه سوم آن، عصمت از خطا و اشتباه در امور عادی زندگی است. شیعه بالاتفاق معتقد است جمیع انبیاء از ابتدای تولد تا پایان زندگی خود، معصوم بوده و دارای همه مراتب عصمت هستند و هرگز هیچ گناه، خطا یا اشتباهی از آنان صادر نمی‌شود.

اما دلیل شیعه بر این مدعا چیست؟

«توسل» شرک نیست

توسل


همچنان که در تفاسیر قرآن آمده: وسیله به معنی «تقرب جستن و یا چیزی که باعث نزدیکی به دیگری از روی علاقه و رغبت می شود» است .[۱]

خداوند به مقتضای لطف و رحمت بی انتهای خویش، اسباب و وسایل هدایت مردم را فراهم کرده است که یکی از آن وسایل فرستادن پیامبران و نزول کتب آسمانی و راهنمایی رهبران دینی است.

هر چند خداوند می تواند بدون واسطه، فیض خود را به موجودات برساند، ولی سنت الهی بر این تعلق گرفته که جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و عوامل قرار دهد و فیض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا کند. در روایتی امام صادق(علیه السلام) می فرماید: "اَبَی اللهُ أنْ یَجْرِیَ الْاَشْیَاءُ اِلَّا بِالأسْبَابِ؛ [۲] خداوند امور و اشیا را از طریق علل و سببش جاری می سازد".
بر این اساس است که انسان در همه کارهای زندگی به اسباب و وسایل توسل می کند.

خداوند برای اعطای فیض خویش، راه ها و اسباب خیری را مشخص کرده است، مانند نماز، روزه، نیکی به یتیم، خدمت به مردم و غیره.

از جمله اسباب و عوامل، نزول فیض و رحمت الهی، وجود انسان های به حق رسیده یعنی امامان و پیامبران هستند.
امام علی (علیه السلام) در روایتی، وسائلی ذکر کرده که برای نزدیک شدن انسان به خدا می توان از آنها بهره برد، مانند ایمان به خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا و کلمه اخلاص (لا اله الا الله) و نماز و زکات و روزه و حج و عمره و صله رحم و انفاق و کارهای نیک.[۳]
همان طوری که امور برشمرده، وسیله نزدیکی به خداوند هستند، استمداد از ارواح مطهر پیامبران و اولیای الهی نیز وسیله تقرب به خداوند است که در قرآن و روایات بدان اشاره شده است. قرآن مجید می فرماید:"وابتغوا الیه الوسیله"؛ به سوی او وسیله به دست آورید. [مائده، آیه ۳۵] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد شیوه توسل فرمود: "الَّلهُمَّ انِّی أسْألُکَ وَ أتَوَجّهُ اِلَیْکَ بِنَبیّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ".[۴]

بنابراین توسل، لازمه زندگی انسان در جهان هستی است که بر آن قانون اسباب و عوامل حکم‌فرما است.

در این بین، پیامبران و امامان به جهت نزدیکی و قرب به خداوند، نیز به خاطر این که صفات الهی در آنان به گونه کامل تر از دیگر موجودات تجلی یافته است، مورد توسل قرار می گیرند. اینان تجلی گاه صفات خداوندند، یعنی همان گونه که خداوند رحمان و رحیم و جبار و سمیع و علیم است، در حد نازل تر، صفات و اسمای الهی در این انسان های به خدا پیوسته و تجلی یافته است. پس شایسته ترین افراد برای توسل و شفاعت و رسیدن به خداوند این انسان های صالح هستند.

انسان با توسل به پیامبران و امامان، به مرتبه نازل وجود الهی تمسک و توسل یافته است.
اضافه می کنیم که توسّل یعنی کسی را در پیشگاه خداوند شفیع قرار دادن.
 البته آدمی می‏ تواند و مجاز است که مستقیماً از خداوندحاجت خود را بخواهد؛ ولی اگر بتواند در این مسیر دعای دیگران ـ به خصوص مقرّبان به درگاه الهی را هم همراه خودش کند، احتمال تأثیر بیش‏تری در کار خواهد بود. ولی اگر خداوند به طور کلی فراموش گردد و تنها وسایط دیده شوند،بدیهی است که این امر با آموزه‏های دینی و قرآنی سازگاری ندارد.

اما اینکه چرا به ائمه (علیهم السلام) توسل می‏ جوییم؟ علت‏ های مختلفی دارد:
مهمترین آن دستور خداست، خداوند در قرآن فرموده است: "وَابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَهِ" [مائده آیه ۳۵]؛ به سوی خداوند وسیله برگیرید، این وسیله می‏ تواند اعمال صالح باشد و می‏ تواند شخص صالح و وجیهی باشد. زیرا انسان آلوده و گنهکار چون از ساحت قرب الهی دور است با استشفاع از محبوبین درگاه خدا تضمین بهتری برای درخواست خود می‏ یابد.

در قرآن نیز آیاتی در مورد توسل به اولیا آمده است. فرزندان یعقوب هنگام پشیمانی از گناه خود به یعقوب(علیه السلام) گفتند: "یَا اَبَانَا اسْتَغْفِرْلَنَا" [یوسف آیه ۹۷] ؛ ای پدر! تو برای ما طلب آمرزش نما.

 در آیه دیگر می‏ فرماید: "وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جَاوُءکَ فَاسْتَغْفِرْوالله وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواللهَ تَوَّاباً رَحِیماً" [نساء آیه ۶۴]؛ اگر به هنگام ستم برخویش نزد تو آیند "ای پیامبر" واستغفار کرده و تو نیز برای آنان استغفار کنی خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت".

 

پی نوشت :
۱ . تفسیر نمونه، ج۴، ص ۴۶۴.
۲ . کافی،چ۱، ص ۱۸۳.
۳ . نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۹ ، فیض الاسلام.
۴ .سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۴۴۱.

دنیا با بحران معنویت مواجه است. این عبارتی است که بارها در رسانه‌‌ها مطرح می‌شود. بحرانی که جوانان را به سوی اموری متضاد جهت رهایی از این بحران می‌کشاند. لذا هر ازگاهی فرقه‌های عجیب و غریب سربرمی آورد تا تشنگان معنویت را سیراب کند یا سرگرم نماید. در این میان برخی از ادیان و مذاهب غیرابراهیمی و حتی گاه انسان ساز به عنوان فلسفه جایگزین معنویت معرفی می‌شود؛ چرا که نیاز به معنویت نیازی طبیعی است و اگر پاسخ داده نشود، انسان دچار بحران‌های روحی و روانی می‌شود. از این رو حتی مخالفان دین در غرب نیز در اندیشه جایگزین سازی معنویت با فلسفه‌های انسانی به عنوان دین انسانی بودند.
با این همه تفاوت‌های آشکاری میان ادیان ابراهیمی به ویژه اسلام و غیرابراهیمی وجود دارد. این تفاوت تنها در روش‌‌ها نیست، بلکه در اهداف غایی است. اهداف غایی همان چیزی است که از آن به فلسفه دین یاد می‌شود.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه ای از تفاوت‌های میان ریاضت شرعی در اسلام و عرفان اسلامی را با ریاضت و عرفان غیراسلامی به ویژه ریاضت‌های مبتنی بر مبنای هندوئیسم، بودیسم و آنچه به عنوان عرفان سرخ پوستی مطرح شده بیان کند.
 
ریاضت مبتنی بر ربانی شدن

خانه‌داری شغل نیست، هنر است


اینکه یک زن بتواند با تمام چالش‌هایی که ممکن است بر سر راهش قرار بگیرد، محیط خانه را گرم و صمیمی نگه دارد و آرامش را بر فضای خانه حاکم کند، هنری بزرگ و یک جهادی واقعی است.


زنان خانه دار

رهبر فرزانه انقلاب، خانه‌داری را یک هنر می‌دانند؛‌ اینکه یک زن بتواند با تمام چالش‌هایی که ممکن است بر سر راهش قرار بگیرد، محیط خانه را گرم و صمیمی نگه دارد و آرامش را بر فضای خانه حاکم کند، هنری بزرگ و یک جهادی واقعی است که شعبه‌ای از جهاد اکبر و جهاد با نفس محسوب می‌شود. به تأکید رهبر انقلاب، یک مرد، زمانی در جامعه مفید و مۆثر خواهد بود که همسرش در خانه، او را همراهی و حمایت کند و به عبارت دیگر، خیالش از خانه و خانواده‌ای که خانمش بالای سر آن‌هاست راحت باشد.

ضرورت حضور و نقش‌آفرینی زنان در محیط خانواده و امن نگه داشتن خانه با گرمای حضوری سبز به عنوان مادر یا همسر، تا اندازه‌ای است که رهبر انقلاب یکی از شروطی را که به عنوان جواز حضور زنان در صحنه فعالیت‌های اجتماعی مطرح می‌کنند، ایفای نقش مادری و همسری و کدبانوگری خانم‌ها در خانه است. به عبارت دیگر می‌توان گفت، خانه دژی است که مدیریت آن در دستان زنان خانواده است و خانه‌داری، رموز این مدیریت زیبای زنانه است.

وقتی نقش مادری به نقش‌های زنان اضافه می‌شود، مسئولیت و تعهد آنان بسیار گسترده‌تر و متعالی‌تر می‌شود. حالا دیگر پای یک موجود ظریف دیگر در میان است؛ موجودی که تارهای عاطفه‌اش، ظریف‌تر از ابریشم و شکننده‌تر از شیشه‌ای نازک است و فقط سر انگشتان ظریف مادر است که می‌تواند گره‌های روحی کودکان را باز کند تا دچار چالش‌های عاطفی نشود، فقط و فقط مادر است که این وظیفه خطیر را به عهده دارد. در برابر این، اما برای انجام یک شغل ممکن است ده‌ها نفر آمادگی داشته باشند، چون یک شغل تعریف شده، هر قدر هم مهم و تأثیرگذار باشد، منحصر به فرد نیست، اما مادری، نقشی است که منحصراً از سوی یک مادر ایفا می‌شود.

خودش هم نمی‌داند ساعت کاری‌اش در طول شبانه‌روز چند ساعت است. اصلاً انگار ساعت کاری خاصی ندارد. هرچند تقریباً از ساعت 6 صبح هر روز بیدار می‌شود تا صبحانه را آماده کند. 6:30  همسرش را از خواب بیدار می‌کند و میز صبحانه را می‌چیند. کمی بعدتر نوبت بیداری و حاضر کردن بچه‌هاست. بعد هم که باید تا مدرسه برود و فرزندانش را راهی کند. سر راه برگشت به خانه، خریدهای روزانه را باید انجام دهد. تازه بعد از خرید روزانه و چک و چانه زدن با کسبه و ایستادن در صف نان و سبزی و از این طرف به آن طرف دویدن، نوبت به شست و شو، پخت و پز و رفت و روب می‌رسد. سر ظهر باید ناهارش حاضر باشد و بعد هم خودش مهیای بیرون رفتن از منزل شود.

باید بچه‌ها را از مدرسه به خانه بیاورد و ناهارشان را بدهد. بعد از ناهار و جمع و جور کردن آشپزخانه و شستن ظرف‌ها هم نوبت به رسیدگی به درس و مشق بچه‌ها می‌رسد. بعد از ظهر اما با نزدیک شدن بازگشت همسر از سر کار باید شاداب باشد و خستگی کار روزانه را از تن بیرون کند، اگرچه سر کار نبوده که خسته شود، از صبح تا شب در خانه بود و در نهایت کار خانه را انجام داده است! با این همه، وقتی از او می‌پرسند: شغلت چیست؟ لبخندی می‌زند و می‌گوید:‌ «شاغل نیستم، خانه دارم.»

با این اوصاف، آیا خانه‌داری شغل نیست؟ آیا زنان خانه‌دار نمی‌توانند فعال اجتماعی محسوب شوند؟ یک زن شاغل، آیا خانه‌دار نیست؟ و بر عکس، یک زن خانه‌دار، شاغل؟!