ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﺪ... ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﮐﺮﺩﻡ، ﺣﺎﻝ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﭼﻪ ﺍﺯ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺩﺷﻤﻦ، ﺳﭙﺲ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺭﻗﺎﻡ ﻭ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻧﺎﻟﯿﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻢ، ﻭ ﺑﺎ ﺟﻬﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮐﻨﻢ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺷﮕﻔﺖﺯﺩﻩ ﺷﺪﻡ. ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽﺍﻟﻠﻪﻋﻠﯿﻪﻭﺳﻠﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 10 ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ﺍﻧﺠﺎﻣﯿﺪ 262 ﺷﻬﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺩﺷﻤﻦ ﻧﯿﺰ 1022 ﮐﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺣﺮﯾﺺ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﮐﻨﻢ ﺣﺘﯽ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺭﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﺻﺤﯿﺢ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ. ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮐﻞ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﻃﺮﻓﯿﻦ ﻓﻘﻂ 1284 ﮐﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺟﻨﮕﺠﻮﯾﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﮐﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻡ، ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻧﯿﺰ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻡ، ﻧﺴﺒﺖ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻧﺸﺎﻥ ﻓﻘﻂ %1 ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻧﺸﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻓﻘﻂ %2 ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﺴﺒﺖ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺑﻪ ﮐﻞ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻥ ﻓﻘﻂ 1.5% ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﻧﺎﭼﯿﺰ ﺩﺭ 63 ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﺩﻟﯿﻞ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﺧﻮﻧﯿﻨﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻥ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﯾﻦ ﻗﻀﯿﻪ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮐﺮﺩﻡ، ﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﺷﺪﻡ. ﻧﺴﺒﺖ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮓ، %351 ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﺎﺯ .. ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ 15.6 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ، ﻭ ﺗﻌﺪﺍ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮓ 54.8 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 3 ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮕﺠﻮﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ! ﻭ ﺩﻟﯿﻞ ﺳﻪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻏﯿﺮ ﻧﻈﺎﻣﯿﺎﻥ، ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺗﻦ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﻨﻔﺠﺮﻩ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺑﻤﺐﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎ ﻣﯽﺭﯾﺨﺘﻨﺪ، ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺴﻞ ﮐﺸﯽ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ، ﻭ ﻧﮋﺍﺩ ﺑﺸﺮﯼ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯽﺷﺪ، ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺯﯾﺮﺳﺎﺧﺖﻫﺎ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥﻫﺎ ﻧﻔﺮ. ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﺕ ﯾﮏ ﻓﺎﺟﻌﻪﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﺎﻣﯿﺪ ﻭ ﺑﺮ ﮐﺴﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡﻫﺎ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻭ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ، ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎ، ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ، ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ، ﺁﻟﻤﺎﻥ، ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ ﻭ ﮊﺍﭘﻦ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺗﻤﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﺯ ﭼﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﯽ ﺩﻡ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ؟ ﻭ ﺣﺎﻝ ﮐﺠﺎﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺖ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ؟! ﺍﯾﻦ ﻧﺴﺒﺖﻫﺎﯼ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺁﻣﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺻﻠﯽﺍﻟﻠﻪﻋﻠﯿﻪﻭﺳﻠﻢ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮐﻨﯿﺪ. ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺭﻗﺎﻡ ﻭ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﻫﺮ ﻣﻨﺼﻔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻧﮑﻨﻨﺪ . . . . . . . . . ﺩﮐﺘﺮ ﺭﺍﻏﺐ ﺍﻟﺴﺮﺟﺎﻧﯽ، ﺳﺎﯾﺖ IslamStory ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ :ﺍﻧﺲ ﻣﺤﻤﻮﺩﯼ
امام صادق(ع) فرموده اند: نمازی که از ترس جهنم خوانده شود، نماز بردگان است. نمازی که به شوق بهشت خوانده شود، نماز تاجران است. اما نماز اولیاء الهی نمازی است که با عشق به خدا اقامه می شود.
"خود شکوفایی" (self–actualization) در مفهوم عمده و کلاسیک خود، نخستین بار توسط "کورت گلداشتاین"(روانپزشک آلمانی 1965ـ 1878) مورد بحث و بررسی قرار گرفت. او خود شکوفایی را به صورت توانایی ذاتی نیرومند موجود در هر فرد تعریف نمود که موجب شکوفا شدن استعدادهای مثبت او می گردد.(1)(شکوفا کردن فطرت نیک درونی)
گلداشتاین معتقد بود، برای آن که انسان به موفقیت های بزرگ دست یابد، باید با محیط اطراف و زندگی خود به بهترین نحو ممکن، کنار بیاید و چنان چه محیط و زندگی، هر روز ضربه سنگین تری بر پیکره انسان وارد کنند(مثلا موجب بیماری انسان شوند)، انسان باید در بهبود روش مقابله خود با این قبیل مشکلات سعی بنماید تا بدین ترتیب به مرزهای"خودشکوفایی" (درک و فعال نمودن همه استعدادهای خود) نزدیک شود.
در این مورد، روانشناس دیگری به نام " کارل راجرز" ( 1987 ـ 1902) نشان داده است انسان هایی که توانایی فرمان دادن به خود(self–direction) را پیدا کنند و در حقیقت بتوانند به طور کامل افکار و اعمال خود را کنترل نمایند، به خود شکوفایی، که والاترین درجه انسانیت است، نائل خواهند شد.
از دیگر معتقدان به نظریه خود شکوفایی که آن را با مفاهیم عالی عجین کرد و به اوج قدرت رسانید، "آبراهام مزلو" ( روانشناس آمریکایی 1970 ـ 1908 ) است. تحقیقات گسترده و مطالعات عمیق" مزلو" پیرامون این قبیل مقولات، سبب تکوین شاخه ای قدرتمند و پویا در روانشناسی امروز، موسوم به "روانشناسی انسان گرا" گردید.
"مزلو" خود شکوفایی را بالاترین و برترین نیاز انسان می دانست، که پس از ارضای نیازهای پایین تر انسان از جمله نیازهای جسمی(مثل غذا و مسکن)، نیازهای ایمنی، تعلق و محبت، نیاز به احترام، نیاز به دانستن و فهمیدن( که بعدا اضافه کرد)، قرار دارد. او خود شکوفایی (نیاز به تحقق خود) را در مورد 49 نفر از اشخاص سرشناس جهان (زنده و مرده) از جمله انیشتن، آبراهام لینکلن، باروخ ایپسنوزا، بندیکت(2) و ... مورد بررسی قرار داد.
"مزلو" بیان نمود : افراد معمولی در پی جبران کمبودهای جسمانی و روانی خود هستند، یعنی آنها در صدد ارضای نیازهای پایین ترند، ولی افراد عالی (خود شکوفاها) خواستار محقق ساختن استعدادهای درونی و بالقوه خود و شناخت و فهم دنیای پیرامونشان هستند.(3)
او نیازهای عالی افراد خود شکوفا را فهرست می کند و آن ها را "فرا نیاز" نام می نهد، از جمله این فرا نیازها می توان به حقیقت، قاطعیت، یگانگی و تمامیت، فرار از دوگانگی، سر زندگی و شادابی، یکتایی، کمال، نظم، عدالت، سادگی، استغنا، جامعیت و ... اشاره نمود.
حال اگر با این دیدگاه که "نماز کامل ترین پاسخ برای عالی ترین نیازهاست" به سراغ نظریات روانشناسان انسان گرا برویم، متوجه خواهیم شد که چگونه مفاهیم متعالی نماز در برگیرنده ی تمامی موضوعات مطرح شده در این نوع روانشناسی است.
به عنوان مثال اگر به یاد آوریم که نماز چگونه به انسان احساس امنیت روان می دهد و توانایی مقابله در برابر استرس ها را فزونی می بخشد، متوجه می شویم که نماز در برگیرنده ی آن قسمت از نظریات گلداشتاین است که "بهبود روش های مقابله با مشکلات را شرط لازم برای نزدیک شدن به مفهوم خود شکوفایی می دانست"، و یا اگر نظریه کارل راجرز پیرامون self – direction (توانایی فرمان دادن به خود) را با توانایی که شخص نمازگزار، به مدد نماز در کنترل نفسانیات خود، پیدا می کند مقایسه نماییم، تصدیق خواهیم کرد که همه تعالیم نظریه روانشناسی انسان گرا، را می توان در نماز پیدا کرد.
یا اگر بخواهیم در مقابل لیست 49 نفره آبراهام مزلو، فهرست افرادی را قرار دهیم که صفات آنها، نه تنها در برگیرنده تمام ویژگی هایی باشد که مزلو درباره خود شکوفاها، بیان می کند، بلکه از جهت ارتباط با غیب و معنویت، دارای ویژگی های برجسته تر و مزید برآن ها هم باشد، کافی است به جمع نورانی "نمازگزاران اسوه" اشاره نماییم، چرا که همه این مؤمنین با بهره گرفتن از کامل ترین پاسخ، یعنی نماز، به تمامی فرا نیازهای خود رسیده اند.
حقیقت، قاطعیت، نیکی، یگانگی و تمامیت و فرا نیازهای دیگر، همگی در آموزش های نماز، حضور زنده و محسوس دارند و اگر هر کس برای وصول به هر یک از آن ها به نماز نزدیک شود، به فراخور حال خود، پاسخی عالی تر از حد تصور دریافت می کند. نماز تکرار شکوهمند درس خود شکوفایی در پیشگاه مبداء آفرینش است.
اما مفهوم دیگر در مورد خود شکوفایی که آبراهام مزلو به آن اشاره می کند، مفهوم تجربه اوج(peak experience) است که در خود شکوفاها، فراوان پیش می آید. تجربه اوج، اتفاقی دوره ای و زود گذراست که در آن شخص ناگهان به یک احساس آگاهی و هوشیاری بسیار بالا، سرخوشی و جذبه عمیق، در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم و دگرگونی در احساس زمان و مکان دست می یابد. این تجربه قوی غالبا در افرادی که از نظر روانی کاملا سالم هستند، رخ می دهد و قرار گرفتن در برابر این تجربه، آثار مفید و دیر پایی برجا می گذارد.(4)
اگر بخواهیم برای "تجربه اوج"، مفهومی جامع تر و همه شمول تر را پیدا کنیم، کافی است که باز هم به نماز روی نماییم و به آن بُعد نماز توجه کنیم که غرق در مضامین عارفانه است.
شاید کمتر کسی به این نکته فکر کرده باشد که منظور از کلمه "شما" در سومین سلام نماز (السلام علیکم و رحمه الله و برکاته) که تنها سلام واجب نماز است، کیست و این "سلام بر شما" به چه کسانی اطلاق می شود؟
عارفان نماز، این سلام نماز را "سلام عارفانه" آن دانسته اند، که خطاب به همه هستی و آفرینش و خطاب به همه موجودات حاضر در آن، از ذرات کوچک اتمی گرفته تا کهکشان های بی انتها سر داده می شود.
چرا که همه این اجزای آفرینش، بدون استثناء مشغول حمد و ثنای الهی اند و پیوسته و مداوم، توحید را اقرار می کنند و شاید به واسطه این حمد و تسبیح دایمی، مورد خطاب تنها سلام واجب نماز قرار می گیرند.
بدین ترتیب نمازگزار، پس از فرستادن سلام بر نبی گرامی اسلام(ص) (السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته) و سلام بر همه بندگان صالح خدا از جمله خودش (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین)، سرانجام بر تمام اجزای آفرینش سلام می فرستند و این جلوه ای شکوهمند از در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم را که در تجربه اوج از آن بحث می شود، در خود دارد.
علاوه بر این، نمازگزار حقیقی، یعنی آنان که به تعبیر امام صادق(ع)، "نماز عاشقانه" به جای می آورند در راز و نیاز با معبود خویش، به چنان جذبه و خلسه ای وارد می شوند و چنان از حیطه زمان و مکان خارج می گردند که حتی اگر تیر دردناک و سهمگین از پای مبارک شان بیرون بکشند(منظور حضرت علی است)، هرگز از آن سرخوشی و جذبه عمیق خارج نمی شوند. چه عاشقانه بود نماز علی(ع) و چه زیباست تعبیر جاودانه علی(ع) از عشق .. آری! او که در قبله نماز به دنیا آمد و در محراب نماز رستگار شد و این گونه عشق را برای آفرینش، عظمت و معنا بخشید و جاودانه کرد.
و چه ملکوتی است، نماز فرزند علی(ع) و حضرت امام زمان(عج)، که جهان در انتظار عدالتش خون می گرید.
و چه عطشی است بی پایان، عاشقانش را برای اقامه نمازی با امامت او… .
-----------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1ـ ترجمه فارسی روانپزشکی کاپلان ـ سادوک جلد اول صفحه 545
2-"راث بندیکت" جزو استادان مزلو، در دانشگاه ویسکانن است. او همان کسی است که تحقیقات وسیعی در مورد تاثیر اجتماع و فرهنگ بر شخصیت انسان انجام داده است( رجوع کنید به تاثیر نماز بر ثبات شخصیت)
3-"روانشناسی شخصیت سالم" اثر : آبراهام مزلو، ضمنا برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله اندیشمندانه آقای مسعود آذربایجانی تحت عنوان "انسان کامل" در شماره نهم فصلنامه وزین : حوزه و دانشگاه