نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۸۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقالات دینی» ثبت شده است

تاثیر نماز بر خود شکوفایی


امام صادق(ع) فرموده اند: نمازی که از ترس جهنم خوانده شود، نماز بردگان است. نمازی که به شوق بهشت خوانده شود، نماز تاجران است. اما نماز اولیاء الهی نمازی است که با عشق به خدا اقامه می شود.

"خود شکوفایی" (self–actualization) در مفهوم عمده و کلاسیک خود، نخستین بار توسط "کورت گلداشتاین"(روانپزشک آلمانی 1965ـ 1878) مورد بحث و بررسی قرار گرفت. او خود شکوفایی را به صورت توانایی ذاتی نیرومند موجود در هر فرد تعریف نمود که موجب شکوفا شدن استعدادهای مثبت او می گردد.(1)(شکوفا کردن فطرت نیک درونی)

گلداشتاین معتقد بود، برای آن که انسان به موفقیت های بزرگ دست یابد، باید با محیط  اطراف و زندگی خود به بهترین نحو ممکن، کنار بیاید و چنان چه محیط و زندگی، هر روز ضربه سنگین تری بر پیکره انسان وارد کنند(مثلا موجب بیماری انسان شوند)، انسان باید در بهبود روش مقابله خود با این قبیل مشکلات سعی بنماید تا بدین ترتیب به مرزهای"خودشکوفایی" (درک و فعال نمودن همه استعدادهای خود) نزدیک شود.

در این مورد، روانشناس دیگری به نام " کارل راجرز" ( 1987 ـ 1902) نشان داده است انسان هایی که توانایی فرمان دادن به خود(self–direction) را پیدا کنند و در حقیقت بتوانند به طور کامل افکار و اعمال خود را کنترل نمایند، به خود شکوفایی، که والاترین درجه انسانیت است، نائل خواهند شد.

از دیگر معتقدان به نظریه خود شکوفایی که آن را با مفاهیم عالی عجین کرد و به اوج قدرت رسانید، "آبراهام مزلو" ( روانشناس آمریکایی 1970 ـ 1908 ) است. تحقیقات گسترده و مطالعات عمیق" مزلو"  پیرامون این قبیل مقولات، سبب تکوین شاخه ای قدرتمند و پویا در روانشناسی امروز، موسوم به "روانشناسی انسان گرا" گردید.

"مزلو" خود شکوفایی را بالاترین و برترین نیاز انسان می دانست، که پس از ارضای نیازهای پایین تر انسان از جمله نیازهای جسمی(مثل غذا و مسکن)، نیازهای ایمنی، تعلق و محبت، نیاز به احترام، نیاز به دانستن و فهمیدن( که بعدا اضافه کرد)، قرار دارد. او خود شکوفایی (نیاز به تحقق خود) را در مورد 49 نفر از اشخاص سرشناس جهان (زنده و مرده) از جمله انیشتن، آبراهام لینکلن، باروخ ایپسنوزا، بندیکت(2) و ... مورد بررسی قرار داد.

"مزلو" بیان نمود : افراد معمولی در پی جبران کمبودهای جسمانی و روانی خود هستند، یعنی آنها در صدد ارضای نیازهای پایین ترند، ولی افراد عالی (خود شکوفاها) خواستار محقق ساختن استعدادهای درونی و بالقوه خود و شناخت و فهم دنیای پیرامونشان هستند.(3)

او نیازهای عالی افراد خود شکوفا را فهرست می کند و آن ها را "فرا نیاز" نام می نهد، از جمله این فرا نیازها می توان به حقیقت، قاطعیت، یگانگی و تمامیت، فرار از دوگانگی، سر زندگی و شادابی، یکتایی، کمال، نظم، عدالت، سادگی، استغنا، جامعیت و ... اشاره نمود.

حال اگر با این دیدگاه که "نماز کامل ترین پاسخ برای عالی ترین نیازهاست" به سراغ نظریات روانشناسان انسان گرا برویم، متوجه خواهیم شد که چگونه مفاهیم متعالی نماز در برگیرنده ی تمامی موضوعات مطرح شده در این نوع روانشناسی است.

به عنوان مثال اگر به یاد آوریم که نماز چگونه به انسان احساس امنیت روان می دهد و توانایی مقابله در برابر استرس ها را فزونی می بخشد، متوجه می شویم که نماز در برگیرنده ی آن قسمت از نظریات گلداشتاین است که "بهبود روش های مقابله با مشکلات را شرط لازم برای نزدیک شدن به مفهوم خود شکوفایی می دانست"، و یا اگر نظریه کارل راجرز پیرامون  self – direction (توانایی فرمان دادن به خود) را با توانایی که شخص نمازگزار، به مدد نماز در کنترل نفسانیات خود، پیدا می کند مقایسه نماییم، تصدیق خواهیم کرد که همه تعالیم نظریه روانشناسی انسان گرا، را می توان در نماز پیدا کرد.

یا اگر بخواهیم در مقابل لیست 49 نفره آبراهام مزلو، فهرست افرادی را قرار دهیم که صفات آنها، نه تنها در برگیرنده تمام ویژگی هایی باشد که مزلو درباره خود شکوفاها، بیان می کند، بلکه از جهت ارتباط با غیب و معنویت، دارای ویژگی های برجسته تر و مزید برآن ها هم باشد، کافی است به جمع نورانی "نمازگزاران اسوه" اشاره نماییم، چرا که همه این مؤمنین با بهره گرفتن از کامل ترین پاسخ، یعنی نماز، به تمامی فرا نیازهای خود رسیده اند.

حقیقت، قاطعیت، نیکی، یگانگی و تمامیت و فرا نیازهای دیگر، همگی در آموزش های نماز، حضور زنده و محسوس دارند و اگر هر کس برای وصول به هر یک از آن ها به نماز نزدیک شود، به فراخور حال خود، پاسخی عالی تر از حد تصور دریافت می کند. نماز تکرار شکوهمند درس خود شکوفایی در پیشگاه مبداء آفرینش است.

اما مفهوم دیگر در مورد خود شکوفایی که آبراهام مزلو به آن اشاره می کند، مفهوم تجربه اوج(peak  experience) است که در خود شکوفاها، فراوان پیش می آید. تجربه اوج، اتفاقی دوره ای و زود گذراست که در آن شخص ناگهان به یک احساس آگاهی و هوشیاری بسیار بالا، سرخوشی و جذبه عمیق، در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم و دگرگونی در احساس زمان و مکان دست می یابد. این تجربه قوی غالبا در افرادی که از نظر روانی کاملا سالم هستند، رخ می دهد و قرار گرفتن در برابر این تجربه، آثار مفید و دیر پایی برجا می گذارد.(4)

اگر بخواهیم برای "تجربه اوج"، مفهومی جامع تر و همه شمول تر را پیدا کنیم، کافی است که باز هم به نماز روی نماییم و به آن بُعد نماز توجه کنیم که غرق در مضامین عارفانه است.

شاید کمتر کسی به این نکته فکر کرده باشد که منظور از کلمه "شما" در سومین سلام نماز (السلام علیکم و رحمه الله و برکاته) که تنها سلام واجب نماز است، کیست و این "سلام بر شما" به چه کسانی اطلاق می شود؟

عارفان نماز، این سلام نماز را "سلام عارفانه" آن دانسته اند، که خطاب به همه هستی و آفرینش و خطاب به همه موجودات حاضر در آن، از ذرات کوچک اتمی گرفته تا کهکشان های بی انتها سر داده می شود.

چرا که همه این اجزای آفرینش، بدون استثناء مشغول حمد و ثنای الهی اند و پیوسته و مداوم، توحید را اقرار می کنند و شاید به واسطه این حمد و تسبیح دایمی، مورد خطاب تنها سلام واجب نماز قرار می گیرند.

بدین ترتیب نمازگزار، پس از فرستادن سلام بر نبی گرامی اسلام(ص) (السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته) و سلام بر همه بندگان صالح خدا از جمله خودش (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین)، سرانجام بر تمام اجزای آفرینش سلام می فرستند و این جلوه ای شکوهمند از در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم را که در تجربه اوج از آن بحث می شود، در خود دارد.

علاوه بر این، نمازگزار حقیقی، یعنی آنان که به تعبیر امام صادق(ع)، "نماز عاشقانه" به جای می آورند در راز و نیاز با معبود خویش، به چنان جذبه و خلسه ای وارد می شوند و چنان از حیطه زمان و مکان خارج می گردند که حتی اگر تیر دردناک و سهمگین از پای مبارک شان بیرون بکشند(منظور حضرت علی است)، هرگز از آن سرخوشی و جذبه عمیق خارج نمی شوند. چه عاشقانه بود نماز علی(ع) و چه زیباست تعبیر جاودانه علی(ع) از عشق .. آری! او که در قبله نماز به دنیا آمد و در محراب نماز رستگار شد و این گونه عشق را برای آفرینش، عظمت و معنا بخشید و جاودانه کرد.

و چه ملکوتی است، نماز فرزند علی(ع) و حضرت امام زمان(عج)، که جهان در انتظار عدالتش خون می گرید.

و چه عطشی است بی پایان، عاشقانش را برای اقامه نمازی با امامت او… .

-----------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت ها:

1ـ ترجمه فارسی روانپزشکی کاپلان ـ سادوک جلد اول صفحه 545

2-"راث بندیکت" جزو استادان مزلو، در دانشگاه ویسکانن است. او همان کسی است که تحقیقات وسیعی در مورد تاثیر اجتماع و فرهنگ بر شخصیت انسان انجام داده است( رجوع کنید به تاثیر نماز بر ثبات شخصیت)

3-"روانشناسی شخصیت سالم" اثر : آبراهام مزلو، ضمنا برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله اندیشمندانه آقای مسعود آذربایجانی تحت عنوان "انسان کامل" در شماره نهم فصلنامه وزین : حوزه و دانشگاه



حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خود سری از اسرار الهی است و دسترسی و شناخت مقام بلندش برای ما انسانهای خاکی به سادگی ممکن نیست، بالاتر از آن، گوشه های بسیاری از زندگانی اش چون در در صدف مخفی و پنهان باقی مانده است.
مصحف فاطمه - سلام الله علیها - ، سرچشمه جوشان معنویت و دانشها که از طریق وحی بر او نازل گشته مانند قبر مطهرش رازی است که در پرده مانده و در اختیار ما خاکیان نیست. به راستی مصحف فاطمه - سلام الله علیها - چیست؟
چه زمانی به وجود آمد؟ چه مطالبی را در بر دارد؟ و اکنون کجاست و در اختیار کیست؟ و... پرسشهایی است که تا حدودی پاسخ آنها در این نوشتار مختصر روشن می گردد.
محدثه
از نامهای معروف فاطمه زهرا - سلام الله علیها - محدثه است که امام صادق - علیه السلام - در سبب نامگذاری مادرش فاطمه به محدثه چنین می فرماید:
انما سمیت فاطمه محدثه لان الملائکه کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران[1] اینکه فاطمه - سلام الله علیها - به محدثه نامگذاری شد چون فرشتگان پیوسته از آسمان فرود می آمدند و به فاطمه - سلام الله علیها - خبر می دادند همانطور که به مریم دختر عمران خبر می دادند.
فرشتگان خطاب به فاطمه - سلام الله علیها - این آیات را تلاوت می کردند: - یا فاطمه - ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین - یا فاطمه - اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین. [2]
فاطمه - سلام الله علیها - به فرشتگان خبر می داد و آنان به او خبر می دادند و سخنانی با یکدیگر داشتند که در یکی از شبها فاطمه به آنها گفت: آیا مریم دختر عمران بر زنان عالم برتری ندارد؟
گفتند: مریم در روزگار خویش بانوی بزرگ زنان بود ولی خداوند عز و جل تو را در عصر خویش و در عصر او بزرگ بانوی زنان قرار داده است و تو «سیده نساء الاولین و الآخرین» هستی.[3]
گر چه فرشتگان با کسی جز انبیاء الهی گفتگو نداشتند ولی چهار بانوی بزرگ در تاریخ انبیاء بودند که پیامبر نبودند و در عین حال فرشتگان با آنان سخن می گفتند:
الف) مریم، مادر حضرت عیسی - علیه السلام -
ب) همسر عمران مادر حضرت موسی و مریم (علیهماالسلام)
ج) ساره، مادر حضرت اسحاق و یعقوب - علیه السلام -
د) فاطمه زهرا - سلام الله علیها - .[4]
پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - در بستر بیماری از هوش رفته بود که در خانه کوبیده شد. فاطمه - سلام الله علیها - فرمود: کوبنده در کیست؟ عرض کرد: مرد غریبی هستم و پرسشی از رسول خدا دارم اجازه ورود می دهید؟ فاطمه پاسخ داد: برگرد خدا تو را رحمت کند! حال رسول الله مساعد نیست.
رفت و سپس برگشت و در را زد و گفت: غریبی است که از رسول خدا اجازه می گیرد آیا به غریبان اجازه ورود می دهند؟ ناگاه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به هوش آمد و فرمود: ای فاطمه! آیا می دانی چه کسی است؟ عرض کرد: خیر یا رسول الله! فرمود: این همان است که جماعت ها را بهم می زند و لذتهای دنیوی را از بین می برد او فرشته مرگ است! به خدا قسم پیش از من از احدی اجازه نگرفت و پس از من از کسی اجازه نخواهد گرفت و به سبب بزرگواری و کرامتی که در پیشگاه خداوند دارم تنها از من اجازه می گیرد به او اجازه ورود بده!
فاطمه فرمود: داخل شو خداوند تو را رحمت کند!
فرشته مرگ چون نسیم ملایمی وارد شد و فرمود: السلام علی اهل بیت رسول الله[5]
این جریان ناگوار از نوع سخنانی است که فاطمه زهرا - سلام الله علیها - با فرشته داشته است و به راستی که فاطمه محدثه است.



 آیت الله سبحانی درپاسخ به این پرسش که" گفته شود شیعیان قرآنی به نام

«مصحف فاطمه(سلام الله علیها)» دارند، این مطلب تاچه اندازه صحت دارد؟" این گونه پاسخ داده است:

پاسخ: واژة «صحف» در قرآن به معنای مطلق کتاب آمده است، چنان که می‌فرماید:

ـ «وَإِذا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» .

«آنگاه که نامه‌های اعمال منتشر گردد».

ـ «إِنَّ هـذا لَفِـی الصُّحُـفِ الأُولـى * صُحُفِ إِبْراهیـمَ وَمُـوسـى»

«این، در صحیفه‌های نخستین، در کتاب ابراهیم و موسی است».

و همچنین«مصحف» نیز از همین ماده اخذ شده و به معنای دفتر یا کتاب جلد شده به کار می‌رفت و در صدر اسلام حتی پس از درگذشت پیامبر، مصحف» نام قرآن نبود بلکه هر کتاب مجلّدی را مصحف می‌نامیدند.

ابن ابی داوود سجستانی در باب گردآوری قرآن، در مصحفی از محمد بن سیرین نقل می‌کند: وقتی پیامبر | درگذشت، امیرالمومنین علی (علیه السلام) چنین گفت:

«سوگند یاد کرد علی که ردا بر دوش نیندازد مگر برای نماز جمعه، تا این که قرآن را در مجلدی جمع کنم».

این جمله‌ها حاکی است که در آن روزگار، مصحف به معنای دفتر بزرگ و یا کتابی مجلد بوده که اوراق را از پراکنده شدن حفظ می‌کرده، سپس به مرور زمان اختصاص به قرآن یافته است.

اتفاقاً روایات پیشوایان ما حاکی است که حتی در زمان آنان، لفظِ مصحف به معنای کتاب و یا دفتر مکتوب بوده است.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«هر کس قرآن را از روی برگ‌های مجلد بخواند، از چشم خود بهره می‌گیرد».

و نیز در حدیثی دیگر آمده است:

«خواندن قرآن از روی برگ‌های مجلد، عذاب را از پدر و مادر کم می‌کند».

مورّخان درباره ترجمة خالد بن معدان می‌نویسند:

«خالد بن معدان دانش خود را در دفتری ضبط کرده بود که آن دکمه‌ها و دستگیره داشت».

خالد بن معدان از تابعین بوده و هفتاد صحابی را درک کرده است. و ابن اثیر ترجمه او را در ماده کلاعی آورده است

پس تا اینجا روشن شد که تا پایان قرن اول، لفظ «مصحف» به معنای کتاب مجلد و یا دفترچه جلد شده بود که افراد دانش و آگاهی خود را در آن ضبط می‌کردند. اگر بعدها قرآن را مصحف گفته‌اند، چون از ذهن‌ها بیرون آمد و بر برگ‌ها نوشته شد و به صورت مجلّد درآمد.

با توجه به این مسأله، نباید در شگفت باشیم که دخت گرامی پیامبر دارای مصحفی باشد و دانش و آگاهی‌های خود را، که از پدر بزرگوارش برگرفته بود، در آن بنویسد و برای فرزندان خود، به صورت بهترین میراث، به یادگار بگذارد.

خوشبختانه فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) حقیقت و واقع این مصحف را شناسانده وگفته‌اند: این مصحف، جز یک رشته آگاهی‌هایی که از پدر بزرگوارش شنیده و یا از طریق دیگر به دست آورده، چیز دیگری نیست. اکنون برخی از روایات را می‌آوریم:

حسن بن علی‘ فرمود : «نزد ما جامعه‌ای است که در آن حلال وحرام وارد شده و مصحف فاطمه(سلام الله علیها) هست در حالی که در آن کلمه‌ای از قرآن نیست بلکه املای رسول خدا | و خطّ امیرالمومنین علی (علیه السلام) است و همگی در اختیار ماست».

امیرالمومنین علی (علیه السلام)  با عنایت کامل یادآور می‌شود که در آن حلال و حرامی نیست تا مبادا تصور شود وحی تشریعی بر دخت پیامبر نازل می‌شده است.

امام صادق(علیه السلام) در روایت دیگر در توصیف مصحف فاطمه می‌گوید:

«به خدا سوگند، کلمه‌ای از قرآن شما در آن نیست. راوی می‌گوید: پرسیدم: آیا در آن دانش است؟ امام در پاسخ می‌گوید: بله، ولی نه از دانش‌های معمولی».

با توجه به آنچه گفته شد، روشن می‌گردد که مصحف فاطمه(سلام الله علیها) ارتباطی به قرآن ندارد و کسانی که آن را دستاویزی برای تحریف قرآن قرار داده‌اند، اگر مغرض نباشند، ناآگاهانه و بدون تحقیق درباره واقعیت آن سخن می‌گویند.

اکنون واقعیت را برای خوانندگان بیان می‌کنیم:

«محدّث» در اسلام


یکی از معارف مسلم در میان علمای اسلام، وجود افراد «محدَّث» در میان مسلمانان است. فرد «محدَث» پیامبر نیست و بر او وحی نازل نمی‌شود، ولی در عین حال، فرشتگان، با وی سخن می‌گویند و سخن آنان را می‌شنود، و لذا او «محدَّث» بر وزن اسم مفعول نام گرفته‌ است؛ زیرا که فرشته با او «حدیث» می‌گوید. بخاری نقل می‌کند که پیامبر | فرمود:

«در میان پیشینیان از بنی‌اسرائیل، مردانی بودند که با آنها ـ از عالم غیب ـ سخن گفته می‌شد، بدون این که پیامبر باشند. و اگر در میان امت من چنین فردی باشد، آن عمر بن خطاب است»

کلینی در کتاب کافی بابی تحت عنوان «إنّ الأَئِمَّةَ مُحَدَّثُونَ، مُفَهّمُونَ» آورده و روایاتی در این مورد نقل کرده است. تمام این روایات حاکی از آن است محدّث به کسی می‌گویند که صوت فرشته را می‌شنود، ولی او را نمی‌بیند. آنگاه اضافه می‌کند: ائمه اهل بیت^ همگی «محدّث» هستند.

فاطمه «محدَّثه» است


دخت گرامی پیامبر | به خاطر کمال وجودی، از افراد «محدّث» به شمار می‌رود؛ یعنی صدای فرشته را می‌شنید، ولی او را نمی‌دید و این جریان، زمانی رخ داد که پدر والامقامش درگذشت. غم و اندوه او را فرا گرفت. در این هنگام جبرئیل امین به فرمان الهی فرود آمد. اخباری را از آینده، برای او بازگو می‌نمود و از این طریق، مایه تسلیت و تسلّی خاطر او را فراهم می‌آورد. اکنون ویژگی‌های مصحف فاطمه(سلام الله علیها) را از زبان فرزندان او بیان می‌کنیم:

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: آنگاه که خدا پیامبرش را قبض روح کرد، اندوه فراوانی فاطمه(سلام الله علیها) را در برگرفت. خداوند فرشته‌ای را فرستاد تا او را تسلیت بگوید. فاطمه(سلام الله علیها) امیر مؤمنان را از آنچه می‌شنید، آگاه ساخت.  امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمود: هرگاه صدای فرشته را شنیدی، مرا آگاه کن تا آنچه می‌گوید، بنویسم. این گزارش‌ها که از طریق فرشته به فاطمه(سلام الله علیها) می‌رسید و او در اختیار امیرالمومنین علی (علیه السلام) می‌نهاد، در دفتری جمع شد و نام مصحف به خود گرفت، ولی در آن چیزی از حلال و حرام نیست، بلکه تنها گزارش‌هایی از آینده است.

آیا هم کفو بودن در ازدواج مهم است؟

از شرایط بسیار مهم ازدواج هم کفو بودن زوجین است. «کفو» به‌معنی نظیر و مساوی است.[1]؛

هم کفو بودن زوجین در چهار مشخصه اصلی اعتقادات، مذهب، خانواده و فرهنگ مهم است، در حقیقت داشتن اعتقادات مشترک و توجه به همتایی مذهبی، خانوادگی و فرهنگی از جمله مؤلفه‌های ازدواج موفق است.

پس کفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب هم‌شأنی و هم‌ترازی و در اصطلاح عرف یعنی با هم جور بودن، که از نظر اسلام هم اهمیت بسیاری دارد.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیم.»[نور، 26]؛ «زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند، و زنان پاک ازآن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند.»

پیامبراکرم صلی‌الله علیه و آله در بیاناتی فرمودند: «کسانی را که همتا و هم‌شأن یکدیگر هستند، ازدواج دهید و از کسانی که همتا و هم‌شأن شما هستند همسر بگیرید تا برای فرزندانتان مادر مناسبی باشد.» [2]

«وقتی اشخاص هم‌‏شأن برای خواستگاری آمدند، دخترتان را به آن‌ها بدهید و منتظر حوادث نباشید.»[3]

 «مرد مؤمن هم‌‏شأن زن مؤمن و مرد مسلمان نیز هم‏‌شأن زن مسلمان است.»[4]

اگر همسران در این جهات، نامتناسب و متفاوت باشند، غالبا در زندگی با مشکلات و ناسازگاری ها و تنش‌ها و عدم همکاری‌ها و ناراحتی‌ها مواجه خواهند شد. مثلا اگر یکی از آن‌ها از خانواده دیندار و مقید به ارزش‌ها و دیگری از خانواده  لاابالی یا کم تقید باشد در زندگی آینده غالبا با مشکلاتی جدی رو‌به‌رو خواهند شد. و همچنین اگر یکی اهل مطالعه و تحقیق و دیگری اهل تفریح و تجمل و شب نشینی، یا یکی دارای تحصیلات عالی و دیگری کم سواد باشد یا یکی از آن‌ها از خانواده ثروتمند و تجمل گرا و دیگری از خانواده تهیدست و ساده باشد یا یکی از آن‌ها دارای فرهنگ و آدابی ویژه و دیگری با فرهنگ و طرز تفکری دیگر باشد غالبا با مشکلاتی کم و یا زیاد مواجه می‌شوند و همکاری و هم‌فکری و تعاون لازم را ندارند.[5]

پس آن‌چه که باید در انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد، همتایى و تناسب از نظر و جنبه‌هاى مختلف است، زیرا اگر دختر و پسر هم‌شأن یکدیگر باشند و همدیگر را درک کنند، همچون دو کفّه ترازو در هر شرایطی در کنار هم خواهند بود و هیچ ناراحتی و کمبودی نمی‌‏تواند زندگی ‏آن‌ها را از هم فرو پاشد.

بنابراین دو انسانی که می‌خواهند یک عمر با هم زندگی کنند و در همه امور شریک باشند، حتما باید هماهنگ و هم‌سنخ و هم‌کفو باشند. چون هر قدر بین آن‌ها تناسب و سنخیت بیشتری باشد، درک متقابل آنان از یکدیگر بیشتر است، و آن پیوند استوارتر و لذت‌بخش‌تر خواهد بود.

------------------------------------------------------------------

پی‌نوشت:

[1].مجمع البحرین، ج‏1، ص359

[2].بحارالانوار، ج103

[3].نهج الفصاحه، ص37

[4].وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۴

[5].انتخاب همسر، ابراهیم امینی، ص 8 ـ 136.

منبع : سایت عشق مهدی (عج)

شبهه : بین اعتقادات شیعه در جانشینی پیامبر و اعتقادات یهود در جانشینی یوشع بن نون ارتباط وجود دارد؟

جواب:

یکی از سنت‌های الهی که در اسلام و امت‌های پیشین بوده است، مسئله و صایت و تعیین وصی برای پیامبران می‌‌باشد و کتاب‌های تاریخی، اسامی اوصیای پیامبران را نوشته‌اند؛ البته بنابر گفتة خداوند سنت‌های الهی تغییر ناپذیر است؛ «لن تجد لسنة الله تبدیلا»[1].

مسعودی نام اوصیای پیامبران خدا را از حضرت آدم(علیه‌السّلام)‌ تا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) پشت سر هم آورده است و می‌نویسد: وصی آدم(علیه‌السّلام)‌ هبة الله(علیه‌السّلام)‌، وصی ابراهیم(علیه‌السّلام)‌ و اسماعیل(علیه السلام) و وصی یعقوب(علیه‌السّلام)‌ یوسف(علیه‌السّلام)‌ وصی موسی(علیه‌السّلام)‌ یوشع بن نون و وصی خاتم پیامبران علی ابن ابیطالب و یازده فرزند او می‌باشند.[2]

داستان جانشینی یوشع بن نون، وصی حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ در تورات، کتاب قاموس، واژه یوشع آمده‌است و در پایان، اصحاب بیست و هفتم، از سفر عدد، انتصاب از سوی خداوند به عنوان وصی حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ آمده‌است.



یعقوبی می‌نویسد: چون مرگ موسی(علیه‌السّلام)‌ فرا رسید، خداوند عزوجل به او فرمان داد تا یوشع بن نون را درون قبه الرمان بخواند و دست خود را بر اندام او بگذارد تا بر کتش به اندام یوشع بن نون منتقل شود و او را وصی خود گرداند و امور بنی اسرائیل را به او بسپارد.[3]

البته بین وصی خاتم پیامبران و وصی حضرت موسی به عنوان وصی حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ یوشع بن نون که همراه حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ در کوه سینا حضور داشت و آلوده به گوساله پرستی نشد و خداوند به حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ فرمان داد تا او را وصی خود گرداند تا سپس از او گروه خداپرستان را رهبری کند و حضرت علی(علیه‌السّلام)‌ نیز همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در غار حرا حضور داشت و هرگز بتی را نپرستید و خداوند هم به خاتم پیامبران دستور داد تا هنگام بازگشت از حجة الوداع در برابر حاجیان او را به عنوان وصی خود معرفی کند، وجه تشابه وجود دارد.[4]

همچنین بین برخی احکام و قوانین دین اسلام و ادیان سابق تشابهاتی وجود دارد، از جمله اینکه ادیان الهی در اصول دعوت انسان‌ها به توحید و یکتاپرستی و نبوت و معاد یکسان‌اند، اما وجه تمایز اسلام با ادیان دیگر الهی، عدم تحریف آن است و اینکه بعضی احکام در امت‌های پیشین بوده و در اسلام نسخ شده‌است، اما امر وصایت در امت‌های پیشین بوده و نسخ هم نشده، بلکه روایات زیادی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسیده‌است که به برخی از آنها شاراه می‌شود:

1ـ پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید:‌ «لیأتین علی امتی ما اتی علی بنی اسرائیل حذو النعل بالنعل»؛[5] هر چه بر امت موسی آمده‌است، بر امت من خواهد آمد نظیر آن؛ و وصایت حضرت موسی(علیه‌السّلام)‌ به یوشع بن نون یکی از امور واقع در بنی اسرائیل بوده‌است و وصایت علی(علیه‌السّلام)‌ هم در امت اسلام واقع شده که در حدیث منزلت به آن اشاره شده است.

2ـ حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»؛[6]همان گونه که حضرت موسی (علیه السّلام) وصیی به نام هارون داشت من هم وصی دارم. آنگاه روی به حضرت علی (علیه السّلام) کرد و فرمود: تو به منزله هارون برای موسی هستی، گرچه هارون قبل از موسی (علیه السّلام) از دنیا رفت، ولی یوشع بن نون وصی بعد از رحلت حضرت موسی (علیه السّلام) بود.

3ـ‌ طبرانی از قول سلمان فارسی آورده است که به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گفتم:‌ «هر پیامبری وصی داشته است، وصی بعد از تو کیست؟» سلمان می‌گوید: «پاسخم را نداد، بعد از مدتی مرا دید و فرمود: سلمان!» به خدمت او شتافتم و گفتم: بلی،‌ فرمود: «می‌دانی وصی موسی چه کسی بوده‌است؟» گفتم: «آری یوشع بن نون.« فرمود: چرا؟ عرض کردم: «از آن جهت که از همه مردم آن روزگار داناتر بودم». فرمود: «همین طور هم وصی من و مخزن الاسرار من و بهترین یادگار من که وظیفه مرا به عهده می‌گیرد و دینم را ادا می‌کند، علی بن ابیطالب است».[7]

4ـ بریده صحابه می‌گوید رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «لکل نبی وصی و وارث و انّ علیا وصی و وارثی».[8]ورسول خدا (صلی الله علیه وآله) از اول بعثت و از روزی که عشیره و اقربین خود را جمع کرد، بحث وصایت را مطرح کرد و در سخنان صحابه آن حضرت و خود علی بن ابیطالب (علیه السّلام) هم زیاد است که فرمود:‌« انا اخو رسول الله ووصیه».[9] و در کلام امام حسن (علیه السّلام) هم آمده‌است که فرمود: «انا الحسن بن علی و انا ابن النبی و انا ابن الوصی»[10] که خود را امام حسن (علیه السّلام) فرزند وصی و فرزند نبی معرفی می‌کند و خود حضرت هم به این لقب مشهور بوده‌اند. در تاج العروس ذیل واژه وصی آمده‌است:‌«الوصی کفنی لقب علی » (رضی الله عنه) وصی لقب حضرت علی (علیه السّلام) است».[11]

و لسان العرب در ذیل وصی آورده است که به حضرت علی (علیه السّلام) وصی می‌گفتند. مبرد در کتاب الکامل آورده است:‌«وصی همان کسی است که ابن ملجم با کشتن او کاخ آمال امت را درهم کوبید».[12]

با توجه به آنچه گفته شد،‌روشن می‌شود که هر پیامبری وصی داشته است و خود پیامبر هم وصی دارد و آنچه بر امت موسی (علیه السّلام) آمده‌است، در این امت هم خواهد آمد و سخن آن حضرت تصریح دارد که وصی حضرت موسی (علیه السّلام) یوشع بن نون بوده و وصی آن حضرت،‌حضرت علی (علیه السّلام) است.

اینکه شیعه معتقد به وصایت است، مبدأ این تشابه و اعتقاد سخنان حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) است که کلام وحی است: «وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» و اینکه در امت‌های پیشین نیز بوده و حضرت موسی هم برای خود وصی معین نموده‌اند، این تشابه با دین الهی حضرت موسی (علیه السّلام) و اینکه در این مورد نسخ حکم وصایت نیامده است، هیچ گونه منقصتی را ایجاد نمی‌کند و ما مکلف به اخذ اعتقادات و عمل به احکام اسلام هستیم و تشابه و عدم آن با احکام امتهای پیشین موجب رد حکم الهی یا قبول آن نیست و این تشابه نه تنها شبه آفرین نیست، بلکه مؤید و مؤکد و نشانگر این مطلب است که تعیین وصی برای پیامبران از سنت‌های الهی است و از اصول ثابت همه ادیان الهی می‌باشد که در امت‌های پیشین و انبیای قبل از نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) جاری بوده‌است و در امت اسلام و نبوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم جاری شده‌است.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نویس :

[1] ـ احزاب/62.

[2] ـ مسعودی، اثبات الوصیه، چاپ حیدریه،‌ نجف ص 75 ـ‌70.

[3] تاریخ یعقوبی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ج1، ص73.

[4] ـ امام احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 237.

[5] ـ علامه مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج 1، ص 292.

[6] ـ مسلم صحیح، ج 6، ص 120، باب فضائل.

[7] ـ هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، 113.

[8] ـ ابن عساکر، تاریخ، ج 3، 5.

[9]ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، 28.

[10] ـ هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، 146.

[11] ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 2، 175.

[12] ـ مبرد الکامل، ج 2، 152، به نقل از معالم المدرستین، تالیف علامه مرتی عسکری، ج 1، 324.

شکوه عظمت در دل مردم


فضایل امام هادی (ع)

1. علم

از آن حضرت در خصوص تنزیه آفریننده تعالى و یگانگى او و نیز پاسخهاى وى در مسایل و علوم مختلف روایات فراوانى نقل شده است. امام هادى (ع) مى‏فرماید: به راستى خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف کرده. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجزند و تصورات به کنه او پى نبرند و در دیده‏ها نگنجد. در نزدیکى‏اش دور است و در دورى‏اش نزدیک. چگونگى را پدید کرده بدون آن که گفته شود خود او چگونه است و مکان را آفریده بدون آن که خود مکانى داشته باشد، از چگونگى و از مکان برکنار است‏ ، یکتا و یگانه است. شکوه و ابهتش بزرگ و نامهایش پاک است.

2. حلم

براى پى بردن به حلم آن حضرت کافى است ‏به بردبارى و گذشت آن حضرت از بریحه، پس از آن که دانست وى در نزد متوکل از او بدگویى کرده و به او افترا بسته و وى را تهدید کرده، توجه کرد.

3. کرم و سخاوتمندى

ابن شهر آشوب در مناقب مى‏نویسد: ابو عمر و عثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعرى و على بن جعفر همدانى به نزد على بن حسن عسکرى رفتند. احمد بن اسحاق از وامى که بر گردنش بود نزد حضرت شکایت کرد. آنگاه امام به عمرو که وکیلش بود، فرمود: به او سى هزار دینار و به على بن جعفر نیز سى هزار دینار بپرداز و خود نیز سى هزار دینار برگیر.

ابن شهر آشوب پس از نقل این ماجرا گوید: این معجزه‏اى بود که جز ملوک و پادشاهان آن را نیارند و ما از کسى چنین بخششى نشنیده‏ایم. همچنین در مناقب گفته شده است: اسحاق جلاب گوید: براى ابو الحسن (ع) در روز ترویه گوسفندان بسیارى خریدم و آن را در میان نزدیکانش تقسیم کردم.

4. شکوه و عظمت در دل مردم:

طبرسى در اعلام الورى به سند خود از محمد بن حسن اشتر علوى نقل کرده است که گفت: همراه با پدرم بر در سراى متوکل بودیم. من در آن هنگام کودکى بودم و در میان گروهى از مردم از طالبى و عباسى و جعفرى ایستاده بودیم، که ناگهان ابو الحسن (ع) وارد شد. مردم همگى از مرکبهاى خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یکى از حاضران از دیگرى پرسید: به خاطر چه کسى پایین آمدیم؟به خاطر این بچه؛ حال آن که او از نظر سال از ما بزرگ‏تر و شریف‏تر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مرکب خویش پایین نخواهم آمد. پس ابو هاشم جعفرى گفت: به خدا قسم کودکان چون او را مى‏بینند به احترام او پیاده مى‏شوند. هنوز دیرى نگذاشته بود که آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وى پیاده شدند؛ ابو هاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمى‏گفتید دیگر به احترام او پیاده نمى‏شوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم اختیار خود را از دست دادیم و از مرکبهاى خود پیاده شدیم.


منبع: کتاب سیره معصومان، نویسنده: سید محسن امین. بااندکی تصرف

شق القمر، معجزه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بنا به درخواست مشرکان


چهاردهم ذی الحجه سالروز وقوع معجزه شق القمر گرامی باد 


شق القمر، معجزه ای بود بنا به درخواست جمعى از سران قریش و مشرکان انجام شد، آنها به رسول خدا گفتند: اگر در ادعاى نبوت خود راستگو و صادق هستى دستور ده این ماه دو نیم شود! و ناگهان همگى دیدند که ماه دو نیم شد....


شق القمر معجزه‏اى از معجزات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)است، معجزه شکافته شدن ماه که به روایتی در شب چهاردهم ذی الحجه (احتمالا سال چهارم بعثت) صورت گرفته است.
 

تاریخ وقوع این معجزه

در اینکه این معجزه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و در مکه انجام‏ شده اختلافى در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئله‏ اجماعى است، ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایات‏ و کتاب ها به چشم مى‏خورد.
از مرحوم طبرسى در اعلام الورى و راوندى در خرائج نقل شده که گفته‏اند این داستان در سال هاى اول بعثت اتفاق افتاد. ولى ‏مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده که ‏این ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد و در یک‏جاى آن از پاره‏اى روایات نقل کرده که:"این داستان در آغاز شب چهاردهم ذى حجه پنج‏سال قبل ازهجرت اتفاق افتاد و مدت آن نیز اندکى بیش نبود.

چگونگى ماجرا

سریع الاجابه ترین دعاها

  استجابت دعا، مانند هر پدیده‌ی دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می‌رسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود.[1]

دعـــــا

به هر حال چون ذکر متن دعاها در این خلاصه مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می‌شود:

1, دعای توسل:

محمد ابن‌بابویه دعای توسل را از ائمه (علیه السلام) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب‌های چهارشنبه خوانده می‌شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (علیه السلام) و واسطه قرار دادن آن‌ها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می‌کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: ”اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…”‌؛ خدایا من از تو می‌خواهم و روی می‌آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت… ”یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله”‌؛ ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا.[2]
اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”‌الله”‌‌ و اختتام او ”‌هو”‌‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد

2, دعای فرج:

کفعمی در کتاب بلد الامین دعایی از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد می‌نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:

”یا عماد من لا عماد له…”‌؛ ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد… ”و افعل بی ما انت اهله”‌؛ با من چنان کن که تو اهل آنی[3]. و آن گاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.

3, دعای اسم اعظم:

سید علیخان شیرازی در کتاب کلم طیب می‌نویسد: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”الله”‌ و اختتام او ”هو”‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد:

الف. ”الله لا إله إلا هو الحی القیوم … ”‌ تا آخر آیة‌الکرسی.

ب.”الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …”‌.

ج. ”الله لا إله ان هو لیجمعنکم …”‌.

د.”الله لا إله ان هو له الاسماء …”‌.

ه.”الله لا إله الا هو و علی إلله…”‌. [4]
دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟

4, دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (علیه السلام):

امام سجاد (علیه السلام) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل می‌گوید: هر کس این دعا را صد بار بخواند، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است:”الهی کیف ادعوک و انا…”‌؛ خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… . ”‌تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین”‌ گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان‌ترین مهربانان.[5]

5, دعای سریع الاجابة:

کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (علیه السلام) نقل کرده و فرموده: عظیم‌الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است: ”اللهم انی اطعتک فی احبّ ا***اء الیک و هو التوحید”‌؛ خدایا من تو را اطاعت کردم در آن چه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تو است. ”و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب”‌؛ روزی‌ام ده، از آن جا که گمان می‌برم و از آن جا که گمان نمی‌برم؛ زیرا تو هر که را بخواهی بی حساب روزی می‌دهی؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب.[6]

6, دعایی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که فرمود: هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می‌شود، لبیک، حاجت تو چیست؟.[7]

7, دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟.[8]

همه این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح‌الجنان، فصل پنجم آورده است.

لازم به تذکر است که برای حاجت‌های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آن‌ها می‌توانید به کتاب مفاتیح‌الجنان مراجعه کنید.

 

پی نوشت ها :

[1] برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایه‌های:

الف. شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره 197 سایت اسلام کوئست.

ب. نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره 721 سایت اسلام کوئست.

[2] مفاتیح‌الجنان، دعای توسل، ص 225,

[3] همان؛ دعای فرج.

[4] همان، آیات اسم اعظم، ص 224,

[5] همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236,

[6] مفاتیح‌الجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754,

[7] اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید.

[8] همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید.

نحوه بیان کردن مسایل جنسی برای نوجوانان در سن تکلیف
 
غریزه جنسی یکی از غرایز نیرومند،‌ حساس و زندگی ساز انسان است و در حیات روانی و جسمانی او تاثیرات به‌سزایی دارد. برخی از رفتارها و برخی بیماریهای جسمانی و روانی نیز از این غریزه مایه می گیرد. از همین رو، اگر عاقلانه و به طور صحیح پرورش یابد زندگی قرین خوشی و آسایش می گردد و اگر در طریق افراط و تفریط واقع شود، ممکن است صدها ضایعه جسمانی و روانی به دنبال بیاورد «مرحله‌ نوجوانی و جوانی مهمترین و حساس ترین دوره‌ زندگی انسان است که با بلوغ و دوره‌ شکوفایی همراه است و نوجوان و جوان با بحرانهای زیادی روبرو است.» لذا امر تربیت، هدایت و تعدیل غریزه جنسی نوجوانان و جوانان امری بس خطیر و حساسی است، که ظرافت های خاصی را می طلبد و باید با علم و درایت کافی صورت پذیرد.

دوره نوجوانی:

این مرحله که با بیداری غریزه‌ جنسی و بلوغ همراه است، از حدود 11 تا 12 سالگی آغاز می شود. اساس بلوغ، فعال شدن غده های جنسی است که در اثر این فعالیت، دگرگونی ویژه ای در نوجوان پدید می آید، و با یک سری علائم و تظاهرات جسمانی و روانی توام است. نوجوان به علت این انقلاب عظیم جسمی گاهی دچار تنش غریزه شده و تجلیات و تمایلات جنسی در وجودش اوج می گیرد. این حساسیت شدید از حدود 15 سالگی آغاز و تا 19 سالگی ادامه می یابد.
نوجوانان غالباً با والدین و مربیان در رابطه با مسایل جنسی ارتباط مناسبی ندارند و نمی توانند سوالات خویش را با آنان بی پرده میان بگذارند، در نتیجه یا مشکلات خود را در دل نگه می دارند یا از دوستان و معاشران خود سوال می کنند. باید بدانیم که رفتار جنسی و احساس نیاز و تمایلات جنسی، فقط منحصر به بیداری این غریزه نیست، بلکه رفتار جنسی در انسان ها تحت تاثیر دو عامل هورمون ها و تجربه و یادگیری است.(1)

از شب و روز ترویه و عرفه توشه برگیریم.

یوم الترویه:
روز هشتم ذی‌الحجه روز ترویه است و روزه‌اش فضیلت بسیار دارد و روایت شده است که کفاره‌ شصت سال است و غسل در این روز مستحب است.


فضیلت شب عرفه
شب عرفه از لیالی متبرکه و نورانی می‌باشد. آن شب، لحظه مناجات و خلوت با حضرت دوست و برآورنده حاجات است. در این شب عزیز توبه مورد قبول حضرت حق قرار می‌گیرد و دعا به درگاه او مستجاب خواهد بود. فضیلت شب عرفه به اندازه‌ای است که اگر کسی آن را به عبادت بگذارند، اجر صد و هشتاد سال عبادت را خواهد داشت. آورده شده کسی که در آن شب به زیارت امام حسین علیه السلام و سرزمین پر بلای کربلا برود؛ و تا روز عید در آنجا بماندن، از شر آن سال در امان بماند.



دعاهای مخصوص شب عرفات در مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی آمده است.

(مفاتیح الجنان)


روز عرفه و اهمیت آن
اگر چه روز عرفه به اسم عید نامیده نشده، اما از اعیاد بزرگ مسلمانان به حساب می‌آید. عرفه روزی است که خدای عالمیان بندگان محتاج خود را به عبادت و طاعت خود دعوت کرد.
و سفره‌های جود و احسان و رحمت خویش را برای آنان گسترانیده است. شیطان در این روز خوارتر از همیشه، حقیرتر از هر زمانی و رانده شده‌تر از هر ساعتی می باشد. و خشمناک‌ترین اوقات خود را می‌گذراند. در روایت آمده است: حضرت امام سجاد علیه السلام شنید که شخصی در روز عرفه دست گدایی به طرف خلق خدا دراز کرده و حاجت خود را از مردم طلب می‌نماید. پس حضرت به آن شخص فرمود: وای بر تو! آیا در روز عرفه هم حاجت خود را از مردم طلب می‌نمایی!؟ و حال آنکه در این روز امید می‌رود فضل خدا حتی شامل بچه‌هایی که در شکم مادرانشان هستند نیز بشود و آنها سعادتمند گردند.

(مفاتیح الجنان)


اعمال روز عرفه
1. غسل پیش از زوال خورشید
2. رفتن به زیارت امام حسین علیه السلام که هر کس چنین کند، ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد و بلکه بالاتر را نصیب خود کرده است. و اگر کسی در عرفه زیر قبه‌ی حضرت امام حسین علیه السلام باشد ثوابش بیشتر از کسی است که در عرفات باشد.
3. بعد از نماز عصر در زیر آسمان دو رکعت نماز بخواند. و در پیشگاه خدا به گناهان خود اعتراف کند.
4. خواندن دعای عرفه
5. اعمال و دعاهایی در این روز وارد شده که می‌توان به مفاتیح الجنان مراجعه کرد.

(مفاتیح الجنان)