نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۴ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

اگر زرنگ باشی، اینطور دعا می‌کنی!


خداوند همه‌‌ی بندگان خود را به دعاکردن دعوت فرموده [1] و آنان را به استجابت دعا؛ وعده داده است (در قرآن کریم می‌فرماید:‌ «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونىِ أَسْتَجِبْ لَکم‏ [غافر/60] و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم‏»).

 اما این دعا و اجابت، می‌تواند به روشهای مختلف باشد.


دعا

بعضی فقط خواسته‌های خود را از خداوند می‌خواهند؛ این خوب است و چنانچه در ادامه‌ی آیه‌ی مذکور آمده است، خود نوعی عبادت است و به خواست خداوند به اجابت می‌رسد اما بعضی از افراد مۆمن و زرنگ و زیرک، برای رسیدن به خواسته‌های خود از طرف خداوند، یک روش غیر مستقیم و جالب بکار می‌برند و آن اینکه آنچه برای خود می‌خواهند را برای دیگران، از خداوند می‌خواهند و به این وسیله، دعایشان به خواست خداوند، زودتر به اجابت می‌رسد و به بیشتر از آنچه از خداوند می‌خواستند می‌رسند.

در این زمینه روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام؛ به ما رسیده است که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ یُدِرُّ الرِّزْقَ وَ یَدْفَعُ الْمَکْرُوه [2]

دعائى که بیشتر امید استجابت آن میرود و زودتر به اجابت می‌رسد دعا براى برادر دینى است در غیاب او».

همچنین آن حضرت در روایتی دیگر می‌فرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص :

مَا مِنْ مُۆْمِنٍ دَعَا لِلْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَاتِ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ مِثْلَ الَّذِی دَعَا لَهُمْ بِهِ مِنْ کُلِّ مُۆْمِنٍ وَ مُۆْمِنَةٍ مَضَى مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُۆْمَرُ غیاتبِهِ إِلَى النَّارِ- یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُسْحَبُ فَیَقُولُ الْمُۆْمِنُونَ وَ الْمُۆْمِنَاتُ یَا رَبُّ هَذَا الَّذِی کَانَ یَدْعُو لَنَا فَشَفِّعْنَا فِیهِ فَیُشَفِّعُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ فَیَنْجُو [3]

رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: هیچ مۆمنى نیست که براى مردان مۆمن و زنان مۆمنه دعا کند جز اینکه خداى عز و جل به‌ او باز می‌گرداند مانند آنچه را براى ایشان دعا کرده است بشماره‌ی هر مرد مۆمن و زن مۆمنه‏‌اى که از آغاز روزگار در گذشته یا تا روز قیامت به دنیا می‌آید، همانا بنده‌‏اى باشد که در روز قیامت دستور می‌دهند که او را بدوزخ ببرند و او را به‌ آن سو می‌کشند، پس مردان مۆمن و زنان مۆمنه می‌گویند: این است آنکه براى ما دعا می‌کرد پس شفاعت ما را درباره‌ی او بپذیر (و او را بدوزخ مبر) خداى عز و جل شفاعت ایشان را در باره‌ی او می‌پذیرد، و آن بنده نجات می‌یابد».

پاسخ به چهار پرسش مهم در باب مهدویت



در این مطلب به چهار پرسش پیرامون بحث مهدویت به صورت اجمالی پاسخ داده شده است. موضوع پرسش ها عبارتند از:

پیشرفت صنعت و تکنولوژى در پرتو دولت مهدوى، سن حضرت در زمان ظهور، مکان دقیق ظهور و نحوه پیوستن اصحاب حضرت مهدی (عج) به ایشان، قرقسیا و رابطه‌ی آن با ظهور.

پیشرفت صنعت و تکنولوژى در پرتو دولت مهدوى (عج) چگونه خواهد بود؟

به رغم زعم باطل گروهى که تشکیل حکومت مهدوى عجل اللّه تعالى فرجه را مایه ارتجاع بشر به شیوه‌هاى زندگى بدوى معرفى مى‌کنند، عصر نورانى حکومت حضرتش دوران شکوفایى بشر در صنعت، تکنولوژى و توسعه همه جانبه است: عمران، آبادى و توسعه شهرى به‌گونه‌اى فزاینده رو به کمال مى‌رود و مساجد به عنوان نماد این توسعه وسعت فراوان مى‌یابند. در برخى روایات عصر ظهور، نمونه‌اى از این توسعه و رشد در صنایع عمران و معمارى چنین بیان گردیده است:

در بیرون از شهر کوفه مسجدى با هزار در ساخته مى‌شود و خانه‌هاى شهر به نهر کربلا وصل مى‌گردند؛ توسعه شهرها چنان خواهد بود که مردى سوار بر استر تیزرو به قصد نماز جمعه حرکت مى‌کند؛ امّا بر اثر فاصله فراوان مکان و فراخى شهر به آن نمى‌رسد.

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ یُبْنَى لَهُ فِی ظَهْرِ الْکُوفَةِ مَسْجِدٌ لَهُ أَلْفُ بَابٍ؛ وَ تَتَّصِلُ بُیُوتُ الْکُوفَةِ بِنَهَرِ کَرْبَلَاءَ؛ حَتَّى یَخْرُجَ الرَّجُلُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى بَغْلَةٍ سَفْوَاءَ یُرِیدُ الْجُمُعَةَ فَلَا یُدْرِکُهَا. (1)

در پیشرفت‌هاى صنعتى و تکنولوژیکى نیز تحوّلى شگرف رخ خواهد داد، به‌گونه‌اى که بین آن حضرت و یارانش پیکى نخواهد بود: او سخن مى‌گوید و آنان در هر کجا که باشند وى را مى‌بینند و صدایش را مى‌شنوند:

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ ) لِشِیعَتِنَا فِی أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ؛ حَتَّى لَا یَکُونَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقَائِمِ بَرِیدٌ یُکَلِّمُهُمُ فَیَسْمَعُونَ وَ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی مَکَانِهِ. (2)

گرچه مى‌تواند مراد از این حدیث شریف عنایت ویژه‌اى در حق پیروان آن حضرت باشد، به‌گونه‌اى که چشم و گوششان قدرتى دو چندان یابد؛ امّا اگر منظور این حدیث امرى کرامت و خارق عادت نباشد، قطعا بیانگر پیشرفت‌هاى صنعتى عصر ظهور است، همان‌طور که بخشى از آن اکنون نیز در سایه ماهواره‌ها، وسایل ارتباط جمعى و شبکه جهانى اینترنت عملى شده است که مى‌تواند از آثار و علایم ظهور آن حضرت باشد و بخش کامل‌تر آن در زمان ظهور و حکمت آن حضرت محقق گردد.

امام على علیه‌السّلام مى‌فرماید: سفیانى، در شام بر دشمنان پیروز مى‌شود. بعد از آن، بین او و دشمنان دیگرى در «قرقسیا»، جنگى روى مى‌دهد که پرندگان آسمان و درندگان زمین، از باقی مانده‌هاى کشته‌ها، سیر مى‌شوند

امام زمان (عج) به هنگام ظهور در چه سنّى خواهد بود؟

همان‌گونه که قبلا گفته شد، آن حضرت در نیمه‌ى شعبان دویست و پنجاه و پنج ه ‍ ق به دنیا آمدند (3) و بعد از شهادت امام حسن عسکرى علیه السّلام ابتدا، غیبت صغرا و سپس غیبت کبرا آغاز شد و جز خداوند متعال، هیچ کس از مدّت غیبت امام مهدى‌(عج) و زمان ظهورش، آگاه نیست. پس براى دانستن سنّ واقعى آن حضرت در زمان ظهور، باید منتظر ظهور ایشان باشیم، لکن احادیثى وجود دارد که به هنگام بیان کیفیّت و نشانه‌هاى ظهور امام مهدى (عج) به این مطلب اشاره کرده‌اند که آن حضرت به هنگام ظهور، چهل ساله یا حتّى کم‌تر از آن به نظر خواهند رسید.

امام حسن مجتبى علیه السّلام مى‌فرماید:

ظهور

... خداوند، عمر او (قائم علیه السّلام) را به هنگام غیبت، طولانى مى‌کند. سپس به قدرت خداوند، به شکل جوانى که کم‌تر از چهل سال دارد، ظهور مى‌کند... . (4)

اباصلت هروى از امام رضا علیه السّلام نقل مى‌کند که آن حضرت فرمود: نشانه‌ى قائم ما، این است که در سنّ یک پیرمرد و به صورت یک جوان است، به گونه‌اى که هرکس آن حضرت را ببیند، او را چهل ساله یا کم‌تر مى‌پندارد و تا هنگام مرگ، اثر پیرى در او ظاهر نمى‌شود.  (5)

طبق این احادیث، امام مهدى (عج) به هنگام ظهور، از نظر ظاهرى، جوان به نظر مى‌رسند، به گونه‌اى که بینندگان گمان مى‌کنند آن حضرت، چهل یا کم‌تر از چهل سال دارد.

 

امام زمان (عج) در کدام نقطه از جهان ظهور مى‌کنند؟

طبق روایات متواتر شیعه و سنى، قیام شکوه‌مند آن مصلح جهانى از سرزمین مکّه و از مسجد الحرام، کنار کعبه‌ى معظمه، آغاز خواهد شد و تعداد سیصد و سیزده تن از اصحاب او که فرماندهان لشکرى و کشورى آن حضرت هستند، در میان رکن و مقام، با آن حضرت بیعت مى‌کنند. آن‌گاه، تعداد ده هزار نفر تکمیل مى‌شود و وجود مقدّس حضرت بقیة اللّه (عج) با سپاه ده هزار نفرى، از مکّه حرکت مى‌کنند و به اصلاح جهان مى‌پردازند. (6)

مفضّل از حضرت صادق علیه السّلام مى‌پرسد: «اى آقاى من! حضرت مهدى (عج) از کجا و چه‌گونه ظهور مى‌کند؟» . حضرت فرمودند: «اى مفضل! او به تنهایى ظهور مى‌کند و به تنهایى کنار کعبه مى‌آید و به تنهایى شب را در آن جا مى‌گذراند.» . (7)

اباصلت هروى از امام رضا علیه السّلام نقل مى‌کند که آن حضرت فرمود: نشانه‌ى قائم ما، این است که در سنّ یک پیرمرد و به صورت یک جوان است، به گونه‌اى که هرکس آن حضرت را ببیند، او را چهل ساله یا کم‌تر مى‌پندارد و تا هنگام مرگ، اثر پیرى در او ظاهر نمى‌شود

در روایت دیگرى مى‌فرماید:

چون مهدى به درآید، به مسجد الحرام رود. رو به کعبه و پشت به مقام ابراهیم بایستد. دو رکعت نماز گزارد. آن‌گاه فریاد برآورد:

اى مردمان! منم یادگار امام و یادگار نوح و یادگار ابراهیم و یادگار اسماعیل. منم یادگار موسى و عیسى و محمد... منم صاحب قرآن و زنده‌کننده‌ى سنّت... . (8)

 

مسئله‌ى قرقسیا و رابطه‌ى آن با ظهور امام مهدى (عج) چیست؟

«قرقسیا» که در برخى نسخه‌ها «قریه‌ى سبا» ، ضبط شده است، نام شهرى است که در سوریه واقع شده و اکنون در نزدیکى مرز عراق و سوریه است. (9) برخى نیز آن‌را معرّب «گرگ سیاه» دانسته‌اند.

در علائم ظهور مربوط به خروج سفیانى گفته شده است، او، به محلّى به این نام وارد مى‌شود و رخدادى بزرگ براى او در آن‌جا اتّفاق مى‌افتد. (10)

امام على علیه‌السّلام مى‌فرماید: «سفیانى، در شام بر دشمنان پیروز مى‌شود. بعد از آن، بین او و دشمنان دیگرى در «قرقسیا»، جنگى روى مى‌دهد که پرندگان آسمان و درندگان زمین، از باقی مانده‌هاى کشته‌ها، سیر مى‌شوند.» (11) هم‌چنین «قرقسیا» را محلّى در کنار نهر فرات دانسته‌اند. (12)

بنابراین، به نظر مى‌رسد نام «قرقسیا» تنها اسم محلّى است که برخى از علائم ظهور در آن اتّفاق مى‌افتد و در کتاب‌ها، بیش از این اشاره نشده است.

 -------------------------------

پی نوشت:

1) . بحار الانوار، ج97، ص 385

2) . الکافى، ج 8 . ص 240.

3) . بحار الأنوار، ج 51، ص 4.

4) . همان، ج 52، ص 279.

5) . همان، ص 285.

6) . محمد خاتمى شیرازى، جهان بعد از ظهور یا فروغ بى‌نهایت، ص 94.

7) . بحار الأنوار، ج 53، ص 7.

8) . همان، ص 9.

9) . سید محمد کاظم قزوینى، امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص454

10) . همان، ص 251.

11) . حسین کریم شاهى بیدگلى، فرهنگ موعود، ص 188

12) . بحار الأنوار، ج 13. مهدى موعود، ترجمه‌ى على دوانى، ص983.



منبع:

امام مهدی موجود موعود. آیت الله جوادی آملی

امام مهدی (عج). رسول رضوی

منزلت و مقام امام در کلام امام هشتم (ع)

 

توصیف مقام و منزلت امام و بیان تصویر فضائل بیکران او، از دسترس عقول انسان ها و گمان اندیشه های سر گردان بشری به دور است.

در این رهگذر می بایست از منظر امامی معصوم که خود از منبع نبوت سیراب شده و در اوج کمال و تعالی است، به آن نگریست تا از آن جایگاه پر فروغ و نورانی، درکی حاصل شود.

 

معنای اقامه نماز چیست؟

نماز صبح

به نظر می‏رسد با توجه به ریشه لغوی اقامه، که از قیام ـ در مقابل قعود است ـ اقامه نماز را به معنای برپایی آن بگیریم در مقابل آن زمین ماندن و زمین‌گیر شدن و بی‏اعتنایی به آن است و این معنا دارای مصادیقی است:

الف ـ گزاردن درستِ نماز با حدود و شرایط آن؛

ب ـ به جای آوردن نماز به نحو کامل و احسن؛

ج ـ تداوم در برپایی نماز؛

د ـ تلاش برای مطرح کردن و گسترش نماز در جامعه.

 

راغب در مفردات گوید: «و لم یأمر تعالی بالصّلوة حیثما امر و لا مدح به حینما مدح الاّ بلفظ الاقامة تنبیها انّ المقصود منها توفیة شرائطها لا الاتیان بهیئاتها...؛1 در تمام مواردی که خداوند به نماز امر یا مدح به آن کرده است واژه اقامه نماز آمده است تا به این معنا توجه داده شود که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جای آوردن هیأت نماز(بدون روح).»

 

در قرآن کریم، اقامه نماز با ویژگی‏های ذیل مطلوب است:

 

شرح ماجرای ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) از زبان امام رضا(ع)

حضرت رضا(ع) فرمود: پدرم از پدرش جعفر بن محمّد و آن حضرت از پدر خود از جدّ بزرگوار خویش(ع) نقل فرمود که:

حضرت على(ع) فرمود: تصمیم به ازدواج گرفتم، ولى جرأت نمى‌کردم، این‌ مطلب را به حضرت رسول(ص) عرض کنم و مدتى این موضوع شب و روز در فکرم بود تا اینکه روزى بر حضرت رسول(ص) وارد شدم و آن حضرت‌ فرمودند: اى علی!

عرض کردم: بفرمایید اى رسول خدا!

فرمود: آیا میل و رغبتى به ازدواج دارى؟

عرض کردم: رسول خدا خود داناتر است -و گمان بردم ‌حضرت یکى از زنان قریش را به عقد من درآورند- و من از اینکه فرصت ازدواج‌ با فاطمه را از دست دهم، نگران بودم و متوجّه نشدم که چه شد که حضرت مرا صدا زدند و در خانه ام‌سلمه به خدمتشان رسیدم.

وقتى به من نگاه کردند، چهره‌شان درخشید، تبسّمى فرموده به گونه‌اى که سفیدى دندان‌هایشان را که ‌مى‌درخشید دیدم، حضرت به من فرمودند: اى على! مژده! چرا که خداوند مسأله ازدواج تو را که فکر مرا مشغول کرده بود، خود به عهده گرفت.

گفتم: قضیه چیست یا رسول اللّٰه!؟

حضرت فرمودند: جبرئیل با سنبل و قرنفل بهشتى‌ نزد من آمد و آن‌ها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوییدم و گفتم: اى جبرئیل! این سنبل و قرنفل را به چه مناسبت آورده‌اى؟

او گفت: خداوند تبارک و تعالى‌ ملائکه ساکن بهشت و نیز سایر ساکنین آن را امر فرموده که تمام بهشت‌ها را با تمام درخت‌ها و رودخانه‌ها و میوه‌ها و قصرهایش آذین بندند و به بادهاى‌ بهشتى دستور داده تا با بوى انواع عطر بوزند و حورالعین را به خواندن‌ سوره‌هاى «طه»، «طس»، «شورى» و سوره‌هایى که با «طسم» شروع‌ مى‌شود امر فرمود و به یک منادى دستور داد که چنین جار بزند:

اى ملائکه من و اى ساکنین بهشت من! شاهد باشید که فاطمه دختر محمّد را به عقد على بن ابى‌طالب در آوردم و به این کار راضى و خشنودم، این دو از یک دیگرند.

سپس ‌خداوند تبارک و تعالى به ملکى از ملائکه بهشت به نام راحیل - که در بلاغت‌ هیچ یک از ملائکه به پاى او نمى‌رسند- امر فرمود که خطبه بخواند، او نیز خطبه‌اى خواند که اهل آسمان و زمین چنین خطبه‌اى نیاورده بودند،

سپس به ‌یک منادى دستور داد تا چنین جار بزند:

اى ملائکه من و اى ساکنین بهشت من! به على بن ابى‌طالب حبیب محمّد و فاطمه دختر محمّد تبریک بگویید، چه‌ اینکه من براى آنان خیر و برکت قرار دادم.

راحیل گفت: برکت تو بر آن دو بیشتر از آنچه ما در بهشت و منزلت براى آنان مشاهده کردیم نیست؟

خداوند فرمود: اى ‌راحیل! از جمله برکت من بر آن دو این است که آنان را بر محبّت خودم، با هم‌ همراه مى‌کنم و حجّت خود بر مردم قرارشان مى‌دهم و قسم به عزّت و جلالم ‌که از آن دو، نسل و فرزندانى به وجود خواهم آورد که در زمین گنجینه‌داران و معادن حکمت خود قرارشان خواهم داد، بعد از پیامبران، آنان را حجّت بر مردم قرار مى‌دهم.

پس مژده بده اى علىّ! که من نیز، همچون خداى رحمان، دخترم فاطمه را به ازدواج تو درآوردم و آنچه را که خداوند براى او پسندید، من نیز پسندیدم.

حال دست همسر خود را بگیر که تو از من نسبت به او سزاوارترى، جبرئیل ‌به من خبر داد که بهشت و اهل آن، مشتاق شما دو نفرند و اگر خداوند تبارک ‌و تعالى نمى‌خواست از نسل شما حجّتى بر خلق برگزیند، خواسته بهشت و اهل بهشت را در مورد شما دو نفر اجابت مى‌فرمود، پس تو چه خوب برادر و چه خوب داماد و چه خوب همدمى هستى و رضایت خدا براى تو کافى است و از رضایت هر کس دیگر بهتر است.

حضرت على(ع) گفت: «رَبِّ أَوْزِعْنِی‌أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَ‌»؛ پروردگارا! مرا بر آن دار که شکر نعمتى که‌ به من دادى، به جاى آرم، حضرت رسول(ص) نیز آمین گفتند.

                                                             منبع: عیون اخبار الرضا(ع)

دردا که گشت با من، بیگانه یار جانی

با دست خود مرا کشت، لب تشنه در جوانی

من از نفس فتادم، بر خاک رخ نهادم

او می‌زند به مرگم، لبخند شادمانی

ای بلبلان بنالید ای لاله‌ها بریزید

شد باغبان دل را گلزار جان خزائی

غم‌‌ها بدل نهفتم، در دم بکس نگفتم

بردم بگور با خود صد غصة نهانی

لب تشنه‌ام ثوابی، ای امّ فضل آبی

بالله این نباشد، پاداش مهربانی

بر دیده‌ام ستاره، در سینه‌ام شراره

با قلب پاره پاره، رفتم ز دار فانی

عمرم چو عمر یک آه، کوتاه بود کوتاه

شد اول حیاتم پایان زندگانی

دردا که رفتم از حال از بس زدم پر و بال

در لانه اوفتادم از فرط ناتوانی

گوئید تشنه جان داد، خاموش شد ز فریاد

از این غریب تنها، پرسند اگر نشانی

جانم به لب رسیده «میثم» بگو که دیده؟

مرغی به لانه این سان افتد ز نغمه خوانیimages?q=tbn:ANd9GcTT-AC3As6WEOGBeTm_k89

عبرت‏ها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک!

                                      

جهانی‌که در آن زندگی می‌کنیم پُر است از عبرتها.
 راستی! عبرت به چه معناست؟

 عبرت از «عبور» گرفته شده و عبور یعنی گذشتن از چیزی به سوی دیگر، به اشک چشم هم «عَبْرَة» می‌گویند چون قطرات اشک از چشم عبور می‌کنند و کلمه‌ی «عبارت» را به این خاطر عبارت گفته‌اند که مطالب و مفاهیم را از کسی به دیگری انتقال می‌دهد و اصطلاح «تعبیر خواب» برای این است انسان را از ظاهر خواب به باطن خواب؛ منتقل می‌کند.

 به همین مناسبت، به پیشامدها و حوادثی که به انسان،‌ پند می‌دهد و انسان را از مطلبی به مطلب دیگری منتقل می‌کند «عبرت» گفته می‌شود[1].
 
 قرآن کریم هم انسانهایی را که آمادگی گرفتن درس عبرت را دارند، به عبرت‌گیری، تشویق می‌کند و می‌‌فرماید: «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار [حشر/2] پس اى صاحبان بصیرت؛ عبرت بگیرید».

 عبرت گرفتن نوعی عبادت است چرا که امام صادق علیه السلام می‌فرماید:‌ «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ خَصْلَتَیْنِ التَّفَکُّرَ وَ الِاعْتِبَار [2] بیشترین عبادت ابى ذر- رحمت خدا بر او باد- تفکر و عبرت گرفتن بود».
 
 عبرت‌گرفتن، می‌تواند انسان را از بدعاقبتی حفظ کند؛ مثلاً عاقبت شاهان و ظالمین تاریخ را مشاهده کند و عبرت بگیرد و اگر به مقامی رسید مراقب باشد که به زیردستان خود ستم نکند که چنان عاقبتی را پیدا نکند.

 اما عبرت‌گیرنده‌ها کم هستند با وجود اینکه عبرتها بسیارند و این فرمایش امام علی علیه السلام است که: «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَار [3] عبرت‏ها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک!».

 بعضی از عبرتها در دنیای خارجی است اما بعضی از آنها هم در وجود خود ماست و انسان، هر روز با آن سر و کار دارد ولی از آن غافل است؛ که به یکی از آنها اشاره می‌شود:

 عبرت از آنچه که از انسان، خارج می‌شود
 در روایت است که یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام از ایشان پرسید که: چرا وقتیکه شخصی برای قضای حاجت؛ می‌رود به پایین خود و آنچه از او خارج می‌شود می‌نگرد؟ امام علیه السلام فرمود: «إنَّهُ لَیسَ أحَدٌ یُرِیدُ ذَلِکَ إلَّا وَکَّلَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ مَلِکاً یَأخُذُ بِعُنُقِهِ، لِیَرِیَهُ مَا یُخرَجُ مِنهُ، أحَلالٌ أو حَرَامٌ؟ [4] همانا کسی نیست که اراده آن (قضای حاجت) را داشته باشد مگر اینکه خداوند، فرشته‌ای را بر او موکّل می‌فرماید تا گردن او را بگیرد تا بنگرد به آنچه از او خارج می‌شود که آیا حلال است یا حرام؟».

 و در روایتی دیگر از آن حضرت است که: «إِنَّهُ لَیْسَ فِی الْأَرْضِ آدَمِیٌّ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَکَانِ مُوَکَّلَانِ بِهِ فَإِذَا کَانَ عَلَى تِلْکَ الْحَالِ ثَنَیَا بِرَقَبَتِهِ ثُمَّ قَالا یَا ابْنَ آدَمَ انْظُرْ إِلَى مَا کُنْتَ تَکْدَحُ لَهُ فِی الدُّنْیَا إِلَى مَا هُوَ صَائِر [5] با هر انسانی در زمین دو فرشته مأمور هستند که وقتی بر آن حال (قضای حاجت) است گردن او را پایین می‌آورند سپس می‌گویند: ای آدمى‏‌زاده! بنگر که آنچه برایش در این جهان رنج میکشیدی چه گردیده است».

 بنابراین پدیده های عالم که قابلیت عبرت گیری را داشته باشند؛ فراوانند، برخی درونی و برخی بیرونی هستند، اما هر پدیده‌ای می‌تواند نشانه‌ای از خداوند باشد و پیامی داشته باشد و مایه‌ی عبرت شود.
 به فرموده‌ی امام علی علیه السلام اگر انسان عبرت بگیرد به سوی راه درست کشیده می‌شود [6] همچنین فرمود: «هرکس عبرت گرفتن او بسیار باشد، لغزش او کم خواهد شد [7]».

 -----------------------------------------------------------------------

منابع:
 [1]. با استفاده از تفسیر نمونه، ج‏23، ص491
 [2]. الخصال، ج1، ص42
 [3]. نهج‌البلاغه، حکمت297
 [4]. وسائل الشیعة، ج1، ص334
 [5]. اصول کافی، ج‏3، ص70
 [6]. غرر‌الحکم، ص472
 [7]. همان

قمر در عقرب چه روزی است؟!


قمر در عقرب سال 1392 شمسی


همانطورکه می دانید قمر یا همان ماه تقریبا هر 2 روز و نیم یکبار در طول چرخش 1 ماهه تقریبی خود به یکی از صور فلکی حمل و ثور و جوزا و سرطان و اسد و سنبله و میزان و عقرب و قوس و جدی و دلو و حوت که اینها برابرند با همان ماه فروردین تا اسفند شمسی خودمان وارد می شود.
تمام قدما و حکما بالاتفاق بر این موضع اجماع دارند که بخاطر تاثیرات ناگهانی و قدرتمند ماه در زمانیکه قمر در صورت فلکی عقرب قرار دارد نبایست بکارهای اساسی چون ازدواج – مسافرت – اعمال جراحی و شروع کارهای مهم پرداخت و فقط کشاورزی و آبیاری در این زمان سودمند است.همه باور دارند که ماه بر جزر و مد اقیانوسها – باز و بسته شدن صدفها چه تاثیری دارد .هر مامور پلیسی میتواند بشما بگوید که اداره پلیس در شبهایی که قرص ماه کامل است دچار چه مشکلاتی میباشد و حتی در آسایشگاههای بیماران روانی نیز در بدر کامل ماه نا آرامیها بیش از زمانهای دیگر است.شاید یکی از دلایل سفارش اسلام به روزه گرفتن در اول و وسط و آخر ماه قمری این باشد چرا که روزه آب بدن را کاهش داده و بدن انسان نیز که حدود 85٪ مواد تشکیل دهنده اش آب است کمتر تحت تاثیرات ماه قرار میگیرد تاثیراتی که بر روی آب اقیانوسها و دریاها نیز میگذارد.بقراط حکیم همو که پزشکان قسم نامه اش را میخوانند میگوید کسی که بدون در نظر گرفتن حرکت و چرخش ستارگان و سیارات به حرفه طبابت میپردازد فردی ابله است!!!!!و در ادامه هشدار داده که : هرگز آن قسمت از بدن را که قمر از علامت فلکی آن در حال عبور است با آهن (چاقو و تیغ جراحی و ....) لمس نکنید!!!!! شاید با مواردی از این دست زیاد برخورد کرده باشید که دکتر پس از عمل جراحی بسیار با قاطعیت میگوید که عمل با موفقیت انجام پذیرفت اما پس از چند روز بیمار میمیرد. یا فرد یک جراحی کوچک مثلا در آوردن یک خال گوشتی انجام داده اما 6 ماه است که دستش به عفونت و ناراحتی این موضع بند شده است. یادتان باشد اولا ازآنجاکه قمر در هر صورت فلکی 2 روز و نیم بیشتر نیست پس نیازی به عقب انداختن طولانی نوبت عمل نیست و ثانیا کسانی نیز که اینهارا خرافات میپندارند بهتر است لااقل با احتیاط بیشتری عمل نمایند چون اگر چنین چیزی باشد که پس آسیب نمی بینند و اگر نباشد نیز چیزی را ازدست نخواهند داد. پس سعی کنید کلا در مواقع قمر در عقرب از انجام امور مهم و جراحی خودداری کنید ودیگر اینکه بر اساس نرم افزارهای نجوم و یا تقویمهای نجومی که در بازار یافت می شود براساس نکات مهم زیراگر خدای ناکرده نیاز به جراحی داشتید حتما موقعیت نجومی قمر در هرکدام از بروج 12گانه را  مد نظرتان قرار دهید.

ادامه مطلب را ببینید

آیا قرآن توسل به غیر خدا را تجویز می کند 

توسل

پرسش

اهل سنت می گویند که در قران ایه ای نیست که اجازه دهد به غیر خداوند تمسک جوییم .
ایا ایه ای صریح در قران وجود دارد که چنین اجازه ای را بدهد ؟
اگر بله نظر اهل سنت درباره ان ایه چیست و ان را چگونه تفسیر می کنند ؟


پاسخ :

برای پاسخ به این سوال پرداختن به چند نکته لازم است :

نکته اول :
بسیاری از نکته ها و ظرایف دینی هستند که جزئیات آن در قرآن بیان نشده بلکه صرفاً بیان کلیات قرآنی می باشد و ذکر جزئیات آن به حضرت ختمی مرتبت واگذارشده است مانند جزییات عبادات از جمله نماز .

نکته دوم :
جواز توسل در قرآن بیان شده و ازجمله در این خصوص می شود به آیات متعددی متمسک شد برای نمونه جریان متوسل شدن فرزندان حضرت یعقوب به پدر برای قبول توبه فرزندان

(قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ )( گفتند اى پدر ما آمرزش خواه براى ما گناهان ما را که بودیم لغزشکاران (یوسف :97)

(قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ )( گفت بزودى آمرزش خواهم براى شما از پروردگار خود همانا او است آمرزنده مهربان (یوسف :98)
(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً )( و نفرستادیم پیمبرى را مگر تا اطاعت شود به اذن خدا و اگر اینان گاهى که به خود ستم روا مى‏داشتند مى‏آمدند نزد تو و آمرزش مى‏خواستند از خدا و آمرزش مى‏خواست براى ایشان پیمبر همانا مى‏یافتند خدا را بسى توبه‏پذیرنده مهربان (نسا ء:64)
در این آیات به زیبایی جواز توسل به حضرات معصومین علیهم السلام بیان شده چرا که در آیات اول شاهد هستیم که خداوند تبارک و تعالی داستان  متوسل شدن فرزندان حضرت یعقوب را به پدر را بیان می کند وهیچ گونه در خصوص فعل ایشان منع یا توبیخی انجام نمی دهد این در حالی بود که اگر کار فرزندان یعقوب شرک و یا نا مشروع  می بود می بایست از ناحیه خداوند این حکم بیان می شد تا مردم به گناه وارد نشوند .

نکته سوم :
نکته ی دیگری که در این آیات کریمه وجود دارد این است که بعض فرق اهل سنت شبهه کرده اند که فرزندان یعقوب در زمان حیات به ایشان متوسل شده اند و این ربطی به متوسل شده به اموات ندارد
جواب این سوال هم به این صورت می باشد که اولاً با این آیات جواز توسل داده خواهد شد چرا که اگر توسل به اولیاء الهی منع شرعی داشت فرقی میان احیاو اموات نبود و هر دو می بایست از ناحیه شارع (خداوند متعال )منع می شد،‌در حالی که منعی صورت نگرفته است .
در ثانی :
(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ )( و نپندارید آنان را که کشته شدند در راه خدا مردگان بلکه زندگانند نزد پروردگار خویش روزیمندان (آل عمران :169)
ما با آیات کلام الله مجید اثبات می کنیم   فرقی میان احیا و اموارت در توسل نیست چرا که اموات تنها از حیات مادی فارق شده اند و هم اکنون در حیات برزخی و روحی می باشند که خود بالاترین حیات ها به حساب می آید چرا که در این نوع از حیات حقایقی که برای انسان روشن می شود که برای انسانهای زنده و مادی میسر نیست در این خصوص حضرت آیه الله سبحانی کتابی به عنوان اصالت روح نوشته اند که به بهترین وجه به این موضوع پرداخته است نگارند این کتاب به قدر زیبا و روان و دلنشین به این مساله پرداخته که خواندن آن خالی از لطف نیست
ترمذی در کتابش که از صحاح سته است و نزد اهل سنت از اعتبار خاصی برخوردار است، از عثمان بن حنیف نقل می‌کند که مرد نابینایی نزد پیامبر(ص) آمد و از حضرت تقاضا کرد که از خداوند بخواهد بینایی‌اش را به او برگرداند. حضرت به او فرمودند: اگر بخواهی دعا می‌کنم، اما اگر صبر کنی برای تو بهتر است. گفت من می‌خواهم چشمان نابینایم شفا پیدا کند. حضرت فرمودند که برو وضو بگیر و داخل مسجد شو و این دعا را بخوان: اللهم انی اسئلک واتوجه الیک بنیک محمد نبی الرحمه؛ یعنی خدایا، از تو درخواست می‌کنم و به وسیله نبیت، به تو تقرب می‌جویم.» در ادامه دعا آمده است: یامحمد، انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی  هذه لتقضی لی اللهم فشفعه فیّ. یعنی «خدایا من که محمد را واسطه قرار داده‌ام برای شفای چشمم، شفاعت او را در حق من بپذیر.»[ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۲۲۹؛ الإمام احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۳۸.

نکته آخر :
در  این خصوص آیات  دیگری هم وجود دارد که به خاطر طولانی شودن از شرح و توضیح آن خوداری می کنیم وصرفاً جهت تبرک به ذکر آیه بسنده می کنم
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَه وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛)( «ای مؤمنان، تقوا پیشه کنید و به سوی خدا وسیله‌ای را بجویید و در راه او جهاد کنید. باشد که رستگار شوید.» (سوره یوسف، آیه ۹8.)
منبع: گروه رهپویان قرآن

بلاى شتابزدگى!

عجله و شتاب

عجله یکی از خصوصیات منفی انسان است که یکی از سرزنش های قرآن از انسان به خاطر این موضوع است عجله در کارها دلایل زیادی دارد که ابعاد مختلف زندگی را تحت الشعاع قرار میدهد به عنوان مثال : عشق آتشین به یک موضوع و افکار سطحى و محدود، و گاه سیطره هوى و هوس بر انسان خوشبینى بیش از حد به یک مطلب، عوامل عجله و شتابزدگى در کارها است، و از آنجا که بررسی هاى سطحى و مقدماتى غالبا براى پى بردن به حقیقت یک امر و سود و زیان آن کافى نیست ، معمولا عجله و دستپاچگى در انجام کارها، موجب ندامت و خسران و پشیمانى است .

تا آنجا که در قرآن آمده که گاهى عجله سبب مى شود، انسان به دنبال بدی ها برود به همان سرعت که به دنبال نیکی ها مى رود!

تلخکامى ها و شکست ها و مصائبى که دامان انسان را در طول تاریخ بر اثر عجله و شتابزدگى گرفته است ، بیش از آن است که قابل شمارش باشد، و خود ما در طول زندگى نمونه هاى آن را آزموده ایم ، و ثمرات تلخش را چشیده ایم!.

نمونه زنده اش را که شاهدش هستیم که چه کام هایی را به تلخی میکشاند و زندگی ها را می سوزاند؛ همین تصادفات رانندگی است که همگی شاهد آن بوده ایم و هستیم همه با عجله میروند گویی برای چشیدن مرگ سر و دست میشکنند این همه تلاش برای مردن عجیب نیست؟

یکى از علل مهم بى ایمانى عدم مطالعه کافى در امور (عجله) است قرآن کریم در این رابطه چنین میفرماید: «وَیَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً»(1) ؛ و آدمی به دعا شری را می طلبد چنان که گویی به دعا خیری را می جوید و آدمی تا بوده شتابزده بوده است.

(دعا) در اینجا معنى وسیعى دارد که هر گونه طلب و خواستن را شامل مى شود، اعم از اینکه با زبان بخواهد، و یا عملا براى بدست آوردن چیزى بپاخیزد و تلاش و کوشش کند.

تنها راه رسیدن به خیر و سعادت آنست که انسان در هر کار قدم مى گذارد با

نهایت دقت و هوشیارى و دور از هر گونه عجله و شتابزدگى تمام جوانب رابررسى کند و خود را در انتخاب راه از هر گونه پیشداورى و قضاوت هاى آمیخته با هوى و هوس بر کنار دارد، از خدا در این راه یارى بطلبد تا راه خیر و سعادت را بیابد.

در حقیقت عجول بودن انسان براى کسب منافع بیشتر و شتابزدگى او در تحصیل خیر و منفعت سبب مى شود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد، و چه بسیار که با این عجله، نتواند خیر واقعى خود را تشخیص دهد، بلکه هوى و هوس هاى سرکش چهره حقیقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شر برود. و در این حال همانگونه که انسان ، از خدا تقاضاى نیکى مى کند، بر اثر سوء تشخیص خود، بدی ها را از او تقاضا مى کند، و همانگونه که براى نیکى تلاش مى کند، به دنبال شر و بدى مى رود، و این بلاى بزرگى است براى نوع انسان ها و مانع عجیبى است در طریق سعادت .

چه بسیارند کسانى که بر اثر شتابزدگى خود را به پرتگاه هاى خطرناک افکنده اند به گمان این که به محل امن و امان مى روند، در بیراهه ها گام گذارده اند به تصور این که به سوى منزل سعادت پیش ‍ مى روند، در زشتی ها و بدبختی ها غوطه ور شده اند به پندار اینکه در مسیر افتخار راه مى روند و این نتیجه شوم عجله و شتابزدگى است و در این هنگام پشیمانی دیگر سودی ندارد.

چنانکه در حدیثى از حضرت امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: راه نجات و هلاک خود را درست بشناس مبادا از خدا چیزى بطلبى که نابودى تو در آن است ، در حالى که گمان مى برى ، نجات تو در آن است ، خداوند متعال مى گوید انسان دعاى شر مى کند آنگونه که دعاى خیر مى کند چرا که انسان ، عجول است.

بنابراین تنها راه رسیدن به خیر و سعادت آنست که انسان در هر کار قدم مى گذارد با نهایت دقت و هوشیارى و دور از هر گونه عجله و شتابزدگى تمام جوانب را بررسى کند و خود را در انتخاب راه از هر گونه پیشداورى و قضاوت هاى آمیخته با هوى و هوس بر کنار دارد، از خدا در این راه یارى بطلبد تا راه خیر و سعادت را بیابد و در پرتگاه و بیراهه گام ننهد.

                                                         ادامه مطلب را ببینید