نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۳۳ مطلب با موضوع «گفتار دینی :: ایات و روایات» ثبت شده است

«توسل» شرک نیست

توسل


همچنان که در تفاسیر قرآن آمده: وسیله به معنی «تقرب جستن و یا چیزی که باعث نزدیکی به دیگری از روی علاقه و رغبت می شود» است .[۱]

خداوند به مقتضای لطف و رحمت بی انتهای خویش، اسباب و وسایل هدایت مردم را فراهم کرده است که یکی از آن وسایل فرستادن پیامبران و نزول کتب آسمانی و راهنمایی رهبران دینی است.

هر چند خداوند می تواند بدون واسطه، فیض خود را به موجودات برساند، ولی سنت الهی بر این تعلق گرفته که جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و عوامل قرار دهد و فیض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا کند. در روایتی امام صادق(علیه السلام) می فرماید: "اَبَی اللهُ أنْ یَجْرِیَ الْاَشْیَاءُ اِلَّا بِالأسْبَابِ؛ [۲] خداوند امور و اشیا را از طریق علل و سببش جاری می سازد".
بر این اساس است که انسان در همه کارهای زندگی به اسباب و وسایل توسل می کند.

خداوند برای اعطای فیض خویش، راه ها و اسباب خیری را مشخص کرده است، مانند نماز، روزه، نیکی به یتیم، خدمت به مردم و غیره.

از جمله اسباب و عوامل، نزول فیض و رحمت الهی، وجود انسان های به حق رسیده یعنی امامان و پیامبران هستند.
امام علی (علیه السلام) در روایتی، وسائلی ذکر کرده که برای نزدیک شدن انسان به خدا می توان از آنها بهره برد، مانند ایمان به خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا و کلمه اخلاص (لا اله الا الله) و نماز و زکات و روزه و حج و عمره و صله رحم و انفاق و کارهای نیک.[۳]
همان طوری که امور برشمرده، وسیله نزدیکی به خداوند هستند، استمداد از ارواح مطهر پیامبران و اولیای الهی نیز وسیله تقرب به خداوند است که در قرآن و روایات بدان اشاره شده است. قرآن مجید می فرماید:"وابتغوا الیه الوسیله"؛ به سوی او وسیله به دست آورید. [مائده، آیه ۳۵] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد شیوه توسل فرمود: "الَّلهُمَّ انِّی أسْألُکَ وَ أتَوَجّهُ اِلَیْکَ بِنَبیّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ".[۴]

بنابراین توسل، لازمه زندگی انسان در جهان هستی است که بر آن قانون اسباب و عوامل حکم‌فرما است.

در این بین، پیامبران و امامان به جهت نزدیکی و قرب به خداوند، نیز به خاطر این که صفات الهی در آنان به گونه کامل تر از دیگر موجودات تجلی یافته است، مورد توسل قرار می گیرند. اینان تجلی گاه صفات خداوندند، یعنی همان گونه که خداوند رحمان و رحیم و جبار و سمیع و علیم است، در حد نازل تر، صفات و اسمای الهی در این انسان های به خدا پیوسته و تجلی یافته است. پس شایسته ترین افراد برای توسل و شفاعت و رسیدن به خداوند این انسان های صالح هستند.

انسان با توسل به پیامبران و امامان، به مرتبه نازل وجود الهی تمسک و توسل یافته است.
اضافه می کنیم که توسّل یعنی کسی را در پیشگاه خداوند شفیع قرار دادن.
 البته آدمی می‏ تواند و مجاز است که مستقیماً از خداوندحاجت خود را بخواهد؛ ولی اگر بتواند در این مسیر دعای دیگران ـ به خصوص مقرّبان به درگاه الهی را هم همراه خودش کند، احتمال تأثیر بیش‏تری در کار خواهد بود. ولی اگر خداوند به طور کلی فراموش گردد و تنها وسایط دیده شوند،بدیهی است که این امر با آموزه‏های دینی و قرآنی سازگاری ندارد.

اما اینکه چرا به ائمه (علیهم السلام) توسل می‏ جوییم؟ علت‏ های مختلفی دارد:
مهمترین آن دستور خداست، خداوند در قرآن فرموده است: "وَابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَهِ" [مائده آیه ۳۵]؛ به سوی خداوند وسیله برگیرید، این وسیله می‏ تواند اعمال صالح باشد و می‏ تواند شخص صالح و وجیهی باشد. زیرا انسان آلوده و گنهکار چون از ساحت قرب الهی دور است با استشفاع از محبوبین درگاه خدا تضمین بهتری برای درخواست خود می‏ یابد.

در قرآن نیز آیاتی در مورد توسل به اولیا آمده است. فرزندان یعقوب هنگام پشیمانی از گناه خود به یعقوب(علیه السلام) گفتند: "یَا اَبَانَا اسْتَغْفِرْلَنَا" [یوسف آیه ۹۷] ؛ ای پدر! تو برای ما طلب آمرزش نما.

 در آیه دیگر می‏ فرماید: "وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جَاوُءکَ فَاسْتَغْفِرْوالله وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواللهَ تَوَّاباً رَحِیماً" [نساء آیه ۶۴]؛ اگر به هنگام ستم برخویش نزد تو آیند "ای پیامبر" واستغفار کرده و تو نیز برای آنان استغفار کنی خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت".

 

پی نوشت :
۱ . تفسیر نمونه، ج۴، ص ۴۶۴.
۲ . کافی،چ۱، ص ۱۸۳.
۳ . نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۹ ، فیض الاسلام.
۴ .سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۴۴۱.

نماز، دو گروه را لعن می‌کند!

نماز

کسانی که نماز را در اول وقت نمی‌خوانند، نماز، آن‌ها را نفرین می‌کند و می‌گوید: خدا تو را ضایع و خراب کند، همان طور که تو مرا ضایع و خراب کردی.


دو گروه که نماز آن‌ها را لعن می‌کند!

اسناد زیارت عاشورا

آیا زیارت عاشورا زیارتى مستند و قابل اعتماد است و صدور آن از معصوم(علیه السلام) صحت دارد؟

یک. بررسى سند زیارت عاشورا در کامل الزیارات


آنچه که دانش رجال در میان شیعه و عامه درباره شخصیت ها آورده و رجال شناسان بدان پرداخته اند بحث ارزشمند و گسترده اى است که سالیان دراز باید تا قدر و منزلت اندکى از آنان را پى برد. امروزه اگر بر خوان گسترده حدیث شناسى نشسته ایم، حاصل زحمات اندیشه ورانى است که روزگار سختى را گذراندند.

بررسى سند زیارت عاشورا، یکى از این نمونه هاست که ما به نقل آن پرداخته ایم.

شاید قدیمى ترین نقل زیارت عاشورا در کتاب ارزشمند کامل الزیارات نوشته مرحوم «ابن قولویه قمى» آمده باشد که به دو طریق نقل شده است: «حدثنى حکیم بن داودبن حکیم و غیره، عن محمدبن موسى الهمدانى، عن محمد بن خالد الطیالسى، عن سیف بن عمیره و صالح بن عقبه، جمیعاً، عن علقمه بن محمد الحضرمى، و محمدبن اسماعیل، عن صالح بن عقبه، عن مالک الجهنى، عن ابى جعفر الباقر(علیه السلام)».
نقل مذکور یک طریق متصل و مسند از مرحوم ابن قولویه تا به امام باقر(علیه السلام) است که در میانه سند محمدبن خالد الطیالسى از دو تن از راویان به نام، این روایت را از علقمه بن محمد حضرمى نقل مى کند.
و طریق دوم که مرسل مى باشد و آن نقل از محمدبن اسماعیل از صالح بن عقبه از مالک جهنمى از امام باقر(علیه السلام) است. که ما طریق مرحوم ابن قولویه را به محمدبن اسماعیل بن بزیع به طور مستقل مورد بررسى و ارزیابى قرار داده ایم.

سریع الاجابه ترین دعاها

  استجابت دعا، مانند هر پدیده‌ی دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می‌رسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود.[1]

دعـــــا

به هر حال چون ذکر متن دعاها در این خلاصه مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می‌شود:

1, دعای توسل:

محمد ابن‌بابویه دعای توسل را از ائمه (علیه السلام) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب‌های چهارشنبه خوانده می‌شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (علیه السلام) و واسطه قرار دادن آن‌ها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می‌کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: ”اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…”‌؛ خدایا من از تو می‌خواهم و روی می‌آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت… ”یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله”‌؛ ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا.[2]
اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”‌الله”‌‌ و اختتام او ”‌هو”‌‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد

2, دعای فرج:

کفعمی در کتاب بلد الامین دعایی از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد می‌نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:

”یا عماد من لا عماد له…”‌؛ ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد… ”و افعل بی ما انت اهله”‌؛ با من چنان کن که تو اهل آنی[3]. و آن گاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.

3, دعای اسم اعظم:

سید علیخان شیرازی در کتاب کلم طیب می‌نویسد: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”الله”‌ و اختتام او ”هو”‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد:

الف. ”الله لا إله إلا هو الحی القیوم … ”‌ تا آخر آیة‌الکرسی.

ب.”الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …”‌.

ج. ”الله لا إله ان هو لیجمعنکم …”‌.

د.”الله لا إله ان هو له الاسماء …”‌.

ه.”الله لا إله الا هو و علی إلله…”‌. [4]
دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟

4, دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (علیه السلام):

امام سجاد (علیه السلام) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل می‌گوید: هر کس این دعا را صد بار بخواند، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است:”الهی کیف ادعوک و انا…”‌؛ خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… . ”‌تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین”‌ گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان‌ترین مهربانان.[5]

5, دعای سریع الاجابة:

کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (علیه السلام) نقل کرده و فرموده: عظیم‌الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است: ”اللهم انی اطعتک فی احبّ ا***اء الیک و هو التوحید”‌؛ خدایا من تو را اطاعت کردم در آن چه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تو است. ”و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب”‌؛ روزی‌ام ده، از آن جا که گمان می‌برم و از آن جا که گمان نمی‌برم؛ زیرا تو هر که را بخواهی بی حساب روزی می‌دهی؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب.[6]

6, دعایی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که فرمود: هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می‌شود، لبیک، حاجت تو چیست؟.[7]

7, دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟.[8]

همه این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح‌الجنان، فصل پنجم آورده است.

لازم به تذکر است که برای حاجت‌های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آن‌ها می‌توانید به کتاب مفاتیح‌الجنان مراجعه کنید.

 

پی نوشت ها :

[1] برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایه‌های:

الف. شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره 197 سایت اسلام کوئست.

ب. نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره 721 سایت اسلام کوئست.

[2] مفاتیح‌الجنان، دعای توسل، ص 225,

[3] همان؛ دعای فرج.

[4] همان، آیات اسم اعظم، ص 224,

[5] همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236,

[6] مفاتیح‌الجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754,

[7] اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید.

[8] همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید.

منزلت و مقام امام در کلام امام هشتم (ع)

 

توصیف مقام و منزلت امام و بیان تصویر فضائل بیکران او، از دسترس عقول انسان ها و گمان اندیشه های سر گردان بشری به دور است.

در این رهگذر می بایست از منظر امامی معصوم که خود از منبع نبوت سیراب شده و در اوج کمال و تعالی است، به آن نگریست تا از آن جایگاه پر فروغ و نورانی، درکی حاصل شود.

 

شرح ماجرای ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) از زبان امام رضا(ع)

حضرت رضا(ع) فرمود: پدرم از پدرش جعفر بن محمّد و آن حضرت از پدر خود از جدّ بزرگوار خویش(ع) نقل فرمود که:

حضرت على(ع) فرمود: تصمیم به ازدواج گرفتم، ولى جرأت نمى‌کردم، این‌ مطلب را به حضرت رسول(ص) عرض کنم و مدتى این موضوع شب و روز در فکرم بود تا اینکه روزى بر حضرت رسول(ص) وارد شدم و آن حضرت‌ فرمودند: اى علی!

عرض کردم: بفرمایید اى رسول خدا!

فرمود: آیا میل و رغبتى به ازدواج دارى؟

عرض کردم: رسول خدا خود داناتر است -و گمان بردم ‌حضرت یکى از زنان قریش را به عقد من درآورند- و من از اینکه فرصت ازدواج‌ با فاطمه را از دست دهم، نگران بودم و متوجّه نشدم که چه شد که حضرت مرا صدا زدند و در خانه ام‌سلمه به خدمتشان رسیدم.

وقتى به من نگاه کردند، چهره‌شان درخشید، تبسّمى فرموده به گونه‌اى که سفیدى دندان‌هایشان را که ‌مى‌درخشید دیدم، حضرت به من فرمودند: اى على! مژده! چرا که خداوند مسأله ازدواج تو را که فکر مرا مشغول کرده بود، خود به عهده گرفت.

گفتم: قضیه چیست یا رسول اللّٰه!؟

حضرت فرمودند: جبرئیل با سنبل و قرنفل بهشتى‌ نزد من آمد و آن‌ها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوییدم و گفتم: اى جبرئیل! این سنبل و قرنفل را به چه مناسبت آورده‌اى؟

او گفت: خداوند تبارک و تعالى‌ ملائکه ساکن بهشت و نیز سایر ساکنین آن را امر فرموده که تمام بهشت‌ها را با تمام درخت‌ها و رودخانه‌ها و میوه‌ها و قصرهایش آذین بندند و به بادهاى‌ بهشتى دستور داده تا با بوى انواع عطر بوزند و حورالعین را به خواندن‌ سوره‌هاى «طه»، «طس»، «شورى» و سوره‌هایى که با «طسم» شروع‌ مى‌شود امر فرمود و به یک منادى دستور داد که چنین جار بزند:

اى ملائکه من و اى ساکنین بهشت من! شاهد باشید که فاطمه دختر محمّد را به عقد على بن ابى‌طالب در آوردم و به این کار راضى و خشنودم، این دو از یک دیگرند.

سپس ‌خداوند تبارک و تعالى به ملکى از ملائکه بهشت به نام راحیل - که در بلاغت‌ هیچ یک از ملائکه به پاى او نمى‌رسند- امر فرمود که خطبه بخواند، او نیز خطبه‌اى خواند که اهل آسمان و زمین چنین خطبه‌اى نیاورده بودند،

سپس به ‌یک منادى دستور داد تا چنین جار بزند:

اى ملائکه من و اى ساکنین بهشت من! به على بن ابى‌طالب حبیب محمّد و فاطمه دختر محمّد تبریک بگویید، چه‌ اینکه من براى آنان خیر و برکت قرار دادم.

راحیل گفت: برکت تو بر آن دو بیشتر از آنچه ما در بهشت و منزلت براى آنان مشاهده کردیم نیست؟

خداوند فرمود: اى ‌راحیل! از جمله برکت من بر آن دو این است که آنان را بر محبّت خودم، با هم‌ همراه مى‌کنم و حجّت خود بر مردم قرارشان مى‌دهم و قسم به عزّت و جلالم ‌که از آن دو، نسل و فرزندانى به وجود خواهم آورد که در زمین گنجینه‌داران و معادن حکمت خود قرارشان خواهم داد، بعد از پیامبران، آنان را حجّت بر مردم قرار مى‌دهم.

پس مژده بده اى علىّ! که من نیز، همچون خداى رحمان، دخترم فاطمه را به ازدواج تو درآوردم و آنچه را که خداوند براى او پسندید، من نیز پسندیدم.

حال دست همسر خود را بگیر که تو از من نسبت به او سزاوارترى، جبرئیل ‌به من خبر داد که بهشت و اهل آن، مشتاق شما دو نفرند و اگر خداوند تبارک ‌و تعالى نمى‌خواست از نسل شما حجّتى بر خلق برگزیند، خواسته بهشت و اهل بهشت را در مورد شما دو نفر اجابت مى‌فرمود، پس تو چه خوب برادر و چه خوب داماد و چه خوب همدمى هستى و رضایت خدا براى تو کافى است و از رضایت هر کس دیگر بهتر است.

حضرت على(ع) گفت: «رَبِّ أَوْزِعْنِی‌أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَ‌»؛ پروردگارا! مرا بر آن دار که شکر نعمتى که‌ به من دادى، به جاى آرم، حضرت رسول(ص) نیز آمین گفتند.

                                                             منبع: عیون اخبار الرضا(ع)

عبرت‏ها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک!

                                      

جهانی‌که در آن زندگی می‌کنیم پُر است از عبرتها.
 راستی! عبرت به چه معناست؟

 عبرت از «عبور» گرفته شده و عبور یعنی گذشتن از چیزی به سوی دیگر، به اشک چشم هم «عَبْرَة» می‌گویند چون قطرات اشک از چشم عبور می‌کنند و کلمه‌ی «عبارت» را به این خاطر عبارت گفته‌اند که مطالب و مفاهیم را از کسی به دیگری انتقال می‌دهد و اصطلاح «تعبیر خواب» برای این است انسان را از ظاهر خواب به باطن خواب؛ منتقل می‌کند.

 به همین مناسبت، به پیشامدها و حوادثی که به انسان،‌ پند می‌دهد و انسان را از مطلبی به مطلب دیگری منتقل می‌کند «عبرت» گفته می‌شود[1].
 
 قرآن کریم هم انسانهایی را که آمادگی گرفتن درس عبرت را دارند، به عبرت‌گیری، تشویق می‌کند و می‌‌فرماید: «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار [حشر/2] پس اى صاحبان بصیرت؛ عبرت بگیرید».

 عبرت گرفتن نوعی عبادت است چرا که امام صادق علیه السلام می‌فرماید:‌ «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ خَصْلَتَیْنِ التَّفَکُّرَ وَ الِاعْتِبَار [2] بیشترین عبادت ابى ذر- رحمت خدا بر او باد- تفکر و عبرت گرفتن بود».
 
 عبرت‌گرفتن، می‌تواند انسان را از بدعاقبتی حفظ کند؛ مثلاً عاقبت شاهان و ظالمین تاریخ را مشاهده کند و عبرت بگیرد و اگر به مقامی رسید مراقب باشد که به زیردستان خود ستم نکند که چنان عاقبتی را پیدا نکند.

 اما عبرت‌گیرنده‌ها کم هستند با وجود اینکه عبرتها بسیارند و این فرمایش امام علی علیه السلام است که: «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَار [3] عبرت‏ها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک!».

 بعضی از عبرتها در دنیای خارجی است اما بعضی از آنها هم در وجود خود ماست و انسان، هر روز با آن سر و کار دارد ولی از آن غافل است؛ که به یکی از آنها اشاره می‌شود:

 عبرت از آنچه که از انسان، خارج می‌شود
 در روایت است که یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام از ایشان پرسید که: چرا وقتیکه شخصی برای قضای حاجت؛ می‌رود به پایین خود و آنچه از او خارج می‌شود می‌نگرد؟ امام علیه السلام فرمود: «إنَّهُ لَیسَ أحَدٌ یُرِیدُ ذَلِکَ إلَّا وَکَّلَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ مَلِکاً یَأخُذُ بِعُنُقِهِ، لِیَرِیَهُ مَا یُخرَجُ مِنهُ، أحَلالٌ أو حَرَامٌ؟ [4] همانا کسی نیست که اراده آن (قضای حاجت) را داشته باشد مگر اینکه خداوند، فرشته‌ای را بر او موکّل می‌فرماید تا گردن او را بگیرد تا بنگرد به آنچه از او خارج می‌شود که آیا حلال است یا حرام؟».

 و در روایتی دیگر از آن حضرت است که: «إِنَّهُ لَیْسَ فِی الْأَرْضِ آدَمِیٌّ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَکَانِ مُوَکَّلَانِ بِهِ فَإِذَا کَانَ عَلَى تِلْکَ الْحَالِ ثَنَیَا بِرَقَبَتِهِ ثُمَّ قَالا یَا ابْنَ آدَمَ انْظُرْ إِلَى مَا کُنْتَ تَکْدَحُ لَهُ فِی الدُّنْیَا إِلَى مَا هُوَ صَائِر [5] با هر انسانی در زمین دو فرشته مأمور هستند که وقتی بر آن حال (قضای حاجت) است گردن او را پایین می‌آورند سپس می‌گویند: ای آدمى‏‌زاده! بنگر که آنچه برایش در این جهان رنج میکشیدی چه گردیده است».

 بنابراین پدیده های عالم که قابلیت عبرت گیری را داشته باشند؛ فراوانند، برخی درونی و برخی بیرونی هستند، اما هر پدیده‌ای می‌تواند نشانه‌ای از خداوند باشد و پیامی داشته باشد و مایه‌ی عبرت شود.
 به فرموده‌ی امام علی علیه السلام اگر انسان عبرت بگیرد به سوی راه درست کشیده می‌شود [6] همچنین فرمود: «هرکس عبرت گرفتن او بسیار باشد، لغزش او کم خواهد شد [7]».

 -----------------------------------------------------------------------

منابع:
 [1]. با استفاده از تفسیر نمونه، ج‏23، ص491
 [2]. الخصال، ج1، ص42
 [3]. نهج‌البلاغه، حکمت297
 [4]. وسائل الشیعة، ج1، ص334
 [5]. اصول کافی، ج‏3، ص70
 [6]. غرر‌الحکم، ص472
 [7]. همان

آیا قرآن توسل به غیر خدا را تجویز می کند 

توسل

پرسش

اهل سنت می گویند که در قران ایه ای نیست که اجازه دهد به غیر خداوند تمسک جوییم .
ایا ایه ای صریح در قران وجود دارد که چنین اجازه ای را بدهد ؟
اگر بله نظر اهل سنت درباره ان ایه چیست و ان را چگونه تفسیر می کنند ؟


پاسخ :

برای پاسخ به این سوال پرداختن به چند نکته لازم است :

نکته اول :
بسیاری از نکته ها و ظرایف دینی هستند که جزئیات آن در قرآن بیان نشده بلکه صرفاً بیان کلیات قرآنی می باشد و ذکر جزئیات آن به حضرت ختمی مرتبت واگذارشده است مانند جزییات عبادات از جمله نماز .

نکته دوم :
جواز توسل در قرآن بیان شده و ازجمله در این خصوص می شود به آیات متعددی متمسک شد برای نمونه جریان متوسل شدن فرزندان حضرت یعقوب به پدر برای قبول توبه فرزندان

(قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ )( گفتند اى پدر ما آمرزش خواه براى ما گناهان ما را که بودیم لغزشکاران (یوسف :97)

(قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ )( گفت بزودى آمرزش خواهم براى شما از پروردگار خود همانا او است آمرزنده مهربان (یوسف :98)
(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً )( و نفرستادیم پیمبرى را مگر تا اطاعت شود به اذن خدا و اگر اینان گاهى که به خود ستم روا مى‏داشتند مى‏آمدند نزد تو و آمرزش مى‏خواستند از خدا و آمرزش مى‏خواست براى ایشان پیمبر همانا مى‏یافتند خدا را بسى توبه‏پذیرنده مهربان (نسا ء:64)
در این آیات به زیبایی جواز توسل به حضرات معصومین علیهم السلام بیان شده چرا که در آیات اول شاهد هستیم که خداوند تبارک و تعالی داستان  متوسل شدن فرزندان حضرت یعقوب را به پدر را بیان می کند وهیچ گونه در خصوص فعل ایشان منع یا توبیخی انجام نمی دهد این در حالی بود که اگر کار فرزندان یعقوب شرک و یا نا مشروع  می بود می بایست از ناحیه خداوند این حکم بیان می شد تا مردم به گناه وارد نشوند .

نکته سوم :
نکته ی دیگری که در این آیات کریمه وجود دارد این است که بعض فرق اهل سنت شبهه کرده اند که فرزندان یعقوب در زمان حیات به ایشان متوسل شده اند و این ربطی به متوسل شده به اموات ندارد
جواب این سوال هم به این صورت می باشد که اولاً با این آیات جواز توسل داده خواهد شد چرا که اگر توسل به اولیاء الهی منع شرعی داشت فرقی میان احیاو اموات نبود و هر دو می بایست از ناحیه شارع (خداوند متعال )منع می شد،‌در حالی که منعی صورت نگرفته است .
در ثانی :
(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ )( و نپندارید آنان را که کشته شدند در راه خدا مردگان بلکه زندگانند نزد پروردگار خویش روزیمندان (آل عمران :169)
ما با آیات کلام الله مجید اثبات می کنیم   فرقی میان احیا و اموارت در توسل نیست چرا که اموات تنها از حیات مادی فارق شده اند و هم اکنون در حیات برزخی و روحی می باشند که خود بالاترین حیات ها به حساب می آید چرا که در این نوع از حیات حقایقی که برای انسان روشن می شود که برای انسانهای زنده و مادی میسر نیست در این خصوص حضرت آیه الله سبحانی کتابی به عنوان اصالت روح نوشته اند که به بهترین وجه به این موضوع پرداخته است نگارند این کتاب به قدر زیبا و روان و دلنشین به این مساله پرداخته که خواندن آن خالی از لطف نیست
ترمذی در کتابش که از صحاح سته است و نزد اهل سنت از اعتبار خاصی برخوردار است، از عثمان بن حنیف نقل می‌کند که مرد نابینایی نزد پیامبر(ص) آمد و از حضرت تقاضا کرد که از خداوند بخواهد بینایی‌اش را به او برگرداند. حضرت به او فرمودند: اگر بخواهی دعا می‌کنم، اما اگر صبر کنی برای تو بهتر است. گفت من می‌خواهم چشمان نابینایم شفا پیدا کند. حضرت فرمودند که برو وضو بگیر و داخل مسجد شو و این دعا را بخوان: اللهم انی اسئلک واتوجه الیک بنیک محمد نبی الرحمه؛ یعنی خدایا، از تو درخواست می‌کنم و به وسیله نبیت، به تو تقرب می‌جویم.» در ادامه دعا آمده است: یامحمد، انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی  هذه لتقضی لی اللهم فشفعه فیّ. یعنی «خدایا من که محمد را واسطه قرار داده‌ام برای شفای چشمم، شفاعت او را در حق من بپذیر.»[ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۲۲۹؛ الإمام احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۳۸.

نکته آخر :
در  این خصوص آیات  دیگری هم وجود دارد که به خاطر طولانی شودن از شرح و توضیح آن خوداری می کنیم وصرفاً جهت تبرک به ذکر آیه بسنده می کنم
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَه وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛)( «ای مؤمنان، تقوا پیشه کنید و به سوی خدا وسیله‌ای را بجویید و در راه او جهاد کنید. باشد که رستگار شوید.» (سوره یوسف، آیه ۹8.)
منبع: گروه رهپویان قرآن

بلاى شتابزدگى!

عجله و شتاب

عجله یکی از خصوصیات منفی انسان است که یکی از سرزنش های قرآن از انسان به خاطر این موضوع است عجله در کارها دلایل زیادی دارد که ابعاد مختلف زندگی را تحت الشعاع قرار میدهد به عنوان مثال : عشق آتشین به یک موضوع و افکار سطحى و محدود، و گاه سیطره هوى و هوس بر انسان خوشبینى بیش از حد به یک مطلب، عوامل عجله و شتابزدگى در کارها است، و از آنجا که بررسی هاى سطحى و مقدماتى غالبا براى پى بردن به حقیقت یک امر و سود و زیان آن کافى نیست ، معمولا عجله و دستپاچگى در انجام کارها، موجب ندامت و خسران و پشیمانى است .

تا آنجا که در قرآن آمده که گاهى عجله سبب مى شود، انسان به دنبال بدی ها برود به همان سرعت که به دنبال نیکی ها مى رود!

تلخکامى ها و شکست ها و مصائبى که دامان انسان را در طول تاریخ بر اثر عجله و شتابزدگى گرفته است ، بیش از آن است که قابل شمارش باشد، و خود ما در طول زندگى نمونه هاى آن را آزموده ایم ، و ثمرات تلخش را چشیده ایم!.

نمونه زنده اش را که شاهدش هستیم که چه کام هایی را به تلخی میکشاند و زندگی ها را می سوزاند؛ همین تصادفات رانندگی است که همگی شاهد آن بوده ایم و هستیم همه با عجله میروند گویی برای چشیدن مرگ سر و دست میشکنند این همه تلاش برای مردن عجیب نیست؟

یکى از علل مهم بى ایمانى عدم مطالعه کافى در امور (عجله) است قرآن کریم در این رابطه چنین میفرماید: «وَیَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً»(1) ؛ و آدمی به دعا شری را می طلبد چنان که گویی به دعا خیری را می جوید و آدمی تا بوده شتابزده بوده است.

(دعا) در اینجا معنى وسیعى دارد که هر گونه طلب و خواستن را شامل مى شود، اعم از اینکه با زبان بخواهد، و یا عملا براى بدست آوردن چیزى بپاخیزد و تلاش و کوشش کند.

تنها راه رسیدن به خیر و سعادت آنست که انسان در هر کار قدم مى گذارد با

نهایت دقت و هوشیارى و دور از هر گونه عجله و شتابزدگى تمام جوانب رابررسى کند و خود را در انتخاب راه از هر گونه پیشداورى و قضاوت هاى آمیخته با هوى و هوس بر کنار دارد، از خدا در این راه یارى بطلبد تا راه خیر و سعادت را بیابد.

در حقیقت عجول بودن انسان براى کسب منافع بیشتر و شتابزدگى او در تحصیل خیر و منفعت سبب مى شود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد، و چه بسیار که با این عجله، نتواند خیر واقعى خود را تشخیص دهد، بلکه هوى و هوس هاى سرکش چهره حقیقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شر برود. و در این حال همانگونه که انسان ، از خدا تقاضاى نیکى مى کند، بر اثر سوء تشخیص خود، بدی ها را از او تقاضا مى کند، و همانگونه که براى نیکى تلاش مى کند، به دنبال شر و بدى مى رود، و این بلاى بزرگى است براى نوع انسان ها و مانع عجیبى است در طریق سعادت .

چه بسیارند کسانى که بر اثر شتابزدگى خود را به پرتگاه هاى خطرناک افکنده اند به گمان این که به محل امن و امان مى روند، در بیراهه ها گام گذارده اند به تصور این که به سوى منزل سعادت پیش ‍ مى روند، در زشتی ها و بدبختی ها غوطه ور شده اند به پندار اینکه در مسیر افتخار راه مى روند و این نتیجه شوم عجله و شتابزدگى است و در این هنگام پشیمانی دیگر سودی ندارد.

چنانکه در حدیثى از حضرت امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: راه نجات و هلاک خود را درست بشناس مبادا از خدا چیزى بطلبى که نابودى تو در آن است ، در حالى که گمان مى برى ، نجات تو در آن است ، خداوند متعال مى گوید انسان دعاى شر مى کند آنگونه که دعاى خیر مى کند چرا که انسان ، عجول است.

بنابراین تنها راه رسیدن به خیر و سعادت آنست که انسان در هر کار قدم مى گذارد با نهایت دقت و هوشیارى و دور از هر گونه عجله و شتابزدگى تمام جوانب را بررسى کند و خود را در انتخاب راه از هر گونه پیشداورى و قضاوت هاى آمیخته با هوى و هوس بر کنار دارد، از خدا در این راه یارى بطلبد تا راه خیر و سعادت را بیابد و در پرتگاه و بیراهه گام ننهد.

                                                         ادامه مطلب را ببینید

شش قطعه ی زیبا از زیبا ترین پازل دنیا

قَالَ امامُ علیٌّ علیه السلام

«لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ

وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ

وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ[1]

اینک اسلام را چنان وصف نمایم که هیچکس پیش از من آن را وصف نکرده باشد: اسلام، تسلیم و سرسپردگى است، و تسلیم، یقین است، و یقین تصدیق است و تصدیق اعتراف است و اعتراف به جاى آوردن فرامین دین است و به جاى آوردن آن فرامین، عمل کردن است.»

حضرت علی (علیه السلام) در این حدیث نورانی شش مؤلفه ی اصلی را برای اسلام معرفی می فرمایند، به طوری که  این شش شاخصه، همانند حلقه های یک زنجیر به هم متصل می باشند. اگر کسی از این مؤلفه های به هم پیوسته بر خوردار نباشد، چه بسا در زمره ی مسلمانان واقعی قرار نداشته باشد.