به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه تر است، زیرا خدا به آنچه مى کنند آگاه است.»
سوره مبارکه نور – آیه۳۰
نگاه نکردن به نامحرم و حفظ چشم از گناه علاوه بر اینکه تاثیر زیادی بر بالا بردن شخصیت دارد و ارزش اجتماعی ما را بالا می برد فواید بیشمار دیگری نیز دارد :
…
اول ـ رهای قلب از حسرت. کسی که چشم خود را برای دیدن نامحرم آزاد می گذارد حسرتش بیشتر می گردد، آنچه را چشم به قلب انتقال می دهد مضر واقع می شود، چون چشم چیز هایی را می بیند که رسیدن به آن در مقدور شخص نیست، او نمی تواند صبر کند و این نهایت رنج است.
دوم ـ چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
سوم ـ نگاه داشتن چشم باعث صحت فراست و حواست انسان می گردد.
وقتی که قلب انسان با نور صحت و فراست منور گردید، همانند آیینه جلا دارد می گردد که در آن معلومات همانگونه ای که هست تجلی می کند.
چهارم ـ دروازه های علم و دانش برای این شخص باز می گردد، اسباب کسب علم و معرفت برایش به آسانی مهیا می گردند، این خود به سبب منور بودن قلب است، وقتی دل روشن می شود حقیقت اشیاء در آن دیده می شود و برایش به سرعت تمام، شناخت دست می دهد.
چشم پوشیدن از نامحرم قلب را نورانی و روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی و دیگر اعضای بدن نمایان می گردد، مثل این اینکه نگاه نداشتن چشم ظلمت و افسردگی در پی دارد.
این شناخت و معرفت از یکی به دیگری رسوب می کند. کسی هم که چشم خود را کنترل نکرد ، قلبش مکدر و تاریک می شود و دروازه های علم و معرفت به رویش بسته می شوند.
پنجم ـ این عمل به قلب قوت، ثبات و شجاعت می بخشد، خداوند متعال قدرت بصیرت را با قدرت حجت و استدلال همگام به او می بخشد.
امام حسن علیه السلام می فرماید : پیروان هوا و هوس کسانی هستند که؛ اگر قاطر ها آنها را پایمال کنند و زیر پای اسب ها شوند، باز هم سایه ی معصیت در دلهایشان است، خداوند از این ابا می ورزد که کسی را خوار و ذلیل کند مگر کسانی را که نا فرمانی او را می کنند.
ششم ـ این عمل یک خوشحالی روانی به قلب می دهد که از لذت نظر به نامحرم به مراتب خوبتر و زیباتر است، چون این شخص با دشمن خود یعنی شیطان قهر نموده، شهوت خود را لبیک نگفته و بر نفس خود غالب آمده است.
انسان وقتی به خاطر خدا از لذت های زود گذر چشم می پوشد و شهوت خود را مهار می کند ، خداوند در عوض برایش خوشی ها و لذت های کامل تری را نصیب می گرداند.
خرقه ی آتشین
کمیل بن زیاد نخعی نیمه شبی همراه حضرت علی علیه السلام از مسحد کوفه خارج
شدند در تاریکی شب از کوچه های کوفه عبور می کردند تا به خانه ای رسیدند از
آن خانه صدای تلاوت قرآن به گوش می رسید، معلوم بود مرد پارسایی از بستر
راحت برخاسته و باصدایی دانشین و پرشور قرآن می خواند آن چنان که گریه و
بغض گلویش را گرفته بود کمیل سخت تحت تأثیر آن صدا قرار گرفت
آن مرد این آیه را می خواند:
(أ مَّن هُوَ قانِتٌ اناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحذَرُ الاخِرَةَ وَ یَرجُوا رَحمَةَ رَبِّهِ قُل هَل یَستَوی الَذینَ یَعلَمُونَ وَ الَّذینَ لایَعلَمُونَ إنَّما یَتذَکَّرُ أُولُوا الألباب)
{آیا
کسانی که در زیورهای دنیا غرق هستند بهترند} یا آن کسی که در ساعات شب به
عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت
پروردگارش امیدوار است؟! بگو آیا کسانی که می دانند یکسان هستند؟! تنها
خردمندان متذکر می شوند.
وقتی کمیل این آیه را با آن صدای پرسوز می شنید، چنان دگرگون شد که با خود
گفت: ای کاش مویی بر بدن این قاری می شدم و صدای قرآن او را می شنیدم! حضرت
علی علیه السلام از دگرگونی حال کمیل به خاطر آن صدای پرسوز و گداز آکاه
شد و به او فرمود:
ای کمیل! صدای پراندوه این قاری تو را حیران و شگفت زده نکند؛ چرا که او از
دوزخیان است و بعد از مدتی راز این سخن را به تو خواهم گفت. این سخن مولا،
کمیل را از دو جهت شگفت زده کرد؛ یکی این که حضرت از دگرگونی درونی کمیل
خبر داد و دیگر این که او را از دوزخی بودن آن خواننده ی قرآن باخبر کرد.
مدتی گذشت تا این که جنگ نهروان پیش آمد.
در این جنگ کسانی که با قرآن سر و کار داشتند علی علیه السلام را کافر
خواندند و با او به جنگ برخاستند. کمیل چون سربازی جانباز همراه علی علیه
السلام بود و علی که شمشیرش از خون آن کوردلان مقدس مآب سیراب شده بود،
متوجه کمیل شد، ناگهان نوک شمشیرش را بر سر یکی از هلاک شدگان فرود آورد و
فرمود: ای کمیل! آن کسی که در آن نیمه شب قرآن را با آن سوز و گداز می
خواند همین شخص است. کمیل سخت تکان خورد و به اشتباه خویش پی برد و دانست
که نباید ظاهر افراد او را گول بزند. او در حالی که بسیار ناراحت بود، خود
را روی قدم های بارک حضرت انداخت و از خدا طلب آمرزش کرد .
نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد
ای بسا خـــرقه که مســـتوجب آتش باشد .
در شأن و منزلت بسم الله همین بس که به فرموده امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب سلام الله علیه، اسرار کلام خداوند در قرآن است و اسرار قرآن در سوره فاتحه و اسرار فاتحه در "بسم الله الرحمن الرحیم" نهفته است.
سوال: از نگاه قرآن کریم، تا چه زمانی امید، به هدایت انسان وجود دارد؛ به عبارت دیگر تا کدام مرحله می توان به هدایت شدن کسی امیدوار بود؟
سه شاخصهی اخلاقی مؤمنین واقعی
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی إِثْمٍ وَ لَا بَاطِلٍ وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَ الَّذِی إِذَا قَدَرَ لَمْ تُخْرِجْهُ قُدْرَتُهُ إِلَى التَّعَدِّی إِلَى مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍ.[۱]
امام باقر علیه السّلام فرمود: همانا مؤمن کسى است که چون راضى و خرسند باشد، رضایتش او را به گناه و باطلى وارد نکند و چون ناراضى شود از سخن حق خارجش نکند، و کسى است که چون قدرت یابد، قدرتش او را به آنچه حق ندارد نکشاند.»
در این نوشتار سعی داریم با استفاده از یکی از روایات ارزشمند امام محمدباقر علیه السلام به سه مؤلفه ارزشمند انسانهای مؤمن اشاره کنیم هدف از شرح این حدیث ارزشمند در واقع واقف شدن و معرفت پیدا کردن به شاخصههای ارزشمند مؤمنین واقعی میباشد.
از مدینه تا خراسان شتربان امام بود.
مردی از روستاهای اصفهان. سنی مذهب. به خراسان که رسیدند امام کرایه شان را داد.
رو کرد به امام و عرضه داشت :
"پسرپیامبر ! دست خطی بدهید برا ی تبرک با خودم ببرم اصفهان ."
امام برایش نوشتند:
"دوست آل محمد باش ،هر چند خطاکار باشی.
دوستان و شیعیان ما را دوست بدار هر چند آنها هم خطا کار باشند."
از
جمله علائمی که درباره آخرالزمان در روایات به ما رسیده است، شباهت زنان
به مردان و شباهت مردان به زنان است، که امیرالمومنین(علیه السلام) در
روایتی مفصل به این مطلب اشاره کرده اند.[۱] یکی از موارد شباهت زنان به
مردان، شبیه کردن مدل موی زنان به مردان است، که در در روایات درباره نهی
از این شباهت، توصیه هایی وارد شده که به ذکر نمونه ای بسنده می کنم. امام
باقر (علیه السلام) می فرماید: جایز نیست برای زن که شبیه به مردان شود،
زیرا رسول الله زنانی که خود را شبیه به مرد و مردانی را که خود را شبیه به
زن می کنند را لعن کرده است.[۲]
همانطور که در مطلب قبل درباره شباهت مردان به زنان اشاره کردم، حال اگر این مورد درباره زنان بوجود آید، با توجه به روایات موجود، این شباهت چه حکمی دارد.
طبق
نظر حضرت آیت الله خامنه ای، اگر این کوتاه کردن موی زنان و پوشین لباس
مردها، به قصد شباهت به مردان باشد جایز نیست و بدون قصد شباهت به مردان
اشکال ندارد.[۳]
---------------------------------------------------
پی نوشت:
۱- شیخ حر عاملی، جهاد النفس وسائل الشیعة / ترجمه صحت، ص: ۲۳۶ و مهدى موعود ( ترجمه جلد ۵۱ بحار الأنوار)، متن، ص: ۹۶۳
«ابن
عباس گوید: پیغمبر خدا (ص) در آخرین حج خود فرمود: ...و مردان به زنان
شباهت پیدا کنند و زنان به مردان شبیه شوند، زنان بر مرکبها سوار شوند، پس
لعنت خدا بر این گروه از امت من باد، ...».
۲- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل- ج۳، ص: ۲۴۶- محمد تقی نوری «الصَّدُوقُ فِی الْخِصَالِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ السُّکَّرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا الْبَصْرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ ع یَقُولُ: لَا یَجُوزُ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَعَنَ الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ لَعَنَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَال»
۳-برگرفته از سایت آیت الله خامنه ای/استفتاات جدید/احکام پوشش/مسائل متفرقه