نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۷۴ مطلب با موضوع «گفتار دینی :: مقالات و گفتارها» ثبت شده است

منبع : سایت تبیان
امام زمان

امام زمان(عج) در دعای «اللهم ارزقنا توفیق الطاعه » (1) برای قشر های مختلف، دعاهایی فرموده که در واقع انتظارات و توقعات آن حضرت را نشان می دهد. این دعا را می توان به دو قسمت تقسیم کرد:

در بخش نخست، برای همگان و عموم مردم درخواست هایی از خداوند کرده و در قسمت دوم برای هر یک از قشر های جامعه به طور جداگانه دعا شده است.

در قسمت دوم، آن حضرت در واقع توقع و نگرانی خود را از هر قشر نیز بیان فرموده است. مقصود ما در این مقاله، همین قسمت است که به بخشی از آنها اشاره می کنیم:

1. علما

«و تفضل علی علمائنا بالزهد و النصیحه ؛ پروردگارا! به علمای ما، زهد و خیرخواهی برای جامعه عنایت فرما«.

امام در این قسمت، از ثروت اندوزی و ترک نصیحت دانشمندان، اعلام نگرانی می کند.

در روایات به این دو محور اشاراتی شده و این دو ویژگی را ملاک برای عالمان بیان کرده اند. از امام صادق(علیه السلام) نقل است: اگر دیدید عالم علاقمند به دنیاست، او را متهم سازید؛ زیرا هر عاشقی به گرد معشوق خود می چرخد. خداوند به داود(علیه السلام) وحی کرد: »بین من و خودت عالمی را که فریفته دنیا شده واسطه قرار مده که تو را از محبت من باز می دارد. اینان، راهزنان بندگان من هستند. کمترین عقوبت من برای آنها، این است که حلاوت و شیرینی عبادتم را از آنها می گیرم».(2)

این نکته را اضافه می کنیم که قرآن وقتی ویژگی علمای اهل کتاب را بر می شمرد، به همین دنیاطلبی و کتمان کردن حقایق به وسیله آنان اشاره می فرماید.

2.علم آموزان

«و علی المتعلمین بالجهد و الرغبه ؛ پروردگارا! به علم آموزان توفیق تلاش و تمایل به تحصیل علم عنایت فرما«.

دعا و توقع امام زمان(عج) از همه دانش پژوهان وعلم آموزان آن است که در طلب علم، رغبت و تمایل نشان دهند و از هر گونه تنبلی و کسالت دوری کنند.

امام صادق(علیه السلام) آن گاه که جنود (لشکر) عقل و جهل را بر می شمرد، نشاط و شادابی را لشکر عقل و کسالت را لشکر جهل برمی شمرد،(3) و به همین جهت در دعایی از کسالت و ناتوانی به خدا پناه می برد: «اللهم نی أعوذبک من الکسل والهرم».(4)

درباره طبیعت پاک جوانان همین بس که امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «علیک بالاحداث فنهم أسرع لی کل خیر؛( جوان ها را دریابید؛ چرا که سرعت آنان به طرف خوبی و خیر از دیگران بیشتر است»

در کتاب های روایی هم باب مستقلی با عنوان «باب کراهه الکسل» ذکر شده و روایاتی در مذمت کسالت و تنبلی آورده اند.

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید: پدرم خطاب به بعضی از فرزندانش چنین فرمود: «ایاک و الکسل و الضجر فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا و الآخره ؛(5) از بی حوصلگی و کسالت به دورباش که این دو، مانع بهره مندی از دنیا و آخرت خواهند بود».

3. جوانان

«و علی الشباب بالنابه و التوبه ؛ پروردگارا! به جوانان ما توفیق بازگشت (به فرمانت) و توبه، عنایت فرما».


ادامه مطلب را ببینید

 

«آیا در زمان حضرت فاطمه(علیها السلام)هم چادر بوده است؟»

در پاسخ باید بگویم که آرى، در زمان حضرت فاطمه(علیها السلام)هم چادر وجود داشته که در زبان عربى به آن «جلباب» مى گفته اند. افزون بر چادر، زنان عرب لباس هاى بلند و گشادى هم داشته اند و در کنار آن، روسرى هاى بلندى نیز بر سر مى نهاده اند.

البتّه پوشیدن چادر واجب نیست; ولى نسبت به دیگر انواع حجاب، بهتر است. همین قدر که زنى غیر از کف دست و گردى صورت، بقیه بدن و حجم اندام خود را بپوشاند، به وظیفه دینى اش عمل کرده است. ولى روشن است که لباس زن، هر چه از متانت بیش ترى برخوردار باشد، مناسب تر است.




منبع:سایت کلوب بنقل از :

پاسخگوئی به نامه های انتشار یافته توسط مرکز فرهنگ و معارف قرآن وابسته به دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم

پرسش :  چرا  برای اثبات جواز توسل به غیر خدا ، همیشه به حضرت یعقوب مثال زده می شود ؟ در حالی که توسل به شخص زنده اشکال ندارد ، آنچه جای بحث است ، توسل کردن به افرادی است که  الان مرده اند ، پس اگر می شود برای جواز توسل به مردگان ، آیه ایی ا زقرآن را بیان کنید؟ 

پاسخ :  در آیه 64 سوره مبارکه نساء ، می فرماید: (... لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا) (... اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى ‏کردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مى‏ گذاردند)، به نزد تو مى ‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى ‏کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى ‏کرد خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏ یافتند).
در این آیه شریفه می فرماید: مردم به نزد رسول خدا بروند تا حضرت برای آنها طلب بخشش کند ، و اینجا نفرموده که فقط در صورت زنده بودن رسول خدا به نزد او بروند ، بلکه این آیه عمومیت دارد و هم شامل حیات ایشان و هم بعد از مرگ ظاهری حضرت می شود.

 اگر شما می گویید : توسل به افراد زنده جایز است ، سوال من از شما این است که آیا انبیاء وائمه معصومین علیهم السلام ، مرده اند یا زنده ؟
که فریقین در مورد زنده بودن انبیاء ، شک ندارند ،  از باب مثال جناب آلوسی که از علمای سرشناس اهل سنت است ، دررابطه با حیات انبیاء می فرماید: 
(أما حیاة الأنبیاء علیهم الصلاة والسلام الحیاة البرزخیة التی هی فوق حیاة الشهداء الذین قال الله تعالی فیهم بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ فأمر ثابت بالأحادیث الصحیحة)
حیات انبیا علیهم السلام حیاتی برزخی وبرتر از حیات شهداست که خداوند متعال در مورد ایشان فرموده است که ایشان زنده اند نزد پرورگارشان روزی داده می شوند . پس این امر مطلبی ثابت شده با روایات صحیح است. (الآیات البینات فی عدم سماع الأموات ج1/ص39 )

اما در مورد زنده بودن اهلبیت عصمت علیهم السلام ، باید عرض کنم که ائمه ما نیز همگی شهید هستند و بر اساس آیه 169 سوره آل عمران ولاتَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أموَاتَا بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ:کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه ایشان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده می شوند)
بنابراین توسل ما هم به انسانهایی است که در حقیقت زنده اند .

منبع : شبکه قرآن

غیرت و حمیت صفتی است که در مرتبه بسیار بالا قرار دارد؛ انسان غیور مورد علاقه و محبت پروردگار است زیرا که در برابر فحشاء و بی بندباری زن و فرزند و جامعه بی تفاوت نمی باشد. غیرت یکی از صفات و ویژگی‌های طبیعی انسان است. هر کس به صورت غریزی و فطری از آن برخوردار است.

غیرت عبارت است از تنفر طبیعی انسان از مشارکت دیگران در چیزی که محبوب او است.(1) وجود این صفت باعث آن می‌شود که آدمی از آنچه که دوست می‌دارد و یا وظیفه محافظت از آن بدو سپرده شده است، نگاهبانی نماید.

غیرت

قال علی علیه السلام : غَیْرَةُ الْمَرْأَةِ کُفْرٌ وَغْیْرَةُ الرَّجُلِ إیمَانٌ.(2) غیرت زن کفر است، و غیرت مرد ایمان.

شاید در نگاه اول، نتوان دریافت که مراد آن حضرت از بیان این کلمات چه بوده و تصور نمود که چنین کلامی، نشانگر دیدگاه تبعیض آمیز اسلام و پیشوایان دینی نسبت به زنان می باشد، اما با کمی دقت، چنین تصوری از بین خواهد رفت.

با بررسی سخن عرب زبانان، به این نکته پی خواهیم برد که آنان واژه "غیرت" را در مواردی به کار می گیرند که حساسیت و عکس العمل شدیدی نسبت به موضوعی پدید آید.ضمناً باید توجه کرد که ایمان و کفر به دو مرحله اعتقادی و عملی تقسیم می شود ، ممکن است فردی به لحاظ اعتقادی ، مطلبی را پذیرفته باشد اما به جهت عملی به لوازم آن پایبند نباشد لذا در اینجا دچار کفر عملی خواهد شد که این کفر به معنی کفر اعتقادی نیست اما انسان مومن و مسلمان ملزم است که میان اعتقاد و عمل، ملازمه ایجاد کند. منظور از «کفر» در روایاتی مانند این حدیث «غیرت زن کفر است» کفر عملی می باشد.

در روایات اسلامی آمده است که خدای تعالی دارای صفت غیرت است . انسان‌های غیور را دوست دارد. به دلیل وجود همین صفت بود که کارهای زشت را حرام نموده است.«قال الصادق(علیه السلام): ان الله غیور یحب کل غیور و من غیرته حرم الفواحش ظاهرها و باطنها».(3)

قال علی علیه السلام :"وَإِیَّاکَ وَالتَّغایُرَفِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَةٍ، فَإِنَّ ذلِکَ یَدْعُوالصَّحِیحَةَ إِلَى السَّقَمِ، وَالْبَرِیئَةَ إِلَى الرِّیَبِ"(4) بر حذر باش از اینکه در غیر جائیکه باید غیرت به‏خرج داد اظهار غیرت کنى،(که نشانه سوء ظن تو نسبت‏به او باشد)زیرا اظهار بى اعتمادى و سوء ظن،زنان را به ناپاکى،و بی گناهان را به آلودگى‏ سوق مى ‏دهد.

غیرت صفتی است که مردها لازم است تحصیل کنند تا نسل ها حفظ شود. اما زنان بالفطره به حفظ نسل علاقه دارند. احتیاج به پاسبانی به نام غیرت ندارند. امام علی (علیه السلام) نه غیرت صحیح بانوان را مورد انتقاد قرار داده و نه بر غیرت نادرست مردان، مهر تأیید می نهد
امام علی (علیه السلام) در این سخنان، به نکته روان شناسی مهمی اشاره کرده و حساسیت های بی مورد برخی مردان را که به بهانه غیرت ورزی، همسران خود را از هرگونه فعالیت اجتماعی باز می دارند، مورد انتقاد قرار داده است.

وقال علی علیه السلام : " قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَصِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَشَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ،عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیْرَتِهِ"(5) اندازه هر کس به اندازه همت او است.و صداقت هر کس به اندازه‏شخصیت او است.و شجاعت هر کس به اندازه زهد و بى‏اعتنائى او(بارزشهاى‏مادى)است.و عفت هر کس به اندازه غیرت او است.

غیرت دینی خود نعمت ارزشمندی است که نصیب همه کس نشود، بسیاری از اشخاص هستند که اگر به ناموس و مقدسات مذهبشان هتاکی شود کوچکترین عکس العملی از خود نشان نمی دهند و مانند مردگان بی حرکت و بدون احساس از کنار آن می گذرند.

انواع غیرت

غیرت بر دو قسم است:
1-غیرت در مورد دین و دینداری؛ 2- غیرت نسبت به ناموس.
غیرت درباره دینداری این است که انسان در برابر اهانت به دین و یا عمل نشدن به دستورهای دین دلسوزی کند. نسبت به آن بی اعتنا نباشد. برای حفظ ارزش‌های اسلامی و رشد و گسترش آن در جامعه بشری کوشش نماید. امر به معروف و نهی از منکر را که از وظایف مهم اسلامی است،‌ ترک نکند.در تاریخ گذشته خاصه در زندگانی شیعیان و دوستداران مکتب اهل بیت علیهم السلام غیرت دینی را به خوبی می توان مشاهده کرد که اکثراً به جرم غیرت نسبت به معتقدات و مقدسات خود در حبس ها و شکنجه ها به سر می بردند و یاسر به دار می شدند.
غیرت در مورد ناموس به این است که بر محافظت زن و دختر و خواهران خود بکوشد؛ از بیرون رفتن بی جهت آنان جلوگیری کند؛ از مناظر شهوت آلود منع کند؛ از پوشیدن لباس نازک و تن نما آنان را بر حذر دارد؛ آنان را از گفتگو با نامحرمان منع کند. همواره سفارش به تقوا و حفظ حجاب نماید، تا آبروی خانوادگی و اجتماعی ‌آنان محفوظ بماند.

کلام آخر:
غیرت صفتی است که مردها لازم است تحصیل کنند تا نسل ها حفظ شود. اما زنان بالفطره به حفظ نسل علاقه دارند. احتیاج به پاسبانی به نام غیرت ندارند. امام علی (علیه السلام) نه غیرت صحیح بانوان را مورد انتقاد قرار داده و نه بر غیرت نادرست مردان، مهر تأیید می نهد.

 

پی نوشت ها:
1-مجمع البحرین، ج3، ص346.
2-نهج البلاغه ،حکمت 124
3- میزان الحکمه ح15263.
4-نهج البلاغه،نامه 31
5-همان،حکمت 47

 

مخلص قهر نمی‌کند. مخلص باختن ندارد. مخلص عقده‌ای نمی‌شود. مخلص راضی است. مخلص تسلیم است. «صِبْغَةَ اللَّه‏» رنگ خدایی کردن. مخلص همه چیزها را خوب می‌بیند. دل به خدا بسته، می‌گوید: لابد خدا اینطور می‌خواهد. تسلیم خداست.هرچه باشد راضی‌ام. گیر نمی‌دهد. مخلص گیر خودش نیست.
او باید به من سلام کند. چه خبر است؟ پیغمبر به بچه‌ها سلام می‌کرد. این کیه که حالا باید به شما سلام کند؟ گیر کرده، می‌گوید: چون او باید سلام کند، پس حالا که سلام نکرده پس اهانت کرده، من هم به او محل نمی‌گذارم، حرف هم بزند جوابش را نمی‌دهم.





***********************************************

«وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة» (بقره/138)، «صبغ» با (ص) و (غ) یعنی رنگرزی. صباغ یعنی رنگرز. رنگ خدا، رنگ الهی، «صِبْغَةَ اللَّه‏» (بقره/138) یعنی رنگ‌آمیزی الهی. اگر کسی نیتش خوب باشد، اصلاً شکست ندارد. شما نیتت این است که صله رحم بروی. می‌روی در خانه‌ی عمه، عمو، خاله، دایی، خواهر، برادر، بستگان. در را می‌زنی و می‌بینی که ایشان نیستند. کاش نیامده بودیم. وقت ما تلف شد. آن اجری که با ملاقات عمه و خاله داشتی، آن اجر را به شما می‌دهند. آدم خوش نیت سوخت ندارد.

**************


********


آفرینش جن,جن

 

 منبع : سایت بیتوته


از دیرباز ذهن بشر به وجود پدیده‌ای به نام «جن» آشنا بوده است. در قرآن کریم و روایات معصومان – (ع) – به آفرینش جن تصریح  شده است. فیلسوفان و متکلمان اسلامی نیز درباره‌ی این آفریده‌ی الهی به بحث و گفتگو پرداخته‌اند؛ اکثریت آن‌ها جن را موجودی آتشین که به هر شکل ممکن می‌تواند در آید معرفی کرده‌اند، اما در این میان فیلسوفانی همچون ملاصدرا (ره) با نگاه دیگری به مسأله نگریسته، دست به تأویل برده است. از نظر ایشان حقیقت «جن» با آنچه در ذهن ما است تفاوت دارد. از برآیند مطالبی که در مورد «جن» گفته شده می‌توان دریافت که جن نیز همانند انسان دارای نفس ناطقه است و از اینرو در زمره‌ی نفوس که خود یکی از اقسام جوهر است قرار می‌گیرد.

 

دیباچه

جن یا پری از جمله مواردی است که در قرآن کریم به آفرینش آن تصریح شده است (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ - الرحمن، 15) . جن پیش از انسان آفریده شده وَ الجَْانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ - حجر، 27 و خداوند در آفرینش آن هدفمند بوده است (وَ مَا خَلَقْتُ الجِْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ - ذاریات، 56 ) . جنیان همانند انسان، مکلّف به تکالیف دینی‌اند و در روز قیامت از اعمال آن‌ها سؤال می‌شود (یَامَعْشرََ الجِْن وَ الْانسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ ءَایَاتیِ- انعام، 130 ) و چنانچه از دستورات الهی سرپیچی کنند به عذاب دوزخ گرفتار شده، وارد جهنم می‌شوند (قَالَ ادْخُلُواْ فیِ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّنَ الْجِن وَ الْانسِ فیِ النَّارِ - اعراف، 38 ) .این‌ها همه آیاتی است که به آفرینش جن تصریح کرده و از اینرو جای هیچ شک و شبهه‌ای درباره‌ی اصل آفرینش این پدیده‌ی الهی باقی نگذاشته است. آنچه جای بحث و گفتگو هنوز در مورد آن باز است چیستی این پدیده و چگونگی زندگی آن است. ما در این مقاله پس از بررسی واژه جن، به اثبات آن از نظر قرآن و روایات پرداخته، ماهیت و جایگاه وجودی آن را در نظام هستی مشخص می‌کنیم. از دیرباز وجود پدیده‌ای به نام جن در میان بشر پذیرفته شده است و آدمیان گاه از وجود موجوداتی سخن به میان می‌آوردند که غیبی و نامحسوس‌اند و چه بسا برای آزار و اذیت انسان‌ها به شیطنت می‌پردازند. داستان‌های فراوانی از دیده شدن آن‌ها و رویارویی آن‌ها با انسان گفته شده است که هم پذیرش آن‌ها بدون سند و مدرک دور از خرد است و هم ردّ آن‌ها بدون دلیل علمی کار درستی نیست؛ از این رو در رویارویی با این همه داستان و روایت بهتر است از هرگونه قضاوتی در مورد آن‌ها خودداری کنیم و به دامان قرآن و پیشوایان دینی چنگ بزنیم. این کار به ما کمک می‌کند تا با بهره‌مندی از زلال معرفت آن‌ها اذهان خویش را به نور هدایت روشن کرده، از سپردن زمام دل خویش به داستان‌ها و افسانه‌هایی که تشخیص درستی یا نادرستی آن‌ها از توان ما خارج است خودداری کنیم. در میان این همه داستان و افسانه تنها منبعی که به ما کمک می‌کند تا با اطمینان کامل در مورد این پدیده به تحقیق و جستجو بپردازیم قرآن – کلام خدا – و پیرو آن کلام برگزیدگان او است زیرا هر دو دسته از داستان سرایی و افسانه سازی به دور بوده‌اند.

 

بررسی واژه‌ی «جن»

 

جن کلمه‌ای است عربی از ماده (ج ن ن) که به معادل فارسی آن پری گفته می‌شود (1) . این واژه اسم جمع است به معنای موجود نامرئی، چه نیک و چه بد (2) .جن نوعی از انواع عالم است که آن را به این خاطر جن گویند که از چشم‌ها پوشیده است. آن‌ها خود را از انسان‌ها مخفی می‌کنند و به همین خاطر دیده نمی‌شوند (3) .از نظر راغب اصفهانی، اصل جن مخفی بودن شیء از حواس است و به همین خاطر قلب را «جنان» می‌گویند زیرا از حواس مخفی است. جن بنا بر یک وجه، به انواع روحانی غیر از انسان گفته می‌شود که از حواس ما پوشیده هستند. گفته می‌شود که بنا بر این وجه ملائکه و شیاطین داخل در جن هستند پس همه‌ی ملائکه جن هستند ولی هر جنی ملک نیست [عموم و خصوص مطلق]. گفته شده است که اشیاء روحانی بر سه دسته‌اند: 1- اخیار که همان ملائکه هستند. 2- اشرار که همان شیاطین هستند. 3- اوساط که هم خوب دارند و هم بد، و این دسته همان جن هستند (4). بنابراین از مجموع کتاب‌های لغت چنین برداشت می‌شود که واژه‌ی جن از ریشه‌ی (ج ن ن) به معنای ستر و پوشانیدن گرفته شده است. عرب در جاهای دیگری نیز از اصل این واژه بهره برده است؛ به عنوان مثال جنین را از آن جهت که در زیر پرده‌ی شکم پنهان است جنین می‌نامند، و به بستانی که دارای درختان فراوان است و زمین آن وسیله‌ی درختان پوشیده می‌شود جنّت گفته می‌شود (5) .

ادامه مطلب را ببینید


اسرار تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام)

 

اسرار تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام)

 

 

نجات از شقاوت

تسبیحات حضرت زهرا(علیهاالسلام) از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ریزى مى‏کنند، مسئله‏ى رسیدن به سعادت و گریز از شقاوت است.

 

منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد؛ راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از این که راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى‏دهد و راه هدایت مى‏پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پیش مى‏گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله‏اى است که همه‏ى آنان که به خود آمده‏اند، از آن مى‏ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏برند.

 

لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و رسیدن به سعادت مى‏نمایند. مداومت بر تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است.

 

از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماییم. امام صادق(علیه‏السلام) در این رابطه مى‏فرماید: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمه علیهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى»(1)؛ اى ابا هارون! ما بچه‏هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است.


امام صادق(علیه‏السلام) در این رابطه مى‏فرماید: اى ابا هارون! ما بچه‏هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏کنیم به تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نیز امر مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‎ای که بر آن مداومت نموده است.

 

و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏شود که شایسته است والدین محترم، تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.

 

ادامه مطلب را ببینــــــــــید


منبع : گلـــــباران

14 نمونه تفریح سالم در اسلام


http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/11/9/267234_456.jpg

تفریح و خوشحالی و شادابی، یکی از نیازهای اساسی انسان در زندگی روزمره است؛ همچنان که بدن انسان نیاز به مواد غذایی سالم دارد، روح و روان آدمی نیز این نیاز را دارد. در فرهنگ غنی اسلام که برگرفته از دو سرچشمه نورانی کتاب (قرآن) و اهل بیت (ع) است (1)، هر چند به طور صریح واژه «تفریحات سالم» نیامده ولی با دقت و بررسی آیات، روایات و دستور‌های اسلام در می‌یابیم که مجموعه دین برای زندگی با کرامت انسان (2) تدوین شده و کرامت انسان در گرو برخورداری از روح سالم و جسم سالم است.

شادی به صورت مطلق، خوب یا بد نیست؛ ‌بلکه در مورد خوب یا بد بودن شادی باید بر اساس ملاک‌های معین اخلاقی داوری و حکم نمود. بر این اساس، شادی به دو نوع پسندیده و کاذب تقسیم می‌شود.


شادی پسندیده

در بسیاری از موارد؛ اسلام درباره موضوعات مختلف نظر مطلق و قطعی صادر نکرده و تنها توضیحاتی پیرامون چگونگی و کیفیت آنها داده است. احساسات نیز به دلیل ماهیت متغیر خود جزو این دسته از موضوعات به حساب می‌آید. متغیر به این معنا است که ممکن است عاملی در فردی تنها باعث خوشحالی و لبخند شود اما در دیگری از حد اعتدال خارج شده به حرکات غیر معقول بینجامد که هر کس باید این‌گونه موارد را در خود شناسایی کرده و از آنها اجتناب کند.



شادی، در مجموع اگر کنترل شده در حد اعتدال منطقی و همراه با یاد خدا و سپاس باشد از نظر اسلام پسندیده است و آیات و روایات مختلف نوع پسندیده شادی را توصیه می‌کنند. اسلام دین مرزهاست؛ میان حق و باطل مرز باریکی است که تشخیص آن برای عقول ناقص ما دشوار و در برخی موارد ناممکن است پس اگر علم و آگاهی دینی را در امور خود دخیل کنیم رفتارها و اعمال ما نیز از حد اعتدال و مطلوب خارج نخواهد شد.


شادی کاذب

شادی‌هایی که همراه با نافرمانی خدا، آزار و اذیت دیگران، لهو و کارهای بیهوده و خطر آفرین هستند در زمره شادی‌های کاذب و ناپسند قرار می‌گیرند. اصولا شادی‌های کاذب، آنی، زودگذر و با نتایج ناخوشایند همراه هستند.

امیرمؤمنان، وضعیت غفلت زدگان دنیا را که به شادی‌های تخدیری روی آورده و به آن دل خوش کرده‌اند، ‌چنین توصیف می‌کنند: «چه بسیار تن‌های عزیز و خوش آب و رنگی که به کام زمین فرو رفته‌اند، حال آنکه در دنیا با ناز و نعمت تغذیه می‌شده‌اند و در دامن آبرو و شرف پرورش می‌یافته‌اند، ‌لحظه‌های اندوه‌گنانه‌شان را با تفریح درمان می‌کردند و هرگاه به مصیبتی دچار می‌آمدند به بی تفاوتی پناه می‌بردند تا مبادا لحظه خرمی زندگی و بازی پوچ و سرگرمی‌شان را از دست بدهند. آری، ‌درست در همان گرماگرم عیش و نوش و در فضای آن زندگی غفلت آلود که دنیا و عاشق ناز پرورده‌اش به هم لبخند می‌زنند ‌ناگهان روزگار با خار جان گزایش او را می‌گزد و در گردش روزان و شبان نیروهایش را در هم می‌شکند و هیولای مرگ از نزدیک بر او خیره می‌شود».

قرآن ‌ضمن ‌بیان ‌عذاب‌های ‌دوزخیان می‌‌فرماید: ذلکم بما کنتم تفرحون فی الأرض بغیر الحق و بما کنتم تمرحون (3)؛ این‌ به ‌خاطر آن‌ است‌ که ‌به ‌ناحق ‌در زمین ‌شادی‌ می‌کردید و از روی ‌غرور و مستی ‌به ‌خوشحالی ‌می‌پرداختید. جالب ‌این ‌که ‌در آخر آیه ‌می‌فرماید: «بما کنتم‌ تمرحون»؛ که ‌به ‌معنای ‌شادی ‌به ‌خاطر مطالب ‌بی‌اساس ‌یا شدت ‌فرح‌ آمده ‌است ‌و شدت فرح‌ معمولاً از گناه ‌و فساد سر در می‌آورد. بعضی‌ از شادی‌ها به ‌جهت ‌همراه‌ بودن ‌با فساد و گناه، سرانجام‌ به‌ ذلت‌ و رسوایی ‌شخص ‌می‌انجامد.


جایگاه شادی در اسلام

نوع نگاه و طرز تلقی امروزی ما انسان‌ها از شادی به گونه‌ای است که آن را نوعی تخدیر کننده برای رهایی و فراموش کردن فشارها و استرس روزانه می‌دانیم، ولی از نظر اسلام این‌چنین نیست و شادی قلب تپنده زندگی می‌باشد.




امام رضا (ع) می‌فرمایند: «اوقات روز شما 4 بخش باشد؛ بخشی برای تامین معاش، بخشی برای عبادت، بخشی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می‌سازند، بخشی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از مسرت و شادی ساعات تفریح نیرو بگیرید و از این نیرو برای انجام وظائف استفاده کنید (4).

از این حدیث می‌توان به جایگاه شادی در اسلام و تاثیر مثبت و مفید آن بر سایر جنبه‌های زندگی پی برد. برخلاف نظر عده‌ای که اسلام را دین غم و اندوه می‌دانند اسلام دین سر زندگی و نشاط است و این نشاط در پیروان راستین این دین کاملا مشهود و هویدا است.


ادامــــــه مطــــــلب را ببیـــــــــــــــــنید



احکام و آداب عقیقه

در دین مبین اسلام تولد فرزند دارای احکامی است که بعضی واجب و برخی مستحب می باشد. عمل به این احکام در زمینه سازی برای سلامت و تربیت معنوی فرزند نقش بسزایی دارد. موارد ذیل، بعضی از این احکام مستحب است

سید جعفر موسوی

در دین مبین اسلام تولد فرزند دارای احکامی است که بعضی واجب و برخی مستحب می باشد. عمل به این احکام در زمینه سازی برای سلامت و تربیت معنوی فرزند نقش بسزایی دارد. موارد ذیل، بعضی از این احکام مستحب است:
مستحب است کودک را پس از تولد در صورتی که ضرری متوجه او نشود، بشویند و نیز در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند و کام او را با آب فرات و تربت سید الشهداءعلیه السلام بردارند و برای او نام نیک انتخاب کنند که این از حقوق فرزند بر پدر می باشد، و بهترین اسمها اسمی است که متضمّن معنای عبودیت برای خداوند تعالی باشد، مثل: عبدالله، عبدالرحمن، عبدالرحیم و... و پس از آن اسماء انبیاء و ائمه علیهم السلام و از همه اسمها بهتر «محمد » است. (1)
[و برای دختر نیز مستحب است نامی مناسب و دارای معنای خوب، مثل: فاطمه، زهراء، زینب، خدیجه و... انتخاب کنند.] و از دیگر مستحبّات آن است که پس از ولادت طفل، ولیمه بدهند. (2)
یکی از مستحبات مؤکّد آن است که برای طفل عقیقه کنند. (3) کسانی که قدرت مالی ندارند، هر گاه توانستند آن را انجام دهند و اگر هیچ گاه نتوانستند عقیقه کنند، اشکالی ندارد. (4) و در استحباب عقیقه فرقی بین فرزند پسر و دختر و نوزاد اول و دوم و غیره نیست. (5)
در ارزش و اهمیت این عمل مستحب، همین بس که از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «کُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِعَقِیقَتِهِ؛ (6) هر مولودی در گرو عقیقه خود است.» به عبارت دیگر، اگر عقیقه نکند، در معرض انواع بلاهاست. (7)
اما باید دانست که در عقیقه اموری است که توجه به آنها لازم می باشد؛ یا مراعات آنها اولی و مستحب است و یا اصل عقیقه بدون آنها محقق نمی شود، و آنها عبارت اند از:
1. عقیقه حتماً باید یکی از انعام ثلاثة باشد؛ یعنی یا از جنس گوسفند باشد که البته بز نیز در این باب با گوسفند یک جنس حساب می شود. و یا از جنس گاو باشد و یا از جنس شتر. (8)

مکروه است والدین کودک و نیز کسانی که نان خور آنها حساب می شوند، از عقیقه مصرف کنند و این کراهت در مورد مادر شدیدتر است

2. مستحب است برای مولود پسر حیوانی نر و برای نوزاد دختر حیوان ماده عقیقه شود. (9) 

3. مستحب است عقیقه در هفتمین روز ولادت باشد؛ ولی اگر با عذر یا بدون عذر از روز هفتم تأخیر افتاد، استحباب آن ساقط نمی شود، حتی اگر کودک بمیرد، باز هم مستحب است برای او عقیقه کنند. (10) البته اگر قبل از زوال روز هفتم بمیرد، استحباب عقیقه ساقط می شود. (11) و اگر تا زمان بلوغ عقیقه نشد، مستحب است خودش برای خودش عقیقه کند. (12) یعنی تا وقتی طفل بالغ نشده، استحباب و سنت بودن عقیقه برای پدر طفل است و پس از بلوغ، بر خود فرزند سنت است که برای خودش عقیقه کند. (13)
بلکه اگر برای خودش در تمام مدت زندگی عقیقه نکرد، مستحب است برای او پس از مُردنش عقیقه کنند. (14)

شرائط عقیقه

4. گفته شده: مستحب است شرائط حیوانی که برای قربانی تهیه می کنند، در حیوانی که برای عقیقه در نظر می گیرند نیز جمع شده باشد؛ یعنی:
الف. حیوان سالم باشد.
ب. اگر شتر است، سنش کمتر از پنج سال نباشد.
ج. اگر گاو است، کمتر از دو سال نباشد.
د. اگر بز است، کمتر از یک سال کامل نباشد.
ه. اگر گوسفند است، کمتر از هفت ماه نباشد. (15)

موارد مصرف عقیقه

5. مستحب است که پا و ران حیوان عقیقه را به قابله بدهند؛ بلکه در بعضی اخبار وارد شده است که یک چهارم آن را و در بعضی دیگر وارد شده است که یک سوم عقیقه را به قابله بدهند. و اگر یک چهارم آن را که مشتمل بر پا و ران است، به وی بدهند، بعید نیست که به هر دو استحباب عمل کرده باشند. و اگر کودک هنکام ولادت قابله نداشته باشد، همان مقدار را به مادر کودک بدهند تا او آن مقدار را به هر کس که خواست، صدقه دهد. (16) و این صدقه اختصاص به فقراء ندارد، بلکه به هر کس دلش خواست، آن مقدار را می بخشد. (17) و اگر قابله مادر بزرگ پدری نوزاد باشد یا زنی باشد که نان خور پدر کودک است، چیزی از عقیقه اختصاص به او ندارد. (18)
6. مکروه است والدین کودک و نیز کسانی که نان خور آنها حساب می شوند، از عقیقه مصرف کنند و این کراهت در مورد مادر شدیدتر است. (19)
7. گوشت عقیقه را می توان خام بین مؤمنین تقسیم کرد و می توان پخت و تقسیم کرد و همچنین می توان پخت و مؤمنین را دعوت کرد تا مصرف کنند و حداقل دعوت شدگان دَه نفر باشند. [و اگر خواستند گوشت را پخته یا خام تقسیم کنند، باز هم حداقل بین دَه نفر تقسیم کنند.] البته اگر بیش از دَه نفر باشند، افضل است. (20)
8. دعوت شدگان یا کسانی که گوشت عقیقه بین آنها تقسیم می شود، فقط مؤمنین و اهل ولایت باشند. (21)
9. مستحب است کسانی که گوشت عقیقه را مصرف می کنند، پس از آن برای کودک دعا کنند. (22)
10. مکروه است که استخوانهای عقیقه شکسته شود، بلکه بهتر است آنها را از یکدیگر از سر مفاصل جدا کنند؛ به گونه ای که استخوانها نشکند. (23)
11. شرط نیست که حتماً پدر کودک برای او عقیقه کند، بلکه اگر دیگران نیز مثل مادر طفل یا پدر بزرگ یا عموی او برای او عقیقه کنند، خوب است. (24)

دعای عقیقه

مستحب است هنگام کشتن عقیقه دعاهایی را که وارد شده است، بخوانند و از خداوند تعالی بخواهند که عقیقه را فدیه قرار دهد؛ یعنی گوشت آن در مقابل گوشت کسی که عقیقه برای اوست، استخوان در مقابل استخوان، پوست در مقابل پوست و مو در مقابل مو باشد.
برخی از دعاهایی که در این مورد نقل شده، عبارت است از:
الف. ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: هنگامی که عقیقه کردی، بر عقیقه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ عَقِیقَةٌ عَنْ فُلَانٍ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ وِقَاءً لآِلِ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله.» (25)

ب. همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی که اراده کردی عقیقه را ذبح کنی، می گویی: «یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیای وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ.» سپس مولود را نام می بری و حیوان را ذبح می کنی. (26)

ج. امام باقرعلیه السلام نیز فرمود: هنگام ذبح عقیقه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ ثَنَاءً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ الْعِصْمَةُ لِأَمْرِهِ وَ الشُّکْرُ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةُ بِفَضْلِهِ عَلَینَا أَهْلَ الْبَیتِ.» و اگر کودک پسر است بگو: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیتَ وَ کُلَّمَا [کُلَّ ما] صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَی سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیکَ صلی الله علیه وآله وَ اخْسَأْ عَنَّا الشَّیطَانَ الرَّجِیمَ لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.» (27)

نکات مهم

1. عقیقه از قربانی مستحب بهتر و لازم تر است. (28) البته بعضی از فقهاء فرموده اند: «اگر کسی در روز عید قربان قربانی کند، به جای عقیقه محسوب می شود و کفایت می کند. (29)
2. صدقه دادن قیمت حیوانی که می خواهند عقیقه کنند، جایگزین عقیقه نمی شود و از آن کفایت نم ی کند؛ ((30) بلکه خوب است صبر کنند تا عقیقه میسّر شود. (31)



منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره84


منابع بحث را در ادامه مطلب ببینید


امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود:

«لاتَخْلُو الاَرْضُ الى اَنْ تَقُومَ السّاعَةُ مِنْ حُجَّة وَ لَوْلا ذلِکَ لَمْ یُعْبَدِ اللهُ؛
زمین تا روز قیامت خالى از حجت نیست، و اگر حجت الهى نبود، خدا پرستیده نمى شد.»

این حدیث به خوبى نشان مى دهد که در این زمان نیز حجت الهى وجود دارد. منتهى این امام باید معصوم باشد
و معرفى شده ازطرف خدا و امامان قبلی،

همچنین
آن حضرت فرمود:

«الامامُ لایکونُ الّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَت العِصْمَةُ فى ظاهِرِ الخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِها وَ کذلِکَ لایَکُونُ الاّ مَنْصُوصاً؛
جز معصوم احدى شایسته امامت نیست و چون عصمت یک نشان ظاهرى در خلقت نیست( که همگان) بشناسند، باید امام از طرف خدا (تعیین) و اعلام شود.»

و در خطبه معروف خود در مسجد جامع شام در حضور یزید بن معاویه فرمود:

«رسول خدا، و وصى او على ـ علیه السلام ـ ، سید الشهداء (حمزه)، جعفر طیار، دو سبط این امت و مهدى [این امت] از ماست.»