- آغاز عملیات مرصاد؛ شکست پیچیدهترین ترفند دشمن و منافقین.
- رژیم عراق با به کارگیری گسترده سلاحهای شیمیایی در جبهههای جنگ و موشکباران شهرها، توانست شرایط جنگ را به نفع خود تغییر دهد.
این در حالی بود که کارشناسان نظامی و سیاسی ایران، سرگرم بررسی و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت ملل متحد بودند و سرانجام
این قطعنامه در تاریخ 27/4/1367 از سوی جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شد.
چهار
روز پس از پذیرش قطعنامه سازمان ملل، قوای رژیم بغداد در 31/4/1367 به
منظور تصرف بخشهای از
ایران، تجاوز گستردهای را آغاز کردند؛ ولی با ایستادگی رزمندگان ایران
بخش وسیعی از مناطق جنوبی کشور از خطر سقوط نجات
یافت. همچنین ارتش عراق در جبهههای میانی نیز دست به تحریکاتی زد، که تا
حدی میتوانست برای تمامیت ارضی و استقلال کشور ما خطری جای بهشمار
آید. هدف دشمن در جبهه میانی، زمینهسازی برای هجوم سازمان مجاهدین خلق یا
همان منافقین بود.
در
این جبهه، ارتش عراق با حمله به خطوط پدافندی خود، آنها را سرگرم کرده بود
تا نیروی منافقین بتوانند پس از شکسته شدن خط به وسیله ارتش عراق، از نقطه
دیگری حرکت خود را آغاز کنند. به
این ترتیب، نیروهای منافقین پس از تصرف جبهه نیروهای ایرانی در منطقه سر
پل ذهاب به دست ارتش عراق، بدون آنکه روبهرو باشند، سوار بر خودروهای
خود، به سوی کرمانشاه حرکت کردند و تا تنگه "چهارزبر" پیش آمدند.
این حرکت سریع و حساب شده دشمن، طراحان جنگ و رزمندگان را عافلگیر کرد. به
محض رسیدن خبر هجوم منافقین و ارتش عراق به شهرهای مختلف کشور، خیل عظیمی
از نیروهای داوطلب به سوی جبههها روانه شدند. همین امر، محاسبات دشمن را
در تصرف بخشی از کشور
ایران برهم زد.
در حالیکه هنوز حملات ارتش عراق در جنوب کشور قطعی
نشده بود، بخشی از نیروهای رزمنده جنوب، راهی غرب کشور شدند تا همراه مردم
بسیج شوند و تحت عنوان عملیات "مرصاد"به سرکوب حملات عراق و منافقین
بپردازند.
عملیات مرصاد روز 3 / 5 / 1367 با رمز "یا
صاحبالزمان(عجلالله تعالی وجهالشریف) ادرکنی" برای مقابله با حرکت
منافقین و بازپسگیری اشغال شده انجام گرفت.
در
این عملیات که با فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و با پشتیبانی
هوانیروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده
اسلامآباد ـ پلدختر وارد عمل شدند و نیروهای ضد انقلاب را تا پشت نوار
مرزی عقب راند؛ اما قوای ارتش عراق، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود
نگه داشتند. در عملیات مرصاد، بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر،
240 قبضه خمپارهانداز 60 و 80 میلیمتری و 30 عراده توپ 106 میلیمتری دشمن
منهدم شدند. همچنین بیش از 20 تیپ مشترک منافقین و ارتش عراق متلاشی شد و
تعداد کشته و زخمیهای دشمن از مرز 4800 تن گذشت. در
این عملیات، نزدیک به 1000 قبضه آر.پی.جی7، 700 قبضه تیربار کلاشینکوف،
دهها دستگاه خودرو، دهها دستگاه تانک و نفربر، تعدادی تجهیزات پیشرفته
الکترونیکی و مخابراتی و مقادیری اسناد درون گروهی منافقین به دست رزمندگان
ایران افتاد.
وهابیت
در قرن چهارم شکل گرفت و رفته رفته پیشرفت کرد تا قرن دوازدهام سامان
گرفت، هر چند ابتدا و اصل این آندیشهی ضالهی وهابیت را محمد ابن
عبدالوهاب شروع کرد، اما در این مدت که به تاسیس رسید دیگرانی همچون
ابوالحسن اشعری، احمد ابن حنبل، ابن تیمیه و ابن قیم جوزی هم که از
سردمداران این فرقه به حساب میآیند بر گشترش آن تلاش کردند.
باورهای
وهابیت شباهتهای زیادی به جریانهای مذهبی قبل از اسلام دارد، وهابیت از
نظر روحیه و خط و مشیها شباهت بسیاری به خوارج صدر اسلام دارند همانطور
که خوارج در جنگ صفین آن زمان که چیزی به شکست شان نمانده بود از حق اراده
باطل کردند و در نهایت با این طرفند خود را از شکست فراری دادند، وهابیت هم
با استناد روایت خود به پیامبر عظیم الشان اسلام آنها را حقیقت جلوه داده و
از آنها برای پیشرفت استفاده کردند.
زیرا به گفته بزرگان خودشان؛ اکثر
اعتقاداتشان ریشه در احادیث جعلی دارد که در قرن دوم هجری برخی از راویان
غیر قابل اعتماد از دین یهود و مسیح عاریت گرفته و به پیامبر اسلام نسبت
دادند. دانشمندان یهودی از شکست اسلام در صحنههای نظامی ناامید شدند و راه
چاره را در این دیدند که وارد مسلمانان شده و با احادیث جعلی و تاویل
آیات متشابه قرآن، به هدف خویش برسند. از اشخاصی همچون کعب الحبار و امثال
او که در زمان پیامبر (ص) تظاهر به اسلام میکردند استفاده کرده و عقائد
خود را در قالب روایت پیامبر(ص) از زبان آنان بیان کردند.
از بزرگان خودشان همچون:
شهرستانی
مورخ مشهور در این رابطه میگوید: «بسیاری از یهودیانی که به طرف اسلام
کشیده شده بودند، احادیث متعددی را در جسمانیت حق تعالی ساختند و وارد
شریعت اسلامی کردند و تمامی این احادیث از تجسیم خداوند در تورات نشات
گرفته است»[1] «آنان آنقدر در تشبیه خدای متعال مبالغه نمودند که گفتهاند:
«هر دو چشم خدا درد میکرد، فرشتگان به عیادت او آمدند»
و در جای دیگری آمده است که خداوند در طوفان نوح(ع) آنقدر گریست که هر دو چشمش به درد آمد»[2]
ابن خلدون هم این مساله را اینگونه بیان میدارد:
«عرب
صدر اسلام، بهرهای از علم و کتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرینش و
جهان و اسرار هستی را از عالمان یهود و اهل تورات و یا از مسیحیانی همانند
کعب الاحبار، وهب ابن منبه و عبدالله ابن سلام میپرسیدند»
این عالم سنی
اعتراف دارد که این دسته از روایات، چهرهای خرافی و مجعول از اسلام را به
تصویر کشیده و تفاسیر و کتب اهل سنت مملو از این دسته از روایات است،
چنانکه میگوید: «تفاسیر اهل سنت از گفتههای یهود و نصاری لبریز است و
مفسران هم در این زمینه سهل انگاری کردند و کتابهای تفسیری را از این دست
از روایات پر کردهاند و این در حالی است که ریشهی همهی این روایات از
تورات و یا دروغ بافیهای یهود و نصاری سرچشمه گرفته است.»[3]
منابع:
1- ملل و نحل ،ج1،ص 117
2- ملل و نحل ج1 ص82-84
3- تاریخ ابن خلدون(مقدمه)ج1ص439