نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مذهبی» ثبت شده است

من نماز عشق خواندم با وضوی انتـــــظار


آب شــــد شمع دلـــم در آرزوی انتــــــظار



در فراقش چون سـفال در کویر افتاده ای


آب خوردم جرعه جرعه از سبوی انتــظار



زورق چشــــــمان باز شـــــــرقی آواره ام


می نَوَردَد کوچه را در در جستجوی انتظار



از نگاه سبز هر گلدسته می بارد هنـــــوز


بــاز بـــــاران بـــا تـــــــــرانه از گلوی انتظار



شنبه ها یکشنبه ها قربانی آدیــــــــنه اند


جمعه جمعه می نشیــنم پیش روی انتظار



دیده می جوید تو را ای دیــــده ی نادیده ام


می رسد از کعـــــبه موعود بوی انتــــــظار



آبی دریای هستی قـــــطره ای از یاد تـــو


عشـــــق دارد آبرو از آبـــــــروی انتــــــظار



ملکا ذکر تو گـــــویم که تو پاکی و خدائی


نروم جز به همان ره که توام راهنـــــمائی



بری از رنج و گدازی ، بری از درد نـــــیازی


بری از بیم و امیدی بری از چون و چــرائی



همه درگاه تو جویم ، همه از فضل تو پویم


همه توحید تو گویم که به توحــــید سزائی



تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی


تو نماینده ی فضلی تو ســــــــزاوار ثــنائی



همه عـــزّی و جــــلالی همه علمی و یقینی


همه نوری و سروری همه جودی و سـخائی



لب و دندان ســـنائی هـــمه توحید تــــو گوید


مگر از آتــــــــش دوزخ بـُــوَ دَش روی رهـــائی






بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد


بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد


بخوان دعای فرج را و ناامید مباش
بهشت پاک اجابت، هزار در دارد


بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد


بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد


بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد


بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد


یک کوزه‌ی سفالی، گلدان خانه‌ام شد


قولی به دانه داد و، با خاک هم ‌قسم شد


بگذشت روزگاری، بشکفت غنچه‌ی گل


با لحن تلخ او ‌گفت : «گلدان ِ زشت ِ اُمُّل!!»


کوزه دلش ترک خورد،‌ آرام گریه سرداد


دستش پر از تمنا، خاکش پر از غم و داد


آرام گفت ای گل: روزی که دانه بودی


قنداقه‌ات دلم بود! مهمان خانه بودی


کم‌کم شدی تو غنچه، اندام تو وَرَم کرد


بلبل نظاره گر بود،‌ چشم تو باورم کرد


در فصل سخت گرما، قلبم خنک برایت


هم‌بازی تو بودم، چون قاصدک برایت


اکنون که ناز داری، با من ببین چه کردی؟


حرف از وفا نداری، تلخی و تند و سردی


روزی رسد دوباره، فصل خزان گلی جان!


داغ تو را نبینم! خواهی تو شد هراسان


آن روز من دوباره، چشم انتظار هستم


خواهی تو دید چون خار، همواره یار هستم


گل خنده کرد و با مشت! یک ضربه زد به گلدان


گلدان شکست و گُل شد، پژمرده کنج ایوان


چون کوزه داغ گل دید، آهی کشید و جان داد


با اینکه نوجوان بود، مردانگی نشان داد. . .


گل با همه جمالش، محتاج کوزه‌ی زشت!


گل در بهار پژمرد، می‌بُرد آنچه را کِشت


محمّد وارث پیغمـــــــــــــبران است

 

هم او سلطانِ شهرِ دلبران است

 

به حق فرمـــــــــــــود حق لایزالی

 

محــــــــمّد علت خلقِ جهان است



 

من گریه می ریزم به پای جاده اَت تا


 آئینه کاری کرده باشم مَقدمَت را


 اوّل ضمیر ِ غائبِ مـــــفرد کجائی؟


 ای پاســــــخ ِ آدینه های پُر معمّـا 




عاشق اگر شدم ، اثر ِ چشمهای توست 


اصــلاً تمام ، زیر ِ سر ِ چشمهایِ توست 


دلهایِ سنگ را به نــگاهی طــــــلا کنی 


 این کیمیا گری هنر ِ چشمهایِ توست!


بسم الله الرحمن الرحیم

غریـب مـدینــــــه

غریب تــــر از همــــه

غریبِ خانـــه و شهــــر

سبط اکبر ، فرزند حیــدر

نور چشـــم زهــرای اطهــــر


کیست غریب تر از امام حسن مجتبی علیه السلام ؟

.... در خصوص قبرستـــــــان بقیــــــــــــع

و غریب بودن ائمه چهارگانه مدفون در آن وادی مقدس

بسیار شنیده و فیلمها و عکسهای زیادی دیده بودم،

تصورم بر این بود که قبرستان بقیع خارج از شهر مدینه است،

هرگز گمان نمی کردم بقیــع متصــل به حــــرم

و بارگاه ملکوتی پیامبر (ص) و مسجدالنبی (ص) است ،

و در فاصله چند متری روضه منوره پیامبر(ص)،

عزیزانش اینگونه غریب باشند!

تا اینکه از نـزدیک مظلومیت

و غربت این ائمه گرانقدر را مشاهده کردم

و ضمن زیارت آن بزرگواران بر این مصیبت بسیار گریستم ،

برای شیعه چه مظلومبتی بالاتر از این که

افـرادی را به بهـانه قـرابت با پیامبر (ص)

در کنار ایشان دفـن کنند،

ولی از دفن سبط اکبر و جگرگوشه پیامبر(ص)،

امام حسن مجتبی علیه السلام

در آن مکان مقدس جلوگیری کنند ؟

 شخصیتی که دیده بودند بارها شحص پیامبر (ص)

ایشان را بوسیده و حتی در انظار مردم

ایشان را بر دوش خود سوار می کردند !

***********************

در یکی از کتاب های اهل سنت خواندم که

خلیفه دوم موقع طواف کعبه و لمس حجرالاسود ،

حجر را بوسیده و خطاب به حجر گفته است :  

« ... می دانم که نفع و ضرری برای من نداری،

ولی چون دیده ام که رسول الله (ص)

تو را بوسیده است من هم تو را می بوسم ! »

خارج از بحث استنباط عدم اعتقاد راسخ او به کعبه و خدای کعبه، 

از این جمله، این سئوال مطرح میشود :  

آیا آن قوم حجر بوسیدن پیامبر(ص) را دیده بودند

ولی بوسیدن نـــــــــــوه ها ی عزیزشـــــان را ندیده بودند؟

####################################

نقل شده یکی از همسران امام حسین علیه السلام ( رباب )

بعد از شهادت ایشان تا پایان عمر در سایه ننشست ،

و هرگاه به ایشان توصیه میشد که در آفتاب داغ ننشیند

و به سایه بیاید می گفت :

بدن مولایم حسین بعد از شهادت و تکه تکه شدن زیر سم اسبان ،

تا سه روز زیر آفتــــاب داغ کربـــلا بوده ،

من چگونه آن را فراموش کنم و در سایه بنشینم !!!

امّا مظلومیت امام حسن علیه السلام تا این حد است که 

ایشان حتی در خانه خودشان هم امنیت نداشتند !

و عاقبت توسط همسر خود به شهادت رسیدند !!!

و اینک نیز حتی قبرشان هم مورد اهانت وهابی ها قرار گرفته

و گنبد و بارگاهشان تخریب گردید

و قبر مطهرشان فاقد مرقد و هرگونه نشانه دیگری میباشد !!!

بقیع تا یکصد سال قبل حصاری نداشته ،

اما اکنون محصور گشته ،

و از گذشته تاکنون مسلمانان هر فرقه و مذهب ،

پس از زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله به بقیع آمده ،  

اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله

و دیگر آرمیدگان در این گورستان را زیارت می نمایند.

قبور مطهـر ائمه نیز دارای گنبد و بارگاهی بوده

که توسط وهابیون تخریب گشته است

 

.... در ورودی گلستان بقیع یک تابلو بزرگ نصب شده

که مطالبی با (شش زبــــــان) روی آن نوشته شده است ،

  این تابلو حاوی تبلیغات وهّابی هاست که

‹‹ ... نزد قبـــــور ننشینید

و از غیــر خـــــدا [منظورشان اموات

و مد نظرشان پیامبر(ص) و ائمه (ع) است]

چیزی نخواهیــد که نفع و ضرری برایتان ندارند ... ›› 

... اما علیرغم تلاش و تبلیغات وسیع وهّابی ها ،

اینک از تمام نقاط دنیا فوج فوج زائران به مدینه می آیند

و بعد از زیارت رسول الله (ص) به بقیع آمده

و جلـو همیـــــن تابلــــو می ایستند

و به ائمه معصومین (ع) مدفون در بقیع 

عرض ارادت و محبت نموده

آنان را زیارت و نزد خداوند شفیع خود قرار می دهند.

 

ما از الست طایفه ای سینــه خسته ایم

ما دوستان بانـــوی پهلو شکسته ایم

مــا با قیـام خویش به راه خــدا و دین

زنجیــرهـــای اسـارت گسستـــه ایم

امروز اگر به سینـه و زنجیـــر می زنیم

فردا به راه فاطمه شمشیــر می زنیم 

ما را نبی قبیلـه سلمان خطــــاب کـرد

او را ز اهل بیت خویشتن حســـاب کرد 

ای خصم دون که حرم ها بدست توست 

از ما بتــــرس طایفـــه ای پر اراده ایم 

مــا پیــــروان قــائـم آل محمــدیم 

مانند کـــوه در حمایت مولا ستـاده ایم

 

ایام شهـــادت رســـــول الله (ص)

 حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبدالله (ص)

و سبط اکبرشان حضرت امام حســـــن مجتبی (ع)

و ثامن الحجج حضرت علی ابن موسی الرضــــــا (ع) را

به همه شعیان و محبان ایشان تسلیت عرض مینماییـــــم.

اََلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَهلِ بَیتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَوضِعِ الرِّسالَةِ،

وَ مُختَلَفِ المَلائِکَةِ، وَ مَهبِطَ الوَحیِ، وَ مَعـدِنَ الرَّحمَةِ،

وَ خُزّانَ العِـلمِ ، وَ مُنتَهَی الحِلمِ ، وَ اُصُولَ الکَـرَمِ،

وَ قادَةَ الاُمَمِ، وَ اَولِیاءَ النِّعَمِ، وَ عَناصِرَ الاَبرارِ،

وَ دَعائِمَ الاَخیارِ، وَ ساسَةَ العِـبادِ،

اَرکانَ البِلادِ، وَ ابوابَ الاِیمانِ، وَ اُمَناءَ الرَّحمن،

وَ سُلالَةَ النَّبیِّینَ،وَ صَفوَةَ المُرسَلِینَ،

وَ عِترَةَ خِیَرَةِ رَبِّ العالَمِینَ، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ،

اَلسلامُ عَلَی اَئِمَّة الهُـدی، وَ مَصابِیحِ الدُّجی،

وَ اَعلامِ التُّقی، وَ ذَوِی النُهی، وَ اُولِی الحِجی،

وَ کَهفِ الوَری، وَ وَرَثَةِ الاَنبِیاءِ، وَ المَثَلِ الاَعلی،

وَ الدَّعـوَةِ الحُسنی، وَ حُجَحِ اللهِ عَلی اَهلِ الدُّنیا،

وَ الاخِرَةِ وَ لاُلی، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ،

اَلسلامُ عَلَی الاَئِمَّة الدُّعاةِ، وَ القادَةِ الهُداةِ،

وَ السّادَةِ الوُلاةِ، وَ الذّادَةِ الحُماةِ، وَ اَهلِ الذِّکرِ،

وَ اُولِی الاَمرِ، وَ بَقِیَّةُ اللهِ، وَ خِیَرَتِهِ وَ حِزبِهِ

وَ عَیبَةِ عِلمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِراطِهِ وَ بُرهانِهِ

وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ    

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از ســـــــــرم گذشت

مانند مرده ای متـــــــــــــــــحرک شدم بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گـــــــــذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمـــــام عمر

دنیا خـــــــلاف آنچه که می خواستم گذشت 

دنیا که هیچ , جــــــرعه ی آبی که خورده ام

از راه حلق تشــــنه ی من مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغــــــــــــزل ندیــــــده ایم

از خیر شعر گفتن , حتی قلم گــــــــــــذشت

تا کی غروب جمـــــــعه ببیـــــــــــنم که مادرم

یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت...

مولا شمار درد دلم بی نهــــــــــــــــایت است

تعداد درد من به خـــــــــدا از رقم گـــــــــذشت

***

حالا برای لحــــــــــــــــــــظه ای آرام می شوم

ساعات خوب زندگی ام در حـــــــــــــرم گذشت ...


                                                   اللهم عجل لولیک الفرج


ویژگیهاى دهگانه عـــــاقل از نظر امام رضا (ع)

===================================

لا یتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تکون فیه عشر خصـال :

الخیــ ر منـه مـأمــ ول. و الشر منه مأمـون.

یستکثر قلیل الخیر من غیره، و یستقل کثیر الخیر مـن نفسه.

لا یسأم من طلب الخـوائج الیه، و لا یملّ مـن طلب العلـم طول دهره.

الفقر فى الله احب الیه من الغنى و الذل فى الله احب الیه مـن العز فى عدوه.

و الخمـول اشهى الیه من الشهرة .

ثـم قال (ع): العاشرة و ما العاشرة؟ قیل له: ما هى ؟

قال(ع): لایرى احدا الا قال: هو خیر منى و اتقى .

ترجـــــــــــــــمه :

عقل شخص مسلمـان تمـام نیست، مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد:


۱ـ از او امید خیر باشد.


۲ ـ از بدى او در امان باشند.


۳ ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.


۴ ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.


۵ ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.


۶ ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.


۷ ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــ د.


۸ ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــ د.


۹ ـ گمنـامـى را از پـرنـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.


۱۰ ـ سپس فـرمـود: اما دهمى ! و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟


فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد


او از مـن بهتـر و پـرهیزکـارتـــر است.                              امام  رضا (ع )


برای جاماندگان از اربـعینِ کــربلـاء

===========================


ای غایب از نظر، نظری کن بـ ه خواهرت
زینب نشسته بَر سرِ قـــــــبـرِ مطهّرت


یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز
قامت خمیده آمده سَروِ صــــــنوبرت


نشناختی مرا زِ پس این چروکــــــها؟
من زینب تو اَم زِ چـ ه رو نیست باوَرَت


لیلاست این کـ ه خیمـ ه زده زیرِ پای تو
بارِ دگر بگـــــــو کـ ه اذان گویـد اکبــرت


این زن کـ ه لطمـ ه می زند این گونـ ه بر خودش
او کیست؟ نجـــمـ ه است؛ عروسِ بــــــــــرادرت


آقا! سکینـ ه جملـ ه ی اَشکَش سؤالی است
یعنی کجاست قبرِ علـــــــــــــــــمدار لشکرت؟


در کربلا هــــــنوز زنی گریـ ه می کند
زینب کُش است نالـ ۀ محزونِ مادرت




پیغمبری نما و دو دستت برون بیار
از دســـت من بگیر بقـایـایِ دخترت


ای پیکری کـ ه زخم تنت بی شماره بود
آورده ام برای تو تَـ ه مانـــــــــــدۀ سَرَت


بگرفتم از امام زمـــــــان حُکمِ نَبش قبر
تا متّـــــــصل کنم سرِ پاکـَت بـ ه پیکرت


باید دوباره وارد گـــــــــودال خون شوم
خواهم اگر کـ ه بوسـ ه بگیرم زِ حنجرت


من نیز با تو کشتـ ه شــــدم روز واقعـ ه
اِذنی بده کـ ه دفن شـــود با تو خواهرت


دلشوره داشتم کـ ه مبادا کـــــــــنار تو
چشم ربابـ ه باز بیفــــــــتد بـ ه اصغرت


نذرش قبول؛ سایـ ه نشینی نمی کند
از بس کـ ه بر تو هست وفادار همسرت


لالایی اش امان مرا هم بریده است
گوید بـ ه نالـ ه؛ اصغر من شیر خورده است؟!