نشانه های فراماسونری در جریان انحرافی( بخش دوم)
درباره شکل گیری فراماسونری و نفوذ آن در جامعه اسلامی ایران، لازم است ابتدا مبانی فراماسونری را بهخوبی بشناسیم و سپس با نشان دادن کدهایی از جریان شبه ماسونی نفوذی و تطبیق آن بر مبانی ماسونها، این مدعا را ثابت کنیم و سپس در صدد چاره جویی بر آییم. مبانی فراماسونری عبارتند از اومانیسم و انسان گرایی، ناسیونالیزم و ملی گرایی، کثرت گرایی دینی و پلورالیزم، دین زدایی و دین ستیزی. در مطلب قبل درباره اومانیزم و انسان گرایی مطالبی را تقدیم خوانندگان کردیم. در این بخش به باستانگرایی که یکی دیگر از مبانی ماسونها است میپردازیم.
2. ناسیونالیزم و باستان گرایی
مهمترین
رسالت فراماسونها رهایی بشر از دین است، به طوری که آنان " مهمترین
تکلیف لژ بزرگ انگلستان را دین رهایی laisme دانستهاند؛ زیرا با قیود
مذهبی، اهداف ماسونی هرگز پیش نخواهد رفت" (کتاب صبح، محمد خاتمی، ص22)
ماسونهای انگلیسی با استناد به ماده 17 موافقتنامه سپتامبر 1929 میگویند:
"در لژها نباید به هیچ وجه راجع به مسایل مذهبی و سیاسی صحبت شود" (همان،
ص24) در این راستا فراماسونها به جای دین و ارزشهای دینی، گرایشهای
قومیتی و ملی گرایانه مینشانند تا بتوانند تا حدودی خلأ دین را برای اعضای
خود جبران کنند. دکتر موسی حقانی، نویسنده و محقق ارجمند، در کتاب خود بر
این نکته تاکید میکند که " ترویج ناسیونالیزم مبتنی برعصمت (شوونیسم) در
کنار مذهبزدایی و غرب گرایی از دیگر اقدامات ماسونها بود.احیای
باستانگرایی و تاریخ پیش از اسلام هدف مشترک وزارت مستعمرات بریتانیا و
سازمان فراماسونری در ایران و سایر کشورهای اسلامی بود.
این
حرکت در تاریخ معاصر از آخوندزاده، ملکم خان، آقاخان کرمانی و... آغاز شد و
دیگر فراماسونها نظیر فروغی و پیرنیا آن را پی گرفتند. هدف این جریان
معرفی اسلام بهعنوان عاملی مخرب در تاریخ ایران و عنوان نمودن این مطلب
بود که تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشان تر از ایران بعد از اسلام است.
برای اثبات این فرضیه موهوم تاریخی، تمام قلمها به کار افتاد و آثاری نظیر
کتابنامه خسروان اثر جلالالدین میرزا از شاگردان ملکم و آخوندزاده که در
تمجید پادشاه ایران پیش از اسلام و به فارسی سره نوشته شده بود، نمایشنامه
عشق و مردانگی اثر ابوالحسن فروغی که در تمجید ایران باستان به رشته تحریر
درآمده بود. از پرویز تا چنگیز اثر تقی زاده، ایران باستان حسین پیرنیا،
فرهنگ پهلوی اثر پرویز ناقل خانلری و... به رشته تحریر درآمد.
وجه
مشترک تمامی این آثار، بزرگنمایی آثار حکومتهای پیش از اسلام، در ایران
میباشد و تأسف خوردن بر سقوط دولت ساسانی به دست مسلمین. حکومت پهلوی که
اساس آن را فراماسونها پیریزی کرده بودند، نیز دقیقاً در همین راستا حرکت
میکرد. با نطق فروغی در مراسم تاجگذاری رضاخان، وی قذاق بیسواد و قلدری
را در حد و ردیف شاهان ساسانی و هخامنشی قرار داد. بعد از آن تمام شعرا و
نویسندگان وابسته، پهلوی را وارث تاج و تخت کیان معرفی کردند و نشریات
مختلف به ترویج این امر پرداختند و مقالات متعددی در خصوص مهرپرستی و
زردشتی گری توسط اعضای لژ مهر و دیگر نویسندگان آن نوشته میشد....این روند
نه تنها در جامعه بلکه در لژها نیز به نحو شدیدی دنبال میشد.(تاریخ
تحولات سیاسی ایران، موسی حقانی و موسی نجفی، به نقل از مجله مهر، سال اول،
شماره اول ص3 و شماره 12 7)
جریان
فراماسونری ابتدا بر ارزشهای ملی گرایانه آب و خاک و خون و نژاد و باستان
گرایی تاکید میورزد ولی در این مرحله توقف نمیکند؛ زیرا هدف آنها بسی
بالاتر از ناسیونالیزم و ملی گرایی کشوری و منطقهای است و چه بسا در دراز
مدت همین ملیگرایی افراطی محلی و منطقهای نیز موی دماغ آنها گردد. از
این رو با طرح تفسیر جدیدی از ناسیونالیزم سعی میکنند آن را به میدانی سوق
دهند که با فرهنگ پذیری غربی و ذوب شدن در فرهنگ واحد جهانی که همان فرهنگ
فراماسونری و به عبارت دیگر همان اومانیزم و انسان گرایی به جای خداگرایی
است سازگار باشد.
ادامــــه مطـــــــــلب را ببینــید