نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن و عترت» ثبت شده است



 
همه کسانی که پیش از ظهور قائم علیه السلام آمده و رفته اند بر نمی گرند، بلکه گروهی از آن ها بر می گردند، چنان که قرآن کریم می فرماید:
(و یوم نحشر من کل امه فوجا) (1)
روزی که از هر امتی گروهی را بر می انگیزیم.
امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرمایند:
و ان الرجعه لیست بعامه وهی خاصه لا یرجع الا من محض الایمان محضا او محض الشرک محضا.(2)
از بررسی احادیث استفاده می شود که رجعت اختصاص به خلفای جور و اصحاب جمل، صفین و نهروان ندارد، بلکه همه کسانی که به اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام ستم کرده اند بر می گردند و انتقام از آن ها گرفته می شود. چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند، همه کسانی که مومنان را آزار کرده اند، بر می گردند و مومنان از آن ها انتقام می گیرند. (3)
در ذیل آیه 47 سوه طور آمده است:
همه آنان که به آل محمد علیه السلام ستم کرده اند، در رجعت بر می گردند و انتقام از آن ها گرفته می شود.(4)

آیا رجعت اختیاری است؟

ناگفته پیداست افرادی که برای انتقام یا تنبیه رجعت می کنند، هرگز به میل و اراده خود برنمی گردند، بلکه به مصداق «کافر به جهنم نمی رود، او را کشان کشان می برند»، آن ها نیز ناگزیر تن به رجعت می دهند، که این برای آن ها بسیار ذلت بار و سخت است.

رجعت پیامبران علیه السلام

(و اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمته ثم جاء کم رسول مصدق لما معکم لتومنن به و لتنصرنه) (5)
و - به خاطر بیاورید - هنگامی را که خداوند از پیامبران، پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید.
طبق روایاتی که در تفسیر آیه فوق از معصومین علیه السلام رسیده است، همه پیامبران در رجعت بر می گردند. اینک به چند نمونه از این روایات اشاره می کنیم:
1- به خدا سوگند از زمان حضرت آدم تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیامبری مبعوث نشده، جز این که خداوند آن ها را باز می گرداند، تا در برابر علی بن ابی طالب علیه السلام شمشیر بزنند. (6)
2- خداوند همه ی پیامبران و مومنان را برای یاری امیرمؤمنان علیه السلام گرد می آورد.
در آن روز علیّ بن ابی طالب علیه السلام پرچم رسول اکرم صلی الله علیه و آله را دست می گیرد و امیرِ همة مخلوقات می شود. همه در زیر پرچم او قرار می گیرند و او بر تمامی آن ها فرمانروایی می کند.(7)
3- در آن روز رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرچم را به دست امیرمؤمنان علیه السلام می دهند و ایشان بر همه ی مخلوقات فرمان می رانند.(8)
4- در آن روز خداوند همه پیامبران را از حضرت آدم تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر می انگیزد تا همه در برابر من شمشیر بزنند و گردن گردنکشان را از انس و جن بزنند. (9)
5- این آیه (آیه 81 مبارکه آل عمران) در رجعت تحقق خواهد یافت. (10)

رجعت حضرت اسماعیل علی نبینا و آله و علیه السلام

در میان پیامبران عظیم الشانی که نامشان در قرآن کریم آمده است، دو تن «اسماعیل» نام دارند؛ یکی پسر حضرت ابراهیم علیه السلام قهرمان توحید، و دیگری ملقب به «صادق الوعد» است که قرآن کریم در سوره ی مریم از او به این عنوان یاد کرده می فرماید:
(اذکرو فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا) (11)
در کتاب، اسماعیل را یاد کن که صادق الوعد، و از پیامبران مرسل بود.
در روایات تصریح شده که او غیر از اسماعیل پسر حضرت ابراهیم علیه السلام است. او پسر «حزقیل» بوده که به سوی قوم خود مبعوث شد و قومش او را تکذیب کرده، گرفتند و پوست سر و صورتش را کندند. آنگاه فرشته عذاب آمد که قومش را عذاب کند. از او پرسید: آن ها را چگونه عذاب کنم؟ اسماعیل گفت: من نیازی به عذاب آن ها ندارم. خدای تبارک و تعالی و به او وحی کرد: ای اسماعیل! چه حاجتی داری؟ عرض کرد:
خداوندا! تو برای ربوبیت خود، رسالت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت اهل بیتش پیمان گرفته ای، و برگزیدگان بندگانت را آگاه ساخته ای که امت او با امام حسین علیه السلام چگونه رفتار خواهند کرد. خداوندا! تو امام حسین علیه السلام را وعده کرده ای که به دنیا رجعت دهی، تا شخصاً از قاتلینش انتقام بگیرد. حاجت من این است که مرا نیز در رجعت باز گردانی، تا شخصاً از کسانی که با من چنین رفتار کرده اند انتقام بگیرم. خداوند اسماعیل بن حزقیل را وعده داد که همراه امام حسین علیه السلام رجعت کند. (12)

رجعت حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام

سابقه تشیع درمعتبر ترین، کتب اهل سنت و شیعه 


در قرآن کریم بدترین و بهترین مخلوقات این‌گونه بیان شده‌اند: «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ، إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»؛[ بینه، 6- 7] کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخ‌اند، جاودانه در آن می‌مانند آنها بدترین مخلوقات‌اند! (امّا) کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات خدایند.

در آیه 7 سوره «بینه» آمده است، خداى متعال مى فرماید: «کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آنها بهترین مخلوقات خدا هستند» (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ). 

تعبیر «أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» به خوبى نشان مى دهد: انسان هاى مۆمن و صالح العمل، حتى از فرشتگان، برتر و بالاترند; چرا که آیه مطلق است، و هیچ استثنائى در آن نیست، آیات دیگر قرآن نیز گواه بر این معنى مى باشد، مانند آیات سجود فرشتگان بر آدم، و آیه: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم». (اسراء، آیه 70)

در روایات فراوانى که از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها، و همچنین در منابع معروف شیعه نقل شده، آیه أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ: «آنها بهترین مخلوقات خدا هستند» به على (علیه السلام) و پیروان او تفسیر شده است. (تفسیر نمونه، جلد 27، صفحه 231)

ابن‏ عدی از ابن ‏عباس روایت کرده که گفت: چون آیه خیرالبریّه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی فرمود: اینان تو هستی و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندیده‏ اند. (تفسیر درّ المنثور 6 / 379..)

و ابن‏ مردویه از علی علیه السلام آورده ‏است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا این آیه را نشنیده‏ای: انّ‏الذین‏آمنوا... آنان تو و شیعیان تو هستند. (تفسیر درّ المنثور 6 / 379..)

«حاکم حسکانى نیشابورى» از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى، این روایات را در کتاب معروفش «شواهد التنزیل» با اسناد مختلف نقل مى کند، تعداد آن بیش از بیست روایت است، که به عنوان نمونه چند روایت را از نظر مى گذارنیم:

«جابر» مى گوید: خداوند آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» را نازل فرمود و از آن به بعد، هنگامى که على(علیه السلام)مى آمد، یاران محمّد(صلى الله علیه وآله)مى گفتند: بهترین مخلوق خدا بعد از رسول اللّه آمد»!

1 ـ «ابن عباس» مى گوید: هنگامى که آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» نازل شد، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به على (علیه السلام) فرمود: هُوَ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ تَأْتِی أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ راضِیْنَ مَرْضِیِّینَ، وَ یَأْتِی عَدُوُّکَ غَضْباناً مُقْمَحِین:

«منظور از این آیه، تو و شیعیانت هستید که در روز قیامت وارد عرصه محشر مى شوید، در حالى که هم شما از خدا راضى و هم خدا از شما راضى است و دشمنت خشمگین وارد محشر مى شود و به زور به جهنم مى رود» (در بعضى از نسخه هاى حدیث «مُقْمَحِیْن» آمده است که به معنى بالا نگاه داشتن سر به وسیله غل و زنجیر مى باشد).

2 ـ در حدیث دیگرى از «ابو برزه» آمده است: وقتى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) این آیه را قرائت کرد، فرمود: هُمْ أَنْتَ وَ شِیْعَتُکَ یا عَلِىُّ، وَ مِیْعادُ ما بَیْنِى وَ بَیْنَکَ الحَوْضُ: «آنها تو و شیعیانت هستید، اى على! و وعده من و شما کنار حوض کوثر است»!.

3 ـ در حدیث دیگرى از «جابر بن عبداللّه انصارى» آمده است: ما خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) کنار خانه خدا نشسته بودیم، على (علیه السلام) به سوى ما آمد، هنگامى که چشم پیامبر (صلى الله علیه وآله) به او افتاد فرمود: قَدْ أَتاکُمْ أَخِى: «برادرم به سراغ شما مى آید» آن گاه رو به کعبه کرده، گفت: وَ رَبِّ هذِهِ الْبُنْیَةِ! اِنَّ هذا وَ شِیْعَتِهُ هُمُ الْفائِزُونَ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «به خداى این کعبه قسم، که این مرد و شیعیانش در قیامت رستگارانند» سپس رو به سوى ما کرد و افزود:

امام علی

«به خدا سوگند او قبل از همه شما به خدا ایمان آورد، و قیام او به فرمان خدا بیش از همه شما است، وفایش به عهد الهى از همه بیشتر، قضاوتش به حکم اللّه افزون تر، و مساواتش در تقسیم (بیت المال) از همه زیادتر، عدالتش درباره رعیت از همه فزون تر، و مقامش نزد خداوند از همه بالاتر است.

«جابر» مى گوید: خداوند آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» را نازل فرمود و از آن به بعد، هنگامى که على(علیه السلام)مى آمد، یاران محمّد(صلى الله علیه وآله)مى گفتند: بهترین مخلوق خدا بعد از رسول اللّه آمد»!

نزول این آیه، در کنار خانه کعبه، منافات با «مدنى» بودن سوره ندارد، زیرا ممکن است از قبیل نزول مجدد، و یا تطبیق بوده باشد، به علاوه، بعید نیست نزول این آیات در سفرهائى که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) از «مدینه» به «مکّه» آمده است واقع شده باشد، به خصوص این که: راوى روایت «جابر بن عبداللّه انصارى» است که در «مدینه» به حضرت ملحق شد، و اطلاق «مدنى» بر این گونه آیات بعید نیست.

بعضى از این احادیث را «ابن حجر» در کتاب «صواعق» آورده و بعضى را «محمّد شبلنجى» در «نور الابصار».

«جلال الدین سیوطى» در «درّ المنثور» نیز قسمت عمده روایت اخیر را از «ابن عساکر» از «جابر بن عبداللّه» نقل کرده است.

ابن‏ عدی از ابن ‏عباس روایت کرده که گفت: چون آیه خیرالبریّه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی فرمود: اینان تو هستی و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندید ه‏اند

4 ـ در «درّ المنثور» از «ابن عباس» نقل شده: وقتى آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» نازل شد، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به على (علیه السلام) فرمود: هُوَ أَنْتَ وَ شِیْعَتُکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ راضِیْنَ مَرْضِیِّیْنَ: «منظور تو و شیعیان تو در قیامت مى باشید، که هم شما از خدا خشنود هستید و هم خدا از شما خشنود»!

5 ـ نامبرده در حدیث دیگرى از «ابن مردویه» از على (علیه السلام) نقل مى کند: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به من فرمود: «آیا این سخن خدا را نشنیده اى که مى فرماید:

«کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، بهترین مخلوقاتند»؟ این تو و شیعیانت هستید، و وعده گاه من و شما، کنار حوض کوثر است، هنگامى که من براى حساب امت ها مى آیم، شما دعوت مى شوید، در حالى که پیشانى سفید و شناخته شده اید».

بسیارى دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز، همین مضمون را در کتب خود نقل کرده اند، از جمله «خطیب خوارزمى» در «مناقب»، «ابو نعیم اصفهانى» در «کفایة الخصام»، «علامه طبرى» در «تفسیر معروفش»، «ابن صباغ مالکى» در «فصول المهمه»، «علامه شوکانى» در «فتح الغدیر»، «شیخ سلیمان قندوزى» در «ینابیع المودة» و «آلوسى» در «روح المعانى» ذیل آیات مورد بحث و جمعى دیگر.

کوتاه سخن این که: حدیث فوق از احادیث بسیار معروف و مشهور است، که از سوى غالب دانشمندان و علماى اسلام پذیرفته شده، و این فضیلتى است بزرگ و بى نظیر براى على (علیه السلام) و پیروانش.

جِهاد یکی از مفاهیم دین اسلام است.

جِهاد,جهاد کردن,فروع دین

مقــــدمه :

واژه «جهاد» از ریشه «ج-ه-د» به معنی کوشش و مبارزه و فعالیت است. جهاد تنها به معنی جنگ و خون‌ریزی نیست. بلکه در اصل به معنی کوشش و مبارزه می‌تواند در عرصه‌های گوناگون باشد.

بزرگ‌ترین جهاد «جهاد با نفس» است که با نام (جهاد اکبر) شناخته می‌شود و تلاش در راه دفاع از دین اسلام یا گسترش قلمرو اسلام، جهاد کوچک (جهاد اصغر) نام دارد.

جهاد یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی است. کلمهٔ جهاد حدود ۱۰۸ بار در قرآن آمده‌است.


انواع جهاد

جهاد به صورت کلی به دو نوع جهاد دفاعی و جهاد ابتدایی تقسیم می‌گردد. جهاد دفاعی، جنگ و مبارزه‌ای است که در صورت تجاوز دشمنی به حریم مسلمین واجب و لازم می‌گردد و آیات متعدد قرآن به آن دستور دارد.

جهاد ابتدایی، جهادی است که مسلمانان ابتداءاً به جنگ وارد می‌شوند، بدون اینکه طرف مقابل ابتدا جنگ را آغاز کرده باشد. بنا به نظر اکثر علمای شیعه جهاد ابتدایی فقط با دستور امام معصوم عینیت می یابد .

اهداف جهاد

جهاد اسلامی دارای اهداف مقدسی مانند براندازی شرک و کفر، مبارزه با تبهکاران و گمراهان، پاسداری از نظام اسلامی و دفاع از مرزها است و  این اهداف موجب برتری این نوع جنگ نسبت به دیگر جنگ‌ها می‌شود.


جهاد در منظر قرآن

در قرآن شریف آیاتی بسیار دربارهٔ عظمت و جایگاه رفیع جهاد در میان عبادات به چشم می‌خورد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَآجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ وَجَهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ‏.«سوره توبه آیه ۱۹»

ترجمه : آیا آبرسانی به حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را همانند «عملِ» کسی قرار داده ‏اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو نزد خداوند یکسان نیست و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی‌کند.


إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْو لَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَیةِ وَالْإِنجِیلِ وَالقُرْءَانِ وَمَنْ أَوْفَی‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَ لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.

                                                             «سوره توبه آیه ۱۱۱»

ترجمه : در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى که در راه خدا می جنگند و می ‏کشند و کشته می شوند [این] به عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله ‏اى که با او کرده ‏اید شادمان باشید و این همان رستگاری بزرگ است.


إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ‏.«سوره صف آیه ۴»

ترجمه : همانا خداوند کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار کنند، چنانکه گویی بنای بسیار مستحکم سربی هستند.


جهاد در روایات

روایاتی بسیار در عظمت و اهمیت جهاد در راه خدا نقل شده‌است که به عنوان نمونه به چند روایت بسنده می‌کنیم: ابوذر غفاری از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیده‌است:

کدام یک از اعمال نزد خداوند دوست داشتنی تر است؟ حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ دادند : ایمان به خدا و جهاد در راه او. ابوذر غفاری دوباره سوال نموده‌است که کدامین جهاد از همه جهادها برتر است؟، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، پاسخ دادند : جهاد کسی که اسبش پی شود و خونش در راه خدا بر زمین ریزد.

امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام دربارهٔ جهاد این چنین گفته‌است:

جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند تنها به روی اولیاء خاص خویش گشوده‌است و آن لباس تقوا و زره نفوذ ناپذیر و سپر اطمینان بخش الهی بر پیکر مجاهدان است.[1]

در روایت دیگری امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام در رابطه با اهمیت جهاد اینطور می‌فرماید:

خداوند عزوجل جهاد را واجب کرده، و آن را بزرگ شمرده و یاری و یاورش قرار داده‌است. به خدا سوگند که دنیا و دین جز با جهاد اصلاح نمی‌شود.[2]

امام محمدباقر (ع) در حدیثی خطاب به سلیمان بن خالد می‌گوید: «آیا می‌خواهی از اصل، فرع و قلهٔ اسلام برایت بگویم؟» سلیمان بن خالد می‌گوید: «آری، ای فرزند رسول خدا.» وی اینچنین می‌گوید:

اصل و عمود «خیمه ی» اسلام، نماز و فرع آن زکات و قله و اوج عظمتش جهاد است.(3)


پی نوشت :

  1. نهج البلاغه، خطبه ۳۷.
  2. فروع کافی، ج ۵، ص ۸، ج ۱۱.
  3. بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۳۹۲، ح ۷۰.

فریاد جانسوز آسمانی

درلحظه ضربت خوردن مولای متقیان جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد:

«تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْکانُ الْهُدی، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَِْ الْوُثْقی، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی، قُتِلَ عَلِیُّ الْمُرْتَضی، قَتَلَهُ اَشْقَی الاْ َشْقیأِ»


سوگند به خدا استوانه‏ های هدایت، ویران شد و نشانه‏ های بزرگ تقوی تاریک گردید، و دستگیره محکم ایمان شکسته شد، پسر عموی مصطفی(ص) کشته شد، علی مرتضی کشته شد، او را شقیترین اشقیا کشت.


شب قدر

خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مبارکه قدر می‌فرماید:

تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هر کاری) فرود آیند. (1)

فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:

فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم(2) ؛ در آن شب، هر فرمانی، بر حسب حکمت صادر می‌شود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.

این امر که در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل می‌شده‌است، و در هر شب قدر دیگر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.

قبول اصل وصایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.

امام سجاد علیه السلام فرموده‌اند:

ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین علیهم السلام مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

 کسی که قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی است که همه سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره، شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است. باید بپذیرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یک متولی و ولیّ می‌خواهد که متولی و ولیّ آن امر باشد. این که خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:

در آن شب هر فرمانی، بر حسب حکمت صادر می‌شود. فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده‌ایم.

دلالت بر تکرار و تجدید و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولیِّّ» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولیّ جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.

به همین سبب، هر کس ادعا کرد که من ولیّ امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصوم علیهم السلام نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.

شب قدر

آیه مورد بحث، یکی از مستدل‌ترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امر الهی باشد، و آن همان امام معصوم است.

و هر کس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است، که به اصحابشان فرموده‌اند:

به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب علیه السلام و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.

 

چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سوره نساء می‌فرماید:

"إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلک سبیلاً ٭ أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا؛ کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.

و می‌بینید که خداوند، کسانی را که پاره‌ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی می‌داند.

بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولیّ امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت می‌کند و امین بر آن در جهت پاسداری، به ‌کار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) می‌باشد و به همین سبب پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کرده‌اند، فرمودند:

"من أنکر المهدی فقد کفر (3) ؛ کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است."

و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جدّ عالیقدرشان و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرموده‌اند:

"القائم من ولدی اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعة أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون(4)؛

قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیه او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم بر پا می‌دارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامی‌خواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی ‌کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است. از آنها که مرا درباره او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار می‌کنند و امت مرا از راه او گمراه می‌سازند، به خدا شکایت می‌برم. به‌ زودی آنها که ستم کردند و می‌دانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونی‌ها، مجازات ستمگری‌های خود را در دنیا و آخرت خواهند دید."

در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همه پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاری به وادی کفر خواهد بود.

علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می‌گوید:

 فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان(عج) نازل می‌شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته‌اند، به او تقدیم می‌دارند.

و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر علیه السلام نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما می‌دانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند:

چگونه ندانیم، و حال آن‌که در شب قدر فرشتگان بر گِرد ما طواف می‌کنند. (5)

از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرموده‌اند:

«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه(علیهاالسلام) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.

 حضرت امام سجاد علیه السلام، در این باره، می‌فرمایند:

همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان) فرود می‌آید.

شب قدر

و نیز آن حضرت فرموده‌اند:

ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین علیهم السلام مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

همچنین از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است، که به اصحابشان فرموده‌اند:

به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب علیه السلام و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.

از آنچه که نگارش یافت، استفاده می‌شود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة‌ بن الحسن المهدی، ارواحنا فداه است و برای آن‌ که بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت علیهم السلام و امامت آنان تا روز رستاخیز می‌باشد؛ حدیثی را هم که در بخش فضیلت‌های حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است، ملاحظه می‌کنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرموده‌اند:

«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه(علیهاالسلام) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.

و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم نیز دارد.

و از طرفی، همان‌گونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود می‌آید، نزول‌گاه نور پاک امامان معصوم نیز وجود مقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام است؛ که حقیقتاً هر کس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی‌ برد، شب قدر را درک کرده است.

 ---------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

1- برگرفته از تحقیقی درباره لیلةالقدر و رابطه آن با امام عصر ارواحنافداه، صص 149 ـ 132، با تلخیص .

2- سوره دخان (44)، آیه 4.

3- علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 51 / منتخب الاثر، فصل 10، ب 1، جز 1، ص 492.

4- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 73 / منتخب الاثر، فصل2، ب 3، ح 4 ، ص 183.

5- امراء هستی، ص 190/ تفسیر القمی، ص 731/ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 97، ص 14، جز 23.

منبع : سایت شهید آوینی

00250.jpg

ششم محرم الحرام بنابر روایات معتبر سالروز شهادت حضرت یحیی بن زکریا است؛ پیامبری که همانند سید و سالار شهیدان سر از تن وی جدا کردند و بر اساس آیات قرآن زندگی ایشان شباهت زیادی به زندگی پسرخاله وی حضرت عیسی (ع) دارد.

زندگی نامه اجمالی حضرت یحیی(ع)

حضرت زکریا(ع)با بانویی به نام ایشاع (یا حنانه) خاله حضرت مریم(ع)ازدواج کرد. سالها گذشت و هر دو به سن پیری رسیدند ولی دارای فرزند نشدند. سرانجام زکریا(ع)در کنار محراب مریم(ع)غذاها و میوه‎های بهشتی دید، دریافت که باید امیدوار به خدا بود، با این که ۱۲۰ سال از عمرش گذشته بود و همسرش ۹۸ سال داشت، ازدرگاه خداوند تقاضای داشتن فرزند کرد. سرانجام فرشتگان به اوبشارت دادند که خداوند پسری به نام یحیی(ع)به تو عطا خواهد کرد، و چنین نامی تاکنون کسی نداشته است. 

نبوت و کتاب حضرت یحیی(ع)

حضرت یحیی (ع)در کودکی به مقام نبوت رسید، و خداوند در همین سن آن چنان او را از عقل و درایت و هوش برخوردار نمود که شایستگی مقام نبوت را پیدا کرد.
مقام یحیی(ع)در پیشگاه خداوند آن چنان در سطح بالایی است که خداوند می‎فرماید: «وَ سَلامٌ عَلَیهِ یوْمَ وُلِدَ وَ یوْمَ یمُوتُ وَ یوْمَ یبْعَثُ حَیا؛ و سلام بر او آن روز که تولد یافت، و آن روز که می‎میرد، و آن روز که زنده و برانگیخته می‎شود.» 
از امتیازات حضرت یحیی (ع)این که: خداوند او را به عنوان تصدیق کننده نبوت حضرت مسیح (ع)و به عنوان رهبر، و بسیار عفیف و پرهیزکار و پیامبری از صالحان، معرفی می‎کند.
گر چه از ظاهر آیه ۱۲ سوره مریم استفاده می‎شود که او دارای کتاب مستقل بوده، ولی منظور از کتاب در این آیه، همان تورات است. او مروج آیین موسی(ع)بود، وقتی که عیسی(ع)به مقام نبوت رسید، به او ایمان آورد، و مروج آیین حضرت مسیح(ع)گردید. حضرت یحیی(ع)سه سال یا شش ماه از حضرت عیسی(ع)بزرگتر بود.

شباهت عیسی (ع)و یحیی (ع)

حضرت یحیی(ع)و حضرت مسیح(ع)نسبت به هم شباهتهایی در امور زیر داشتند:

زهد و پارسایی فوق العاده. ترک ازدواج،‌ که آنها براثر شرایط خاص زندگی برای تبلیغ احکام الهی مجبور به سفرهایی بودند و ناچار مجرد زندگی می‎کردند.
تولد اعجاز آمیز، که یحیی در سنین پیری پدر و مادر، از آنها به دنیا آمد، و عیسی(ع)بدون پدر متولد شد.
یحیی و عیسی، با همدیگر خویشاوندی نزدیک داشتند (یحیی پسر خاله حضرت مریم(ع) مادر عیسی(ع)بود.) شباهت دیگر این که هر دو در کودکی به مقام نبوت رسیدند. یحیی و عیسی(ع)با همدیگر الفت و انس خاصی داشتند، و هم چون دو برادر عرفانی، ارتباط تنگاتنگی در میانشان بود؛ تا آن جا که در روایت آمده:
مدتی پس از فوت حضرت یحیی(ع) ، حضرت عیسی(ع)که از فراق او دلتنگ شده بود، کنار قبر یحیی (ع)آمد و از درگاه خدا خواست تا یحیی(ع)را زنده کند.
دعایش به اجابت رسید، یحیی(ع)زنده شد و از میان قبر بیرون آمد و به عیسی (ع)گفت:
«از من چه می‎خواهی؟»عیسی (ع)گفت: «اُرید ان تؤبسنی کما کنتُ فی الدنیا؛ می‎خواهم با من انس و الفت بگیری همان گونه که در دنیا با هم مأنوس بودیم.»
یحیی(ع)گفت: «ای عیسی! هنوز از مرارت و سختی مرگ، آرامش نیافته‎ام، می‎خواهی مرا به دنیا برگردانی! تا بار دیگر به سختی مرگ مبتلا شوم.» این را گفت و سپس به قبر خود بازگشت. 

در روایات معراج آمده، پیامبر اسلام فرمود: در شب معراج هنگام سیر در آسمانها، وقتی که به آسمان دوم رسیدم، ناگاه دو مرد شبیه هم را دیدم، به جبرئیل گفتم: اینها کیستند؟ گفت: «دو پسرخاله همدیگر، یحیی و عیسی(ع)هستند.» بر آنها سلام کردم، و آنها بر من سلام کردند، برای آنها از درگاه خدا طلب آمرزش کردم، آنها نیز برای من طلب آمرزش نمودند، و به من گفتند: «مرحباً بالاَخِ الصالح و النبی الصالح؛ آفرین بر برادر شایسته و پیغمبر شایسته.»
از شباهتهای یحیی(ع)با عیسی(ع)این که یحیی(ع)را طاغوت زمانش کشت و سرش را از بدنش جدا کرد. در مورد حضرت مسیح(ع)نیز طاغوتیان زمان می‎خواستند او را به دار آویزان کنند، که اشتباهی رخ داد و شخص دیگری را به جای عیسی(ع)کشتند، و عیسی(ع)به سوی آسمانها صعود نمود.

پیامبری حضرت یحیی (ع)در خردسالی


ادامه مطلب را ببینید

امان نامه از آتش جهنم توسط حضرت رضا علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم


http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/28067389907004355736.jpg


کاروانی از سرخس به قصد زیارت امام رضا علیه السلام راه افتاد. چاووشی خوانها شروع کردند به چاووشی خواندن.

 

پیرمرد نابینائی کنار جمعیت ایستاده بود . وقتی فهمید کاروان به سوی مشهد می رود، شروع کرد به گریه کردن . گفتند : چرا گریه می کنی ؟ گفت : دوست دارم تا همراه این کاروان به زیارت مولایم بروم.

 

با رئیس کاروان صحبت کردند و قبول کرد تا پیرمرد نابینا را همراه خود ببرند.

 

کاروان حرکت کرد و به مشهد آمدند و زیارت کردند و برگشتند.

 

در راه برگشت ، در اولین کاروانسرائی که استراحت داشتند چند تن از جوانانی که در این کاروان بودند تصمیم گرفتند تا این پیرمرد نابینا را اذیت کنند.

 

هر کدام از آن جوانها کاغذ سفیدی در دست گرفتند و به پیرمرد نابینا گفتند : این کاغذها امان نامه آتش جهنم است که از طرف امام رضا علیه السلام در حرم به ما دادند . آیا به تو این امان نامه را دادند ؟

 

پیر مرد شروع کرد به گریه کردن و گفت : من چقدر روسیاهم که آقا به من امان نامه ندادند.

 

جوانها چون حالت غمزده آن پیرمرد را دیدند از کار خود پشیمان شدند و گفتند : ما دروغ گفتیم . خواستیم کمی با اذیت کردن تو بخندیم . اما پیرمرد قبول نکرد و بر گریه خود افزود.

 

هر کاری کردند ساکت نشد و باورش شد که همه اهل کاروان امان نامه گرفتند به جز او.

 

گفت : راه مشهد را نشانم دهید تا بروم و امان نامه بگیرم . هر کاری کردند نتوانستند سد ّ راه او شوند.

 

پیرمرد عصا زنان به طرف مشهد حرکت کرد. ساعتی نگذشت که برگشت در حالیکه کاغذ سبز رنگی در دست داشت.

 

اهل کاروان سوال کردند : چرا برگشتی ؟ گفت : مولای ما خیلی مهربان و رئوف است . وقتی گریه کنان به سوی مشهد می رفتم شنیدم صدائی که میگفت : نیازی نیست به مشهد بیائی . ما خودمان امان نامه ات را آوردیم.

 

وقتی به آن کاغذ سبز رنگ نگاه کردند ، دیدند نوشته است :


هذا امان ٌ من النار و انا علی ابن موسی الرضا ابن رسول الله

 

 

ماخذ : کتاب کرامات الرضویه نوشته حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی

امام باقر

«الکافی» معتبرترین کتاب حدیثی شیعه هشت جلد دارد دو جلد اول آن اصول، پنج جلد بعدی آن (3-7) فروع و جلد هشتم آن روضه کافی نام دارد. مولف جلیل القدر این کتاب مرحوم کلینی (م 329 ق) در روضه کافی جریانی را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که برای شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت بسیار گوارا و نوید بخش است.


راوی این روایت حَکَمِ بْنِ عُتَیْبة است. او می گوید:


در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم و اطاق آکنده از جمعیّت بود ناگاه پیرمردى که بر عصاى خود تکیه داشت، پیش آمد تا به در اطاق ایستاد.

عرض کرد: السلام علیک یا ابن رسول الله و رحمة الله و برکاته و بعد سکوت کرد. امام پاسخ داد: علیک السلام و رحمة الله و برکاته.

بعد پیرمرد رو کرد به سایر جمعیت که در آنجا بودند و به آنها نیز سلام کرد. همه جواب سلامش را دادند. در این موقع رو به جانب حضرت نمود و گفت: یا ابن رسول الله مرا نزدیک خود بنشان فدایت شوم به خدا سوگند من شما و کسى که شما را دوست داشته باشد را دوست دارم و این علاقه برای مطامع دنیایی نیست.

با دشمن شما دشمنم و از او کناره مى‏گیرم و به خدا سوگند این نفرت و دشمنی نیز بواسطه اختلاف شخصی نیست و با هم پدر کشتگى نداریم [به دلیل پیروی از شما از آنها کناره گیری می کنم].

به خدا سوگند حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم و در انتظار برپایی حکومت عدل شما خاندانم. [1] با این عقیده و روشی که دارم آیا امید به نجات من هست؟

امام باقر علیه السلام دوبار به او فرمود: نزدیک من بیا!


پیرمرد جلو آمد و حضرت او را پهلوى خود نشاند. آنگاه فرمود: پیرمرد! مردى خدمت پدرم على بن الحسین رسید و همین سؤال تو را از او پرسید. پدرم امام سجاد علیه السلام به او فرمود:

وقتى جانت به اینجا رسید - با دست اشاره به حلقوم خود نمود - با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشته‏هاى اعمال روبرو می شوى اگر [با این عقیده و روشی که داری] از دنیا رفتی خدمت پیامبر و على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام خواهی رسید. اگر هم زنده ماندی ؛ خداوند در همین دنیا چشم تو را روشن می کند [2] و در هر صورت تو در مقامات عالیه با ما خواهى بود.


پیرمرد [که به نظر انتظار این همه لطف و کرامت را نداشت با تعجب] عرض کرد: چه فرمودید؟


امام باقر علیه السلام دو مرتبه سخنان خود را تکرار کرد. پیرمرد از خوشحالى و تعجب گفت الله اکبر ؛ اگر بمیرم خدمت رسول خدا و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین می رسم و در وقت جان دادن با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشته‏هاى اعمال روبرو می شوم و اگر [هم تا وقت ظهور] زنده مانده و آن زمان را درک کردم خدا زندگى خوشى برایم فراهم می کند و با شما در درجات عالیه خواهم بود؟ پیرمرد این را که گفت فریاد به گریه بلند کرد و شروع کرد به هاى هاى گریستن. در نهایت اختیار از کف داد و بر زمین افتاد. اهل مجلس نیز با دیدن این حال پیرمرد به گریه افتادند و آنها نیز شروع کردند به بلند بلند گریه کردن.


در حالی که امام باقر علیه السّلام‏ با انگشت، اشک از دیدگان مبارک خود می زدود ؛ پیرمرد سربلند کرد و از امام علیه السلام خواست تا دست مبارک خود را به او دهد. امام علیه السلام دست خود را به او داد. او دست امام علیه السلام را گرفت و بوسید و بر دو دیده و صورت خود گذاشت. سپس جامه از روى شکم خود بالا زده دست امام را روى شکم و سینه خود نهاد. بعد از جاى خود بلند شد و با گفتن «السلام علیکم» از امام و اهل مجلس خداحافظی کرد و از خانه خارج شد.

امام علیه السلام همان طورى که پیرمرد می رفت به او نگاه می کرد. بعد رو به جمعیت فرمود: « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر که مایل است یک نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه کند.»

حکم بن عتیبه راوى حدیث می گوید: من خانه مصیبت زده‏اى را ندیده بودم که مثل این مجلس گریه کنند (چنان تحت تاثیر نیت پاک پیرمرد و لطف امام قرار گرفته بودند که همه با صداى بلند گریه می کردند.) [3]

 



پی نوشت:

1. اصل عبارت این است: «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِلُّ حَلَالَکُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَکُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَکُم‏» که ما آن را با توجه به شرح ملا صالح مازندرانی، ج‏11، ص 416 اینگونه ترجمه کردیم.

2. خلاصه اینکه اگر تا قبل از ظهور از دنیا رفتی با ما اهل بیت خواهی بود و اگر ماندی خدا تو را با درک زمان ظهور دلشاد خواهد کرد. همان ج11 ص 416

3. الکافی ، ج‏8، ص 77


گریه نبیّ مکرّم (ص)برای شرک امّت

عرض کردیم دلیل این که اولیاء ما در دل شب، گریه می‌کنند و ناله و فغان دارند، برای این است که نکند عمل آن‌ها بوی ریا بدهد. آن‌ها، هم برای عمل خودشان گریه می‌کنند و هم مثل نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) برای عمل امّت گریه می‌کنند. می‌ترسند، وحشت دارند که نکند ولو به ذرّه‌ای در عمل آن‌ها، ریا باشد.

روایت عجیبی وجود دارد که پیغمبر اکرم، خاتم رسل، حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) به خاطر همین مسئله گریه می‌کنند. «وقد رَآهُ شَدَّادُ بنُ أوسٍ یَبکى رَسُولَ اللّه(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فَسَألَهُ عمّا یُبکِیهِ؛ قال: إنّى تَخَوَّفتُ علی اُمَّتِى الشِّرکَ»  شدّادبن‌أوس نقل می‌کند: پیغمبر اکرم(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) را دیدم که گریه می‌کند. در حال گریه کردن سؤال کردم و خدمت حضرتش عرضه داشتم: آقا جان! چرا گریه می‌کنید؟ «فَسَألَهُ عمّا یُبکِیهِ»، فرمودند: من خوف دارم از این که امّتم به شرک دچار شوند، «قال: إنّى تَخَوَّفتُ علی اُمَّتِى الشِّرکَ».

پیامبری که آمده است همه را به وحدانیّت دعوت کند، «قُولوا : لا إلهَ إلاّ اللّه ُ تُفلِحوا»، برای شرک امّت گریه می‌کند! این شرک چیست که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) گریه می‌کنند؟

حضرت در ادامه فرمودند: «أما إنّهُم لا یَعبُدُونَ صَنَماً ولا شَمساً ولا قَمَراً» آن‌ها بت یا خورشید و یا ماه را عبادت نمی‌کنند، صورت ظاهر این است که دیگر دست از شرک برداشتند، وحدانیّت حضرت حقّ را اعلان می‌کنند و خدا را عبادت می‌کنند.

پس چرا پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) گریه می‌کنند و می‌فرمایند: خوف دارم بر امّتم از شرک. نگرانی پیامبر(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) چیست؟ خودشان که فرمودند: آن‌ها بت‌پرست و یا خورشید و ماه‌پرست نیستند، پس چیست؟

فرمودند: «ولکنّهُم یُراؤونَ بأعمالِهِم». آن‌چه که عامل شده است پیغمبر(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) گریه کنند، اشک بریزند و برای امّت ناراحت باشند، این است که آن‌ها اعمال خود را ریاکارانه برای دیگران انجام  می‌دهند و این عمل ریاکارانه باعث شود خدای ناکرده تمام اعمال تباه شود.

اولیاء و انبیاء، به خصوص خاتم رسل(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم)، دلسوز امّت هستند. مگر نفرمود: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین»، وقتی کسی دلسوز امّت هست، دلش هم می‌سوزد که نکند امّت اعمالشان را بیهوده از دست بدهند و آن‌ها را به باد دهند. برای همین اشک می‌ریزند. این حال اولیاء و انبیاء است، ترس دارند. پیامبر عظیم‌الشّأن(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) ترس دارند بر امّت که نکند عمل ریاکارانه انجام دهند. اولیاء خدا هم همین حال را دارند و حتّی خصّیصین، عرفا و عبّاد دائم در اضطراب و ناله هستند، دل شب گریه می‌کنند که نکند هم عمل خودشان، هم عمل محبّین آل‌الله باطل شود.

ادامه مطلب را ببینید

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشکار، گذشت از کسى که به من ظلم نموده، بخشش به کسى که مرا محروم کرده، رابطه با کسى که با من قطع رابطه کرده، 
و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم براى عبرت باشد.



پنج جمله زیبا از رسول اکرم (ص) :

1 - شما را مژده می دهم و شما به دیگران مژده بدهید که: هر کس شهادت دهد که خدایی بجز خدای یگانه نیست و بدان معتقد باشد وارد بهشت می شود.

2 - خدا روزی بنده مومن خویش را از جایی که انتظار ندارد می رساند.

3 - نشان منافق سه چیز است: سخن به دروغ گوید، از وعده تخلف کند و در امانت خیانت نماید.

4 - آیا دوست داری دلت نرم شود و حاجت خود بیابی، بر یتیم رحمت آور، وی را بنواز و از غذای خویش بدو بخوران تا دلت نرم شود و حاجت خود بیابی. 

 5 - اگر می خواهید پیش خداوند منزلتی بلند یابید خشونت را به بردباری و محرومیت را به عطا تلافی کنید.




پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله سوره مطفّفین را برای اهل مدینه تلاوت فرمود سپس افزود: پنج چیز در برابر پنج چیز است. عرض کردند: اى رسول خدا ، کدام پنج در مقابل کدام پنج است؟ فرمود:

1 - هیچ قومى عهدشکنى نکردند مگر این که خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلّط ساخت.
2 - هیچ جمعیتى به غیر حکم الهى حکم نکردند مگر این که فقر در میان آنها زیاد شد.
3 - در میان هیچ ملّتى فحشا ظاهر نشد مگر این که مرگ و میر در میان آنها فراوان گشت.

4 - هیچ گروهى کم فروشى نکردند مگر این که زراعت آنها از بین رفت و قحطى آنها را فرو گرفت.

5 - هیچ قومی زکات را منع نکرد مگر این که باران از آنها قطع شد.