نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۸۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقالات دینی» ثبت شده است

همانطور که میدانیم شرک دو نوع است : شرک اکبر و شرک اصغر !


images.jpg

آهن ربا،براده ی آهن را هرجا باشد،به سمت خود میکشد.اگر پنبه را از کنار آهن ربا عبور بدهید،آهن ربا کششی نسبت به پنبه ندارد،اما اگر براده آهن را درون پنبه بگذارید،دراین حالت پنبه به سمت آهن ربا کشیده میشود.دراینجا خود پنبه جذب نمیشود،بلکه براده های آهنی که با خودآهن ربا هم جنس هستند،به سمت آن کشیده میشوند.
معصیت ها مثل آهن ربا و نان حرام مانند آهن است،وقتی که انسان گوشتش از حرام نروییده باشد،می تواند از کنار معصیت هابگذرد.امّا اگر لقمه ی حرامی خورد از کنار معصیت که میگذرد،مجذوب آن میشود؛
این خاصیّت درونیِ لقمه حرام است.لقمه اگر صد در صد حلال باشد و علاوه بر این اجرت طیب و طاهری در مقابل آن گرفته باشد(که البته این به ندرت پیدا میشود)از کنار عبادات که میگذرد، عبادات او را جذب میکنند،از کنار امام زاده که میگذرد به زیارت آن میل پیدا میکند.
نه تنها لقمه ی حلال،بلکه مسکن و لباس حلال هم به همین منوال است.در محلی هم که از راه حلال به دست آورده اید،نماز که فرا می رسد،نسبت به نماز شوق ورغبت پیدا می کنید،امّا اگر ملک غصبی باشد،در آن محل مثلاً غیبت مردم می شود و توان اجتناب از معصیت را نا خود آگاه از دست می دهید.

حلال و حرام وقتی با هم مخلوط شود،طاعت و معصیت هم،با هم مخلوط می شود .

siiXlon_497.jpg

بالاترین حسرت حرامخور در قیامت از چیست؟

امام على (ع) :
بزرگترین افسوس در روز قیامت ، افسوس مردى است که مالى را به ناروا گرد آورده و آن را براى کسى بر جاى گذاشته و او آن را در راه طاعت خداى سبحان خرج کرده باشد و بدان سبب به بهشت رود و او به دوزخ .

نهج البلاغة : الحکمة 429 منتخب میزان الحکمة : 154
مراتب ششگانه استغفار از زبان امام علی (ع)

استغفار

استغفار اگر با تصمیم بر ترک معصیت و ندامت از گناه باشد دوای گناهان است و آیات و روایات زیادی در این باره وارد شده که بیانگر جایگاه استغفار در زندگی مومن است.

غفران و مغفرت از جانب خداوند متعال، به این معنی است که بنده خود را از اینکه عذاب به او برسد، نگهداری کند و معنای استغفار آن است که انسان همان معنی را از پروردگار طلب کند و تنها با زبان نباشد، بلکه عملا نیز خواستار آن باشد. باید دانست که استغفار غیر توبه است، زیرا توبه عبارت از پشیمانی است، البته با تصمیم بر ترک و برگشت نکردن به گناه، اما استغفار طلب مغفرت است.

در آیات زیادی به موضوع استغفار اشاره کرده است. از جمله آیه ۳۳ سوره انفال می فرماید: و خداوند بنا ندارد ایشان را با اینکه تو در میانشان هستی و مادام که استغفار می کنند عذاب کند.

همچنین آیه ۵۲ سوره هود می فرماید: و ای قوم، از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما رحمت فراوان نازل گرداند و بر قوت و توانایی شما بیفزاید، و زنهار به نابکاری و عصیان روی مگردانید. و نیز آیه ۶۴ سوره نسا چنین فرموده؛ و اگر گنهکاران به سوی تو آیند، پس از خدا طلب آمرزش کنند و فرستاده خدا برایشان طلب مغفرت کند، هرآینه خدا را توبه پذیر مهربان خواهند یافت.

روایات هم در این زمینه بسیار می باشد. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: برای هر دردی دوایی است و دوای گناهان استغفار است.۱ و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: خوشا به حال کسی که روز قیامت در نامه عملش زیر هر گناهی”استغفرالله”بیابد.۲

از پیامبر (ص) روایت شده است: آیا به شما خبر ندهم از چیزی که اگرآن را به جا آورید، شیطان از شما دور خواهد شد، چنانکه مشرق از مغرب دور است، گفتند بفرمایید، فرمود؛ روزه صورت او را سیاه کند، و صدقه پشت او را بشکند، و دوستی در راه خدا و مواظبت بر عمل شایسته رگ پشت او را قطع نماید، و استغفار رگ دل او را می برد، و برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدنها روزه است.

از حضرت علی(ع) روایت شده است: من در شگفتم از کسی که نا امید است در حالی که با او استغفار است.۳

مراتب اعلای استغفار در کتاب “فلاح السائل” نقل شده است. روزی امیرمومنان علی(ع) درمیان مهاجرین و انصار نشسته بود، که مردی ازآنها گفت؛ استغفرالله. حضرت به سویش التفاتی کرد، مانند شخص غضبناک و به او فرمود، وای بر تو! آیا می دانی استغفار چیست؟استغفار اسمی است که بر شش قسم واقع می شود. آنگاه حضرت فرمود؛استغفار بلندترین درجه است،که بر مجموع شش معنی واقع می شود: اول، پشیمانی برآنچه گذشت؛ دوم، تصمیم بر عدم بازگشت به طور دائم؛ سوم، حقوق مردم را ادا کنی تا خدا را خالص ملاقات نمایی که بر تو وِزْر و وبالی نباشد؛ چهارم، بپاداری هر واجبی را که آن را ضایع کردی پس حقش را ادا کنی؛ پنجم، گوشتی از حرام روئیده، آن را با اندوه آب نمایی که پوست به استخوان چسبید و میان آنها گوشت جدیدی روید؛ ششم، به بدن درد و زحمت بندگی را بچشانی، چنانکه به آن شیرینی معصیت را چشانیده ای، پس در این وقت می گویی؛استغفرالله.

در حقیقت اگر کسی که بخواهد از گناه فرار کند و نفس خود را با استغفار آزاد نماید و از حبس و زندان چاه معاصی نجات بخشد، باید چنانکه حضرت علی(ع) فرموده استغفار نماید، ولی اگر این مرتبه را تحصیل نکند لااقل مرتبه پایین تر را از دست ندهد که همان استغفار باشد.

البته لازم به تذکر است که استغفار نباید فقط لقلقه زبان باشد، بلکه باید حرکت لب و زبان باشد با تصمیم بر ترک معصیت و ندامت از عمل گناه. جابربن عبدالله می گوید رسول خدا(ص)فرمود؛ بیاموزید استغفار بزرگ را! آنگاه آن را بیان فرمود؛ اللهم انت ربی لا اله الا انت خلفتنی و انا عبدک و انا علی عهدک و ابوء بنعمتک علی و ابوء بنعمتک علی و ابوءُ لک بذنبی فاغفرلی إنه لا یغفر الذنوب الا انت.۵
———————-
۱- بحار، ج ۹۳ ، ص ۲۷۹

۲- بحار، ج ۹۳ ، ص ۲۸۰

۳- بحار، ج ۹۳ ، ۲۸۴

۴- بحار، ج ۹۳، ص ۲۸۵

۵- بحار، ج ۹۳، ص ۲۷۹

علت محرومیت از نماز شب

مردی از حضرت امیرالمؤمین علی (ع) پرسید: «یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ، اِنّی قَدْ حُرِمْتُ الصَّلاةُ بِاللَّیْلِ؟ قالَ: فَقال أمیرُالمؤمنینَ (ع): أنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُک».


 شاید کمتر مسلمانی را بتوان یافت که ادعّا کند: من آرزوی شب زنده‌داری و مناجات با خدا را ندارم. اگر در طول عمرش، حتّی یک شب هم، این توفیق عظیم را نیافته، اما این آرزو هرگز از دلش بیرون نرفته است.

آنهایی که اهل مطالعه و یا شرکت در جلسات مذهبی هستند، همواره خوانده و یا شنیده‌اند که شب زنده ‌داری و راز و نیاز با آفریدگار بی‌همتا، نشأت و حلاوتی پایدار دارد. امّا بسیاری از آنها نیز این توفیق معنوی را نیافته و یا کمتر یافته‌اند. راستی علّت این محرومیّت بزرگ در چیست؟

 


زن و شوهری که با هم ازدواج می‌کنند، به سه روش می‌توانند با همدیگر رفتار کنند.

یک روش ترس است؛ به این صورت که نُطُق همدیگر را بکشند. 

آن مثل معروف که گربه را دم حجله می‌کشند، یعنی یا مرد یا زن چنان با همسرش رفتار کند که اگر درخواستش را انجام نداد، زندگی را برایش جهنم ‌می‌کند. این یک روش ارتباط است. 
گرچه این روش می‌تواند موثر باشد ولی برخوردها بر فرضی هم که درست بشود، تصنعی است. یعنی این زن بر فرضی که درست بشود و آن کار اشتباه‌ را نکند یا این مرد درست شود، واقعا درست نشده است، بلکه از روی ترس است. 
 
رسول خدا(ص) فرمودند: آگاه باشید که شرورترین افراد امت من، کسانی هستند که از ترس آزارشان مورد تکریم قرار می‌گیرند. آگاه باشید هرکس به خاطر ایمنی از شرش مورد تکریم قرار گیرد، از من نیست. 
 
روش دیگر ارتباط زن و شوهر طمع است. خانم یا آقا به گونه‌ای روش برخوردشان را از اول زندگی‌شان قرار بدهند که آقا به خانم نشان بدهد که هر وقت خانم خوبی بودی، یک هدیه‌ی حسابی برایت می‌گیرم. یا حالا که دختر خوبی بودی تو را به مسافرت می‌برم. آن خانم خوبی کند به طمع این که یک لباس خوب گیرش بیاید. یا خانم با آقا این جور برخورد کندکه اگر همیشه دست پر در خانه بیایی، آن‌وقت فضای خانه هم برای شما دلنشین می‌شود. این هم رابطه بر مبنای طمع است.
 
در فرهنگ اهل بیت نه اجازه داده‌اند رابطه زن و شوهر بر مبنای ترس باشد، نه بر مبنای طمع. نه تنها زن و شوهر، دوستان هم همینطور است.
 
دوستانی که از هم بترسند، یا به هم طمع داشته باشند، دوست نیستند. مصداق قربون بند کیفتم تا پول داری رفیقتم. نه تنها با دوستان، بلکه با خود اهل بیت نیز همین‌طور!
 
بعضی عراقی‌‌ها با حضرت ابوالفضل(ع) رابطه دارند، ولی رابطه‌شان بر اساس ترس است، نه از روی طمع . رابطه‌ی بعضی از ما با اهل بیت از روی طمع است.
 
حضرت امیر(ع) می‌گویند: گروهی خدا را به امید بخشش پرستش کردند که این پرستش تجار است و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است.
 
1374948908558321_orig.jpg

ائمه نمی‌خواستند که در ارتباط با خدا، همسر، دوست، فرزند و انسان‌های دیگر مبنای ما ترس یا طمع باشد، بلکه در ارتباط، مبنای حیا و محبت را ملاک قرار داده‌اند. 
نه محبت تنها و نه حیای تنها. البته محبت اگر واقعی بود، حیا هم در آن هست.
 اگر محبت حقیقی بود، غیر ممکن است در آن حیا نباشد. 
این حب‌های ظاهری است که از حیا خالی است.

 

صدای قدم‌ های ماهِ خوبی‌ ها، دل ِ خاکی‌ام را آگاه ساخته است
که لحظه‌ی وداع نزدیک است.

لحظه‌ی وداع با ماه مهدی، با شعبان، و من در آخرین ثانیه این ماه 
به مناجات شعبانیه نشسته‌ام
 "و اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُک

پس از آن "
و اسمَع نِدائی اِذا دَعَوتُک من. "ذلک العشقِ" من، "لاریب فیه"، 
ای خدای عاشقی‌ام . من در آغوش مُهر دلدادگی‌ام.
و باران روزه‌داری‌ام 
"انتَ ربُّ العظیم

صبح دلدادگی‌ام را با آهنگ دل نواز
 "الّلهم اِنی اَسئَلُک مِن بَهائِک 
مأمن من تو هستی ای خدای دیدگانم و من، زیر چتر پروردگاریت، 
از باران غم، که در این زندان، بر سر و رویم می‌بارد ایمن شوم .

من، روزه‌ دار عاشقی‌ام.
تشنه‌ی دیدار توأم. نگاهم کن تا سیراب شوم. 
نگاهم را پذیرا باش که هر چه سفیر تو، قرآن را می‌نگرم سیر نمی‌ شوم.


عطر آش نذری همسایه و صدای ربّنای استاد، تمنای دلم را آشکارتر
ساخته است تا من عاشقانه‌تر به ختم شمیم عاشقی‌ام بپردازم
و آل عمراندلم را در عدد سی فریاد کنم.

"ربّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا و هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَة اِنَّکَ انتَ الوهّاب
ای خدای آسمانیِ دلِ خاکی‌ ام"رُدَّ کُلَّ غَریب
منی که دَم عاشقی‌ات، گِل وجودم را بیدار ساخت، 
با نسیم نوازشتدوباره بیدارم ساز؛

ای کسی که "عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر"ی .
بار الها، ببخشا که من ِ خاکی، آلوده‌ی دنیا گشته‌ام.

ای خدای شَهر ِ رمضان که "اَنزَلتَ فیه" کتاب جاویدان را،
"اِغفرلی تِلکَ الُذنوب العِظام" راکه کسی جز معبود دلم نمی‌بخشاید "یا علّام" .


فرشتگان بارگاهت در این قدر آسمانی، زمین را به قدر آورده‌اند
تا قدر دلتنگی‌ام را به مهدی‌ات بگویند و مهدی بداند که من، من ِ منتظِر، 
از انتظار خسته نمی‌شوم تا بیاید ... العَجَل العَجَل العَجَلَ

و من ضجّه می‌زنم "یا مُفیَّ العَهد
من ِ بارانی با آمدنش عافیت می‌یابم، بگو بیاید."اِنّا اَنزَلناه ُ فی لَیلَة القدر" 
قرآن در حضور ستارگان آسمانی می‌درخشد و من، دلم برای حضور مهدی می‌تپد.

"و ما اَدراک ما لَیلَةُ القدر" و کسی انتظارم را درک نمی‌کند
"لَیلَةُ القدرِ خیرٌ مِن اَلفِ شَهر" هزار ماه کم است بگو هزار سال
"تَنَزَّلُ الملئِکةُ و الرّوح"، تا درد انتظارِ مرا، به سویت آورند؟

من منتظرم! بگو بیاید.
"سلامٌ هیَ حتّی مَطلَع الفَجر" تا وقتی تو بیایی همه شب، 
شب ِ قدر من است و من تا صبح می‌گریم، تا صبح ناله می‌ کنم، تا صبح
می‌ خوانم سرود ِ زندگی بخش را: "اللّهم کُن لِوَلیّک َالحجَّةِ ابنِ الحَسَن". 


روزه‌دار، سالگرد عاشقیت، سالگرد روزه‌داریت مبارک باد!!!


یک بانوی مسلمان باید هفت خصوصیت داشته باشد:

آیا کسی که دین ندارد، اخلاق هم ندارد ؟


پیوند اخلاق و دین، پیوندی مستحکم است. اخلاق، سبب گام نهادن در راه دین داری می شود، چرا که انسان با اخلاق، ناسپاسی نکرده و از کسی که در حق او لطفی نموده تشکر می کند و با این روحیه نمی تواند در مقابل کسی که تمام وجوداش از اوست و زندگی اش پر از نعمت های اوست، بی تفاوت بماند. و به پرستش او روی می آورد. همچنان که دین پایه های اخلاق را مستحکم کرده و آن را رشد داده، و ضمانت بقایش را تضمین می کند.


با این حال، عده ای سعی می کنند قلمرو دین و اخلاق را از یکدیگر جدا کنند. چرا که از دین روی تافته اند، اما برای زندگی روزمره دنیایی خود، محتاج رعایت حداقل های اخلاقی هستند.


چون قطعا با مکانیزم های حقوقی و جزائی، نمی توان تمام آنچه در جامعه نیاز است، را تامین کنیم. در بعضی عرصه ها، مجالی  برای مکانیزم های حقوقی و جزائی نیست. (مثل حسن معاشرت و رفتار محترمانه و مودبانه، نسبت به عموم شهروندان.) و در بعضی عرصه ها که مکانیزم های حقوقی و جزائی وجود دارند، به دلیل نقص ها و ناتوانی هایشان از اخلاق کمک می گیرند. مثل آنکه اگر اکثریت جامعه دزدی را زشت ندانند، قطعا قانون نمی تواند از حریم شخصی اموال افراد صیانت کند و ...


به همین دلیل شاهدیم که جامعه بی ایمان نیز، حداقل هایی از اخلاق را لازم می شمرد و سعی در حفظ آن دارد. هر چند در این راه معضلات خاص خود را دارد. مثل آنکه دایره قوانین حقوقی و جزائی این گونه جوامع، تا حداکثر ممکن گسترده می شود. در حالی که در جوامع انسانی، نباید قوه قهریه عامل تعیین کننده حداکثری باشد. بلکه باید جامعه به گونه ای رشد بیابد که اکثر امور آن، با اراده و اختیار انسانی افراد و حسن انتخابشان به سامان برسد.


همچنان که در این جوامع، ناکارآمدی سیستم های قضائی، با پوشش کاملی از جانب سیستم های اخلاقی درمان نمی شوند. و اخلاق در این جوامع، هرگز نمی تواند به میزان رشد و بالندگی اش در جوامع دینی برسد. و بدون دین، حقیقتا نمی توان انگیزه هایی استوار برای حفظ اخلاق بنا نهاد.


البته این تلقی به وجود آمده است که در کشورهای غربی، اخلاقی بهتر از اخلاق در جوامع ما وجود دارد. در حالی که این مساله جای تامل بیشتری دارد.


مسائلی نظیر رانندگی بهتر و مراعات قوانین، اصولا با مکانیزم های پیشرفته نظارتی به وجود آمده اند و نمی توان آن را در حیطه اخلاق به شمار آورد. و برای فهم دقیق تر اخلاق در جوامع غربی، می توانیم به مسائلی نظیر نوع روابط خانوادگی آنها، میزان حمایت و مساعدت آنها به یکدیگر و ... نگاه کنیم که در این عرصه ها بدون جبر قانونی، هرگز نظیر آنچه در جوامع ما وجود دارد، در آنجا دیده نمی شود.

علائم جاده زندگی زناشویی!


در پیوند زناشویی، شما نه زن هستید، نه شوهر! بلکه عشقی هستید میان دو انسان. عشقی که برای تداوم آن، باید به علائمی توجه داشت.


علائم

در محضر استاد مجتهدی تهرانی


 عقربی که در قیامت پنج نفر را می خورد

پیامبر(ص) فرمودند: «در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است. آن عقرب می گوید: آنهایی که با خدا و پیامبرش جنگ داشتند کجا هستند؟»

کتاب خطی «جواهرالاخبار» حدیثی برایتان می خوانم تا انشاء الله بانی پیدا شود و این کتاب را چاپ کند. پیامبرخدا(ص) فرمودند: «در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است. آن عقرب می گوید: این من حارب الله و رسوله؟ آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟»

جبرئیل فرود می آید و می پرسد: چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟