نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱ مطلب با موضوع «قرآن :: معارف و علوم قرآن» ثبت شده است

آل یاسین

 

چه کسانی شفاعت می شوند؟

شفاعت اولیای الهی در روز قیامت، متوقف بر شرایطی است که در همین دنیا باید آن شرایط را به دست آورد. در آیات و روایات، برای هیچ فرد یا گروهی، تضمین نشده است که حتماً مورد شفاعت قرار می گیرند؛ بلکه صفات و ویژگی های کلی کسانی که از این نعمت بهره مند و یا محرومند، بیان شده است. بر اساس آیات و روایات، شرایط شمول شفاعت نسبت به بنده گنه کار، عبارتند از:

1. رضایت خداوند
شفیعان، واسطه فیض خدا هستند و به همین جهت، شرط اصلی و اساسی شفاعت، این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد. شفیعان، کسانی هستند که خداوند، آنان را برای این کار پسندیده و به آنان اجازه شفاعت داده است. قرآن کریم می فرماید: «در آن روز، شفاعت کسی سودمند نیست؛ مگر آن کسی که خدای رحمان به او اجازه دهد».(1)

شفاعت شوندگان نیز باید مورد رضایت و پسند خداوند باشند؛ یعنی شفاعت در حق کسانی موءثر خواهد شد که در دنیا در مسیر اطاعت، بندگی و رضایت خداوند قرار داشته باشند. قرآن کریم می فرماید: «و [شفیعان [شفاعت نمی کنند، مگر برای کسی که مورد رضایت و پسند خداوند باشد».(2)

در حقیقت، شفاعت، تجلّی اراده و خواست خداوند، مبنی بر بخشش و آمرزش بندگانی است که در دنیا عقیده و عملشان مورد رضایت خداوند بوده است؛ هرچند دچار خطا و لغزش نیز شده اند و شفاعت، پاداشی در حق آنان است.

مهم ترین مناسبت ماه مبارک رمضان، شب قدر است که همواره مورد توجه مؤمنین بوده و خواهد بود. آنچه در پیش روی دارید بحثی پیرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر شریف المیزان است که در دو سوره «قدر» و «دخان » مطرح گردیده است.

h9b_photo_2017-04-16_13-45-03.jpg

موجودات فضایی در آموزه‌های وحیانی

مطلبی که از دیر باز ذهن بشر را به خود مشغول داشته این است که آیا غیر از کره زمین در کرات و آسمان‌های دیگر نیز موجودات زنده‌ای یافت می‌شوند، البته با توجه به وسعت و عظمت جهان آفرینش که همه دانشمندان در برابر آن کاملا شگفت زده هستند، با همه تحقیقات انجام شده از بزرگی و وسعت و تعداد کهکشان‏ها و ستارگان و کرات، هنوز اطلاعات دقیقی در دست ندارند.

برای مثال در کهکشان ما که یکی از میلیون‌ها کهکشان شناخته شده‌‍ است، بیش از 150000 میلیون ستاره ثابت شمرده شده که میان آن‏ها تعداد قابل توجهی ستاره شبیه خورشید ما وجود دارد. بنابراین با توجه به عظمت عالم آفرینش، بعید است که حیات و زیست، مخصوص کره ما باشد و کرات دیگر از موجودات زنده، بی بهره باشند.

کما اینکه خداوند متعال در قرآن مجید با بیانی روشن به موجودات زنده در آسمان‏ها تصریح می‏کند و در توصیف قدرت خدا در آیه 29 سوره شوری می‏‌فرماید: "و از آیات او است آفرینش آسمان‏ها و زمین و آن چه از جنبندگان در آن‏ها گسترش داده است".

همچنین در آیه93 سوره مریم با صراحت می‌فرماید: "تمام کسانی که در آسمان‏ها و زمین‏ها می‏باشند، بنده او هستند".

بعد از این مطلب، در آیه 94 همین سوره فرموده‌ است: "خداوند همه آن‏ها را شمارش کرده و به دقت شمرده‌ است".

پس در نتیجه کاملاً منطقی و طبیعی است که فرد موحد و خداشناس که آفرینش تمام جهان را از روی حکمت خداوندی دانسته و بر این اساس حیات و زیست را تنها مخصوص کره زمین نداند؛ چون کاملاً بعید به نظر می‏رسد که در میلیاردها ستاره هیچ کدام جز کره زمین مسکونی نباشد و همه حکم بیابان‏های خشک و خالی و خاموش را داشته باشند و موجود زنده‏‌ای، مطلقاً در هیچ یک دیده نشود.

ولیکن برخی کیهان شناسان، احتمال وجود حیات در دیگر سیارات منظومه شمسی را بسیار ضعیف می‌دانند، چون اعتقاد دارند عطارد و زهره بسیار سوزان و خفه کننده و مریخ سرد و مشتری و زحل در "امونیک" و "متان" غوطه‏‌ورند، ولیکن احتمال دارد این نوع داوری‏ها درباره کرات منظومه شمسی نیز چندان منطقی نباشد، چون ممکن است اگر خود را در یکی از این سیارات قرار دهیم، درباره زمین می‏گوییم: زمین از گاز کشنده، اکسیژن احاطه شده است و نمی‏توانیم بفهمیم که چگونه ساختمان بدن انسان با اکسیژن سازگاری دارد.

کاملاً مشخص است که علم تجربی نمی‏‌تواند در مورد وجود موجودات زنده در آسمان‏ها و کرات دیگر نظر قطعی و یقینی اظهار نماید، هرچند که ممکن است در آینده نتایج بهتری بدست آید چون که دانش‌‏های بشری در حال پیشرفت و تغییر و تکامل دائمی است.

ولیکن از متون دینی و آموزه‌های وحیانی از جمله آیات قرآن می‏‌توان استنباط کرد که موجودات دیگر در آسمان‏ها و چه بسا در کرات دیگر وجود دارند، امّا این که همانند انسان‏ها باشند و یا حتی موجودات دارای شعور باشند و خلاصه اینکه نوع و کیفیت آنها برای ما معلوم نیست، هرچند که وجود آنها از نظر آموزه‌های وحیانی قطعی است کما اینکه پژوهش‌های تجربی و علمی نمی‌‏تواند وجود آن را نفی کند.

سه شاخصه‌ی اخلاقی مؤمنین واقعی

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی إِثْمٍ وَ لَا بَاطِلٍ‏ وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَ الَّذِی إِذَا قَدَرَ لَمْ تُخْرِجْهُ قُدْرَتُهُ إِلَى التَّعَدِّی إِلَى مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍ‏.[۱]

امام باقر علیه السّلام فرمود: همانا مؤمن کسى است که چون راضى و خرسند باشد، رضایتش او را به گناه و باطلى وارد نکند و چون ناراضى شود از سخن حق خارجش نکند، و کسى است که چون قدرت یابد، قدرتش او را به آنچه حق ندارد نکشاند.»

مقدمه:

در این نوشتار سعی داریم با استفاده از یکی از روایات ارزشمند امام محمدباقر علیه السلام به سه مؤلفه ارزشمند انسان‌های مؤمن اشاره کنیم هدف از شرح این حدیث ارزشمند در واقع واقف شدن و معرفت پیدا کردن به شاخصه‌های ارزشمند مؤمنین واقعی می‌باشد.

حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: «یَابْنَ آدَمَ، إذا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبحَانَهُ یُتابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَأَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ اى فرزند آدم، هنگامى که ببینى پروردگارت پى در پى نعمت هایى را بر تو مى فرستد در حالى که تو معصیت او را مى کنى بترس (که مجازات سنگینى در انتظار توست)».(1)

آدمى را از نافرمانى خدا، در حالى که نعمتهاى الهى پیاپى به او مى‏رسد، به وسیله ترس از خدا برحذر داشته است، توضیح آن که چون سپاس دائمى زمینه‏ساز فزونى نعمت است، ناسپاسى در برابر نعمت، و نافرمانى خداوند که مستلزم ناسپاسى است، موجب فزونى نیافتن نعمت بلکه زمینه براى کاستى نعمت و نزول بلاست، چنان که خداى تعالى فرموده است:


"وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ[4]" ؛ (سوره ابراهیم 7) یعنى: اگر ناسپاسى کنید به عذاب سختى گرفتارتان مى‏کنیم .

و همین است جاى ترس از خدا. «واو»، در سخن امام: «و انت‏» واو حالیه است
در مقابل معاصى و گناهانى که بندگان انجام مى دهند، خداوند با انسان سه نوع معامله مى کند:

زن ، شوهر و یک تعبیر عاشقانه

به بهانه سالروز نزول سوره مبارکه هل أتی

و روز خانـــــــــــــــــواده


خدا، نسبت به چگونگی ارتباط زن وشوهر زیباترین تعبیررا بیان می نماید،که این تعبیرکه زیباترین ولطیف ترین تشبیه برای ارتباط زن وشوهر می باشد، آنها را «لباس» یکدیگر بیان فرموده اند : (هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ) آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (بقره ،187).

زن و شوهر، همسر

به عبارت دیگر از نگاه قرآن ، «زن» ، لباس مرد است و«مرد » نیز لباس زن است . تشبیه قرآن رابطه زن ومرد را که به لباس تشبیه کرده است ؛ یک تشبیه حقیقی است .یعنی زن ومرد ، باید « لباس » هم باشند . .

«لباس » فواید زیادی برای انسان دارد ؛از آ ن جمله است اولاً نقاط حساس بدن که مایل نیست دیگران مشاهده کنند را می پوشاند .دوم اینکه فرد را از سرما وگرما محافظت می کند .سوم اینکه از خطراتی که ممکن است بر بدن وارد شود می کاهد .چهارم اینکه در هرعصری لباس، مهم ترین زینت فرد ونشانه  هویت ملی وشغلی وبعضاًشخصیت افراد به شمار می رود خامساً قرآن شب را تشبیه به لباس نموده است ، زیرا مایه آرامش انسان می باشد ،زن ومرد نیز مایه آرامش می باشد.

 

عمده ترین خواص «لباس» را که در زندگی زناشویی نقش عملی بیشتری دارد ،می توان  این گونه احصاء کرد :

* عیب پوشیدن

* زیبا کردن

* از خطرات حفظ کردن

* نزدیک وصمیمی بودن

 

قبل از آن که به چگونگی لباس بودن اشاره شود خوب است که به دو نکته توجه شود . اولاً : قرآن ، ابتدا لباس بودن « زن» را بیان می کند (هنَّ لِباسٌ لَکُمْ) ؛ این ارزش و جایگاه «زن» را می رساند ؛ وتأثیر بیشتر «زن» ، در استحکام زندگی زناشویی را بیان می نماید .ثانیاً : همان گونه که در اتنخاب لباس جنسیتی لحاظ می شود ، به عبارت دیگر لباس « زن » با لباس «مرد » متفاوت است . شیوه لباس بودن «زن» برای «مرد»  ،با لباس بودن «مرد» برای «زن» متفاوت است.

مردان از نظر جسمی آسیب پذیر تر از خانمان هستند ؛ از این رو یک همسر لباس گونه بیشتر می بایست به این امر توجه داشته باشد

با توجه  به دو نکته فوق وظیفه  یک «زن» در امر لباس بودن برای شوهرش این گونه است :

الف ـ عیب پوشیدن : برای آن که «زن»  صفت «عیب پوشی » لباس را در زندگی زناشویی خود اعمال نماید می بایست نکات زیر را درزندگی خود مراعات کند :

1 ـ مخفی کردن عیوب شوهر خود از دیگران وبیان ننمودن آنها

2 ـ دفاع کردن از شوهر خود ، ومحملی برای عیوب شوهرش پیدا کند ودر برابر دیگران رفتار وگفتار شوهرش را تا جای ممکن توجیه کند وایشان را از عیب مبرا کند .

3 ـ به شوهر خودشان عیوبش را به طور مستقیم نگوید ؛ بلکه اولاً غیر مستقیم بگوید وثانیاً شرایط اصلاح شدن را برای او فراهم کند وهم چنین فرصت لازم را برای این اصلاح به اوبدهد .

 

ب  ـ زیبا کردن : برای زیبا نمودن «شوهر» می بایست رفتارهای زیر را همسرش داشته باشد :

1 ـ بزرگنمایی صفات مثبت شوهرم وریز نمودن زشتی های اخلاق همسرم .

2 ـ بیان وتأکید بر صفات خوب شوهرم به خودش ودیگران .

3 ـ رفتار وگفتارم به گونه ای باشد که موجب « زینت » شوهرم در بین اقوام وآشنایان باشد .

زن و شوهر، همسر

ج ـ از خطرات حفظ کردن : زن ومرد می بایست یکدیگر را از خطرات روحی وجسمی حفظ نمایند . قرآن نیز یکی از صفات زن صالحه را این گونه توصیف می کند (فَالصَّلِحَتُ ..... حَفِظَتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ  و زنان صالح، زنانى هستند که ..... و در  غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏کنند ).

مردان از نظر جسمی آسیب پذیر تر از خانمان هستند ؛ از این رو یک همسر لباس گونه بیشتر می بایست به این امر توجه داشته باشد .

 

فراهم نمودن فضایی در منزل برای آسایش وآرامش شوهرش

2 ـ تمکین اطاعت  و جنسی داشتن. این دو در آرامش روحی وجسمی مرد نقش بسیار اساسی است .

3 ـ قانع وراضی بودن به وضع اقتصادی شوهرش . با قناعت صرفه جویی ، از اموال شوهرش را از اسراف حفظ می کند . وبا راضی بودن به وضیعت اقتصادی شوهرش ، آرامش روحی به او هدیه خواهد داد .

 

د ـ نزدیک وصمیمی بودن : نزدیک ترین شی ء به انسان ، لباسی است که پوشیده می باشد .زن ومرد نیز باید این گونه به هم نزدیک وصمیمی باشند .پس زن باید:

1 ـ ابراز رضایت مندی از زندگی زناشویی وازدواجش

2 ـ فراهم نمودن فضایی مطمئن برای درد دل وگفتگوی خصوصی .این امر موجب تخلیه روانی شوهر شده و آرامش نسبی به او می دهد . وقابل ذکر است که نباید اورا نصیحت کرد بلکه فقط باید به مطالب او گوش داد تا او آرام بگیرد ؛ اگر چه نیاز به تذکر مطلبی بود به فرصت مناسبی دیگر واگذار می کنیم .  

بزرگ ترین خطری که یک «زن» را تهدید می کند آن است که احساس کند «اورا دوست ندارند» بخصوص از «شوهر» خود ، این توقع را بیش از هرکس دیگر دارد

نکته مهم : هیچ گاه در صدد اصلاح شوهرتان نباشید ، بلکه فضا وفرصتی فراهم کنید که خودش مبادرت به اصلاح خودش کند وچنانچه از شما کمک خواست در آن صورت با تمام وجود وحفظ احترام ، به کمک در اصلاحش قیام کنید .

مرد نیز می بایست برای « همسرش » لباس باشد . البته همان گونه که لباس ظاهری «زن» .«مرد » متفاوت است ، لباس معنوی «زن » و«شوهر » براساس روانشناسی «زن » و«مرد» متفاوت است . هرچند که «مرد » نیز می بایست به چهار نکته لباس بودن توجه کند ولی با رنگی که احساسی وخودنمایی زنانه بیشتر. «زن » خودنمایی وخودآرایی بیشتر از « مرد » دارد ، از این رو « مرد» باید نسبت به زیبا نمودن وعیب پوشی «همسر ش»  بیشتر حساسیت به خرج دهد ؛ حتی در این امر غلو کند به عبرات دیگر هم بیشتر ازآن که هست بگوید وهم آن که به افراد گوناگون بگوید . نکته مهم آن که اگر از رفتار و یا گفتار او رنجیده شده است ، آن را دربرابر دیگران متذکر نشود بلکه درجایی تنها هستید به او متذکر شوید .

بزرگ ترین خطری که یک «زن» را تهدید می کند آن است که احساس کند «او را دوست ندارند» بخصوص از «شوهر» خود ، این توقع را بیش از هرکس دیگر دارد. از این رو «مرد» می بایست با کلام و رفتار این «محبت» خود را دائم اظهار کند ؛ تا همسرش را ازخطر جدی عدم ارضای نیاز اساسی «عشق ورزی» و «مورد علاقه» محفوظ بماند . به تعبیر یکی از نویسنده «زن اسرات را تحمل می کند ولی مورد محبت وعشق نبودن را نه !!»

برای ارضای این حس باید :

* درفرصت های مناسب محبت وعلاقه خود را در قالب عاطفی بیان کند ؛ وتکرار آن در زمان های مختلف خسته نشوید .

* به مناسبت های گوناگون هدیه ای در حد وسع حتی یک شاخه گل تهیه نمایید .

* از خطا ها واشتباهات چشم پوشی کنید و به تعبیر زیبای قرآن « صفح » کنید ، یعنی خطا را ندید ه بگیرید .

نسبت به او قوام همسرتان ، گذشت واحترام داشته باشید .

* در فرصت های مناسب ( دور ازچشم بچه ها ) او را در آغوش بگیرید .

معنای اقامه نماز چیست؟

نماز صبح

به نظر می‏رسد با توجه به ریشه لغوی اقامه، که از قیام ـ در مقابل قعود است ـ اقامه نماز را به معنای برپایی آن بگیریم در مقابل آن زمین ماندن و زمین‌گیر شدن و بی‏اعتنایی به آن است و این معنا دارای مصادیقی است:

الف ـ گزاردن درستِ نماز با حدود و شرایط آن؛

ب ـ به جای آوردن نماز به نحو کامل و احسن؛

ج ـ تداوم در برپایی نماز؛

د ـ تلاش برای مطرح کردن و گسترش نماز در جامعه.

 

راغب در مفردات گوید: «و لم یأمر تعالی بالصّلوة حیثما امر و لا مدح به حینما مدح الاّ بلفظ الاقامة تنبیها انّ المقصود منها توفیة شرائطها لا الاتیان بهیئاتها...؛1 در تمام مواردی که خداوند به نماز امر یا مدح به آن کرده است واژه اقامه نماز آمده است تا به این معنا توجه داده شود که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جای آوردن هیأت نماز(بدون روح).»

 

در قرآن کریم، اقامه نماز با ویژگی‏های ذیل مطلوب است:

 

آیا قرآن توسل به غیر خدا را تجویز می کند 

توسل

پرسش

اهل سنت می گویند که در قران ایه ای نیست که اجازه دهد به غیر خداوند تمسک جوییم .
ایا ایه ای صریح در قران وجود دارد که چنین اجازه ای را بدهد ؟
اگر بله نظر اهل سنت درباره ان ایه چیست و ان را چگونه تفسیر می کنند ؟


پاسخ :

برای پاسخ به این سوال پرداختن به چند نکته لازم است :

نکته اول :
بسیاری از نکته ها و ظرایف دینی هستند که جزئیات آن در قرآن بیان نشده بلکه صرفاً بیان کلیات قرآنی می باشد و ذکر جزئیات آن به حضرت ختمی مرتبت واگذارشده است مانند جزییات عبادات از جمله نماز .

نکته دوم :
جواز توسل در قرآن بیان شده و ازجمله در این خصوص می شود به آیات متعددی متمسک شد برای نمونه جریان متوسل شدن فرزندان حضرت یعقوب به پدر برای قبول توبه فرزندان

(قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ )( گفتند اى پدر ما آمرزش خواه براى ما گناهان ما را که بودیم لغزشکاران (یوسف :97)

(قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ )( گفت بزودى آمرزش خواهم براى شما از پروردگار خود همانا او است آمرزنده مهربان (یوسف :98)
(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً )( و نفرستادیم پیمبرى را مگر تا اطاعت شود به اذن خدا و اگر اینان گاهى که به خود ستم روا مى‏داشتند مى‏آمدند نزد تو و آمرزش مى‏خواستند از خدا و آمرزش مى‏خواست براى ایشان پیمبر همانا مى‏یافتند خدا را بسى توبه‏پذیرنده مهربان (نسا ء:64)
در این آیات به زیبایی جواز توسل به حضرات معصومین علیهم السلام بیان شده چرا که در آیات اول شاهد هستیم که خداوند تبارک و تعالی داستان  متوسل شدن فرزندان حضرت یعقوب را به پدر را بیان می کند وهیچ گونه در خصوص فعل ایشان منع یا توبیخی انجام نمی دهد این در حالی بود که اگر کار فرزندان یعقوب شرک و یا نا مشروع  می بود می بایست از ناحیه خداوند این حکم بیان می شد تا مردم به گناه وارد نشوند .

نکته سوم :
نکته ی دیگری که در این آیات کریمه وجود دارد این است که بعض فرق اهل سنت شبهه کرده اند که فرزندان یعقوب در زمان حیات به ایشان متوسل شده اند و این ربطی به متوسل شده به اموات ندارد
جواب این سوال هم به این صورت می باشد که اولاً با این آیات جواز توسل داده خواهد شد چرا که اگر توسل به اولیاء الهی منع شرعی داشت فرقی میان احیاو اموات نبود و هر دو می بایست از ناحیه شارع (خداوند متعال )منع می شد،‌در حالی که منعی صورت نگرفته است .
در ثانی :
(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ )( و نپندارید آنان را که کشته شدند در راه خدا مردگان بلکه زندگانند نزد پروردگار خویش روزیمندان (آل عمران :169)
ما با آیات کلام الله مجید اثبات می کنیم   فرقی میان احیا و اموارت در توسل نیست چرا که اموات تنها از حیات مادی فارق شده اند و هم اکنون در حیات برزخی و روحی می باشند که خود بالاترین حیات ها به حساب می آید چرا که در این نوع از حیات حقایقی که برای انسان روشن می شود که برای انسانهای زنده و مادی میسر نیست در این خصوص حضرت آیه الله سبحانی کتابی به عنوان اصالت روح نوشته اند که به بهترین وجه به این موضوع پرداخته است نگارند این کتاب به قدر زیبا و روان و دلنشین به این مساله پرداخته که خواندن آن خالی از لطف نیست
ترمذی در کتابش که از صحاح سته است و نزد اهل سنت از اعتبار خاصی برخوردار است، از عثمان بن حنیف نقل می‌کند که مرد نابینایی نزد پیامبر(ص) آمد و از حضرت تقاضا کرد که از خداوند بخواهد بینایی‌اش را به او برگرداند. حضرت به او فرمودند: اگر بخواهی دعا می‌کنم، اما اگر صبر کنی برای تو بهتر است. گفت من می‌خواهم چشمان نابینایم شفا پیدا کند. حضرت فرمودند که برو وضو بگیر و داخل مسجد شو و این دعا را بخوان: اللهم انی اسئلک واتوجه الیک بنیک محمد نبی الرحمه؛ یعنی خدایا، از تو درخواست می‌کنم و به وسیله نبیت، به تو تقرب می‌جویم.» در ادامه دعا آمده است: یامحمد، انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی  هذه لتقضی لی اللهم فشفعه فیّ. یعنی «خدایا من که محمد را واسطه قرار داده‌ام برای شفای چشمم، شفاعت او را در حق من بپذیر.»[ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۲۲۹؛ الإمام احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۳۸.

نکته آخر :
در  این خصوص آیات  دیگری هم وجود دارد که به خاطر طولانی شودن از شرح و توضیح آن خوداری می کنیم وصرفاً جهت تبرک به ذکر آیه بسنده می کنم
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَه وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛)( «ای مؤمنان، تقوا پیشه کنید و به سوی خدا وسیله‌ای را بجویید و در راه او جهاد کنید. باشد که رستگار شوید.» (سوره یوسف، آیه ۹8.)
منبع: گروه رهپویان قرآن
هدایت و ضلالت اختیاری است
 

سوال: آیا اینطور نیست که خداوند هرکه را بخواهد هدایت کرده و هرکه را بخواهد گمراه می‌کند؟ طبق آیه 26 سوره مبارکه ی بقره : اعوذ به الله من الشیطان الرجیم إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ .