نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۰ مطلب با موضوع «عترت :: فاطمیه» ثبت شده است

نتیجه سبک شمردن نماز در بیان حضرت زهرا ء (س)

منبع : کلوب / کلوب امام رضا (ع)

در روایت آمده که سرور زنان، حضرت فاطمه زهرا ، دختر سرور پیامبران- که درودهاى خداوند بر او و پدر و همسر و پسرانِ اوصیایش باد- از پدر بزرگوارش حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله پرسیدند :

اى پدر جان! سزاى مردان و زنانى که نماز را سبک بشمارند (به نماز بی اعتنایی کنند)، چیست؟ فرمودند : اى فاطمه، هر کس چه مرد باشد و چه زن، نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار مى‏نماید:

شش مصیبت در دنیا، و سه مصیبت هنگام مرگ، و سه مصیبت در قبرش، و سه مصیبت در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر.

مصیبتهایى که در دار دنیا بدان مبتلا مى‏گردد عبارتند از : ....

1- خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمى‏دارد.

2- خداوند، خیر و برکت را از روزى‏اش برمى‏دارد.

3- خداوندبلند مرتبه نشانه صالحان را از چهره او پاک مى‏فرماید.

4- در برابر اعمالى که انجام داده پاداش داده نمى‏شود.

5- دعاى او به سوى آسمان بالا نمى‏رود و مستجاب نمى‏گردد.

6- هیچ بهره‏اى در دعاى بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود.

و مصائبى که هنگام مرگ به او مى‏رسد بدین ترتیب است:

1- با حالت خوارى و پستی جان مى‏دهد.

2- گرسنه مى‏میرد.

3- تشنه جان مى‏سپارد، به گونه‏اى که اگر آب تمام رودخانه‏هاى دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگى‏اش برطرف نخواهد شد.

و مصیبتهایى که در قبرش بدان گرفتار مى‏گردد بدین قرار مى‏باشد:

1- خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا او را در قبر نگران و پریشان نموده و از جایش برکند.

2- خداوند گور را بر او تنگ مى‏گرداند.

3- قبرش تاریک مى‏شود.

و مصائبى که در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا مى‏شود، عبارت است از:

1- خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا در حالى که مردم به او مى‏نگرند، او را به صورت بر زمین بکشد.

2- سخت از او حساب مى‏کشند.

3- خداوند هرگز نظر رحمت به او ننموده و از بدیها پاکیزه‏اش نمى‏گرداند، و براى او عذاب دردناکى خواهد بود.

فلاح السائل و نجاح المسائل ؛ ؛ ص22

متن عربی روایت :

أَرْوِی بِحَذْفِ الْإِسْنَادِ عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ ابْنَةِ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ عَلَى بَعْلِهَا وَ عَلَى أَبْنَائِهَا الْأَوْصِیَاءِ أَنَّهَا سَأَلَتْ أَبَاهَا مُحَمَّداً ص فَقَالَتْ یَا أَبَتَاهْ مَا لِمَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ قَالَ یَا فَاطِمَةُ مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً سِتٌّ مِنْهَا فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ ثَلَاثٌ فِی قَبْرِهِ وَ ثَلَاثٌ فِی الْقِیَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ فَأَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَالْأُولَى یَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ عُمُرِهِ وَ یَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ رِزْقِهِ وَ یَمْحُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِیمَاءَ الصَّالِحِینَ مِنْ وَجْهِهِ وَ کُلُّ عَمَلٍ یَعْمَلُهُ لَا یُؤْجَرُ عَلَیْهِ وَ لَا یَرْتَفِعُ دُعَاؤُهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ السَّادِسَةُ لَیْسَ لَهُ حَظٌّ فِی دُعَاءِ الصَّالِحِینَ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أَنَّهُ یَمُوتُ ذَلِیلًا وَ الثَّانِیَةُ یَمُوتُ جَائِعاً وَ الثَّالِثَةُ یَمُوتُ عَطْشَاناً فَلَوْ سُقِیَ مِنْ أَنْهَارِ الدُّنْیَا لَمْ یُرَوِّ عَطَشَهُ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ فِی قَبْرِهِ فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللَّهُ بِهِ مَلَکاً یُزْعِجُهُ فِی قَبْرِهِ وَ الثَّانِیَةُ یُضَیَّقُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ وَ الثَّالِثَةُ تَکُونُ الظُّلْمَةُ فِی قَبْرِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أَنْ یُوَکِّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکاً یَسْحَبُهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ الْخَلَائِقُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ الثَّانِیَةُ یُحَاسَبُ‏ حِساباً شَدِیداً وَ الثَّالِثَةُ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ لَا یُزَکِّیهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِیم‏

آتشی که درب و بیت خانه زهرا بسوخت

تا خــــــــیام آل پیغمــــــبر فروزان میرود ...


از سقیفه تا کربلا


راهی به وسعت تاریخ


مظلومی با دستهای بسته


و اسیرانی دست بسته ...


               بر دل سوگوارتان سلام


حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه‌های اشکش از الماس بود

 


باید از فقدان گل، خونجوش بود

در فراق یاس، مشکی پوش بود

 

یاس ما را رو به پاکی می برد

رو به عشقی اشتراکی می برد

 

یاس یک شب را گل ایوان ماست

یاس تنها یک سحر مهمان ماست

 

بعد روی صبح، پرپر می شود

راهی شبهای دیگر می شود

 

 

یاس مثل عطر پاک نیّـت است

یاس استنشاق معصومیّـت است

 

یاس بوی حوض کوثر می دهد

عطر اخلاق پیمبر می دهد

 

حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه های اشکش از الماس بود

 

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می چکانید اشک حیدر را به چاه

 

عشق محزون علی یاس است و بس

چشم او یک چشمه الماس است و بس

 

اشک می ریزد علی مانند رود

بر تن زهرا: گل یاس کبود

 

گریه کن زیرا که دُخت آفتاب

بی خبر باید بخوابد در تراب

 

این دل یاس است و روح یاسمین

این امانت را امین باش ای زمین

 

نیمه شب دزدانه باید در مغاک

ریخت بر روی گل خورشید، خاک

                                   احمد عزیزی شاعر آیینی

هیجده سال بیشتر نداشت


اما مادر همه بود ، همه ی رزمندگان

هر وقت کارشون گره میخورد اونو صدا میزدن ...

به او قسم میخوردن

رو پیشونی بندشون اسم زیبای اون رو می نوشتن

هنگام شهادت هم عاشقانه آرزو میکردن مثل اون ، گمنام و پهلو شکسته برن ...

بله . معروفترین جمله جبهه ها همین بود "" یا زهرا "" ...

و او مادر همه شهدا بود ...

مادر پهلو شکسته مان ...

گرامی باد یاد و خاطره شهدای حماسه آفرین والفجر 10

ارتفاعات ریشن عراق ... یا زهرا




در را شکسته‌اند و کسی ضجه می‌زند

بر روی شهر وقت نزول بلا شده‌ست


شکسته تر شده و دست برکمر دارد

چه پیش آمده! آیا حسن خبر دارد؟


به گریه گفت که زینب مواظب خود باش

عبور کردن از این کوچه ها خطر دارد


شبیه روز برایم نرفته روشن بود

فدک گرفتن از این قوم دردسر دارد


گرفت دست مرا مادرم... نشد... نگذاشت...

تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد


شهود خواسته از دختر نبی خدا

اگرچه دیده سندهای معتبر دارد


سکوت و صبر و رضای خدا به جای خودش

ولی اگر پدرم ذوالفقار بردارد...


کسی نبود به معمار این محل گوید

عریض ساختن کوچه کی ضرر دارد!؟


کوچه بنی هاشم...

مادر از زندگی خویش تو بیزار مشو

ای قرار دل من خسته زدلدار مشو

 


خیز و تا جمع کنم بستر خونین تو را

مرو از هوش دگر خسته وبیمار مشو




فقط از بهر شفا کن تو دعا وپس از این


طالب مرگ خود از خالق دادار مشو


با نگاهت به خدا قلب مرا سوزاندی 

اینقدر جان حسن خیره به مسمار مشو


من خودم زیر بغل های تورا می گیرم

تو فقط پیش علی دست به دیوار مشو


                                             حسن جواهری


شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید

و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید

خودت بگو که مگر چند سال داری تو

جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید

هزار بار نگفتم نیا به دنبالم

میان کوچه دویدن به تو نمی آید

فقط بلند مشو چونکه زود می افتی

بدون بال پریدن به تو نمی آید

تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی

چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید

چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد

چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید

تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد

نفس بلند کشیدن به تو نمی آید

بمان که دخترمان را خودت عروس کنی

به آرزو نرسیدن به تو نمی آید

چه با دو دست رئوفانه ات، چه با یک دست

بباف پیرهنت را، حسین منتظر است

دست نوازشش دگر از کار مانده است

بر بازویش مدال غم یار مانده است



با اینکه نا ندارد و قامت کمان شده

چون کوه پشت حیدر کرار مانده است



هر شب برای غربت و مظلومی علی

تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است



حالش وخیم تر شده از حرص و جوشها

غصه زیاد خورده که بیمار مانده است



زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد

در کار این مریضه پرستار مانده است



از نحوه قدم زدنش حدس میزنم

چشمان ضرب دیده او تار مانده است



کمتر شده تورم پلکش ولی هنوز

بر پیکرش جراحت بسیار مانده است



هر ثانیه تنفس او کند میشود

بد جور در میان در انگار مانده است



از پارگی پیرهنش چند رشته نخ

با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است



ای فضه لا اقل تو جواب مرا بده

این جای پای کیست به دیوار مانده است؟


******************************

مسمار در خانه چنان تشنه خون شد
کز سینه زهرای جوان رفع عطش کرد ...

بین در و دیوار نگویم که چه رخ داد ....
آنقدر بگویم ... بخدا فاطمه غش کرد ...


اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا ...


فدای گریه ی خونین چشم بیمارت

چه سخت میگذرد لحظه های تبدارت



تمام شهر دعا می کنند جان بدهی

تمام شهر ندارند چشم دیدارت



کسی به خانه ما سرنمی زند دیگر

مگر به نیت سوزاندن دلِ زارت



پدر رسیده و در می زند ولی تنها

چگونه می روی این راه را پیِ یارت



دو دست روی زمین می کشی به جای نگاه

تو می روی و به سر می زند پرستارت



دوباره پهلوی تو درد میکند مادر؟

که سرخ تر شده امشب لباس گل دارت



برای نیم نفس هم نمیشوی آرام

که می دهد ترک کنج سینه آزارت


وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
احساس میکنیم که دو عالم گدای ماست

با گریه بهر فاطمه آدم عزیز است

این گریه خانه نیست که دولت سرای ماست

اینجا به ما حسین حسین وحی میشود

پیغمبریم و مجلس زهرا حرای ماست

سلمان شدن نتیجه همسایگی اوست

زهرا برای سیر کمال ولای ماست

تنها وسیله ای که نخش هم شفاعت است

چادر نماز مادر ارباب های ماست

باران به خاطر نوه ی فضه میرسد

ما خادمیم و ابر کرم در دعای ماست

فرموده اند داخل آتش نمیشویم

فردا اگر شفاعت زهرا برای ماست ....