نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

نــــــــــور

اَللّـــــــــهُ نــُـــورُ السَّــــمواتِ وَ الأَرضِ

مشخصات بلاگ
نــــــــــور

" سَلامٌ عَلَی إل یاسِین "

منتظر مأیوس نیست. منتظر از درد هجر میسوزد

اما بشوق وصال سر زنده و امیدوار است .

انتظار یعنی امید به فردا

فردای وصال ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۳ مطلب با موضوع «عترت :: مهدیه :: مقالات» ثبت شده است



 
همه کسانی که پیش از ظهور قائم علیه السلام آمده و رفته اند بر نمی گرند، بلکه گروهی از آن ها بر می گردند، چنان که قرآن کریم می فرماید:
(و یوم نحشر من کل امه فوجا) (1)
روزی که از هر امتی گروهی را بر می انگیزیم.
امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرمایند:
و ان الرجعه لیست بعامه وهی خاصه لا یرجع الا من محض الایمان محضا او محض الشرک محضا.(2)
از بررسی احادیث استفاده می شود که رجعت اختصاص به خلفای جور و اصحاب جمل، صفین و نهروان ندارد، بلکه همه کسانی که به اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام ستم کرده اند بر می گردند و انتقام از آن ها گرفته می شود. چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند، همه کسانی که مومنان را آزار کرده اند، بر می گردند و مومنان از آن ها انتقام می گیرند. (3)
در ذیل آیه 47 سوه طور آمده است:
همه آنان که به آل محمد علیه السلام ستم کرده اند، در رجعت بر می گردند و انتقام از آن ها گرفته می شود.(4)

آیا رجعت اختیاری است؟

ناگفته پیداست افرادی که برای انتقام یا تنبیه رجعت می کنند، هرگز به میل و اراده خود برنمی گردند، بلکه به مصداق «کافر به جهنم نمی رود، او را کشان کشان می برند»، آن ها نیز ناگزیر تن به رجعت می دهند، که این برای آن ها بسیار ذلت بار و سخت است.

رجعت پیامبران علیه السلام

(و اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمته ثم جاء کم رسول مصدق لما معکم لتومنن به و لتنصرنه) (5)
و - به خاطر بیاورید - هنگامی را که خداوند از پیامبران، پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید.
طبق روایاتی که در تفسیر آیه فوق از معصومین علیه السلام رسیده است، همه پیامبران در رجعت بر می گردند. اینک به چند نمونه از این روایات اشاره می کنیم:
1- به خدا سوگند از زمان حضرت آدم تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیامبری مبعوث نشده، جز این که خداوند آن ها را باز می گرداند، تا در برابر علی بن ابی طالب علیه السلام شمشیر بزنند. (6)
2- خداوند همه ی پیامبران و مومنان را برای یاری امیرمؤمنان علیه السلام گرد می آورد.
در آن روز علیّ بن ابی طالب علیه السلام پرچم رسول اکرم صلی الله علیه و آله را دست می گیرد و امیرِ همة مخلوقات می شود. همه در زیر پرچم او قرار می گیرند و او بر تمامی آن ها فرمانروایی می کند.(7)
3- در آن روز رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرچم را به دست امیرمؤمنان علیه السلام می دهند و ایشان بر همه ی مخلوقات فرمان می رانند.(8)
4- در آن روز خداوند همه پیامبران را از حضرت آدم تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر می انگیزد تا همه در برابر من شمشیر بزنند و گردن گردنکشان را از انس و جن بزنند. (9)
5- این آیه (آیه 81 مبارکه آل عمران) در رجعت تحقق خواهد یافت. (10)

رجعت حضرت اسماعیل علی نبینا و آله و علیه السلام

در میان پیامبران عظیم الشانی که نامشان در قرآن کریم آمده است، دو تن «اسماعیل» نام دارند؛ یکی پسر حضرت ابراهیم علیه السلام قهرمان توحید، و دیگری ملقب به «صادق الوعد» است که قرآن کریم در سوره ی مریم از او به این عنوان یاد کرده می فرماید:
(اذکرو فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا) (11)
در کتاب، اسماعیل را یاد کن که صادق الوعد، و از پیامبران مرسل بود.
در روایات تصریح شده که او غیر از اسماعیل پسر حضرت ابراهیم علیه السلام است. او پسر «حزقیل» بوده که به سوی قوم خود مبعوث شد و قومش او را تکذیب کرده، گرفتند و پوست سر و صورتش را کندند. آنگاه فرشته عذاب آمد که قومش را عذاب کند. از او پرسید: آن ها را چگونه عذاب کنم؟ اسماعیل گفت: من نیازی به عذاب آن ها ندارم. خدای تبارک و تعالی و به او وحی کرد: ای اسماعیل! چه حاجتی داری؟ عرض کرد:
خداوندا! تو برای ربوبیت خود، رسالت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت اهل بیتش پیمان گرفته ای، و برگزیدگان بندگانت را آگاه ساخته ای که امت او با امام حسین علیه السلام چگونه رفتار خواهند کرد. خداوندا! تو امام حسین علیه السلام را وعده کرده ای که به دنیا رجعت دهی، تا شخصاً از قاتلینش انتقام بگیرد. حاجت من این است که مرا نیز در رجعت باز گردانی، تا شخصاً از کسانی که با من چنین رفتار کرده اند انتقام بگیرم. خداوند اسماعیل بن حزقیل را وعده داد که همراه امام حسین علیه السلام رجعت کند. (12)

رجعت حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام

در خصوص مدت حکومت امام زمان(ع) اختلاف بوده و مدت معین و مقطع زمانى خاصى را نمی توان تعیین کرد. به نظر می رسد منشأ اختلاف نظرها، روایاتى باشد که درباره مدت حکومت امام زمان(ع) وجود دارد.

ابتدا - قبل از ذکر روایات - بیان این مطلب ضرورى است که عقل بر طولانى بودن حکومت امام حکم می کند، لازمه تشکیل حکومت جهانى با هدف مندى برقرارى عدالت، حاکمیت دین بر جهان آن است که حکومت حضرت طولانى باشد.
از سوى دیگر در اندیشه شیعى رجعت قابل قبول بوده و معناى رجعت آن است که برخى از بزرگان زنده شده، در سایه حکومت عدالت گراى امام زمان(ع) زندگى می کنند.
در برخى روایات تصریح شده است که حکومت امام زمان(ع)تا قیامت ادامه می یابد که این حدیث ناظر به مدت طولانى بودن حکومت امام زمان(ع) است. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «در شب معراج خداى علم به من فرمود: من سلطنت مهدى را ادامه می ‏دهم و روزگار او را بین دوستانم تا روز قیامت طولانى خواهم کرد».(1)

در روایات، مدت حکومت امام زمان(ع) متفاوت بیان شده است.(2) در برخى از روایات مدت حکومت امام زمان(ع) هفت و نه سال بیان شده است. چنان که از پیامبر(ص) در خصوص مدت حکومت امام زمان(ع) سؤال شد، حضرت فرمود: «یخرج من عترتى یملک سبعا او تسعا فیملا الارض قسطا و عدلا».(3) از امام صادق(ع) درباره مدت حکومت امام زمان(ع) سؤال شد، فرمود: «سبع سنین یکون سبعین سنة من سنیکم هذه».(4)
امام على(ع) فرمود: «مهدى سى و یا چهل سال حکومت می کند».(5)
بنا بر این از روایات مذکور نمی توان مدت معینى را براى مدت حکومت امام زمان بیان کرد.
بیان این نکته ضرورى است که شاید مقصود از 7 و 5 سال، 7 و یا 5 قرن باشد. (6) شاید بر همین اساس باشد که در برخى از روایات تصریح شده که هر سال حکومت امام زمان(ع) به اندازه 20 سال دیگر
(یعنى برابر 20 سال معمولى) است. (7)
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت‏ها:
1-ینابیع المودة، ص 486، نقل از محمد جواد نجفى، ستارگان درخشان، ج 14، ص 73.

2-مهدى موعود، ص 1070 - 1069؛ منتخب الاثر، ص 618 - 617؛ مجله حوزه، ویژه امام زمان(ع)، ص 58.
3-احمد حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 28.
4-منتخب الاثر، ص 617.
5-همان.
6-گفتمان مهدویت (مجموعه سخنرانى‏ها) سخنرانى على کورانى، ص 128.
7ـمحمد جواد نجفى، ستارگان درخشان، ج 14، ص 73.

دیدگاه علماء شیعه در مورد امکان تشرف


دیدگاه علماء شیعه در مورد امکان تشرف

امام زمان

در بحث امکان تشرّف به حضور امام (علیه السلام) در غیبت کبری، علمای زیادی نظریه داده اند، لکن ما به جهت اختصار دیدگاه بعضی از بزرگان علمای شیعه را از نظر خوانندگان محترم می گذرانیم:

1 ـ مرحوم سید مرتضی(قدس سره) می فرماید:

إنّا غیر قاطعین علی أنّ الإمام(علیه السلام) لا یصل إلیه أحد ولایلقاه بشر، فهذا أمر غیر معلوم ولا سبیل إلی القطع علیه(1)؛

ما قطع نداریم که در زمان غیبت، کسی امام (علیه السلام) را زیارت نکند. زیرا موضوع عدم تشرّف به حضور حضرت، روشن نیست و راهی نیست که انسان به آن قطع پیدا کند.

در این مورد چنین ایراد شده که اگر سبب غیبت و استتار حضرت، ترس و خوف از ستمگران است، پس باید حضرت برای دوستان و شیعیان خودشان که خوفی از ناحیه آنان برای حضرتش نیست، ظاهر باشد.

مرحوم سید مرتضی (قدس سره) در ضمن جواب هایی که از این ایراد داده است، می فرماید:

إنّه غیر ممتنع أن یکون الإمام (علیه السلام) یظهر لبعض أولیائه ممّن لایخشی من جهته شیئاً من أسباب الخوف، فإنّ هذا ممّا لا یمکن القطع علی ارتفاعه و امتناعه و إنّما یعلم کلّ واحد من شیعته حال نفسه ولاسبیل له إلی العلم بحال غیره(2)؛

هیچ مانعی ندارد که امام (علیه السلام) برای بعضی از دوستان خود که ترسی از جانب آنان نباشد، ظاهر شود. زیرا امکان چنین زیارتی، چیزی نیست که بتوان قطع و یقین به امتناع آن پیدا کرد و هر کدام از شیعیان، به حال خود آگاه است و کسی را راهی به سوی آگاهی از حال دیگران نیست.

یعنی ممکن است افراد به زیارت حضرت موفق شوند و ما ندانیم.

2 ـ شیخ طوسی(قدس سره) در این مورد می فرماید:

الأعداء وإن حالوا بینه وبین الظهور علی وجه التصرّف والتدبیر، فلم یحولوا بینه وبین لقاء من شاء من أولیائه علی سبیل الاختصاص(3)؛

گر چه دشمنان ـ اسلام ـ مانع ظهور و تصرّف و تدبیر امام زمان (علیه السلام) شده اند، لکن نتوانستند مانع شوند از این که بعضی از دوستان آن حضرت به طور اختصاصی شرفیاب حضور آن جناب گردند.

ما یقین نداریم که امام زمان (علیه السلام) از تمام دوستان خود پنهان باشد، بلکه ممکن است برای بسیاری از آنان ظاهر شود وهر کس به حال خودش آگاه است نه دیگران (تا ملاقات را نسبت به همه نفی کند)

در سخنی دیگر، این عالم فرزانه جهان اسلام و تشیّع می فرماید:

لا یجب القطع علی استتاره عن جمیع أولیائه(4)؛

بر معتقدین به امامت آن حضرت، واجب نیست که اعتقاد داشته باشند آن بزرگوار از تمام دوستانش پنهان و مخفی است.

همچنین در مسأله غیبت، شیخ طوسی (رحمه الله) می فرماید:

نحن نجوز أن یصل إلیه کثیر من أولیائه والقائلون بإمامته(5)؛

ما جایز می دانیم که بسیاری از دوستان و شیعیان ـ حضرت مهدی(علیه السلام) ـ در غیبت کبری به وی دسترسی پیدا کنند.

و نیز در همان رساله غیبت فرموده است:

لا نقطع علی استتاره عن جمیع أولیائه، بل یجوز أن یبرز لأکثرهم ولایعلم کلّ إنسان إلاّحال نفسه(6)؛

ما یقین نداریم که امام زمان(علیه السلام) از تمام دوستان خود پنهان باشد، بلکه ممکن است برای بسیاری از آنان ظاهر شود و هر کس به حال خودش آگاه است نه دیگران(تا ملاقات را نسبت به همه نفی کند).

انتظار

3 ـ سید بن طاووس خطاب به فرزندش می فرماید:

والطریق مفتوحة إلی إمامک (علیه السلام) لمن یرید اللّه جلّ شأنه عنایته به وتمام إحسانه إلیه(7)؛

راه به سوی امام زمان تو، برای کسی که مورد عنایت و احسان خداوند قرار گیرد، باز است.

همچنین در فرمایش دیگری می فرماید:

و إذ کان (علیه السلام) غیر ظاهر الآن لجمیع شیعته فلا یمتنع أن یکون جماعة منهم یلقونه وینتفعون بمقاله وفعاله ویکتمونه کما جری الأمر فی جماعة من الأنبیاء والأوصیاء والملوک حیث غابوا عن کثیر من الاُمّة لمصالح دینیّة أو دنیویّة أوجبت ذلک(8)؛

اکنون که حضرت مهدی(علیه السلام) برای تمام شیعیان ظاهر نمی باشد، مانعی نیست که گروهی از شیعیان با حضرت ملاقات نمایند و از گفتار و کردار وی بهره مند گردند، و این مطلب را پنهان بدارند؛ چنانکه این جریان درباره گروهی از پیامبران و اوصیایشان و حتّی بعضی از سلاطین واقع شده است که به جهت مصالح دینی یا دنیوی از بسیاری از مردم پنهان می شدند.

به طور کلی برای تشرّف به حضور ایشان نمی توان راهی را که همه کس به آن برسند ارائه داد مگر عدّه معدودی (که به ملاقات آن حضرت نائل می شوند؛ دیگران) از این فیض عظیم به نحوی که آن حضرت را بشناسند محروم هستند. مع ذلک عمل به تکالیف شرعیّه وجلب رضایت وخشنودی آن حضرت وبعضی اعمال مثل چهل شب به مسجد سهله رفتن بسا موجب تشرف بعضی از اشخاصی که مصلحت باشد، خواهد بود

4 ـ آخوند خراسانی صاحب (کفایة الأصول) در بحث اجماع می فرماید:

وإن احتمل تشرّف بعض الأوحدی بخدمته ومعرفته أحیاناً؛(9)

گر چه محتمل است که بعضی از فرزانگانِ یگانه، به خدمت آن حضرت شرفیاب گردند و حضرتش را بشناسند.

5 ـ محقق نائینی نیز در همان بحث می فرماید:

نعم، قد یتّفق فی زمان الغیبة للأوحدی التشرّف بخدمته وأخذ الحکم منه (علیه السلام)(10)؛

گاهی ممکن است بعضی از بزرگان شایسته، شرفیاب خدمت حضرت شوند و حکم خدا را نیز از وی بگیرند.

6 ـ آیة اللّه العظمی گلپایگانی در جواب سۆالی که از ایشان در مورد امکان تشرف به حضور حضرت بقیة اللّه(علیه السلام) شده است، آن را ممکن دانسته که متن سۆال و جواب را ذکر می کنیم:

 

سۆال: چه کار باید کرد تا امام زمان (علیه السلام) را ملاقات کرد؟

جواب: به طور کلی برای تشرّف به حضور ایشان نمی توان راهی را که همه کس به آن برسند ارائه داد مگر عدّه معدودی (که به ملاقات آن حضرت نائل می شوند؛ دیگران) از این فیض عظیم به نحوی که آن حضرت را بشناسند محروم هستند. مع ذلک عمل به تکالیف شرعیّه وجلب رضایت و خشنودی آن حضرت و بعضی اعمال مثل چهل شب به مسجد سهله رفتن بسا موجب تشرف بعضی از اشخاصی که مصلحت باشد، خواهد بود.(11)

بنابراین، با توجه به نمونه هایی از دیدگاه های بزرگان شیعه و ستارگان آسمان فقه و فقاهت، روشن می شود که موضوع ارتباط و تشرّف به خدمت امام زمان (علیه السلام) امری ممکن است.

 

پی نوشت:

(1) تنزیه الأنبیاء، ص 230؛ بحارالانوار، ج 53، ص 323.

(2) تنزیه الأنبیاء، ص 234.

(3) تلخیص الشافی، ج 2، ص 221.

(4) تلخیص الشافی، ج 4، ص 222.

(5) کلمات المحققین، ص 533.

(6) جنّة المأوی مطبوع با بحارالانوار، ج 53، ص 323.

(7) کشف المحجّة، ص 153.

(8) الطرائف، ص 185.

(9) کفایة الاُصول، ج 2، بحث اجماع.

(10) فوائد الاُصول، ج 2، بحث اجماع.

(11) عنایات حضرت مهدی موعود (علیه السلام)، ص 18، در نقل مطالب بزرگان از کتاب مذکور استفاده کردیم.


آیا مى توان گفت فرشتگان و جنّیان هم در انتظار بسر مى برند؟
آیا زمین و پرندگان و حیوانات هم در انتظار ظهور حضرت هستند؟
آیا مى توان گفت فرشتگان و جنّیان هم در انتظار بسر مى برند؟



گرچه ما به روایاتى که دلالت بر منتظر بودن تمامى جنّیان و فرشتگان بکند برخورد نکردیم اما اخبار و احادیث بسیارى بیانگر منتظر بودن گروهى از فرشتگان و اجنّه هستند.

1 - أبان بن تغلب مى گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«.. آن گاه که او(حضرت قائم عج) پرچم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را به اهتزاز درآورد سیزده هزار و سیزده فرشته که سالها منتظر ظهورش بوده أند به زیر پرچمش گرد مى آیند (و آماده نبرد مى شوند) همان فرشتگانى که با نوح پیامبر در کشتى، با ابراهیم خلیل در آتش و با عیسى هنگام عروج به آسمان همراه بودند».(1)

2 - امام باقر(علیه السلام) مى فرمایند:
«فرشتگانى که در جنگ بدر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) یارى دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند (منتظر ظهور حضرت اند) تا اینکه حضرت صاحب الامر را یارى رسانند و مقدارشان 5 هزار فرشته مى باشد».(2)

3 - محمد بن مسلم مى گوید:
«از امام صادق(علیه السلام) درباره ى میراث علم و اندازه ى آن پرسیدم، حضرت در پاسخ فرمود: خداوند دو شهر یکى در شرق زمین و دیگرى در غرب آن دارد، در آن دو شهر، گروهى سکونت دارند که نه ابلیس را مى شناسند و نه از آفرینش او آگاهى دارند، هر چند مدت یک بار با آنان دیدار مى کنم، آنان درباره ى مسائل مورد نیاز و چگونگى دعا از ما مى پرسند و ما به آنان مى آموزیم، هم چنین آنان درباره ى زمان ظهور حضرت قائم مى پرسند... گروهى از آنان از روزى که به انتظار حضرت قائم بوده اند هرگز سلاح خود را بر زمین نگذاشته اند و وضع آنان همین گونه بوده است، آنان از خداوند مى خواهند که صاحب الامر را به آنان بنمایاند».(3)

4 - امام على(علیه السلام) مى فرمایند:
«... خداوند، حضرت مهدى(عج) را با فرشتگان، جن و شیعیان مخلص یارى مى کند».(4)
با توجه به این روایات مى توان بیان داشت که هم فرشتگان و هم برخى از جنّیان و هم موجودات ناشناخته دیگرى در انتظار و چشم به راه آمدن آن منجى عالم هستند.
آیا زمین و پرندگان و حیوانات هم در انتظار ظهور حضرت هستند؟
بر اساس روایات گوناگون زمین، پرندگان، حیوانات درّنده و ماهیان دریاها هم در انتظار آمدن و ظهور حضرت حجت هستند.

5 - رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
«همه اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات درنده و ماهیان دریا از ظهور حضرت مهدى(عج) شاد و خرسند مى شوند».(5)
آرى زمین هم منتظر ظهور قائم(عج) است تا تمام برکاتش را بیرون بریزد.
6 - أمیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
«زمین بشاشت خود را به سبب عدل ظاهر کند و آسمان باران خود را ببارد و درخت میوه خود را افزون دهد و زمین گیاه خود را برآورد و براى اهل زمین خود را زینت کند و وحوش ایمن باشند تا اینکه در همه اطراف زمین مانند چارپایان چرا کنند. زمین گنج هاى خود را ظاهر کند، پس قایم(عج) به مردم بگوید: بخورید، گوارا باشد شما را به سبب آنچه در ایام گذشته کردید از عملها، پس مسلمانان اهل دین حق اند.» .(6)

=-=-=-=-=-=-=-=
پیش نویس ها:
1- صدوق، کمال الدین تمام النعمه ، ج 2، ص 672.
2- حر عاملى، اثبات الهداه، قم ، ج 3، ص 549.
3- حر عاملى، اثبات الهداه، ج 3، ص 523.
4- حسینى، حصینى، الهدایه الکبرى ، 1406 هـ ق، ص 31.
5- و. ک، یوسف بن یحیى مقدسى سلمى شافعى، عقد الدرر فى اخبار المنتظر، ص 149 و 84، عالم الفکر، قاهره ; ر ک، جلال الدین سیوطى، در المنثور، بیروت، دار الامر، ج 6، ص 50.
6- محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 53، ص 85 - 86، ب 29، ح 86.
------
منبع: پایگاه بیداری اسلامی بنقل از :تبیان

شب قدر

خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مبارکه قدر می‌فرماید:

تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هر کاری) فرود آیند. (1)

فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:

فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم(2) ؛ در آن شب، هر فرمانی، بر حسب حکمت صادر می‌شود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.

این امر که در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل می‌شده‌است، و در هر شب قدر دیگر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.

قبول اصل وصایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.

امام سجاد علیه السلام فرموده‌اند:

ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین علیهم السلام مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

 کسی که قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی است که همه سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره، شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است. باید بپذیرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یک متولی و ولیّ می‌خواهد که متولی و ولیّ آن امر باشد. این که خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:

در آن شب هر فرمانی، بر حسب حکمت صادر می‌شود. فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده‌ایم.

دلالت بر تکرار و تجدید و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولیِّّ» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولیّ جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.

به همین سبب، هر کس ادعا کرد که من ولیّ امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصوم علیهم السلام نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.

شب قدر

آیه مورد بحث، یکی از مستدل‌ترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امر الهی باشد، و آن همان امام معصوم است.

و هر کس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است، که به اصحابشان فرموده‌اند:

به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب علیه السلام و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.

 

چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سوره نساء می‌فرماید:

"إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلک سبیلاً ٭ أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا؛ کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.

و می‌بینید که خداوند، کسانی را که پاره‌ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی می‌داند.

بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولیّ امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت می‌کند و امین بر آن در جهت پاسداری، به ‌کار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) می‌باشد و به همین سبب پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کرده‌اند، فرمودند:

"من أنکر المهدی فقد کفر (3) ؛ کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است."

و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جدّ عالیقدرشان و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرموده‌اند:

"القائم من ولدی اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعة أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون(4)؛

قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیه او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم بر پا می‌دارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامی‌خواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی ‌کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است. از آنها که مرا درباره او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار می‌کنند و امت مرا از راه او گمراه می‌سازند، به خدا شکایت می‌برم. به‌ زودی آنها که ستم کردند و می‌دانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونی‌ها، مجازات ستمگری‌های خود را در دنیا و آخرت خواهند دید."

در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همه پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاری به وادی کفر خواهد بود.

علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می‌گوید:

 فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان(عج) نازل می‌شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته‌اند، به او تقدیم می‌دارند.

و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر علیه السلام نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما می‌دانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند:

چگونه ندانیم، و حال آن‌که در شب قدر فرشتگان بر گِرد ما طواف می‌کنند. (5)

از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرموده‌اند:

«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه(علیهاالسلام) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.

 حضرت امام سجاد علیه السلام، در این باره، می‌فرمایند:

همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان) فرود می‌آید.

شب قدر

و نیز آن حضرت فرموده‌اند:

ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین علیهم السلام مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

همچنین از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است، که به اصحابشان فرموده‌اند:

به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب علیه السلام و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.

از آنچه که نگارش یافت، استفاده می‌شود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة‌ بن الحسن المهدی، ارواحنا فداه است و برای آن‌ که بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت علیهم السلام و امامت آنان تا روز رستاخیز می‌باشد؛ حدیثی را هم که در بخش فضیلت‌های حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است، ملاحظه می‌کنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرموده‌اند:

«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه(علیهاالسلام) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.

و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم نیز دارد.

و از طرفی، همان‌گونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود می‌آید، نزول‌گاه نور پاک امامان معصوم نیز وجود مقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام است؛ که حقیقتاً هر کس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی‌ برد، شب قدر را درک کرده است.

 ---------------------------------------

پی‌نوشت‌ها:

1- برگرفته از تحقیقی درباره لیلةالقدر و رابطه آن با امام عصر ارواحنافداه، صص 149 ـ 132، با تلخیص .

2- سوره دخان (44)، آیه 4.

3- علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 51 / منتخب الاثر، فصل 10، ب 1، جز 1، ص 492.

4- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 73 / منتخب الاثر، فصل2، ب 3، ح 4 ، ص 183.

5- امراء هستی، ص 190/ تفسیر القمی، ص 731/ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 97، ص 14، جز 23.

منبع : سایت شهید آوینی
آخرالزمان یعنی کی؟

چه زمانی را آخر الزمان میگویند ؟

در ادیان آسمانی و برخی مکاتب، فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها کم و بیش هشدارهایی درباره آخرالزمان به چشم می خورد و توجه به آن با برخی هشدارها نسبت به اتفاقات آخرالزمانی همراه است. ادیان و مکاتب الهی از زمانی سخن به میان می آورند که انسان در معرض رویدادها و سختیهایی قرار گرفته و با بحرانهای فراروی خویش دست و پنجه نرم می کند. این حوادث و رویدادها با ادبیات مفهومی مشابهی، درباره آنچه اتفاق در مقطعی از تاریخ انسان خواهد افتاد، در مکاتب و ادیان الهی توصیف گردیده و هشدارهایی رمزگونه را نسبت به آن به همراه دارد. در این مجموعه بر آنیم تا با عیار نقد، آخرالزمان و اتفاقاتی که از وقوع آن حکایت می کند را از دیدگاه مکاتب و ادیان توحیدی مورد بررسی قرار داده و با نگاهی تطبیقی، بن مایه های مشترک این موضوع را مورد کنکاش قرار دهیم.
1- تعریف و ماهیت آخرالزمان:
آخرالزمان به بخش پایانی دوران که در نهایت به قیامت می پیوندد، گفته می شود. رخداد آخرالزمان و به پایان رسیدن حیات بشر در این جهان، بدون ‌شک مهم‌ترین رویدادی است که می‌تواند در زندگی بشر تجربه شود و تصویر آن بی‌مسامحه عظیم‌ترین و آخرین پرده نمایش زندگی انسان به شمار می‌رود. اعتقاد به این دوره از زمان که با ظهور منجی از آن به عنوان عصرگذار از تاریکیها و سختیها به «فوتوریسم‏» یاد می شود. از جمله مسایلى است که در بحثهاى تئولوژیک تمام مذاهب و ادیان درباره آن بحث و گفتگو شده است. همه ادیان در بیان آخرالزمان و ارائه تاویل و تفسیر های خویش مشترکند .
همچنین اعتقاد به ظهور منجی در آخرالزمان در کیش های آسمانی از جمله زور استریانیسیم (مذهب زرتشت)، جودائیسم (مذهب یهود) و سه مذهب عمده مسیحیت: کاتولیک، پروتستان، ارتودِ کس، به مثابه یک اصل مسلم پذیرفته شده است. در این راستا، دو مذهب عمده اسلام، تشیع و تسنّن هم در ظهور " مهدی" در دوران واپسین زمان، اتفاق نظر دارند .

آخرالزمان به بخش پایانی دوران که در نهایت به قیامت می پیوندد ،گفته می شود . رخداد آخرالزمان و به پایان رسیدن حیات بشر در این جهان، بدون‌شک مهم‌ترین رویدادی است که می‌تواند در زندگی بشر تجربه شود و تصویر آن بی‌مسامحه عظیم‌ترین و آخرین پرده نمایش زندگی انسان به شمار می‌رود

آنچه که در نگاه آخرالزمانی ادیان و اندیشه ها به عنوان موضوع مشترکی مورد پرسش قرار می گیرد اینست که آینده بشر آبستن چه اتفاقاتیست و حد نهایی تاریخ بشر به کجا ختم می شود؟ بر این اساس پاسخهای گوناگون و تامل برانگیزی که به این پرسش داده می شود، انگیزه کنکاش در آینده و توجه به سرنوشت را برای بشر ایجاد می کند. لذا مشاهده می کنیم که سیاستهای متفاوتی بر اساس پژوهشها و تاویلاتی که کرسی های آینده پژوهی در جهان ارائه می دهند شکل می گیرد و دغدغه سرنوشت نهایی تمدن انسانی به صورتهای گوناگونی نظیر یک روش یا جریان سیاسی، یک گروه و بافت اعتقادی خاص، مجموعه ای از فیلمها و یا رمانهای جهت دار، مقالات و نظریه های علمی و تحلیلی، در فضای عمومی جوامع بشری رخ می نمایاند.

2-آخرالزمان و پویش آینده

شوق آگاهی از سرنوشت، در سرشت آدمی نهاده شده است. با نگرشی کوتاه به تاریخ زندگی بشر درمی‌یابیم یکی از دغدغه‏های همیشگی انسان، چگونگی فرارسیدن پایان این جهان و حیات پس از مرگ بوده است. برای مباحثی پیرامون آمدن موعود، جاودانگی روح، پایان این جهان و فرارسیدن جهان دیگر، واژه «اسکاتولوژی» به کار می‌رود. این واژه به معنای شناخت آخرالزمان‏ و آخرت، از کلمه «اسکاتوس» یونانی به معنای «آخر» یا «بعد» گرفته شده است.
در آثار برخی از اندشمندان آینده پژوه آخرالزمان را معادل فوتورسیم یعنی تفکری که مبتنی بر کنکاش و استخراج اتفاقات آینده است ،می دانند. سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام، از نزدیک بودن آخرالزمان و آخرت سخن گفته‏اند. جمعی از یهودیان و همه مسیحیان، این دو دوره را به گونه‏ای بر هم منطبق می‌دانند؛ اما جمعی دیگر از یهودیان و همه مسلمانان، آخرالزمان و آخرت و یا به عبارتی، عصر ظهور و روز قیامت را دو دوره جدا از هم می‌دانند.

مهم‌ترین بعد آینده‌شناسی درادیان و جلوه‌گری غایت‌مندی تاریخ و نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، «آموزه منجی گرایی» است. این آموزه‌، آینه تمام‌نمای پیش‌گویی است. ترسیم آموزه های منجی گرایی، پاسخ‌گویی به بسیاری از دغدغه‌ها و سؤال‌های انسان در طول تاریخ و چشم‌اندازی الهی و ایمانی به جامعه‌ای برتر و کارآتر است
باورهای مربوط به آخرالزمان، بخشی از مجموعه عقیده هایی است که به مباحثی پیرامون فرجام تاریخ، پایان دوران و نهایت سرنوشت بشر دیگر معطوف شده و ادیان بزرگ درباره آن پیشگویی هایی کرده اند، تصویری که این پیشگوئیها از آینده انسان نشان می دهد می توان آن را نوعی آینده انگاری و آینده پژوهی دانست.
در ورای همه آینده‌نگری‌ها و آینده‌نگاری‌ها در طول تاریخ، همواره بشر شاهد آینده‌شناسی دینی بوده است. این آینده‌شناسی، نگاهی روشن و جامع به کلّ تاریخ و پیش‌گویی حتمی و فراگیر آینده است. «قرآن» و «روایات معصومین علیهم السلام» در شریعت اسلام، نمونه کامل این آینده‌شناسی وحیانی و غیبی هستند و موارد فراوانی از این پیش‌گویی‌ها، در طول تاریخ محقّق شده است. البته علم به آینده فقط در دست خداوند است و او است که پیامبران و حجّت‌های خود را از آن آگاه می‌سازد تا دلیلی بر حقانیت آنها و معجزه‌ای بر راستی آنها باشد.
مهم‌ترین بعد آینده‌شناسی درادیان و جلوه‌گری غایت‌مندی تاریخ و نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، «آموزه منجی گرایی» است. این آموزه‌، آینه تمام‌نمای پیش‌گویی است. ترسیم آموزه های منجی گرایی، پاسخ‌گویی به بسیاری از دغدغه‌ها و سؤال‌های انسان در طول تاریخ و چشم‌اندازی الهی و ایمانی به جامعه‌ای برتر و کارآتر است.
بطوری که همه ابعاد و مؤلّفه‌های مساله «آینده‌پژوهی» در این آموزه وجود دارد: هم تفسیر کلان از حیات معقول بشری و فرجام شناسی تاریخ (فلسفه نظری تاریخ) است؛ هم تصویر و ترسیم روشنی از وضعیت‌های مختلف (و در نهایت وضعیت حتمی) و هم راه‌ و نظام رسیدن به آن. بر این اساس پیوند محکمی میان آینده‌پژوهی و منجی گرایی وجود دارد. چرا که این مساله، کاوش نظام‌مند تاریخی، اجتماعی، سیاسی، کلامی و تفسیری این مساله و شناخت و فهم آینده بر اساس آن است.

-----------

منابع:
1- دائرة المعارف جامع اسلامی ج1 ص37
2- تاریخ ابن‌خلدون، ج‌1، ص‌303.
3- نجات بخشى در ادیان، ص‌13 و 14؛ على و پایان تاریخ، ص15 25.
4- هزاره گرایى، ص‌25.
5- نجات‌بخشى در ادیان، ص‌13 و 14.
6- (قیام و انقلاب مهدى، ص‌5‌.
7- اوستا، گاهان، یسنه 46، ب‌3 و یَشتها، ؛ نجات‌بخشى در ادیان، ص‌3 ـ 71.
8- بحران دنیاى متجدّد، ص‌1 و اوپانیشاد، ص‌772 ـ 774 و 737.
9- بودا، ص‌518 و 519‌؛ على و پایان تاریخ، ص‌23.
10- کتاب مقدّس، اشعیاء 11 و 12، یوئیل 3 و 4، زکریا 9، دانیال 2: 44، و‌7: 13 و 27.
11- (کتاب مقدّس، متى 24: 15 ـ 44، و‌رسل 2: 17 ـ 21.
12- کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنا 4 ـ 22؛ نجات بخشى در ادیان، ص‌113 133.
13- مارکس و مارکسیسم، ص‌91 ـ 94.
14- بحران دنیاى متجدّد، ص‌2، 20، 55‌، 105، 154 و 186؛ علائم آخرالزمان، ص‌188 ـ 199، 200 و 318.
15- «پایان تاریخ و آخرین انسانها» مجله اطلاعات سیاسى و اقتصادى، ص‌22.
16- برخورد تمدّن‌ها و بازسازى نظم جهانى، ص‌485 و 516‌

نوآوری در حکومت امام مهدی(عج)

امام زمان

در بین برخی از مردم این مطلب زیاد مطرح می‌شود که حضرت مهدی(عج) پس از ظهور دین جدیدی را عرضه می‌کند، در حالی که می‌دانیم مطابق نص صریح قرآن، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) خاتم انبیا و دین او خاتم ادیان است. همچنین برخی دعاها و روایات بیانگر آن سات که امام مهدی(عج) احیا کننده شریعت جدش رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) است. در سخنی از رسول ‌خدا(صلی الله علیه و آله) آمده است: «قائم از اولاد من است، اسم او همنام من و کنیه او همانند کنیه من و شمایل او همانند شمایل من و سنت او همان سنت من است. مردم را بر ملت و شریعت من برپا می‌دارد و آنان را به کتاب خدا دعوت می‌کند».(1)

 

تحولی جدید در حکومت امام مهدی(عج)

طبیعت هر نهضت و قیامی تجدید نظر در برنامه‌های گذشته و پیاده کردن امری جدید است. به عبارتی نوآوری از ارکان اصلی هر نهضتی است؛ اگرچه اصول آن نهضت از زمان‌های گذشته بوده باشد، ولی از آنجا که با مرور زمان پایه‌های آن سست شده و در آن‌ها تغییر و تحولی به وجود می‌آید، به جهت دگرگونی، وضعیت موجود، انقلاب و قیامی انجام می‌گیرد. هر چه دایره این انقلاب بیشتر باشد، دگرگونی و تحول در آن بیشتر خواهد بود.

قیام امام مهدی(عج) با اهداف والایی که دارد همچون عدالت‌گستری و پیاده کردن اسلام در تمام ابعاد آن و در سطح کل جوامع، دگرگونی و تحولی عظیم در تمامی زمینه‌‌ها به خصوص معارف و قوانین اسلام را به دنبال خواهد داشت. در روایات عناوینی همچون «امر جدید»، «سنت جدید»، «قضاوت جدید»، «سلطه جدید» و «دعوت جدید» به چشم می‌خورد که ممکن است در ابتدای امر برای برخی ایجاد شبهه یا سۆال کند که مقصود از جدید در این موارد چیست؟

 

امر جدید

مقصود از امر جدید می‌تواند طلب باشد که شامل طلب فعل و طلب ترک است و در نتیجه شامل احکام می‌شود؛ یعنی از آنجا که حضرت به واقع حکم می‌کند، طبیعی است که حضرت امر جدیدی آورد؛ اگرچه از اصول اصیل اسلام تخطی نمی‌کند. همچنین ممکن است مقصود ار امر، روش و برنامه فکری و عقیدتی جدید با روش‌های نوین باشد که در برخی روایات به آن اشاره شده است. ضمن اینکه می‌تواند مقصود از امر، امارت و خلافت حضرت با سایر خلافت‌ها فرق می‌کند؛ بنابراین نسبت به آن‌ها جدید است.

قیام امام مهدی(عج) با اهداف والایی که دارد همچون عدالت‌گستری و پیاده کردن اسلام در تمام ابعاد آن و در سطح کل جوامع، دگرگونی و تحولی عظیم در تمامی زمینه‌‌ها به خصوص معارف و قوانین اسلام را به دنبال خواهد داشت

سنت جدید

در برخی روایات آمده است که امام مهدی(عج) سنت جدیدی در عصر حکومت خود دارند. از آن جهت که حضرت از طرفی به واقع حکم می‌کنند و نیز حکومت او در سطح جهانی و گسترده است و بشر نیز در عصر ظهور به پیشرفت عقلانی رسیده است؛ از این رو روش حکومتی و اسلوب خاصی در حکومت‌داری دارد که با روش‌های دیگر فرق می‌کند؛ اگرچه نسبت به اصول و چهارچوب احکام اسلامی با سنت رسول‌ خدا(صلی الله علیه و آله) فرقی ندارد و تنها در اسلوب و روش با یکدیگر مغایر است.

ممکن است مقصود از سنت جدید آن باشد که سنت جدید آن باشد که سنت و روش حکومتی حضرت نسبت به روش‌های مردمی که قبل از حکومت حضرت است، جدید به حساب می‌آید.

 

قضاوت جدید

در برخی روایات نیز تعبیر «قضاء جدید» یعنی حکم و قضاوت جدید به چشم می‌خورد. در اینکه مقصود از آن چیست، چند احتمال وجود دارد:

ممکن است مقصود خطوط جدید با برنامه‌های بسیار پیشرفته برای بشر در عصر ظهور باشد. همچنین ممکن است احتمال دیگر اینکه حضرت اسلوب جدید در قضاوت و فصل خصومت میام مردم دارد؛ همان‌گونه که در روایات اشاره شده است که حضرت به حکم حضرت داوود(علیه السلام) عمل کرده و درخواست بینه و دو شاهد عادل نمی‌کند.

ممکن است مقصود از سنت جدید آن باشد که سنت جدید آن باشد که سنت و روش حکومتی حضرت نسبت به روش‌های مردمی که قبل از حکومت حضرت است، جدید به حساب می‌آید

سلطه جدید

اینکه مقصود از سلطه جدید چیست، احتمالاتی وجود دارد: ممکن است مقصود از آن اسلوب و روش جدید در اداره حکومت و شۆون مجتمع باشد که بشر شبیه آن را در هیچ نوع حکومت و دوستی ندیده است؛ زیرا حکومتی است اسلامی به تمام معنا و مطابق با پیشرفت تمدن بشری. همچنین می‌تواند مقصود از آن سلطنتی باشد که نسبت به سلطنت‌ها و حکومت‌های سابق جدید است، ولی تجدید کننده حکومت و سلطنت رسول‌ خدا(صلی الله علیه و آله) در عصر خلافتش می‌باشد.

 

دعوت جدید

در برخی روایات تعبیر «دعاءجدید» یعنی دعوت جدید آمده است. در این عنوان نیز احتمالاتی وجود دارد، همچون اینکه مقصود دعوت به مجموعه برنامه و قوانینی است که جدید است و این مقتضای جهانی بودن حکومت حضرت است. از آنجا که امامان قبل از حضرت مهدی(عج) قیام عمومی و در سطح گسترده نداشتند؛ از این رو دعوت حضرت به برپایی عدل و توحید در سطح جهانی، دعوتی جدید از ناحیه اهل‌بیت(علیهم السلام) است.(2)

 

پی‌نوشت:

1. بحارالانوار، ج 51، ص 73.

2. ر.ک: رضوانی، حکومت حضرت مهدی(عج) در عصر ظهور،ص56 – 52.


«ما او  را می‌شناسیم، خداوند تمام خوبی‌ها و خوشنودی‌های خویش را به وی بشناساند و او را با عنایت خود خرسند گرداند، از نامه او آگاه شدیم و در مسؤولیت محوله به وی اطمینان داریم، او در نزد ما دارای مقامی است که موجب شادی وی خواهد شد، خداوند احسان خود را نسبت به وی زیاد گرداند...» این، متن نامه ای است که امام زمان(عج)در تایید نیابت خاص سومین نایب شان نوشته اند. نایب خاصی که ملیتی ایرانی داشت:«ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی». 

 
نایب خاص قمی امام زمان 
 
 حسین بن روح از خاندان ایرانی نژاد، به نام «آل نوبخت» بود. جد بزرگ این خانواده یعنی «نوبخت» از بزرگترین ستاره شناسان زمان خود بود. او که از آئین زرتشت پیروی می کرد در زمان خلافت منصور خلیفه دوّم عباسی (158 ـ 136 ق.) مسلمان شد و سپس با ورود به دربار بنی عباس، در گسترش علوم و تمدّن اسلامی خدمات چشمگیری از خود نشان داد. فرزندان و نوادگان نوبخت در عصرهای مختلف به ترتیب از مترجمان چیره دست زبان فارسی به عربی و از ستاره شناسان، راویان، متکلّمان، فیلسوفان، فقیهان و شعرای سرشناس بوده اند و حتّی برخی از آنان به مسؤولیتهای مهم حکومتی نیز دست یافته اند. 
 
گرچه خود نوبخت پس از مسلمان شدن در مذهب خلفای بغداد، یعنی مذهب اهل سنت بود. اما بعدها همه نوبختیان شیعه شدند و از جمله جزو شیفتگان و یاران خاص اهل بیت(علیهم السلام) شدند. 
 
«ابوالقاسم حسین به روح» هم از جمله نوبختی ها بود. می گویند او به لهجهٔ اهالی آبه (از روستاهای شهرستان ساوه) صحبت می کرد . طوری که در بعضی منابع از حسین بن روح نوبختی را با لقب آوی (آوه یا آبه) هم یاد شده است. شیخ صدوق هم او را از اهالی آوه می دانست. 
 
او از نزدیکان مورد اعتماد محمد بن عثمان (دوّمین نایب خاص) بود و رابط بین او، عثمان بن سعید و شیعیان بود که در سال 305 هجری قمری، با وصیت دومین نائب خاص امام زمان (محمد به عثمان) و با رحلت وی، به عنوان سومین نایب ویژخ امام زمان(عج) منصوب شد و دستخط مبارک امام زمان(عج) در تایید این انتصاب را دریافت کرد. 
 
نماینده ای ویژه، مورد اعتماد همه

دلایل دعا برای تعجیل فرج

 تعجیل فرج

دلیل دعا برای تعجیل فرج ایشان، همان عدالت خواهی و حقیقت جویی است که در فطرت همه ما نهاده شده است؛ زیرا، آن حضرت با ظهور خویش، حق را احیا و عدالت را در جامعه حاکم و مستقر خواهد ساخت. دعا برای ظهور زودتر و سریع تر ایشان، رسیدن به آرمان هایی است که بشر تشنه نیل به آن بوده است.

امّا انتظار؛ باوری است بارور به عمل، که در زندگی انسان منتظر، در قالب کرداری خاص تجسّم می یابد، انتظار اعتقادی است در گرو عمل، عمل کردن به آنچه که فرهنگ انتظار ایجاب می کند. رسول اکرم(ص) می فرماید: (افضل الاعمال احمزها)؛ (برترین عملها، سخت ترین آن هاست (مجمع البحرین فخر الدین طریحی، مقدمه و تصحیح آیةالله شهاب الدین مرعشی نجفی(ره)، ص 297). و در جای دیگر فرموده اند: (افضل اعمال امتی، انتظار الفرج )؛ (برترین عملها، انتظار فرج است (همان، ص 57). نتیجه این دو مقدمه و یا دو روایت آن است که انتظار از دشوارترین تکالیف شرعی محسوب می شود. کشف ویژگی «انتظار» هضم چرایی عظمت پاداش منتظران را آسان تر می کند.

علی(ع) می فرماید: (المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله )؛ (منتظر امر ما بسان کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد(بحارالانوار، ج 52، ص 123). آمادگی همیشه جوهر اصلی انتظار است و وظیفه قطعی منتظران، انتظار قیام و ظهور مهدی(عج) را در سر داشتن، آمادگی پیشین می خواهد، آمادگی در: 1- آراستگی به عدالت و تقوا: فرد منتظر باید به زیور عدالت، تقوا و پارسایی آراسته باشد؛ پیرو واقعی و صدیق حضرت ولی عصر(عج) کسی است که رفتار و مکتب آن جناب را الگوی عملی خود قرار دهد.

ادامه مطلب را ببینید

بررسی اعتقاد اهل سنت به ظهور مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه

بقیةالله العظم

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه ى فرقه هاى اسلامى است. صاحب کتاب عون المعبود (شرح کتاب سنن ابى داوود) مى نویسد:
بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى کند که دین را یارى، و عدل را آشکار مى کند... نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در کشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى کند.
احادیث مربوط به مهدى(علیه السلام) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1]
یکى دیگر از علماى اهل سنّت مى نویسد:
روایات فراوانى درباره ى مهدى(علیه السلام) وارد شده به حدّى که به حدّ تواتر مى رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه اى که از جمله معتقدات آنان به شمار مى آید. این احادیث به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى که مجموع آن ها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]
ابن کثیر نیز در البدایة و النهایة مى گوید:
مهدى، در آخرالزمان مى آید و زمین را پر از عدل و قسط مى کند، همان گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آوردیم، همان گونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3]
از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود که مسئله ى مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى(علیه السلام) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.
کتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه اى که شیخ محمّد ایروانى در کتاب الإمام المهدی مى نویسد:
اهل سنّت، کتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى(علیه السلام) و این که در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّى که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى کتاب در این باره تألیف کرده اند.[4]

ادامه مطلب را ببینید